مصاحبه با دکتر زهره انواری
اردیبهشت ۱۳۹۹
«قانون ۲۰-۲۰ را رعایت کنید؛ ۲۰ مرتبه در روز، به مدت ۲۰ ثانیه دستان خود را با آب و صابون بشویید.»
«مراقب ناحیهی مثلثی صورت که چشمها، بینی و دهان را شامل میشود باشید.»
«فاصلهی یک و نیم متری از یکدیگر را رعایت کنید.»
اینها برخی از جملاتی هستند که در این روزهای مواجهه با کرونا به کرات میشنویم. توصیههایی که به منظور پیشگیری از ابتلاء افراد به این ویروس بیان میشوند. با توجه به این شرایط، دغدغههایی در مورد بهداشت، سلامت و مراقبت از بدن مطرح هستند. با دکتر زهره انواری، استادیار انسانشناسی دانشگاه تهران پرسشهایی را در این باره مطرح کردیم. ایشان متخصص انسانشناسی زیستی هستند و همچنین سرپرستی کتابخانهی دانشکدهی علوم اجتماعی دانشگاه تهران را به عهده دارند.
۱. با توجه به شیوع گستردهی ویروس کرونا و نگرانیها نسبت به ابتلاء، به نظر شما رابطهی افراد با بدنهایشان چه تغییراتی نسبت به قبل کرده است؟
سلام به شما. ممنون از اینکه دعوت کردید برای مصاحبه.
کرونا ویروسی است که بیش از ایجاد بیماری جسمی، باعث بسیاری مسائل فرهنگی ما شده است. از جمله آنها تأثیراتی است که بر رفتار بدنی و ارتباطی ما با خودمان و دیگران گذاشته است. بدنهایی که تا قبل از آن به معاشرت و رابطه با دیگران مشغول بودند. فاصلهگذاری اجتماعی راه حل این روزها برای جلوگیری از انتقال این بیماری دایرهی حریم خصوصی افراد را بزرگتر کرده است؛ نقطهی تلاقی این دایرهها با هم با فاصلهی خیلی زیادتری نسبت به قبل است. وقتی شما میخواهید با کسی صحبت کنید، از فاصلهی ۲ متری در محل کار باید صحبت کنید. حتی این شعاع میتواند خیلی بزرگتر از ۲ متر باشد و این اتفاق بین خانوادههایی افتاده که الان حدود ۳-۲ ماه است که شاید نزدیکترین افراد خانواده را ندیده باشند و این نشان میدهد که فاصلهی اجتماعی حتی از آن چیزی که توصیه میشود فراتر و بزرگتر است. در واقع کرونا باعث دور افتادن بدنها از هم شده است. هنگام مواجهه با افراد یک ترس و اضطرابی ایجاد کرده که اگر یک مشاهدهی کوتاه مثلاً در مراکز خرید بکنید میبینید که هنگام عبور فردی از کنارمان چطور صورتش را برمیگرداند و چطور سعی میکند فاصله بگیرد که مبتلا نشود. در مورد خود فرد هم در واقع اتفاقی که افتاده، اجزای مختلف بدن با هم رفتار متفاوتی نسبت به قبل دارند. فرد تا قبل از شیوع کرونا تمام بدنش را یک کل یکپارچه تصور میکرد. اما بعد از شیوع این بیماری بدن افراد به تکه تکههای تبدیل شده است. به عنوان مثال دستان به عنوان بخش ناپاک و آلوده همیشه خطرناکند و باید الکل زده شوند، چندین بار در روز شسته شوند، دست به صورت نباید بخورد… همیشه یک ترسی از دست وجود دارد. دست دادن دیگر امکانپذیر نیست، معاشرت دیگر از طریق دست امکانپذیر نیست و برای خود فرد هم اگر قبلاً دستش را به موهایش میزد، به صورتش میزد، یک فاصلهای بین دست و صورت ایجاد شده و دیگر به راحتی قبل نمیشود تماس بدنی چه بین افراد چه خود فرد با خودش داشته باشد.
مسئلهی دیگر اضطراب از مواجههی بدن فرد با بدن دیگران است. یک جور همراه با عذاب وجدان همراه همگان است. فرد در واقع میترسد از اینکه خودش حامل ویروس باشد و حالا در مواجهه با خانواده و دوستاناش آنها را هم مبتلا کند و با یک اضطراب و وسواس خاصی با دیگران مواجه میشود. البته این مسأله مطلق راجع به همهی افراد به یک شکل و شیوه نیست. ما یک طیفی از رفتار را در مواجهه بین بدنها و مواجههی فرد با بدن خودش داریم میبینیم. این طیف از یک سر اصلاً هیچ رعایتی در آن وجود ندارد، مثل قبل رفتار میکند. آن سر طیف همراه با یک وسواس و اضطراب خیلی شدید در مواجهه با خودش و دیگران رفتار میکند و در این یک عده هم به این نتیجه رسیدهاند که باید بیرون رفت، ولی باید فاصلهی فیزیکی و اجتماعی حفظ شود. شما وقتی به افراد مختلف نگاه میکنید و تجربهی افراد مختلف را میبینید، همه مثل هم رفتار نمیکنند، همه به یک شیوه با بدنهای مختلف و بدن خودشان مواجه نیستند. هر چند به طور کلی بله، این استرس و اضطراب در مواجهه با بدنهای دیگر را نسبت به قبل میتوانید در کل جامعه مشاهده کنید.
حالا اینکه چقدر کرونا بتواند این رفتارهای بدنی را تبدیل به یک رفتار نهادینه کند، بستگی به موارد مختلف دارد. اینکه چقدر طول بکشد و ما چه میزان درگیر این بیماری باشیم و اینکه به هر حال بچههایی که در معرض این بیماری هستند و دارند میبینند و جامعهپذیر میشوند در این شرایط، مسلماً خیلی از رفتارهای این روزهای ما تأثیر میگیرند. به عنوان مثال شاید تعجب کنید ولی میشود این روزها در نقاشی بچهها کروناویروس را دید. میشود در شعرهایی که برای خودشان زیر لب میخوانند کروناویروس را شنید و این نتیجهی رفتار بدنی ما و مواجههی بدنی ما با کروناویروس بوده است که بچههایمان که در حال رشد هستند دارند با این شیوه، شیوهی جدیدی از زندگی، جامعهپذیر میشوند. این میتواند تأثیرات زیادی داشته باشد. روایتهایی متعددی که به دستم رسیده است نشان میدهد رفتارهای این روزها، رفتارهایی که افراد مختلف در مواجهه با همدیگر و نسبت به خودشان و اشیاء اطراف خودشان و با بدن خودشان دارند، این ویروس دارد روی ناخودآگاه ما تأثیر میگذارد و یک سری رفتارهایی را دارد در ما نهادینه میکند و ممکن است که این ادامهدار باشد و طولانی باشد و نهایتاً تبدیل بشود به یک آداب بدنی و نوع معاشرت جدید. شاید دست دادن دیگر از معاشرتهای ما کنار برود، بغل گرفتن همدیگر کنار برود. این صد درصد و قطعی نیست، من نمیگویم حتماً این اتفاق میافتد؛ بستگی به شرایط بعد از شیوع این بیماری دارد و بستگی به طول و زمانی که ما درگیر این بیماری خواهیم بود.
۲. شرایط قرنطینه لزوم دوری از دیدوبازدید و معاشرت را به همراه داشت. آسیبهای روانی این دوره را چگونه ارزیابی میکنید؟ علاوه بر این آسیبها، آیا باید نگران فراگیر شدن اختلالاتی مثل وسواس فکری و اضطراب نیز باشیم؟
در مورد سؤال دوم، شاید قرنطینهی سفت و سخت در ایران حدود ۳-۲ هفته بود و الان کم کم مردم دارند با شرایط جدیدی خودشان را سازگار میکنند. معاشرتها کم کم دارد تا یک حدی برمیگردد. حداقل اقوام درجهی یک مثل بچهها و خانوادهها دارند با یک سری فرآیندهایی همدیگر را میبینند، با هم رفتوآمد میکنند و در آن مدت قرنطینهی سفت و سخت هم به هرحال با هم در تماس بودند. ولی آن قسمتی که پرسیدید که خانوادهها در خانه مجبورند بمانند و کلافگی و آسیب روانی ایجاد میشود، شاید بیشتر از همه بچهها هستند که تحتتأثیر این شرایط روانی هستند. چون اکثر کارمندان و آنهایی که مشغول کار بودند دیگر بیرون از خانه میروند و درست است که ایام بیشتری را با هم میگذرانند ولی از آن شرایط قرنطینگی سفت و سخت بیرون آمدیم. ولی بچهها هستند که باید به آنها فکر کرد. بچهها هستند که دچار کلافگی میشوند؛ مخصوصاً در شهرهایی مثل تهران که آپارتمان هست و بچهها نمیتوانند از خانه بیرون بیایند و حیاطی وجود ندارد که در آن بازی کنند و مراکز آموزشی هم تعطیل هست و معاشرتی عملاً وجود ندارد، باید به فکر بچهها و آسیبهای روانی که ممکن است در این مدت به آنها وارد شود بود. یک صحبتهایی هم دربارهی روابط زناشویی بود که یک سری تلفنهایی میشده که براساس آن آمار ۳۰ درصدی اعلام شد که افراد با یکدیگر دچار تنش و مشکلاتی شدهاند. من فکر میکنم باید یک مطالعهی خیلی گسترده در این قضیه صورت میگرفت یا بگیرد. اتفاقاً شاید برعکسش هم وجود داشته کما اینکه خانوادههایی بودند که سالهای طولانی نمیتوانستند از کنار هم بودن لذت ببرند و الان این فرصت فراهم شده که بیشتر با همدیگر باشند و دور هم باشند و با هم دیگر کارهای روزمرهشان را انجام بدهند.
یک گروه دیگری را هم باید اضافه کنم که این روزها شاید بیشتر تحت تأثیر شرایط ایجاد شده قرار گرفتند و آن هم مادرانی که کارمند هستند و کار میکنند و مجبورند که سر کار بروند، در حالی که نه اطمینان میکنند برای نگهداری از بچههایشان پرستار بیاورند، نه مدرسه یا مهدکودکی وجود دارد که بچههایشان را بگذارند. بسیار زیادند مادرانی که به خصوص در تهران زندگی میکنند، خانوادههایشان در شهرستان هستند و کسی نیست که این حمایت را بکند و بچههایشان را نگه دارد و الان چند ماه هست که بچههایشان را در شهرستان پیش پدر و مادرشان گذاشتهاند و از آنها دور هستند و بچهها دارند دور از پدر و مادر زندگی میکنند. شاید خیلی از این خانمها کارشان را به این دلیل از دست بدهند، برای اینکه باید از بچه مراقبت کنند. امیدوارم کارفرمایان به این نکته توجه کنند و به هر حال این شرایط میگذرد و تمام میشود و به هر حال این موقعیت را زنان از دست ندهند برای کاری که داشتند انجام میدادند. در مورد وسواس فکری، بله این مسئلهای است که خیلی میتواند در جامعهی ایران مشکلآفرین باشد. تا قبل از این بیماری هم آدمهای زیادی وسواس داشتند؛ مخصوصاً وسواس تمیزی. مفهوم تمیزی و کثیفی یک امر فرهنگی است که بین جوامع مختلف با همدیگر متفاوت است. ولی ایرانیها معمولاً نسبت تمیزی برایشان تعریفش مثلاً با فرانسویها، افغانستانیها، آمریکاییها با همدیگر متفاوت است. من فکر میکنم شیوع این بیماری باعث وسواس فکری شدیدتر در ایرانیها میشود. اینکه شما دائم فکر کنید که اشیاء اطرافت را باید ضدعفونی کنی، تمام وسایلی که از بیرون وارد خانه میشوند باید ضدعفونی شوند، اینکه خودت باید ضدعفونی شوی، اینها همه دامن میزند به این وسواس فکری که قبلاً بود و الان شده و خیلی خیلی بیشتر خواهد شد.
۳. با وجود این مشکلات، چه اقداماتی برای حفظ سلامت روح و روان شهروندان را توصیه میکنید؟
به نظر من شاید مهمترین کاری که میشود این روزها کرد با استفاده از رسانه آموزشهای صحیحی از لحاظ اجتماعی، روحی و روانی در اختیار مردم گذاشت و یک سری آگاهیهایی داد به مردم برای اینکه در مواجهه با این بیماری دچار ترس و هراس و اضطراب نشوند و بیش از حد دچار وسواس فکری نشوند. یک مساله دیگر بحث استیگما یا داغ ننگی است که در اثر شیوع این بیماری ایجاد شده است. کسی که دچار این بیماری میشود انگار که یک برچسب میخورد، ی به او و فاصلهی افراد از او بیشتر میشود و باید فشار اجتماعی زیادی را تحمل کند. فاصله منظورم فیزیکی نیست، فاصلهی ارتباط اجتماعی با او به خصوص اگر کسی از خانوادهاش در اثر این بیماری فوت شود یک دورکشی و فاصلهی بیش از حدی از سمت اجتماع میبیند نسبت به کسی که در اثر مسائل دیگری فوت شده و این برچسب زدن و داغ ننگ خوردن در اثر این بیماری باعث میشود که افراد اولاً از اینکه بگویند دچار این بیماری شدند هراس درشان ایجاد میشود و ممکن است پنهان کنند یا کسی که فوت کرده میگویند نه به این دلیل اقواممان و خویشانمان فوت نکرده است. این تبعات زیادی هم میتواند برای سیستم بهداشتی درمانی، هم برای اطرافیان، هم برای خود کسانی که دچار این بیماری شدهاند داشته باشد. به نظر من کار مهمی که میشود کرد این است که رسانههای جمعی (از بیلیبوردهای شهرداری تا شبکههای مجازی) علاوه بر توصیههای بهداشتی، به تأثیرات اجتماعی این بیماری نیز بپردازند. در واقع باید مردم را از لحاظ فرهنگی، اجتماعی آماده کرد که وقتی که مواجه میشوند با این بیماری چه چیزهایی را خواهند دید و چه اتفاقهایی خواهد افتاد و آمادگی ایجاد کنند که اگر کسی نزدیکش فوت کرد از این بیماری، بعد چه اتفاقی میافتد؟ چطوری باید خودش را آماده کند برای مسائلی که با آن مواجه است؟ همانطور که میدانید عزاداری و سوگواری نمیتواند بکند، دیگران هم نمیتوانند بکنند ولی شرایط کسی که با کرونا فوت کرده فرق میکند. اطرافیانش احتمالاً تستشان مثبت میشود و باید در قرنطینه باشند، کسی نمیتواند به آنها کمک کند و الی آخر. اینجا مسائلی وجود دارد که به نظر من باید مراکزی باشد برای مشاوره که افراد بتوانند خیلی راحت با آنها تماس بگیرند. مثلاً در محلههای مختلف کارگروههای سلامت با این افراد در ارتباط باشند. گروههای سنی مختلف آسیبهای روانی و روحی متفاوتی از شیوع این بیماری دیدهاند. همانطور که گفتم بچهها یک طرف ماجرا هستند، مسنها و سالمندان یک طرف ماجرا هستند که این دو گروهی که گفتم خیلی خیلی باید تحت مراقبتهای روحی و روانی زیاد از طرف والدین و از طرف کسانی که مراقبت میکنند از سالمندان باشند. مثلاً گروههایی که تلفنی با سالمندان یک محل در ارتباط باشند و مایحتاج آنها را برایشان تهیه کنند. اگر آنها نمیتوانند وسایلشان را ضدعفونی کنند، برایشان ضدعفونی کنند و چیزهایی از این قبیل. باید دنبال شیوههایی گشت که بشود از گروههای آسیبپذیر از لحاظ روحی روانی حمایت کرد.
۴. یکی از مواردی که به عنوان نکتهی مثبت این دوران ذکر میشود، بالا رفتن سطح بهداشت عمومی و عادت به رعایت بیشتر مسائل بهداشتی در آینده است. با این نکته موافق هستید؟
در مورد نکات بهداشتی که بهتر شده، نه من فکر نمیکنم که بعضی از رفتارهایی که الان دارد انجام میشود در شرایط عادی لازم باشد که آدمها تا این حد بخواهند محیط اطرافشان را ضدعفونی کنند. الان چون در شرایط خاصی هستیم، افراد مجبورند وسایلی که از بیرون میخرند مثلاً مشمای اطراف قند یا ماکارونی یا هر چیزی که از بیرون یا سوپری میخرند را ضدعفونی کنند. قبلاً لازم نبود اینها را ضدعفونی کنی، ولی الان داری این کار را انجام میدهی به خاطر اینکه این ویروس روی پلاستیک و اشیاء اطراف مینشیند. فرض کنید این بخواهد ادامه پیدا کند. در شرایطی که چنین چیزی وجود ندارد، چرا باید ادامه پیدا کند؟ این بهداشت محسوب نمیشود. به نظر من باید این مسئله به شرایط عادی برگردد و من فکر نمیکنم که لازم باشد آدم این همه در طول روز با ماسک راه برود، حرکت کند در جامعه و کلافگی بیش از حدی برایش با استفاده از ماسک ایجاد بشود. ممکن است بگوییم بله مردم عادت میکنند از الان به بعد وقتی سرما خوردند با ماسک بیرون بیایند، این درست است. ولی اینکه انقدر شدید همه با فاصله از همدیگر بنشینند و ماسک بزنند، اینها به نظر من در شرایط عادی لازم نیست که تا این حد فاصلهگذاری در جامعه وجود داشته باشد. ببینید همین الان چقدر مصرف آب بالا رفته به همین دلیل و ما اصلاً ذخایر آبی زیادی نداریم و هشدار هم داده شده که ممکن است تابستان با این کم آبی مواجه شویم. هر چند موافق نیستم اما به دلیل پدیده عادت این بیماری باعث تغییر مفاهیم تمیز و کثیف میشود و ممکن است به عادتهای رفتاری همیشگی بدل شوند. کما اینکه قبلا نیز در طول تاریخ و در مواجهه با بیماریهای اپیدمی این اتفاق افتاده است.
۵. یکی از دیگر موارد مثبت این دوران، بهبودی شرایط محیط زیستی کرهی زمین عنوان شده است. آیا میتوان این نکته را پذیرفت و امیدوار بود که این روند ادامه پیدا کند؟
ما باید کلیت موضوع را نگاه کنیم. از یک طرف شاید در اثر میزان کار کمتر کارخانهها گرمای کمتری تولید شود، آلودگی کمتری در اثر خروج خودروها از منزل ایجاد شود و همهی اینها، به هر حال فیلمهایی هم میبینید از ورود حیوانات به داخل شهرها در اثر نبودن آدمها یا آبهایی که تا قبل از اون موجوداتی را نمیدیدید چون آلوده بود و الی آخر، اینها درست است ولی شما در کل اگر به ماجرا نگاه کنید میبینید که از آن طرف باز یک سری آسیبهایی دارد وارد میشود که به عنوان مثال گفتم در صحبتهای قبلیام استفاده بیش از حد از آب این یکی از مواردی است که این روزها داریم میبینیم که به دلیل ضدعفونی کردن از آب زیاد دارد استفاده میشود و این اصلاً زیستمحیطی نیست. استفادهی زیاد پلاستیک، دستکش و افزایش زبالههای پلاستیکی که دارد روز به روز زیادتر میشود. شما میبینید که حتی آلودگیهای زیست محیطی هم ایجاد کرده است. همین الان کسانی که دستکشهایشان را در محیط رها میکنند. شاید از یک طرف یک سری آلودگیهایی را کم کرده ولی از یک طرف دارد یک سری آلودگیها را زیاد میکند و بنابراین نمیشود گفت که شیوع این بیماری به طول کلی دارد تأثیر مثبتی روی زیست محیط میگذارد.
۶. آیا این مراقبتها و حساسیتها در کلانشهرهایی مثل تهران تفاوتی با سایر نقاط کشور خواهد داشت؟
اگر بخواهم راجع به کلانشهرهایی مثل تهران بگویم به نظر من دارید میبینید که آمار بیماری در کلانشهرها خیلی بالاتر است. این ویروس آنقدری که جان آدمها را در شهرها دارد میگیرد در روستاها و بین عشایر کمتر میگیرد. به خاطر اینکه تجمعات در شهر اتفاق میافتد. رویدادها در شهرها هست که برگزار میشوند. تجمعات در سینما، در مدارس، در دانشگاهها، یا مثلاً محل کار یا رفتوآمد و حمل و نقل که با مترو و اتوبوس و الی آخر، اینها همه در شهر است و همانطور که میبینید در شهرها ما با خطر بیشتری مواجهایم تا در جاهایی مثل روستا و بنابراین در شهرها باید مراقبت بیشتری کرد.