انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

زوال طبقه ی متوسط فرانسه

کریستوف باربیه برگردان آریا نوری

این مسئله در فرانسه‌ی امروز به امری رایج بدل گشته که آقا و خانم “همه” هیچ‌کس نیستند، مگر در زمان انتخابات ریاست جمهوری که موردتوجه قرار می‌گیرند و برای نامزدها عزیز می‌شوند. به همین ترتیب، طبقه‌ی متوسط فرانسه به طعمه‌ای رازآلود بدل گشته که نامزدهای انتخاباتی از چند ماه مانده به برگزاری انتخابات به دنبال آن می‌روند. بااین‌وجود باید به این مسئله اشاره کرد که در فرانسه‌ی امروزی، همه‌ی مردم خود را آقا و خانم “همه” می‌دانند. این مسئله به‌خصوص در جریان تحقیقات جامعه‌شناسانه‌ای که به‌تازگی در فرانسه صورت پذیرفته، به اثبات رسیده است چراکه ثروتمندانی که نمی‌خواهند به ثروتمند بودن خود اعتراف کنند و فقرایی که جرئت ندارند بگویند فقیرند، خود را جزوی از طبقه‌ی متوسط معرفی می‌کنند. ارائه‌ی یک تعریف دقیق از طبقه‌ی متوسط فرانسه امر سختی است، برای درک ایشان باید به‌پای حرف‌هایشان نشست. اگر بخواهیم به نتایج تحقیقاتی که در ماه آوریل توسط فری تینکینگ[۱] صورت گرفته تکیه کنیم، وضعیت طبقه‌ی متوسط فرانسه وخیم است و به دنبال آن‌ها وضعیت کشور.

برای مدت‌هایی طولانی طبقه‌ی متوسط سعی خود را بر آن داشته بود که مشکلاتش را با تکیه‌بر خود و سایر کسانی که در وضعیتی مشابه به سر می‌برند، حل کند. ایشان به همین منوال دید بدی نسبت به جامعه‌ی خود داشته و آینده‌ی درخشانی برای آن متصور نمی‌شوند. طبقه‌ی متوسط فرانسه کار می‌کند تا بتواند زندگی کند، درامدش برای گذران مخارج زندگی‌اش کافی نیست و به‌طور دائم در ترس از بیکاری به سر برده و با اضطراب انتظار بازنشستگی را می‌کشد. به همین سبب است که مردمی که در این قشر جای می‌گیرند، به این مسئله باور ندارند که اقتصاد فرانسه تا پایان سال ۲۰۱۵ متحول خواهد شد[۲] و ممکن است شرایط تا حدی به سی سال طلایی برگردد[۳]. قشر متوسط فرانسه بیشتر از آنکه از خدمات اجتماعی خدمات و پول دریافت کند، به‌حساب های دولتی پول واریز می‌کند. بسیاری از ایشان کمک‌هزینه‌ی خانوادگی دریافت نمی‌کنند، چراکه کودکی ندارند، از طرفی نیز مجبور به پرداخت اجاره‌های سنگین هستند. همین مسئله سبب آن شده که امروزه بسیاری این مسئله را باور داشته باشند که جامعه‌ی فرانسه به دو قطب تقسیم‌شده است، از یکسو کسانی که کمک‌های دولتی دریافت می‌کنند و از سوی دیگرکسانی که مجبورند برای بقای خود مبارزه کنند. قشر متوسط فرانسه بیش از تمامی اقشار جامعه از شوک مالیاتی دولت جدید این کشور در سال ۲۰۱۲ ضربه خورده است[۴]، سال‌به‌سال از قدرت خریدش کاسته می‌شود، از وضعیت آموزشی کشور نگران است و از سیاستمداران کشور و سیاست‌هایی که پی گرفته می‌شوند ناراضی است: همین مسئله سبب می‌شود که این قشر از جامعه روزبه‌روز بیشتر به سمت جبهه‌ی ملی[۵] کشانده شود.

مسئله‌ای که بیش از هر چیزی نگران‌کننده‌تر است این است که طبقه‌ی متوسط فرانسه که روزبه‌روز شرایط زندگی‌اش سخت‌تر می‌شود، حتی اعتقاد خود به جمهوری را نیز ازدست‌داده و ارزش‌های آن را زیر سؤال می‌برد. البته نه اینکه بگوییم به‌طور کامل از آن دست کشیده است چراکه به‌هرحال بخشی از ارزش‌های جهانی آن را یدک می‌کشد. ایشان معتقدند که قوم مداری[۶] روزبه‌روز بیشتر سایه‌ی خود را بر کشور می‌گستراند و علت اصلی این مسئله توافق و تفاهم آمیخته با ترس احزاب سیاسی باهم است. به همین ترتیب، طبقه‌ی متوسط امید بسیاری به خیزش ۱۱ ژانویه بسته بود چراکه اعتقاد داشت حوادث شارلی ابدو و به دنبال آن تظاهرات میلیونی در کشور، سبب دمیده شدن پویایی در کشور و بیدار شدن روح جمهوری خواهد شد. ولی این امید به‌هیچ‌عنوان برآورده نشد و روزبه‌روز بر ناامیدی مردم افزوده می‌شود. روشنفکران فرانسه از ۱۱ ژانویه تا به الآن تمامی تلاش خود را به کار بسته‌اند تا نشان دهند مردم در آن روز برای دفاع از روح لائیک جامعه و جمهوری و نیز مجله‌ی شارلی ابدو به خیابان آمده‌اند، حقیقت اصلی اما آن است که خیزش آن‌ها در خیابان‌ها کوچک‌ترین سودی نداشته است.

طبقه‌ی متوسط فرانسه باصداقت لحن خواسته‌های خود را بیان می‌کنند: آن‌ها کار و نظم می‌خواهند. مسئله‌ی اساسی این است که حکومت‌های خودکامه همیشه از این دو مؤلفه برای حکومت بر مردم بهره برده‌اند و به خود مشروعیت داده‌اند. خوشبختانه خواست طبقه‌ی متوسط فرانسه کاملاً مستحکم است، ایشان کار می‌خواهند، تولید مجدد کار در کشور یعنی مهر ضمانتی بر آینده‌ی جوانان. مؤلفه‌ی نظم اما تنها چیزی نیست که طبقه‌ی متوسط به دنبال آن است، ایشان خواستار آن هستند که سلسله‌مراتب تعیین‌شده توسط جمهوری فرانسه نیز رعایت شود. درواقع ایشان تمایل دارند که نظم، سلسله‌مراتب و درنهایت ارزش‌هایی جدید بر جامعه حکمرانی کند. مسئله‌ی اصلی این است که سیاست با همه‌ی دگم‌هایی که دارد، کوچک‌ترین میلی به تغییرات اساسی نشان نمی‌دهد و تمایلی به تعیین معیارهای جدید از خود نشان نمی‌دهد. مسئولان سیاسی بیشتر به دنبال قوانینی خوانده نشدنی و محتاطانه هستند که تضمینی بر قدرت ایشان باشد.

فرانسوا اولاند در زمان انتخابات ریاست جمهوری فرانسه قول داد اقتصاد این کشور را ظرف مدت یک سال متحول خواهد کرد، اتفاقی که هرگز رخ نداد و انتظاری هم نمی‌رود که تا پایان دوره‌ی ریاست جمهوری وی رخ دهد. طبقه‌ی متوسط فرانسه به خاطر قول‌هایی که به آن‌ها جامه‌ی عمل پوشانده نشده دل‌خوشی از او ندارند ولی همچنان به تغییر امیدوارند.

باوجود تمامی مسائلی که ذکر شد، نباید این‌گونه قلمداد کرد که طبقه‌ی متوسط فرانسه به‌نوعی قصد انقلاب دارد. ایشان می‌خواهند بدون نخبگان سیاسی کشور جلو بروند نه علیه آن‌ها. چه ایشان مجبور به مهاجرت به کشورهای دیگر شوند، چه دیگر میلی به شرکت در انتخابات از خود نشان ندهند و چه به سمت جناح راست افراط‌گرای این کشور متمایل شوند، کل فرانسه رنج خواهد برد: کشوری که طبقه‌ی متوسطش آن را رها کند، ستون اصلی خود را ازدست‌داده است، این مسئله نه‌تنها برای فرانسه که برای همه‌ی کشورهای دنیا مصداق دارد…

[۱] Free thnking

[۲] یکی از وعده‌های اصلی انتخاباتی فرانسوا اولاند، رییس‌جمهور فعلی این کشور در زمان انتخابات ریاست جمهوری

[۳] ۳۰ سال اول پس از جنگ جهانی دوم که اقتصاد کشورهای اروپای به‌طور چش گیری رشد کرد

[۴] دولت فرانسوا اولاند که در سال ۲۰۱۲ برگزیده شد، دریکی از اولین اقدامات خود، مالیات‌ها را تا حد زیادی افزایش داد

[۵] جناح راست تندروی فرانسه که روزبه‌روز بیشتر قدرت می‌گیرد، خروج از ناحیه‌ی یورو و استفاده‌ی مجدد از فرانک به‌جای یورو از شعارهای اصلی این حزب است

[۶] Ethnocentrisme

پرونده ی آریا نوری در انسان شناسی و فرهنگ: http://www.anthropology.ir/node/24940

ایمیل مترجم: aria.nouri@ut.ac.ir