انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

سخنی کوتاه دربارۀ کتاب بازمانده ها*

کتاب بازمانده هایی از فرهنگ دورۀ جاهلی در تمدن اسلامی، ترجمۀ کتابی است از مجموعه درس گفتارهای ادوارد وسترمارک، جامعه شناس بریتانیایی فنلاندی تبار در دانشگاه لندن. این کتاب که در ۱۹۳۳ منتشر شده است، گزیده ای است برگرفته از اثری دو جلدی با عنوان آئین و باور در مراکش که مؤلف آن را در ۱۹۲۶ منتشر کرده بود. عنوان اصلی این مجموعه درس گفتار، بازمانده هایی از شرک در تمدن محمدیPagan Survivals in Mohammedan Civilization است. در ترجمۀ فارسی کتاب برای خوانندگان ایرانی، تغییری در عنوان اصلی کتاب داده ام و « فرهنگ دورۀ جاهلی» و «تمدن اسلامی» را به جای « شرک» و «تمدن محمدی» گذاشته ام. برای این تغییر دلایلی دارم که به آن اشاره خواهم کرد.

جاهلی و جاهلیت در اینجا به معنای متداول عام آن، نادانی و تاریکی و جهالت نیست، بلکه به فرهنگی در دوران تاریخی پیش از اسلام، و به ویژه فرهنگ مردم سامی و اعراب اطلاق می شود. قرآن کریم نیز مفهوم جاهلیت را در برابر اسلام عرضه می کند. اصطلاح جاهلیت، همان طور که زنده یاد دکتر زریاب خویی در کتاب سیرۀ رسول الله از قول گلت تسیئر آورده است( زریاب، ۱۳۷۰: ص ۸۳)، به معنای نادانی و جهالت نیست، بلکه مفهومی است در برابر « حلم» (بردباری). ازاین رو، فرهنگ جاهلی یا جاهلیت فرهنگی بوده است در برابر فرهنگ اسلامی، و مجموعه ای از موازین و ارزش های اخلاقی و دینی و فرهنگی را دربرمی گرفته است.

« شرک » به معنای شریک و انباز برای خدا پذیرفتن نیز مفهومی است در برابر وحدانیت و توحید، و مشرک و کافر کسی است که به جای پرستیدن خدا، مجموعه ای از بت های عینی و ذهنی را بپرستد. برخی شرک و کفر را به همان عصر جاهلیت اطلاق کرده اند، در صورتی که بسیاری از رفتارها و باورها در فرهنگ دورۀ جاهلی وجود داشتند، و هنوز هم در فرهنگ عرفی مسلمانان جهان وجود دارند که نمی توان آنها را شرک یا کفر دانست. بنابراین، در ترجمۀ عنوان فارسی کتاب اصطلاح «فرهنگ دورۀ جاهلی» را که درست تر و فراگیر تر از مفهوم « شرک» می انگارم، بر اصطلاح « شرک» ترجیح داده ام. به جای « تمدن محمدی» هم از اصطلاح جامع و مقبول و متعارف « تمدن اسلامی» استفاده کردم، زیرا که اصطلاح « محمدی» در گذشته به ویژه در ادبیات غرب به جای « اسلامی» برای دینی که حضرت محمد بن عبدالله(ص) آورد، به کار می رفت.

با توجه به نگرش علمای اجتماعی و انسان شناسان، اجتماعات انسانی در هر عصر و زمانی که زندگی می کرده اند، فرهنگی متناسب با ساختار اجتماعی و نظام معیشتی جوامع آن عصر و زمان داشته اند. مردمی هم که در دورۀ جاهلی می زیستند، فرهنگی داشته اند مطابق با اوضاع و شرایط اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی زمانۀ خود. این فرهنگ آمیزه ای بوده از مجموعه رفتارها، عقاید، آئین ها و مناسک تجربه زیستۀ آنها که بنایش بر اصول و قواعد و ارزش ها و موازین دینی و اخلاقی جاری نیک و بد مختص به آن زمان استوار بوده است.

فرهنگ دورۀ جاهلی یک دورۀ طولانی تا ظهور اندیشۀ توحیدی اسلامی و گسترش فرهنگ آن ادامه داشته است. پس از ظهور اسلام و برقراری فرهنگ اسلامی نیز بسیاری از عناصر فرهنگ دورۀ جاهلی در فرهنگ عرفی مردم سرزمین هایی که به اسلام گرویدند، بازماند و تا این روزگار هم به حیات خود ادامه داده است.

می دانیم که پیامبر اکرم در سال ۱۳ پیش از هجرت، برابر با ۶۱۰ میلادی و در سن ۴۰ یا ۴۳ سالگی به مقام پیامبری مبعوث شدند. بنابر این، پیامبر اکرم حدود دو سوم عمر شریفشان را در فرهنگ دوره ای که به جاهلیت شهرت یافته، گذرانده بودند. زریاب خویی به نقل از کتاب السّیرَۀ النَّبَویه ابن هشام می نویسد: حضرت رسول پیش از بعثت، ایامی را برای تفکر و « تَحَنُّث» (تزکیه و عبادت) به غار حِراء می رفتند، در بازگشت از حِراء همین کعبه را که محل اصنام قبیله های عرب بود، طواف می کردند (زریاب، ۱۳۷۰: ص ۱۰۰). بنابر این حضرت در آن دوران از رفتارها و عقاید قوم خود پیروی می کردند و به این فرهنگ احترام می گذاشتند. پس از الهامات ربّانی و وحی در هنگام اعتکاف در این غار و ابلاغ آن به مردم، بتدریج یک دگرگونی بزرگ ایمانی- عقیدتی و یک انقلاب اجتماعی و فرهنگی در آموزه ها و کنش ها و باورهای مردم دورۀ جاهلی پدید آمد. با بنیان گرفتن دین محمدی در جامعۀ آن زمان، شمار بسیاری از احکام و اعمال و باورهای جاهلی رایج میان مردم، مانند آفتاب پرستی، ستاره پرستی، بت پرستی، اعتقاد به ارواح شریر، جادوگری، طِیَرَه، زَجر وتَفَاًل، تَبّنّی یا پسرخواندگی منسوخ شدند؛ شماری، از جمله آئین ها و سنت های ابراهیمی، معروف به سنت های حنیفی ، از جمله حج، ختنه و مانند آنها پذیرفته گردیدند، و شمار دیگری از شعائر و سنن نیز اصلاح شدند، یا همچنان در فرهنگ عرفی مردم جوامع عرب مسلمان و مردم جوامع دیگر اسلامی جهان، باقی ماندند و در کنار آموزه های اسلامی به حیات خود تا این روزگار ادامه داده اند(نک: متن ترجمه و تعلقات همین کتاب).

وسترمارک، نویسندۀ کتاب از آخرین چهره های برجسته در سنت مطالعات تطبیقی در نهادهای اجتماعی و فرهنگی در نیمۀ نخست قرن بیستم و از پایه گذاران پژوهش های میدانی در انسان شناسی دین در جهان غرب بوده است. او یک دورۀ ۳۰ ساله از عمرش را در میدان تحقیق گذراند، و ۹ سال از این مدت را فقط در میان قبایل بربر مسلمان مراکش به سر برد. در این کتاب که حاصل پژوهش های میدانی همراه با تحقیقات کتابخانه ای او است، وسترمارک کوشیده تا عناصری از الگوهای رفتاری و عقیدتی فرهنگ دورۀ جاهلی، یا بنابر اصطلاح او فرهنگ شرک یا کفر را در فرهنگ عرفی روزمرۀ جماعات مسلمان افریقای شمالی، به خصوص بربرهای مراکش شناسایی کند. تصویری که نویسنده از فرهنگ عرفی و شفاهی مردم مسلمان بربر می دهد، بجز عناصرفرهنگیِ بازمانده از جامعۀ عرب دورۀ جاهلی، نمایانگر عناصر فراوانی از فرهنگ های کهن دیگر، ازجمله باورها و آئین های یونانی، رومی، مصری، بربر و یهود است.

کتاب در ۶ بخش تنظیم و تدوین شده است. ۳ بخش با عناوین جن، چشم بد و نفرین؛ ۲ بخش با عناوین قداست، یکی قداست و فراگیری آن و دیگری قداست و حساسیت آن؛ بخش ۶ هم با عنوان بازمانده هایی از فرهنگ بربر و رومی در آئین. در مباحث این بخش ها، وسترمارک الگوهای رفتاری و انباشته های ذهنی و اعتقادی مردم مراکش را مورد بررسی و تحلیل دقیق قرار داده و با مهارت تمام و با رویکرد دوگانۀ جامعه شناسی و انسان شناسی کوشیده است تا همسانی ها و آمیختگی های مجموعه ای از عناصر دو فرهنگ دورۀ جاهلی و شرک و فرهنگ اسلامی را در میان اقوام و قبایل مسلمان مراکش نشان دهد. چشم اندازی که مؤلف از جهان بینی و فرهنگ عرفی جماعات بزرگ بربرهای مسلمان در کتاب ترسیم می کند، نشان می دهد که: چگونه این مردم می اندیشیده اند؛ چگونه با ملاک ها و معیارهای فرهنگی و اعتقادی مخصوص خود به پدیده ها و رویدادهای طبیعی و فرا طبیعی می نگریسته اند؛ از اسرار عالم عُلوی و عالم سُفلی چگونه رمزگشایی می کرده اند؛ و سرانجام چگونه با معارف و آموزه ها و یافته های خود این پدیده ها و رویدادها را توجیه و تبیین و تجزیه و تحلیل می نموده اند.

بر ترجمۀ فارسی کتاب یک مقدمه در شرح حال و آثار نویسنده و مطالبی برای معرفی اقوام بربر نوشته ام. در این معرفی به مباحثی دربارۀ خاستگاه نژادی و قومی بربرها، ویژگی های فرهنگی، زبانی و دین و مذهب، سازمان های اجتماعی و سیاسی بربرها، و ارتباط آنها با اقوام رومی و کارتاژی و اقوام دیگر از جمله عرب و یهود و مسیحی پرداخته شده است.

همچنین بر پایۀ یک مطالعۀ تاریخی- تطبیقی میان دو فرهنگ عرفی در جامعۀ مسلمان مراکش و جامعۀ مسلمان ایران، تعلیقاتی در ۱۸۰ صفحه بر مباحث و مطالب بخش های ششگانۀ کتاب نوشته ام. در تعلیقات کوشش شده تا براساس موضوعاتی که وسترمارک در مباحث ۶ بخش کتاب مطرح کرده است، همانندگی در رفتارها، باورها، مناسک و آئین های کنشگران جوامع مسلمان افریقایی و ایرانی شناسایی و ارائه شود. هرجا هم که نقص و خلاف و اشتباهی در تحقیق و نوشتۀ وسترمارک در کتاب به نظر رسیده، با بهره گیری از منابع معتبر اسلامی، به توضیح و اصلاح و تکمیل آنها پرداخته شده است.

* این متن کامل و ویراسته شدۀ سخنان علی بلوکباشی در نشست معرفی و بررسی کتاب بازمانده هایی از فرهنگ دورۀ جاهلی در تمدن اسلامی، از انتشارات فرهنگ جاوید، در تاریخ سه شنبه ۲۸ فروردین ۱۳۹۷ در سرای اهل قلم است.