انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

منفور دولت ”کلینتون“: ”بطرس بطرس غالی“، خاری در چشم و استخوانی در گلوی امریک

ژان زیگلر برگردان: منوچهر مرزبانیان

”بطرس بطرس ـ غالی“، رویاروی عداوت ”واشنگتن“، نتوانست مأموریت دبیر کلی سازمان ملل متحد را بیش از یک دوره (۱۹۹۲-۱۹۹۶) به جا آورد. ”ژان زیگلر“ دیپلومات سوئیسی در آخرین کتابش با روایت آن دوران، چراغی فرا راه جاده باریکی می افروزد که آقای ”آنتونیو گوتِرس“ جانشین آقای ”بان کی مون“، ناگزیر از پیمودن آن است. در آغاز ماه ژانویه، دبیرکل جدید سازمان ملل متحد … همانند رئیس جمهور منتخب آمریکا، وظائف خود را بر عهده خواهد گرفت.

در ماه اوت ۱۹۹۱ اتحاد شوروی فرو پاشید. کهن سالاران ”کرملین“ دیکتاتوری پلیسی فاسدی را بر مردم اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی تحمیل کرده بودند که سال های نوری با حکومتی فاصله داشت که ”کارل مارکس“ می خواست و در مانیفست سال ۱۸۴۸ آنرا ستوده بود. در آن روزگار در طبقه سی و هشتم آسمانخراش سازمان ملل متحد در نیویورک، ”بطرس بطرس ـ غالی“ مردی استثنایی جای داشت. ”بطرس ـ غالی“ روشنفکر فرهیختهٔ فرانسوی زبان، پاشای مصری، برخوردار از تجربه طولانی وزارت، حقوقدانی باریک بین و فاضل، بی درنگ وضعیت را دریافت. او در مقام دبیر کلی (۱۹۹۶ ـ ۱۹۹۲)، بدون اقدام از طریق مجمع عمومی یا شورای امنیت سازمان ملل متحد، خود به ابتکاری تاریخی دست زد.
چنین بود که در سال ۱۹۹۳، نشستی جهانی را درباره حقوق بشر به وین فراخواند که پس از گردهمایی سال ۱۹۴۸ پاریس، نخستین ابتکار در این زمینه به شمار می رفت. غرض، پایان بخشیدن به نزدیک به نیم قرن انجماد و بی تحرکی، به هم پیوستن حقوق مدنی و سیاسی و حقوق اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی در بیانیه جدید واحدی بود. ”بطرس ـ غالی“ در وین در تشریح حقوق بشر، بسیار درخشان سخن راند: «حقوق بشر، در قالب ابزاری مرجع، زبان مشترک بشریت را بر می سازند؛ همه خلق ها به یمن آنها می توانند همزمان، به درک دیگران نایل آیند و تاریخ خاص خویش را [نیز] بنگارند. حقوق بشر، بنا به تعریف خود، هنجار غایی همه سیاست هاست (…). این حقوق در جوهر خود حقوقی سیال اند، منظور من از این سخن آن است که موضوع این حقوق هم بیان فرمان های ماندگار و هم بر شمردن لحظه وقوف به وجدان تاریخی است. از اینرو مجموعه آنها، مطلق و برجای مانده اند (…). حقوق بشر کمترین حوزه اشتراک همه ملت ها نیستند، بلکه برعکس همان اند که مایلم آنرا قلمرو کاهش ناپذیر همه بشریت بنامم، عصاره و جوهر ارزش هایی که بدان وسیله تصریح می کنیم که ما همگی با هم به جامعه یکتای بشری تعلق داریم (۱).»

با تجربه از سر گذرانده، مایلم با بیان فراز ”هگل“ به گونه ای دیگر بیفزایم که حقوق بشر ــ حقوق مدنی و سیاسی مانند حقوق اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی ــ در روابط، ”مطلق“اند و در ”جهانشمولی“ عینی*. در واقع، این حقوق به راستی افق تاریخ ما هستند. اما این هم هست که حقی که هیچ نیرویی نتواند اعتبار آنرا تضمین کند، می تواند به وضعیت شبحی فرو کاهد. در واقع، یگانه واقعیت حقوق بشر رویاروی جنایت، نیروی اقناع کننده ای است که به آنها پیوند خورده، که خود آن نیرو هم بسته به باور پذیری کسی است که آن حقوق را بر می شمارد.

در اینجا حسن نیت و صداقت کسی که لب به سخن می گشاید تعیین کننده است. ”بطرس بطرس غالی“ از چنان اعتباری برخوردار بود. طرح قطعنامه ای که او به عنوان «بیانیه وین» به نمایندگان ۱۷۱ دولتی ارائه داد که در آن لحظه تاریخی گرد هم آمده بودند، در روز ۲۵ ژوئن ۱۹۹۳ به تصویب رسید. از آن پس حقوق بشر، همگی (مدنی و سیاسی؛ دموکراتیک، اجتماعی و فرهنگی) جهانشمول، جدایی ناپذیر و همبسته اعلام گردیدند (۲).
در ”وین“ آمریکایی ها که دغدغه خاطرشان پرهیز از مقابله آشکار با ”بطرس ـ غالی“ بود، موقع تصویب آن قطعنامه رای ممتنع دادند. آنها هنوز تا امروز هم، از پذیرش حقوق اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی ــ و مشخصا حق انسان ها به برخورداری از غذا سر باز می زنند.

اما این روشنفکر مصری در وین به پیروزی دیگری هم دست یافت. سازمان ملل متحد تا آنوقت فقط از یک مرکز پاسداری از حقوق بشر و ترویج آن برخوردار بود، که در کاخ ”ویلسون“ ژنو جای داشت. ”بطرس ـ غالی“ ایجاد دستگاه دیگری را به نام ”کمیساریای عالی حقوق بشر“ به رای گذاشت. مانوری که او به آن دست زد ماهرانه بود و رخصت می داد تا بر ارج مرکز متواضع ژنو بیافزاید و شأن و منزلت بیشتری یابد. افسوس که این ترفیع حقوق بشر سرانجام واهی از آب در آمد. ”بطرس ـ غالی“ ناگزیر برای آسوده خاطر کردن آمریکایی ها سرانجام پذیرفت که نهاد جدید جز بخشی از دبیرخانه عمومی سازمان ملل متحد دستگاه دیگری نباشد. چنین شد که ”کمیساریای عالی حقوق بشر“ ”کمیساریای عالی حقوق بشر دروغینی“ است، بی بهره از استقلال اداری، سیاسی و بودجه ای که از شورای اداری خاص خود بی بهره مانده. (…)
”بطرس بطرس ـ غالی“ روز ۱۶ فوریه ۲۰۱۶ در ”قاهره“ درگذشت. من با عطوفت و مهر او را به یاد می آورم. مصر امروز تحت ریاست ”مارشال عبدالفتاح السیسی“، کشوری رها شده و منزوی است که فساد و خود کامگی پایه های آنرا می فرساید. پلیس آقای ”السیسی“، هر سال هزاران ــ مرد و زن ــ دموکرات، دانشجو، سندیکالیست را غالبا تا حد مرگ شکنجه می کند. دیگرانی را وسط خیابان می گیرند، و بدون آنکه ردی از آنها بر جای ماند ناپدید می شوند.
آقای ”السیسی“ دهکده های ” بَدَوِی“ها را که گمان می بَرَد مخالف او باشند با بمب های آتش‌زا در هم می کوید؛ گذرگاه مرزی ” رفح “ میان گتوی ” غزّه “ و صحرای ”سینا“ را بسته نگه می دارد، و بدینسان سهم خود را در افزودن بر رنج های جسمی و نومیدی ۸/۱ میلیون فلسطینی ادا می کند، که از سال ۲۰۰۶ در چنبر محاصره اقتصادی اسرائیل گیر افتاده اند.
روابط میان دیکتاتوری آقای ”السیسی“ و شورای حقوق بشر نکبت بار است. ”فری فنیش“، مدیر پیگیر بخش «کشورهای عرب» کمیساریای عالی، همه دوز و کلک های تردستانه را به کار می بندد تا حداقل گفتگو را با دولت ”قاهره“ حفظ کند. زیرا آقای ”السیسی“ نمونه نوعی دیکتاتور های نظامی خرف، ستمگر، بی آزرم و دروغگویی است که به درد غربی ها می خورد.
گمانی که دول غربی، و مشخصا دولت فرانسه، به وی می برند حیرت انگیز است. آقای ”فرانسوا اولاند“ هنگام سفر خود در روز ۱۷ آوریل ۲۰۱۶ به ”قاهره“ به تمجید از «مناسبات ویژه»ای پرداخت که مصر را به فرانسه می پیوندد (۳). به مناسبت این سفر، هجده قرارداد میان دو کشور به امضا رسید، که اساسا محموله های اسلحه را در بر می گیرند.
”بطرس بطرس غالی“ در طول حیات خویش نمود و مظهر مصر دیگری بود ــ مصری سرافراز، بردبار، عمیقا متمدن. ”لیلا ماریا بطرس ـ غالی“، عشق زندگیش، از تبار یک خانواده یهودی ”اسکندریه“ است؛ خود او از یک خانواده مسیحی قبطی برخاسته بود. ”بطرس پاشا نروس عالی“ پدر بزرگش، نخست وزیر در دوران تسلط امپراتوری عثمانی که یک مأمور انگلیسی در سال ۱۹۱۰ او را کشت، ناسیونالیستی جازم بود. ”بطرس“ جوان، مدرک دکترای حقوق بین الملل خود را از دانشگاه ”سوربون“ گرفته بود. او شیفته وار فرانسه را دوست می داشت.
”بطرس“ نخستین دبیر کل سازمان ملل متحده به شمار می رفت که در قاره آفریقا به دنیا آمده بود.
سفرهای متعددش به ژنو را خوب به خاطر دارم. مأموران پلیس به شدت مسلح کانتون در معیت محافظان سازمان ملل متحد، به پیشواز او راهی فرودگاه بین المللی ”ژنو ـ کوانترن“ می شدند. ستون لیموزین های سیاهرنگ، از ورودی اصلی کاخ ملل اجتناب و راه خود را به سمت ورودی آشپزخانه ها در طبقه هم کف بخش مرکزی ساختمان کج می کردند و از جلوی محل تلنبار زباله ها می گذشتند.
تحقیق در باره کشتار روستای ”قانا“
”بطرس ـ غالی“ گاه با لبخندی به من می گفت: «بخت با شما یار است … می توانید از در بزرگ به کاخ ملل در آئید». در سال ۱۹۷۷ در مقام وزیر امور خارجه، پرزیدنت ”انور السادات“ را در سفری غیر مترقبه به ”اورشلیم“ همراهی کرده بود. شایعاتی هم می گویند که ”بطرس ـ غالی“ نطق آشتی جویانه ای را نوشته بود که رئیس جمهور مصر در ”کنست“ ایراد کرد … جهادیون در روز ۶ اکتبر ۱۹۸۱، ”سادات“ را هنگام مراسم رژه نظامی در قاهره کشتند. قسم خورده بودند که ”بطرس ـ غالی“ را هم بکشند.
دبیر کل دوست نزدیک و محرمی در ژنو داشت: ”جورج ابی ساب“ استاد بلند آوازه حقوق [در انستیتو مطالعات عالی بین المللی ـ دانشگاه ژنو]. در ویلای زیبای ”ابی ساب“ و ”رُزماری“ همسرش در ”مونترو“ شب زنده داری های بحث و گفتگو، و تبادل نظرهای پر شوری برپا بود. ما [من و همسرم ”اریکا“] هم گهگاه در آن جلسات شرکت می کردیم. فضل و فرهیختگی ”بطرس ـ غالی“ حیرت انگیز بود. شوخ طبعی و طنز او هم به همچنین. فروتنی آشکارش چنان بود که مخاطبان را بی درنگ راحت و آسوده می داشت. قامت او نحیف و شکننده بود و عینکی به چشم می زد که ابعاد نا متناسبش چیزی از چشمان قهوه ای رنگ او را پنهان نمی کرد. گزارش هایی که در کمیته های کوچک به میان می آورد حکم آتشبازی روشنفکرانه ای داشت.
در سال ۱۹۹۶، ارتش اسرائیل به جنوب لبنان یورش برد. در روستای ”کانا“ که در انجیل نامی از آن آمده است (۴) نیروی بین المللی ناظر سازمان ملل متحد در لبنان (فینول) استقرار یافته بود. هواپیماهای اسرائیلی دهکده ها را بمباران می کردند. صدها خانوار روستایی آنوقت به ”کانا“ پناه آورده بودند. توپخانه اسرائیلی قریه را در هم کوفت و صدها مرد و زن و کودک را یا کشت یا مثله کرد. ”بطرس بطرس غالی“ یک کمیسیون بین المللی تحقیق، با مسئولیت ژنرالی از کشور هلند برپا داشت. خانم ”مادلن اولبرایت“ وزیر امور خارجه آمریکا به اصرار خواستار انحلال آن شد. ”بطرس“ وقعی به تقاضای او نگذاشت.
عموما دبیران کل سازمان ملل متحد دو دوره پنج ساله، در مقام خود باقی می مانند. دولت ”کلینتون“، توانست در پایان سال ۱۹۹۶ برکناری ”بطرس ـ غالی“ سرکش را که به پایان دوره اول مأموریت خود رسیده بود به دست آورد.

نوشته: * JEAN ZIGLER
* معاون کمیته مشورتی حقوق بشر سازمان ملل متحد. این متن برگزیده ای است از کتاب ”کوچه پس کوچه های امید. نبردهایی که در آنها گاه پیروز شدیم و گاه شکست خوردیم، که دست در دست هم آنها را خواهیم برد. انتشارات سوی، پاریس، ۱۰۱۶ “.

* به دریافت هگل، ”مطلق“ خصلت روح یا حقیقی ترین واقعیت است.
پی نوشت

۱ـ به نقل از Hervé Cassan،
« La vie quotidienne à l’ONU du temps de Boutros Boutros-Ghali », dans Emmanuel Decaux et Serge Sur (sous la dir. de). Mélanges offerts à Hubert Thierry. L’évolution du droit international, Pedone, Paris, 1998.
۲ـ بیانیه و برنامه عمل وین، www.ohchr.org.
۳ـ Hélène Sallon، «در مصر اولاند و سیسی مراقب رابطه ویژه خود هستند»، لوموند ۱۹ آوریل ۲۰۱۶.
۴ـ جایی که انجیل به روایت یوحنا محل نخستین معجزهٔ عیسی بر می شمارد.

انسان شناسی و فرهنگ ناشر رسمی مجله لوموند دیپلماتیک در ایران است.