جرج ریتزر، برگردان: حمیده محمدزاده
زندگی جدا از هم (LAT[i]) به طور گسترده به زوجهای دگرجنسگرا یا همجنسگرایی اطلاق میشود که رابطۀ زوجی بدون زندگی مشترک دارند. برخی از زوجها با وجود اینکه در یک منطقه زندگی می کنند اما خانه های جداگانه ای دارند. زوجهایLAT ممکن است در نزدیکی یکدیگر یا دور از هم زندگی کنند. به طور معمول، آنهایی که زوجهای رفت وآمدی هستند، اقامتگاههایی در شهر محل کارشان نیز دارند و زمانی که دور از هم هستندرا آنجا سپری می کنند. چنین ترتیباتی اکنون فقط شامل زوجهای دگرجنسگرا و متاهل نمیشود، و به همین دلیل هولمز (۲۰۰۴) از اصطلاح رابطه دور استفاده میکند. LAT میتواند به عنوان اصطلاحی برای همه زوجهای دارای اقامتگاه دوگانه عمل کند. وجه اشتراک اصطلاحاتLAT، ازدواج رفتوآمدی و روابط از راه دور (LDR[ii]) این است که هرسه این روابط به موقعیتهایی اشاره میکنند که در آن پارتنر زن دارای وجود مستقلی است که در گذشته دیده نشده است، به بیانی بهتر در این گونه روابط زنان از استقلال و آزادی برخوردار هستند.
نوشتههای مرتبط
از لحاظ تاریخی، همیشه زوجهایی بودهاند که مجبور به تحمل جدایی بودند، بهخصوص زمانهایی که شوهر بخاطر شرایط کاریاش باید از خانه دور باشد. چنین جداییها ادامه دارد، اما غیبتهای دورهای شوهر از خانه و خانواده معمولاً در محل اقامت موقت و/یا سازمانی مانند کشتیرانی، ماهیگیری، خدمت سربازی یا حبس سپری میشود. روابط LAT از این جهت متفاوت است که پارتنرها یکدیگر را ملاقات میکنند، اما هر کدام به محل سکونت خود باز میگردند. این ترتیبات جدید در نتیجۀ ورود فزایندۀ زنان به نیروی کار، به ویژه مشاغل، و استقلال مالی و اجتماعی مرتبط با آن به وجود آمده است. با این حال قضاوت در مورد میزان زندگی جدا از هم دشوار است.
یکی از مشکلات عمده روش شناختی زوجهایLAT اندازهگیری تعداد آنهاست. بسیاری از مجموعههای داده بزرگ از خانوادهها به عنوان واحد اندازهگیری استفاده میکنند و بنابراین زوجهایی که جدا از هم زندگی میکنند را در نظر نمیگیرند. اخیراً تلاشهایی برای اصلاح این موضوع صورت گرفته است، اما برآوردها بسته به تعاریف مختلف از جمعیت هدف متفاوت است. تحلیلهای ارمیش و کرنان از بررسی پانل خانواده بریتانیا و بررسی خانواده و باروری اروپا نشان میدهد که یک سوم از کسانی که در اروپا ازدواج نکردهاند یا زندگی مشترک ندارند، ممکن است با شخصی در خانواده دیگری رابطه داشته باشند (هولمز ۲۰۰۴: ۱۸۷). با این حال، مشخص نیست که چه تعداد از این زوجها به طور واقعبینانه به عنوان زندگی جدا از هم تعریف میشوند. با این حال، لوین (۲۰۰۴: ۲۲۸-۹) برخی از دادههای کمی را برای نروژ و سوئد جمعآوری کرده است که نشان میدهد ۸ تا ۱۴ درصد از کسانی که ازدواج نکردهاند یا زندگی مشترک ندارند در یک رابطه LAT هستند. این احتمالاً تا ۴ درصد از آن جمعیت را تشکیل میدهد، اما با توجه به تعریف نسبتاً دقیق لوین ممکن است برآوردی محافظه کارانه باشد. او خاطرنشان میکند که محققان فرانسوی و آلمانی اما بر اساس تعاریف گستردهتر از LAT ارقام نسبتاً بالاتری را در کشورهای خود پیشنهاد میکنند. در رابطه با روابط از راه دور (LDR)، روانشناس آمریکایی، گریگوری گولدنر، در کتاب خود روابط از راه دور: راهنمای کامل (۲۰۰۳)، بیان میکند که یک چهارم افراد غیر متاهل در ایالات متحده در یک رابطه از راه دور(LDR) زندگی میکنند. اما اکثر پژوهش های صورت گرفته در این زمینه [LAT, LDR] در این زمینه تاکنون تقریباً کاملاً کیفی بوده است.
توجه جامعهشناختی به زوجهایی که به روشهای جدید جدا از هم زندگی میکنند در اواخر دهۀ ۱۹۷۰ در چارچوب بررسی ظهور زوجهای شغلی دوگانه ظاهر شد. فاریس یافتههای پایاننامه کارشناسی ارشد خود را در مورد زوج های رفت و آمدی[iii] در مجموعه ۱۹۷۸ راپوپورتس در مورد زوجهای کارگر گزارش کرد. کرشنر و والوم در جلد اول سبک زندگی جایگزین که در همان سال منتشر شد، دربارۀ «خانوادهای با دو مکان» بحث کردند. تمرکز بر ازدواج در رفت و آمد بود ـ شاید به این دلیل که زوجهایی که جدا از هم زندگی میکردند در آن زمان قابل مشاهده نبودند (لوین ۲۰۰۴). مسائل اساسی مقایسه رضایت از چنین سبکهای زندگی در رابطه با زندگی مشترک (بونکر و همکاران ۱۹۹۲) و ارزیابی زندگی جدا به عنوان تلاشی برای دستیابی به تعادل بین خواستههای کار و خانواده بوده است. مورد دوم در اولین مطالعه جامع جامعهشناختی دربارۀ زوجهای رفت وآمدی توسط گرستل و گراس (۱۹۸۴)، که دادههای کیفی حاصل از مطالعات مستقل خود را در دهۀ ۱۹۷۰ ادغام کردند تا نمونهای متشکل از ۱۲۱ پاسخدهنده را که نیمی از آنها دارای فرزند بودند، به آنها ارائه دهد، انجام شد. آنها به هزینهها و مزایای ازدواج رفت و آمدی نگاه کردند و استدلال کردند که چنین ازدواجهایی نشان میدهد که تقاضای سیستم اقتصادی برای کارگران سیار به خوبی با الگوهای سنتی خانواده سکونت مشترک مطابقت ندارد. این امر استدلالهای معمول ایدهآلیستی و مارکسیستی را که خانواده هستهای با نیازهای سرمایهداری مطابقت دارد به چالش میکشد. چند تحقیق سطحی در مورد رفت و آمد در اوایل دهۀ ۱۹۹۰ وجود دارد که عمدتاً یافتههای گرستل و گراس را تأیید میکند، تا اینکه از قرن بیستم تغییر تمرکز در جامعهشناسی خانواده، صمیمیت و روابط باعث پژوهشهای جدید و اساسیتر میشود.
اگرچه علاقه به تعادل کار و خانواده همچنان ادامه دارد، تمرکز بر تغییرات در زندگی صمیمی اکنون باعث انجام کارهای نظری و تجربی زیادی بر روی زوجهایی میشود که جدا از هم زندگی میکنند. این تغییرات از نظر نحوۀ ارتباط آنها با فرآیندهای فردیشدن و تأثیرات فرضی بر خانواده سنتی، پیوندهای اجتماعی و روابط مراقبت مورد بحث قرار میگیرد. تفکرات نظری در مورد این موضوعات توسط افرادی مانند باومن و گیدنز با چالش های جدیدی مواجه شدهاند. موضوع جامعهشناسی کنونی که مقاله ایرنه لوین در آن آمده است، نمونۀ مفیدی از پژوهش های معاصر در این زمینه است. بررسی زوجهایی که جدا از هم زندگی میکنند، در تمام اشکال آنها، نقش مهمی در ارائه اطلاعات در مورد اینکه تا چه اندازه روشهای سنتی یا معمولی روابط در مواجهه با شرایط جدید زندگی اجتماعی کمتر شده است، دارند. با آغاز قرن بیستویکم به طور خاص، زندگی مشترک، یا در واقع نزدیکی، برای روابط صمیمی کمتر ضروری است. با این حال، از نظر کاوش در روابط پیچیده بین فردیشدن، تحرک جغرافیایی، تمایلات جنسی، و روشهایی که مردم از طریق آنها به یکدیگر عشق میورزند و از یکدیگر مراقبت میکنند، نیاز به مطالعات و پژوهش های بسیاری است.
فردیشدن به طور یکسان بین همۀ گروههای مردم گسترش نیافته است. مانند سایر اشکال غیرمتعارف ارتباط، تحقیق در مورد LAT میتواند به ارزیابی تأثیرات تمرکز اجتماعی بیشتر بر استقلال کمک کند. با این حال، تحقیقات تاکنون نشان میدهد که حتی روابطی که به ظاهر مبتنی بر سطوح بالای استقلال هستند، ممکن است شامل نابرابری و وابستگی متقابل باشد. برای روشنشدن بهتر این موضوعات، تحقیقات بیشتر در مورد روابط از راه دور باید توجه بیشتری به کارهایی که در زمینه مهاجرت و جهانیشدن انجام میشود، معطوف شود. چه کسی را میتوانید دوست داشته باشید، چگونه و کجا، احتمالاً تحت تأثیر گفتارها و شیوههای مربوط به نژاد/قومیت، مذهب، امنیت، خانه و مراقبت قرار میگیرد. علاوه بر این، جامعهشناسی بدن و عواطف نقشی در معنا بخشیدن به اشکال «مهاجرت روزمره» دارد که در حفظ روابط بدون نزدیکی مکرر نقش دارند. از نظر فیزیکی و احساسی، پیگیری طولانی مدت چنین روابطی ممکن است گاهی خسته کننده و گاهی اوقات هیجانانگیز باشد. آنچه که ممکن است به جای تندرستی باعث خستگی بدن و اعصاب فرسوده شود، نیاز به بررسی دارد. دسترسی به منابع اقتصادی، شیوههای جنسیتی، انعطاف پذیری در کار، و شبکههای حمل و نقل و ارتباطات احتمالاً ضروری هستند. سایر عواملی که ممکن است تعیین کند که آیا چنین ترتیباتی افزایش مییابد یا خیر، شامل تعداد و وضعیت زنان در نیروی کار، عملکرد بازارهای کار جهانی و محلی، و تغییر عقاید در مورد صمیمیت، جنسیت، تمایلات جنسی و روابط است. جامعهشناسانی که به بررسی جنسیت پرداختهاند، سهم قابل توجهی در نشاندادن این موضوع داشتهاند که روابط همزیستی (دگر)جنسی تنها، یا در واقع لزوماً بهترین راه برای زندگی عشقی نیست. مفید خواهد بود که دادههای کمّی بیشتر در مورد وسعت روابط غیرهمزیستی داشته باشیم تا مشخص کنیم که میزان چنین ترتیبات غیرمتعارفی چقدر هستند. این امر زمینهای برای تحقیقات کیفی بیشتر فراهم می کند که LATها را نه فقط در رابطه با روابط سنتی، بلکه در درون فرآیندهای اجتماعی و جهانی گستردهای که ممکن است امکانات جدید و همچنین مشکلات جدیدی برای عشق ورزیدن ارائه دهد، مورد بررسی قرار دهند.
Reference: The Blackwell Encyclopedia of Sociology, George Ritzer (2007).
[i]. Living Apart Together
[ii]. Long Distance Relationship
[iii]. Commuter Couples