حمید رزاقی
شمسی رفیقی نمین
نوشتههای مرتبط
مقدمه: سرمایه اجتماعی به مثابه ذخیرهای ارزشمند در تعاملات اجتماعی محسوب میشود. سجایایی مانند صداقت، حسن تفاهم، سلامتی نفس، همدردی، دوستی، دلسوزی، اعتماد، همبستگی، فداکاری و غیره از مصادیق سرمایه اجتماعی هستند. در این مقاله ابتدا مفهوم سرمایه اجتماعی در سطوح خرد، میانی و کلان از منظر صاحبنظران حوزه علوم اجتماعی تشریح شده و اهمیت و ضرورت وجود آن در گستره جامعه روشن گردیده است. در بخش بعدی تفاوتهای سرمایه اجتماعی با سایر انواع سرمایه مشخص میشود. در بخش اصلی مقاله ضمن طرح دیدگاههای «روابط سرمایه اجتماعی، توسعه و رفاه اجتماعی»، هریک مورد نقد و ارزیابی قرار گرفته است. این دیدگاهها شامل دیدگاه اجتماعگرا، شبکهای، نهادی و همیاری است. در پایان مدلها یا فرضیههایی که سازوکارهای سرمایه اجتماعی را با حکومت گردانی ثمربخش و مثبت پیوند میدهد، ارایه شده است. این مدلها شامل «رأی دهندهگان عقلانی و نخبگان رقابت جو»، «قانونپذیری»، «فضیلت مدنی» و «کارایی بوروکراتیک» است.
مفهوم سرمایه اجتماعی اولین بار در سال ۱۹۲۰ به وسیله «هانی فن» که در آموزش و پرورش ایالت ویرجینیای امریکا کار میکرد به کار گرفته شد. اما به کارگیری وسیع و گسترده آن در ادبیات علوم اجتماعی از دهه ۱۹۷۰ باب شد. از میان اندیشمندانی که این مفهوم را غنی و پر بار نموده و درباره آن نظریهپردازی کردهاند میتوان «رابرت پونتام»، «جیمز کلمن»، فرانسیس فوکویاما» و «پیر بوردیو» را نام برد (تشکر و معینی ۱۳۸۱: ۳۳ـ۳۱). براساس دیدگاههای موجود سرمایه اجتماعی را میتوان در سه سطح تعریف کرد (بهزاد ۱۳۸۱: ۴۴).
الف) سطح خرد (روابط بین فردی): در این سطح سرمایه اجتماعی بر روابط فردی و شبکههای ارتباطی بین افراد و هنجارها و ارزشهای غیررسمی حاکم بر آنها تأکید دارد. بر این اساس سرمایه اجتماعی موضوعاتی اعم از شدت و کیفیت روابط بین افراد و گروهها، احساس تعهد و اعتماد دو جانبه به هنجارها و ارزشهای مشترک را شامل میشود و به عنوان حس تعلق و همبستگی، پایه به هم پیوستگی اجتماعی است. «پونتام» سرمایه اجتماعی را مجموعه ارتباطات افقی بین افراد و شبکههای اشتغالات مدنی میداند که واسط بین هنجارها و اجرای قوانین جامعه میباشد. بنا به این تعریف سرمایه اجتماعی نوعی سازمان اجتماعی است که شامل شبکهها، هنجارها و اعتماد میباشد که همکاری و هماهنگی دو جانبه را برای تأمین منافع دو طرفه تسهیل میکند. خانواده، دوستان و همسایگان رکن اساسی سرمایه اجتماعی در این تعریف به شمار میرود (بهزاد ۱۳۸۱: ۴۴). به نظر فوکویاما سرمایه اجتماعی مجموعهای معین از هنجارها و ارزشهای غیررسمی است که اعضای گروهی که همکاری و تعاون میانشان مجاز است، در آن سهیم هستند. این هنجارها هنگامی تولید سرمایه اجتماعی میکند که شامل سجایای مثبت از قبیل صداقت، ادای تعهدات و ارتباطات دو جانبه باشد. به نظر او سرمایه اجتماعی میتواند مثبت و منفی باشد. به عنوان مثال گروههای مافیایی که در تضاد با منافع جامعه و ارزشهای اکثر جامعه هستند، از سرمایه منفی برخوردارند (فوکویاما ۱۳۸۲).
ب) سطح میانی (انجمنها و سازمانهای رسمی و غیررسمی): در این سطح نظریهپردازانی هم چون جیمز کلمن قرار دارند، کلمن سرمایه اجتماعی را نوعی موجودیت اجتماعی با دو عنصر در نظر میگیرد. عنصر اول ساخت اجتماعی و عنصر دوم کنشهای حقیقی یا حقوقی کنشگران اجتماعی. این کنشها در درون ساخت اجتماعی صورت میگیرد. این مفهوم ارتباطات افقی و عمودی را شامل میشود و سازمانها و روابط بینابینی (باشگاهها، انجمنها، شرکتها و احزاب سیاسی) را در برمیگیرد. جیمز کلمن اعتماد ، اختیار و تعهد را لازمه سرمایه اجتماعی یک گروه و بین گروهها در نظر میگیرد (کلمن ۱۳۸۱: ۴۶۷ـ۴۶۶).
ج) سطح کلان (نهادهای اجتماعی):در این سطح روابط قراردادی و روابط ساختاری نهادهای کلان اجتماعی (دولت، حکومت سیاسی و نظامهای حقوقی و قضایی) ،موضوع سرمایه اجتماعی است. روابط و ساختارهای رسمی مانند قوانین و مقررات و چارچوبهای حقوقی و حکومت سیاسی، سطح مشارکت، سطح تمرکز و فرآیند شکلگیری سیاسی، سطح کلان سرمایه اجتماعی را شامل میشود. از این منظر سرمایه اجتماعی، مجموع نهادهایی که جامعه را پیبندی میکنند، نیست؛ بلکه عامل نگهداشتن آنها در کنار هم است. «نورث» از جمله اندیشمندان سطح کلان درباره سرمایه اجتماعی است (بهزاد ۱۳۸۱: ۴۵).
تعاریف سرمایه اجتماعی : سرمایه اجتماعی به وسیله صاحبنظران به صورتهای متفاوتی تعریف شده که نقیض یکدیگر نیستند بلکه مکمل و متمم یکدیگر به حساب میآیند در ذیل تعاریف مشخصی از سرمایه اجتماعی آورده میشود: ۱- سرمایه اجتماعی، موضوعاتی اعم از شدت و کیفیت روابط و تعاملات بین افراد و گروهها، احساس تعهد و اعتماد دو جانبه نسبت به هنجارها و ارزشهای مشترک را شامل میگردد و به عنوان یک حس تعلق و همبستگی، پایه مهم پیوستگی اجتماعی در نظر گرفته میشود.۲- سرمایه اجتماعی، مجموعه معینی از هنجارها و ارزشهای غیررسمی است که اعضای گروهی که همکاری و تعاون میانشان مجاز است، در آن سهیم هستنند.۳- سرمایه اجتماعی وجوه گوناگون سازمانهای اجتماعی نظیر اعتماد، هنجار و شبکهها است که میتوانند با ایجاد و تسهیل امکانات هماهنگ، کارایی جامعه را بهتر کنند.۴- سرمایه اجتماعی منبعی اجتماعی ـ ساختاری است که دارایی و سرمایه افراد و گروهها محسوب میشود. این دارایی شیء واحدی نیست بلکه ویژگیهایی است که در ساختار اجتماعی وجود دارد و باعث میشود افراد و گروهها با سهولت بیشتری وارد کنش اجتماعی شوند (بهزاد ۱۳۸۱: ۴۴). ۵ – سرمایه اجتماعی شامل روابط قراردادی و ساختاری نهادهای کلان اعم از دولت، رژیمهای سیاسی و نظامهای حقوقی و قضایی میشود (مدنی ۱۳۸۳: ۱۱). با در نظر گرفتن تعاریف فوق عناصر سرمایه اجتماعی عبارتند از (رنانی ۱۳۸۲: ۳): اول شبکه مشارکت مدنی و همکاری شهروندان در جهت منافع متقابل و مشارکت در اجتماع محلی شهروندی. دوم کنشگرانی در یک موقعیت اجتماعی. سوم تعاملات بین افراد، گروهها و اجتماعات و نهادها. چهارم هنجارهای اجتماعی و ارزشهای مشترک و هنجارهای متقابل. پنجم احساس اعتماد، امنیت و تعهد متقابل.و ششم به هم پیوستگی و هویت گروهی، اجتماعی (پیوندهای کاری، سازمانی، دولتی، خانوادگی و همسایگی).
با توجه به عناصر سرمایه اجتماعی میتوان این سرمایه را بسان نوعی روغن اجتماعی دانست که در مناسبات بین افراد، گروهها و نهادهای اجتماعی نقش ایفا میکند که در عین تسهیلکنندگی مناسبات، چسبندگی اجتماعی نیز ایجاد میکند. به عبارتی سرمایه اجتماعی هم چسب اجتماعی است و هم روغن اجتماعی. از یک سو اصطکاک بین افراد و واحدهایی را که در اصطکاک یکدیگر قرار میگیرند را کاهش میدهد. و برخوردها و مناسبات افراد و گروههای اجتماعی را تسهیل میکند و از سوی دیگر به مانند یک چسب اجتماعی افراد و گروههای اجتماعی را در کنار هم و در یک محیط تعامل اجتماعی نگه میدارد. میتوان سرمایه اجتماعی را محیطی دانست یا مجموعه شرایط قواعد اخلاقی ـ اجتماعی و رفتاری در نظر گرفت که به طور ضمنی رفتار افراد را شکل میدهد و کمک میکند تا سرمایه انسانی و سرمایه مادی و اقتصادی و فیزیکی بتوانند در تعامل با هم به رشد پویا برسند. بنابراین سرمایه اجتماعی بستر و فضایی است که تعامل نیروهای انسانی و استفاده این نیروی انسانی از سرمایه مادی و فیزیکی را تسهیل و کم هزینه میکند (رنانی ۱۳۸۲: ۳).
صاحب نظرانی جامعه را مانند یک میدان بازی در نظر می گیرند که بازیگران آن افراد و واحدهای اقتصادی ـ اجتماعی هستند، اینها در رقابت با هم به دنبال حداکثر کردن منافعشان هستند. حداکثر کردن منافع به معنی گل زدن بیشتر در بازی است. اما این بازی حداکثرسازی منفعت و استفاده از سرمایههای مادی را قواعد و رویههایی که همان «سرمایه اجتماعی» است امکانپذیر و تسهیل مینماید. در غیر این صورت بازی یا متوقف میشود یا بسیار خشن و پر هزینه ادامه پیدا میکند. در مثال بازی فوتبال مسائلی همانند وجود قواعد بازی و رعایت آنها، داوری بیطرفانه و تمکین بازیکنان به نظرات داور، احترام متقابل بازیکنان، عدم پرخاشگری، تعهد و پایبندی به اخلاق بازی جزء سرمایه اجتماعی بازی هستند که بازی را روان مطمئن و کم هزینه میکند و رفتارها را پیشبینیپذیر میسازد. در چنین بستری از سرمایه اجتماعی است که بازیگران شروع به بازی میکنند. در واقع توانایی تکنیکی بازیگران (مهارت بازی) سرمایه انسانی بازی است و محیط و تجهیزات ورزشگاه و زمین بازی نیز سرمایه مادی آن محسوب میشود. بنابراین می توان گفت سرمایه اجتماعی مجموعهای از هنجارها، ارزشهای غیررسمی، قواعد عرفی و تعهدات اخلاقی است که رفتارهای متقابل افراد در چارچوب آنها شکل میگیرد و موجب تسهیل روابط اجتماعی شده و معمولاً به افزایش همکاری و مشارکت اجتماعی افراد میانجامد.
صاحب نظران دیگری هستند که جامعه را بسان یک میدان ازلی رقابت و حداکثر سازی منافع فردی و گروهی به حساب نمی آورند. بلکه رقابت و حداکثر سازی سود فردی و گروهی در اجتماعات و جوامع انسانی را مشخصه خاصی از یک دوره معین تاریخی درنظر می گیرند که با استقرار شیوه و یا شیوهای تولید و زندگی معینی، رقابت را در تاریخ بشری جایگزین همکاری و تعاون و نوع دوستی و دیگر دوستی کرده اند. از این منظر سرمایه اجتماعی در فراخنای های دورتر تاریخ بشر همواره برقرار بوده و زندگی فردی و جمعی آدمیان همواره از آن سیراب می شده است. اما در شیوه های تولید متاخر به ویژه درشیوه تولید سرمایه داری و کالایی است که زندگی سرشار انسانی و اخلاقی میان آدمیان رو به افول گذاشته است و سرمایه اجتماعی از قلب مناسبات اجتماعی رخت بربسته است. و اقتصاد یا از جامعه فک شده است و یا دچار حک شدگی ضعیف جامعه گردیده است و در نتیجه سرمایه اجتماعی به معنای بار انسانی آن دچار مخاطره جدی شده است. به باور این صاحبنظران برای بازگشت به سرمایه اجتماعی اصیل و انسان گرایانه، تعاون و همیاری نوینی میان ابنا بشر ضروری است که قدرت اجتماعی همگانی را بر اشکال بیگانگی چیره کند و به جای زندگی آکنده از تحریف و نیرنگ مبتنی بر سرمایه و سود، زندگی سرشار از صداقت، درست کاری، تعهد وهمدلی آفریده شود.
بنابر این سرمایه اجتماعی مجموعهای از منابع و ذخایر ارزشمندی است که به صورت ذاتی و نهفته در روابط اجتماعی گروههای نخستین، ثانوی و نهادهای رسمی و غیررسمی وجود دارد. برخی از این ذخایر ارزشمند که گاه از آن به عنوان ارزشهای اجتماعی یاد میشود، عبارتند از صداقت، حسن تفاهم، سلامتی نفس، همدردی، دوستی، دلسوزی، اعتماد، همبستگی، فداکاری و … . سرمایه اجتماعی از طریق این منابع کنشهای کنشگران را در سطوح خرد، میانی و کلان جامعه، آسان، کم هزینه و مطمئن میسازد و بدین وسیله آنان را در رسیدن به اهداف مشترک اجتماعی کمک مینماید(فاتحی ۱۳۸۳).
تفاوت سرمایه اجتماعی با سایر انواع سرمایه: در استفاده از مفهوم سرمایه اجتماعی میبایست وجوه تمایز و تفاوت آن را از دیگر انواع سرمایه روشن ساخت. سرمایه مادی را میتوان در زمین، ساختمان و کلیه ابزار و وسایل تولید دید. سرمایه مالی، داراییهایی است که افراد یا واحدهای حقوقی به صورت پول، سهام و از این قبیل در بانک یا به صورت اوراق بهادار و سهام در اختیار دارند. سرمایه انسانی داراییهایی است که انسانها به صورت دانش، مهارت یا تخصص در اختیار دارند. اما سرمایه اجتماعی سرمایهای است که به مثابه ذخایر یا منابعی برای اقدام جمعی در شبکه روابط اجتماعی غنی و مؤثر میان افراد و گروههای اقتصادی و اجتماعی عمل میکند (مدنی ۱۳۸۳: ۴۸).سرمایه آن گونه که در اقتصاد و حقوق از آن تعریف میشود از چهار ویژگی عمده برخوردار است (همان : ۴۹ـ ۴۸): الف) واحدهای سرمایه، مالک شخصی دارند و حقوق مالکیت آنان توسط قانون به رسمیت شناخته شده است. ب) سرمایه زمانی به منزله سرمایه فعال میشود که امیدی برای بازگشت آن وجود داشته باشد. ج) به تملک در آوردن سرمایه با چشم داشت به یک چنین بازگشتی است. د) به جریان افتادن سرمایه عموماً با کاهش یا تضعیف کارکرد آن میانجامد و توانایی بازگشت بالقوه آن به این نیاز دارد که بخشی از بازگشت سرمایه برای بازسازی یا نوسازی ذخیره سرمایه مورد استفاده قرار گیرد.در مقابل سرمایه اجتماعی هیچ کدام از چهار ویژگی فوق را ندارد در واقع (مدنی ۱۳۸۳: ۴۹): اول سرمایه اجتماعی موضوع مالکیت فردی نبوده و حتی شکل جمعی آن نیز از پشتوانه حقوقی برخوردار نیست. دوم سرمایه اجتماعی هرچند بازگشت دارد، اما این بازگشت به منزله تولیدی ثانوی یا ضمنی آن است و معمولاً بازگشت هدف اصلی تشکیل سرمایه اجتماعی نیست. سوم سرمایه اجتماعی برخلاف سرمایههای فیزیکی بر اثر مصرف نقصان نیافته چه بسا که افزایش نیز بیابد مانند اعتماد متقابل. چهارم سرمایه اجتماعی غیرملموس بوده و به صورت مستقیم قابل اندازهگیری نیست مانند تعهد و صداقت. پنجم این که سرمایه اجتماعی در چارچوب شهروندی دموکراتیک معنی پیدا میکند. در واقع انجمنهای مدنی که آزادانه از طرف اعضاء انتخاب شده باشند، جزء سرمایه اجتماعی محسوب میشوند. بنابراین هر نوع مشارکتی در هر نوع انجمنی یا جمعیتی مولد سرمایه اجتماعی نیست. انجمنهایی را مدنی میدانیم که در آنها عضویت به نسبت آزاد است (یعنی تعلق به یک قوم مشخص یا باور دینیای مشخص یا معیار جنسیت مانعی برای عضویت به شمار نمیآیند) و افزون بر آن دارای اهداف به نسبت باز و انعطافپذیر هستند که با مشارکت آزاد و دمکراتیک همه اعضا تعیین میشود. فقط این انجمنها مولد مشخصههای سرمایه اجتماعی هستند و بر آن تأثیر میگذارند. به این معنا خانواده یا انجمنهای غیرمدنی (قومیت، زبان، محل تولد، دین مشخص و یا جنسیت مشخص) که حول معیارهای پدر سالارانه و تبعیضآمیز هستند مولد سرمایه اجتماعی نیستند. انجمنهای مدنی نوع مشخصی از اعتماد یعنی اعتماد هرچه عامتر را به وجود میآورد و از معیارهای خاصگرا که تخریبگراست گریزان است. انجمنهای مدنی اعتمادی میان غریبهها و اعتمادی که شعاعی فراتر از محدوده واحدهای خانواده و خویشان و هم مسلکان به وجود میآورد به طوری که این انجمنها (مدنی) فرقهگرا نیستند. لذا این اعتماد در چارچوب شهروندی دمکراتیک میگنجد و با اعتماد و عمل متقابلی که در درون خانواده یا قبیله وجود دارد تفاوت اساسی دارد. و دست آخر این که فرد مالک سرمایه اجتماعی نیست، نه فرد و نه جامعه حق قانونی اجرای حق مالکیت را در سرمایه اجتماعی ندارد. به علاوه انگیزه اصلی از سرمایه اجتماعی، بازدهی و سود نیست.. افراد با یکدیگر جمع میشوند تا کاری را صورت دهند و رفته رفته اعتماد، همکاری و همبستگی بین آنها بالا میرود ،اما هیچ جمعی به قصد بالا بردن اعتماد تشکیل نمیشود. به همین دلیل اعتماد و همکاری محصول مستقیم تشکیل یک جمع نیست. از اینرو استفاده از سرمایه اجتماعی غیرعمدی است در حالی که استفاده از سرمایه در مفهوم اقتصادی آن عمدی است.
سنجش سرمایه اجتماعی: به نظر فرانسیس فوکویاما یکی از راههای اندازهگیری سرمایه اجتماعی استفاده از آمارهای انحرافات اجتماعی از قبیل آمار جرایم، طلاق، مصرف مواد مخدر، آمار طرح دعاوی در محاکم، خودکشی، قتل و جنایت و یا جرایم اقتصادی میزان فرار از پرداخت مالیات، عدم انجام تعهدات اقتصادی، چکهای برگشتی، نقض قراردادهای فی مابین مردم و سایر مشکلات اجتماعی است. بر این اساس افزایش و کثرت مسائل و مشکلات اجتماعی نشانهای از کاهش شاخصهای سرمایه اجتماعی مانند اعتماد، تعهد، عهد و همبستگی اجتماعی است. به بیان دیگر افزایش انحرافات، جرایم و مشکلات اجتماعی، کم شدن ذخیره و سرمایه اجتماعی محسوب میشود. هرچه سرمایه اجتماعی افزایش یابد و یا به حد مطلوبی در سطح جامعه برسد قادر است کنشها را در زندگی اجتماعی سالمتر، بارورتر، مستعدتر و تواناتر سازد (تشکر و معینی ۱۳۸۱: ۳۹).
سرمایه اجتماعی، توسعه و رفاه: چهار نظریه شامل دیدگاه اجتماعگرا، دیدگاه شبکهای، دیدگاه نهادی و دیدگاه همیاری درباره سرمایه اجتماعی، توسعه اقتصادی و رفاه، در حوزه علوم اجتماعی از هم متمایزاند.
الف) دیدگاه اجتماعگرا: در این دیدگاه سرمایه اجتماعی همان سازمانهای محلی مانند باشگاهها، انجمنها و گروههای مدنی است. به طوری که تعدد و فشردگی و پیوند هریک از این گروهها در یک جامعه نشان دهنده سرمایه اجتماعی است. هرچه تعداد این گروهها در یک جامعه بیشتر باشد و هم چنین پیوند و همبستگی هرکدام از این گروهها در آن جامعه بیشتر باشد، سرمایه اجتماعی تقویت میشود. به نظر اجتماع گرایان، سرمایه اجتماعی ذاتاً خیر و مثبت است و هرچه سرمایه اجتماعی افزایش یابد بر رفاه اجتماع اثر مثبت خواهد داشت. در این دیدگاه پیوندهای فقرا در قالب انجمنها و گروههای مدنی به ایشان (فقرا) کمک خواهد کرد که در دفع مخاطرات و آسیبپذیری گروههای فقیر همت گمارده و به کاهش فقر در میان آنان منجر خواهد شد. در این دیدگاه تنها چیزی که برای فقرا باقی مانده، پیوندهای اجتماعی با یکدیگر است (ولکاک و نارایان ۱۳۸۴: ۵۳۵). این دیدگاه سرمایه اجتماعی را به عنوان متغیر مستقل و پیامدهای مثبت آن مانند رفاه اقتصادی ـ اجتماعی به عنوان متغیر وابسته مینگرد. در نقد این دیدگاه باید گفت که اجتماعگرایان یکسره به جنبههای مثبت سرمایه اجتماعی مینگرد و جنبههای منفی آن را نادیده میگیرند. چرا که اولاً آن جا که این گروههای فقیر در یک اجتماع مجزا از هم هستند، برخلاف منافع یکدیگر کار میکنند. ثانیاً آن جا که این گروههای مجزا از هم برخلاف منافع جامعه (کلیت جامعه) کار میکنند مانند دستههای اوباش، سارقان و فروشندگان مواد مخدر کلیت جامعه را به خطر میاندازند. این جا دیگر سرمایه اجتماعی، مولد نیست، بلکه سرمایه اجتماعی فاسدی است که توسعه را بسیار به تعویق میاندازد و فرآیندهای رفاهی را مختل میکند (ولکاک و نارایان ۱۳۸۴: ۵۳۶). برخلاف نظریه اجتماعگرا باید دانست که گروههای اجتماعی در یک جامعه هویتی همگن ندارند و اهداف متفاوتی را جست و جو میکنند به علاوه در بسیاری موارد حتی در یک گروه اجتماعی که همبستگی و پیوند بالایی دارند به اعضاء منفعت یکسان نمیرسانند. تبعیض جنسیتی و محرومیتهای اقتصادی و اجتماعی که در این گروهها یافت میشود، پیامدهای منفی و غمانگیزی را به بار آورده است. شواهدی از جهان در حال توسعه در دست هست که نشان میدهد؛ چرا صرف دارا بودن سطوح بالای همبستگی اجتماعی لزوماً به رفاه اقتصادی منجر نشده است. در کنیا بیش از ۰۰۰/۲۰۰ گروه اجتماعی فعال در نواحی روستایی وجود دارد که کم و بیش در فقر بالایی به سر میبرند، ولی اکثر این گروهها ارتباطی با منابع خارج از جامعه ندارند و نمیتوانند سرنوشت تهیدستان را بهبود بخشند. در گزارشی دیگر درباره رواندا بیش از ۳۰۰۰ تعاونی گروه کشاورزی و حدود ۳۰۰۰ گروه غیررسمی ثبت شده است، ولی این همه گروه نتوانستند جلوی شعلهور شدن یکی از هولناکترین جنگهای داخلی را که منجر به کشته شدن دو میلیون انسان گردید، بگیرند. در بسیاری از ممالک امریکای لاتین، گروههای بومی اغلب از سطوح بالای همبستگی برخوردارند، ولی این مردم بومی از نظر اقتصادی جزء بیبهرهگاناند؛ چون منابع قدرت و امکان دستیابی به آن را که شرط لازم عوض شدن بازی به سود محرومان است، در دست ندارند و هم چنان در بیرفاهی اقتصادی و اجتماعی و تهیدستی به سر میبرند (ولکاک و نارایان ۱۳۸۴: ۵۳۷). از سوی دیگر در امریکای لاتین سندیکاهای تبهکاری مانند گروههای وحشت، جنایت و مواد مخدر جامعه را در قتل، احساس عدم امنیت و اضطراب فراگیر فرو برده است چه برسد به توسعه رفاه مردمان این سرزمینها. مثال بارز این وضعیت در کلمبیا به چشم میخورد. روسیه نیز امروز از وجود گروههای مافیایی و تبهکار که همبستگی بالایی دارند در رنج است به طوری که حتی زندگی عادی و پر از محرومیت روستائیان و حتی شهرنشینان را با تباهی، رنج و فساد روبرو کرده است. در خاورمیانه نیز وضعیت بر همین منوال است گروههای مافیایی چه در قدرت و چه خارج از قدرت منشاء صادرات دختران، زنان و اطفال به منظور بهرهکشی جنسی، جسمی و کاری هستند و بر محرومیت و بیچیزی این اقشار اجتماعی تهیدست میافزایند (نارایان و ولکاک ۱۳۸۴: ۵۳۷).
ب) دیدگاه شبکهای: از منظر شبکه ای سرمایه اجتماعی هم چنان به مثابه متغیری مستقل نگریسته میشود اما پیامدهای آن (متغیر وابسته) به صورت مثبت و منفی لحاظ میگردد. پیوندهای قوی و نیرومند «درون اجتماعی» یا «درون گروهی» به گروه حس هویت مشترک میدهد که همان پیوندهای قوی افقی درون گروهی است که از آن به عنوان «سرمایه اجتماعی درون گروهی» یاد میشود. اما سرمایه اجتماعی «درون گروهی» در یک جامعه کافی نیست و لازم است «سرمایه اجتماعی بین گروهی» در جامعه (بین گروههای اجتماعی) شکل بگیرد و تقویت شود، به طوری که پیوندها و همبستگی قوی و متنوع بین گروههای اجتماعی برقرار شود تا از پیامدهای منفی پیوند درون گروهی که ممکن است به فرقهگرایی و منافع فرقهای منجر شود، جلوگیری به عمل آید. فرقهگرایی که نشان از تضعیف شبکههای پیوندهای اجتماعی بین گروهی (بین گروهها) دارد، در جامعه انواع شکافهای گوناگون اجتماعی مبتنی بر دین، نژاد، قومیت، جنسیت، طبقه و موقعیتهای نابرابر اقتصادی و اجتماعی را تقویت خواهد کرد. بنابراین در نظریه شبکهای هم به سرمایه اجتماعی درون گروهی و مهمتر از آن به سرمایه اجتماعی بین گروهها (پیوند شبکهای) در یک جامعه تأکید میشود (پیوند درون گروهی همگام با پیوند بین گروههای اجتماعی). نظر گاه «شبکهای سرمایه اجتماعی» به سیاست گزاران و دولتها این پیام و رهنمود را میدهد که به سرمایه اجتماعی از ابعاد گوناگون بنگرند و دچار سرگردانی در برنامهریزی اقتصادی و اجتماعی و ضد و نقیضگویی نشوند (ولکاک و نارایان ۱۳۸۴: ۵۳۸).
سرمایه اجتماعی یک شمشیر دو دم است. از یک سو میتواند طیفی از خدمات برای اعضاء گروه تأمین کند. مانند نگهداری اطفال شیرخوار، مواظبت از خانه و خانهداری، تأمین مالی، کار پیدا کردن برای اعضای گروه و … . اما هزینههایی نیز در پی دارد که به صورت دعاوی غیر اقتصادی و پیامدهای اقتصادی منفی خود را نشان میدهد. وفاداریهای گروهی ممکن است چنان نیرومند باشند که اعضای گروه را از اطلاعات مربوط به فرصتهای شغلی بیخبر نماید و یا داراییهایی که اعضای گروه با تلاش به دست آوردهاند از دست شان خارج شود. مثالی که پورنس و سنس برنر (۱۹۹۳) در این خصوص میزنند جالب است: مهاجران آسیایی که مدتهاست به انگلیس رفتهاند و در آن جا با کار و تلاش، امکاناتی را به دست آوردهاند و در قالب گروههایی جمع شدهاند؛ اما مهاجران جدیدی که از هموطنان شان هستند، از آن ها توقع دارند که به آن ها به لحاظ مالی و پولی کمک کنند. این مهاجران قدیم، برای این که از شر تکالیف اجتماعی نسبت به هموطنان جدید بیپول خلاص شوند، اسامی انگلیسی بر خود نهادهاند تا آنها را پیدا نکنند. بنابراین در دیدگاه شبکهای به دو بعد سرمایه اجتماعی یعنی هم بر بعد «سرمایه اجتماعی درون اجتماعی» (پیوند درون گروهی) و هم به «سرمایه اجتماعی بین گروهی» (پیوند بین گروههای اجتماعی) تأکید میشود. مثال ذیل اهمیت این دو بعد سرمایه اجتماعی و ارتباط آن با فقرزدایی و رفاه نشان میدهد (ولکاک و نارایان ۱۳۸۴: ۵۴۳ـ۵۴۱).
در بنگلادش گروهی از زنان فقیر روستایی هم سن و سال که به شهر نزدیک آمده بودند توانستند از بانک «گرامین» وام بدون وثیقه مالی بگیرند. این وام در ابتدا به آنها کمک کرد کسب و کارهای کوچکی راه انداخته و آن را گسترش دهند و از این راه رفاه خانوادههایشان را بهبود بخشند در نتیجه بالا بودن خصلت «پیوند دهندگی سرمایه اجتماعی درون گروهی» به مرور بازدهی اقتصادی و رفاه در میان اعضاء افزایش یافت، تا این که به اوج رسید. اما به مرور مهاجرین جدیدی از اقوام و خویشان این زنان به شهر آمده و چون گروه به این مهاجرین جدید احساس تعهد میکردند، ایشان را به عضویت گروه زنان در آورده و در نتیجه گروه زنان به گسترش و پیوند درون گروهی خود در شهر ادامه داد. تعهد و احساس تکلیف اعضای قدیمی به اعضای جدید باعث شد که گروه کمکم دچار مضیقه شده و لذا بازده اقتصادی و رفاه اعضای قدیمی کاهش یافت . در نتیجه با این که پیوند درون گروهی زنان افزایش یافت، اما رفاه اقتصادی ـ اجتماعی آنان در نتیجه ورود مهاجرین افت پیدا کرد. به مرور زمان اعضای قدیمی گروه زنان به این نتیجه رسیدند که تکالیف و تعهدات آنان در قبال مهاجران و اعضای جدید مانعی بر سر راه پیشرفت و رفاه اقتصادی آنها است. در این شرایط بسیاری از اعضای قدیم تصمیم میگیرند خود را کمکم از وبال پیوندها و تعهدات درون گروهی خلاص کنند و در نتیجه اندکی به رفاه اقتصادی خود میافزایند و در نهایت به دنبال شبکهها و پیوندهای متنوع بین گروهی (بین گروهها) میگردند که در آن سرمایه اجتماعی بین گروهی (بین گروهها) فراوانتر شده و فرصت اقتصادی نویدبخشتر میشود. در نتیجه همراه با افزایش سرمایه اجتماعی و پیوند بین گروهی (بین گروهها)، رفاه آنان نیز افزایش مییابد.
انتقادهایی بر دیدگاه شبکه ای وارد است.این دیدگاه منافع ریشهدار قدرتمندان، حاکمان محلی، حکومتگران یک جامعه، «محیط سیاسی، قانونی و نهادی»، کیفیت ارگانهای رسمی را نادیده میگیرد. به طوری که باید اذعان کرد نهادهای قدرتمند محلی و دولتی هستند که به اجتماعات محلی سمت و سو و شکل میدهند؛ میتواند آنها را تقویت کنند یا تضعیف نمایند و یا با منافع قدرت سازگار نمایند. قوانین تبعیضآمیز و سیاستهای نهادهای قدرت میتوانند فعالیت فقرا را در شبکههای اجتماعی به مخاطره افکنده و حتی تلاش فقرا در جهت تقویت پیوندها و شبکههای اجتماعی ( به منظور بهبود وضعیتشان) را از کار بیاندازند. مالکیت، دارایی، امکانات و سرمایههای گروههای اجتماعی که در یک شبکه تعامل و داد و ستد دارند، نابرابر توزیع شده به طوری که حتی این پیوندها میتوانند نابرابریها را در تولید، توزیع، مصرف نعمات جامعه در بین گروههای اجتماعی تشدید کند.
ج)دیدگاه نهادی: نگرش نهادی به سرمایه اجتماعی (شبکهها و پیوندهای اجتماعی) به مثابه متغیری وابسته مینگرد. بدین معنی که تقویت (سرزندگی) شبکههای اجتماعی یا تضعیف (پژمردگی) شبکهها اجتماعی را محصول محیط سیاسی، قانونی و نهادی تلقی میکند به طوری که ظرفیت و توان گروههای اجتماعی برای عمل کردن به منظور نفع جمعی، به کیفیت نهادهای رسمی و دولتی و حکمرانی وابسته است. در این دیدگاه نوع عملکرد و نگاه دولت به جامعه بر کم و کیف سرمایه اجتماعی به مثابه شبکههای اجتماعی اثر گذاشته و این به نوبه خود بر توسعه اقتصادی و در نهایت رفاه اقتصادی اجتماعی تأثیر میگذارد.
د)دیدگاه همیاری: در این دیدگاه نقاط قوت دیدگاه شبکهای و دیدگاه نهادی در یکدیگر ادغام میشود به طوری که هم بر تعامل و همیاری شبکههای اجتماعی بین گروهی (گروههای اجتماعی) تأکید میشود و هم بر همیاری و تعامل بین دولت (دیوان سالاری دولتی) با جامعه مدنی انگشت میگذارد. وجود چنین مناسبات دو طرفهای به توسعه و رفاه جامعه کمک میکند. از منظر دیدگاه همیاری دولت و جوامع هیچکدام به طور ذاتی خوب یا بد نیستند. تأثیری که نوع دولتها، نوع شرکتها و نوع گروههای مدنی بر تحقق اهداف جمعی میگذارند متغیر و متفاوت است.دولتها، بنگاهها و اجتماعات هریک به تنهایی فاقد منابع لازم برای توسعه و پیشرفت پایدار هستند و هریک بخشی از منابع را در اختیار دارند و ضروری است از یک سو هم در درون دولت، هم در درون بنگاهها و هم در درون اجتماعات و شبکهها عوامل مکمل و موجد مشارکت شکل گرفته و تقویت شوند و از سوی دیگر لازم است بین دولت، بنگاهها و اجتماعات و شبکهها، همیاری و تعامل به صورت تکمیلی تقویت شود. به منظور امر توسعه پایدار همیاری و تعامل افقی و عمودی در درون و برون دولتها، بنگاهها و اجتماعات و شبکههای مدنی و تقویت متقابل و تکمیلی یکدیگر مدنظر قرار گیرد. به بیان دیگر «همیاری افقی و عمودی عناصر و کارگزاران دولتی»، «همیاری افقی و عمودی عناصر و کنشگران بنگاههای اقتصادی»، «همیاری افقی و عمودی کنشگران شبکههای مدنی» به علاوه همیاری و همکاری دولت، بنگاهها و شبکههای مدنی به صورت تکمیلی و مکمل در امر توسعه پایدار و فقرزدایی تعیینکننده هستند. در این میان نقش دولت در امر تسهیل (نتایج مثبت توسعهای) یا مانع امر توسعه (نتایج منفی توسعهای) از نقش بنگاهها و شبکههای اجتماعی مهمتر و مسئلهدارتر است. چرا که دولت نه تنها تأمینکننده نهایی کالاهای عمومی (پول رایج با ثبات، بهداشت عمومی و آموزش همگانی) است و هم چنین داور و تضمینکننده حاکمیت قانون (حق مالکیت، دادرسی، آزادی بیان و ایجاد تشکل ها) است؛ بلکه عاملی تعیینکننده در تشکیل اتحادهای پایدار در قالب دولت ـ ملت است به طوری که میتواند طبقات، قومیتها، نژادها و ادیان مختلف را در یکدیگر در قالب دولت ملی ادغام نماید.
«نارایان» کم و کیف سرمایه اجتماعی بین گروهی (میزان پیوند و همیاری بین گروههای اجتماعی) را در جامعه با روابط «دولت ـ جامعه» در قالب میزان کارآمدی و ناکارآمدی دولت در هم میآمیزد و حالتهای چهارگانه ای را نشان میدهد. منظور از سرمایه اجتماعی بین گروهی، تعامل، پیوند و همیاری هرچه بیشتر شبکه اجتماعی بین گروهها در یک جامعه است ومنظور از دولت کارآمد، دولتی است که هم در درون خود انسجام، تعامل، پیوند و دیوانسالاری سیال داشته و هم با گروههای اجتماعی جامعه در ارتباط و همیاری باشد.
در حالت اول در جامعه سطح سرمایه اجتماعی بین گروهی بالاست و دولت نیز کارآمد است. دولت و جامعه مکمل یکدیگرند یعنی تعامل بهینه و قوی بین دولت و جامعه مدنی (سرمایه اجتماعی) برقرار است که این در نهایت موجبات توفیق اقتصادی شده و رفاه اقتصادی و اجتماعی را در پی دارد. مثال ایالتهای شمالی و پر رونق امریکا.
در حالت دوم در جامعه با این که دولت کارآمد است اما سطح سرمایه اجتماعی پایین است. در این صورت پیوند گروههای اجتماعی کم بوده و آن گروههایی که در جامعه قدرتمندتر هستند؛ ضمن به حاشیه راندن گروههای دیگر بر دولت نیز چیرگی مییابند تا مطابق اهداف آنها عمل کند. مثال آن اغلب کشورهای امریکای لاتین است که خصلت بارز آنها طرد و به حاشیه راندن جمعیت عظیمی از مردم، قدرتمند بودن گروههایی از جامعه که بر دولت نیز تسلط دارند که در این حالت در جامعه نزاع و کشمکش نهفته قابل شناسایی است.
در حالت سوم هم سرمایه اجتماعی پایین است، هم دولت ناکارآمد است که این هر دو روابط دولت ـ جامعه را رو به انحطاط برده که به صورت اغتشاش، خشونت، جنگ و هرج و مرج خود را نشان میدهد. به بیان دیگر فروپاشی و گسستی در جامعه روی میدهد که جنگ سالاران، گروههای مافیایی، جنبشهای فرقهای (قومی، مذهبی، نژادی، ایدئولوژیک) فرصت قبضه کردن قدرت دولتی و تصرف قدرت سیاسی را به دست میآورند. این وضعیت در رواندا و افغانستان دوره طالبان مشهود است.
در حالت چهارم در جامعه با این که سرمایه اجتماعی بین گروهی از درجات بالایی برخوردار است اما دولت ناکارآمد بوده و شکست خورده است و در عین حال چیزی به نام روابط مثبت بین دولت ـ جامعه برقرار نیست. در این حالت شبکههای اجتماعی غیررسمی جای دولت شکست خورده را میگیرند و جایگزین آن می شوند، تا به اوضاع به هم ریخته را کمی سر و سامان دهند تا وضع از آنچه هست بدتر نشود که به آن مدارا با وضع موجود گویند. مثال آن در برخی از مناطق روستایی تانزانیا است این روستائیان از عدم برخورداری از حمایت پلیس در رنج و محنت و بیامنیتی به سر میبردند تا این که خود با تقویت شبکه همیاری بین خودشان یک نظام امنیتی برای حفظ خود برقرار کردند.
نتیجه این که وجود درجه بالایی از سرمایه اجتماعی بین گروهی با این که شرط لازم برای توسعه اقتصادی و رفاه اقتصادی و اجتماعی است اما کافی نیست و علاوه بر این وجود درجه بالایی از کارآمدی دولت و تعامل آن با شبکههای جامعه مدنی ضروری است. به طوری که اگر از یک سو دولت ناکارآمد باشد؛ وجود درجه بالایی از سرمایه اجتماعی (شبکههای پیوند گروهها در جامعه) نمیتواند موجبات توسعه اقتصادی و رفاه اقتصادی اجتماعی را فراهم آورد، بلکه حتی تبعات منفی در جامعه ایجاد میکند. از سوی دیگر اگر دولت کارآمد باشد اما سرمایه اجتماعی در حد پایینی باشد، باز هم توسعه اقتصادی و رفاه اقتصادی و اجتماعی با مانع برخورد کرده و تبعات منفی دیگری در بستر جامعه ایجاد می کند. بنابراین به منظور توسعه اقتصادی و رفاه اقتصادی اجتماعی، هم درجه بالایی از سرمایه اجتماعی بین گروهی (شبکههای قوی پیوند اجتماعی گروهها) ضروری است و هم وجود دولت کارآمد که با جامعه مدنی (شبکه گروههای اجتماعی) در تعامل مثبت باشد ضروری خواهد بود. در دیدگاه همیاری سرمایه اجتماعی به مثابه متغیری حد واسط و ترکیبی مدنظر است.
سرمایه اجتماعی و حکومت گردانی: در تبیین سازوکارهایی که سرمایه اجتماعی را با عملکرد خوب حکومت مرتبط میسازند مدل هایی ارایه شده است (ایمانی جاجرمی: ۱۳۸۳).
الف) مدل رأی دهندهگان عقلانی و نخبگان رقابتجو: در این مدل دمکراسی، شهروندی و رأی دهندهگان آگاه از پیش شرطهای اساسی محسوب میشود. شهروندان با مشارکت فعال در انجمنها میتوانند درباره امور مدنی وارد شده و بحث کرده، آگاهی خود را در موضوعات سیاسی افزایش دهند و در مورد تلاش حکومت برای بهبود وضع و رفاه همگانی پرسش نمایند. نخبگان سیاسی منتخب نیز که از نظارت موکلان بر اعمال خود اطلاع دارند برای حکومت کارآمد تلاش میکنند، زیرا میدانند که در زمان انتخابات ممکن است به سبب سوء عملکرد از مقام خود خلع شوند. سرمایه اجتماعی ضمن مطلع ساختن بهتر شهروندان و بهبود کیفیت داوری آنها در ایجاد حکمرانی اثربخش تقاضاهای شهروندان را منتقل و تسهیل میکند. سرمایه اجتماعی موجب میشود تا شهروندان برای اعلام خواستههای خود به حکومت سازماندهی داشته باشند.
ب) مدل قانونپذیری: حکومتها برای تضمین اطاعت از مقررات توسط شهروندان باید ساز و کارهای اجرایی پر هزینه و پیچیده را ایجاد کنند. سرمایه اجتماعی با شکلدهی به انتظاراتی که شهروندان در مورد رفتار دیگران دارند، نیاز به چنین ساز و کارهای پر هزینهای را کاهش میدهد. به طور مثال اگر عموم مردم انتظار داشته باشند که میبایست مالیات پرداخت و به قانون عمل کرد آن گاه هزینههای حکومت کردن در خصوص اجرای این قوانین توسط دولت کاهش خواهد یافت. سرمایه اجتماعی در شهروندان انتظارات خوشبینانهای در مورد رفتار دیگران به وجود می آورد و در نتیجه حکومت دیگر نیاز ندارد اطاعت اجباری ایجاد کند در نتیجه حکومت میتواند بر کارایی خود افزوده و خدمات به شهروندان را توسعه دهد.
ج) مدل فضیلت مدنی: سرمایه اجتماعی میتواند فضیلت مدنی را در شهروندان پرورش دهد. توکویل در تحلیل دمکراسی در امریکا به این نکته توجه کرده است. سرمایه اجتماعی حکمرانی خوب را با تغییر تمایلات جامعه از علائق خاصگرایانه (چگونه میتوانم ثروتمند شوم؟) به علائق جامعه محور و عامگرایانه (چگونه میتوان امور محلهمان را بهبود بخشید) موجب میشود. با افزایش اولویتهای شهروندی به سوی منافع جمعی سرمایه اجتماعی مشوق تقاضاهایی به حکومت است که به منافع همگانی به جای کمک به برخی اعضا به هزینه دیگران، سوق داده شود.
د) مدل کارایی بوروکراتیک: سرمایه اجتماعی کارایی نهادی را از طریق تأثیر بر رفتار سیاست گذاران و نخبگان بوروکراتیک، افزایش میدهد. این اقدام به دو طریق صورت میپذیرد. اول پرورش توانایی بوروکراتهای حکومتی برای همکاری با یکدیگر در جریان انجام وظایف. و دوم افزایش ظرفیت کارکنان حکومتی برای مدیریت سازمانهای عمومی.در جوامع و سازمانهای عمومی که سرمایه اجتماعی غنی دارند رؤسا و مرئوسین کار و تلاش خود را افزایش میدهند و بدین ترتیب هزینههای نظارت بر عملکرد کارکنان کاهش یافته و در نتیجه منابع مالی به صورت مولدتری به کار میافتند.
اگر در تعریف توسعه اجتماعی ، آن را به مثابه مجموعه شرایط و کیفیتهایی که نیازهای فردی (جسمانی و معنایی ) و اجتماعی آحاد جامعه را تأمین کرده و رو به سوی مناسبات انسانی داردکه در آن همه مردم از زندگی در آن شرایط احساس امنیت زیستی ، اقتصادی ، اجتماعی و سیاسی داشته باشند، در نظر بگیریم ،آن گاه سرمایه اجتماعی همان ”مجموعه شرایط و کیفیتهایی“ است که روابط متقابل خرد و کلان کنش گران اجتماعی و دولتها را سازمان داده و شیرازه جامعه را ساخته و پیکره اش را مفصل بندی می کند که از یک سو در خدمت توسعه اجتماعی و رفاه انسانی است و از سوی دیگر به مثابه شاخص اساسی توسعه در مفهوم وسیع اش محسوب می شود.
مآخذ
• ایمانی جاجرمی، حسین (۱۳۸۴) ”بررسی جامعهشناختی عوامل مؤثر بر کارآئی شوراهای شهر“ تز دکترا، دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران.
• بهزاد، داود (۱۳۸۱) «سرمایه اجتماعی بستری برای ارتقای سلامت»، در فصلنامه رفاه اجتماعی دانشگاه علوم بهزیستی و توانبخشی، سال دوم، شماره ۶.
• تشکر، زهرا و معینی، محمدرضا (۱۳۸۱) «نگاهی به سرمایه اجتماعی و توسعه»، فصلنامه رفاه اجتماعی دانشگاه علوم بهزیستی و توانبخشی، سال اول، شماره ۴.
• رنانی، محسن (۱۳۸۲) «سرمایه اجتماعی و توسعه»، گفت و گو با امیرحسین تحقیقی، نشریه مرکز تحقیقات دانشگاه امام صادق، شماره ۱۲ـ۱۱.
• فوکویاما، فرانسیس (۱۳۸۲) «سرمایه اجتماعی و تحول تکنولوژیک در عصر اطلاعات»، ترجمه علی بختیاری، نشریه مرکز تحقیقات امام صادق، شماره ۱۲ـ۱۱.
• فاتحی دهاقانی، ابوالقاسم (۱۳۸۳) ”تأثیر سرمایه اجتماعی بر هویت اجتماعی دانشجویان در شهر تهران“، چکیده پایاننامه تحصیلات تکمیلی، مرکز محاسبات و فنآوری اطلاعات دانشگاه اصفهان.
• کلمن، جیمز (۱۳۸۱) بنیادهای نظریه اجتماعی، ترجمه منوچهر صبوری، تهران: نشر نی.
• مدنی، سعید (۱۳۸۳) «درباره لایحه برنامه چهارم توسعه نقد و بررسی برخی مواد بخش اجتماعی»، مرکز پژوهشهای مجلس شورای اسلامی.
• ولکاک، مایکل و نارایان، دیپا (۱۳۸۴) «سرمایه اجتماعی و تبعات آن برای نظریه توسعه، پژوهش و سیاست»، در سرمایه اجتماعی، ترجمه افشین خاکباز و حسین پویان، به کوشش کیان تاجبخش، تهران: شیرازه.