انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

زن و قدرت

قندهاری، پردیس؛ زن و قدرت، تهران: پزوهشکده‌ی مردم‌شناسی

نویسنده در این کتاب به دنبال مطالعه و ثبت مونوگرافیک قدرت و مناسبات آن در خانواده‌های تهرانی است. مطمئنا با درک قواعد تحول ساختاری خانواده‌ها می‌توان امکان شناخت ویژگی‌های تاریخی، اجتماعی و فرهنگی نهادهای جامعه‌ی ایران را فراهم کرد. از خلال دانش مردم‌شناسی می‌توان مدل‌های تغییر، دگرگونی‌های نظام ارزشی، هنجارها و بی‌هنجاری‌های برآمده از تحول و تلفیق فرهنگی را شناخت. نویسنده ابتدا نگاهی به نظریه‌های مربوط به بررسی روابط قدرت در خانواده‌ی در حال گذار داشته است. نظریه‌ها به سرچشمه‌های قدرت در خانواده و چگونگی شکل‌گیری عرصه و محتوای قدرت در این نهاد پرداخته‌اند. نویسنده بر اساس چارچوب نظری خود به نظریه‌های متفاوتی توجه کرده است.  نظریه‌ی میدانی کورت لوین  را مد نظر قرار داده چون روش تحقیقش میدانی است. این نظریه برای شناخت رفتارهای اجتماعی بر تعامل میان فرد و محیط تاکید می‌کند. بر خلاف نظریه لوین، نظریه مبادله‌ی هومنز به ویژگی‌های روانشناختی و انگیزشی توجه می‌کند؛ در این نظریه می‌توان به  قضایای جانبی برای تحلیل رفتار خانواده پی برد. مثل قضیه‌ی موفقیت، قضیه‌ی ارزش و قضیه‌ی انگیزه. اما یکی از عمده‌ترین مطالعات در زمینه‌ی قدرت خانگی رویکرد جامعه‌شناسی هربس است. هربس در نظریه‌ی خویش به گونه‌شناسی قدرت نکاحی می‌پردازد که شامل طبقه‌بندی خودمحوری در قلمروی شوهر  و قلمروی زن، خودمختاری و تفاهم است. این طبقه‌بندی بر اساس ترکیب دو شاخص فعالیت و تصمیم‌گیری ساخته شده است.

جامعه مورد بررسی خانواده‌ای با منشا روستایی در منطقه‌ی شمیران و دارای سه نسل ازدواج کرده است.  شاخص‌هایی که برای مطالعه‌ی این  جامعه استفاده شده است: سن، سطح تحصیلات، الگوی اشتغال، وضعیت پوشش زنان، بافت و معماری محل سکونت، محل سکونت، فضای خانگی، تزئینات منزل، شیوه‌ی معیشت، ارتباطات افراد، تفریحات کودکان و الگوی همسرگزینی. تغییرات زیادی بین سه نسل در ارتباط با شاخص‌ها وجود دارد. نویسنده سوالات خود را در حوزه‌های متفاوتی از جمله؛ سوالات شناسایی، وضعیتی(اقتصاد، اجتماعی، تربیتی و زناشویی) و خشونت پرسیده است.

پس از گردآوری اطلاعات بر اساس سوالات و شاخص‌ها، نویسنده حوزه‌های اعمال قدرت و تطور آن‌ها را مورد بررسی قرار می‌دهد. نویسنده تعریف دقیق نقش اجتماعی را مهم می‌انگارد چون نقش اجتماعی به عهده‌ی فرد  یا گروه قرار دارد برای همین انتظاراتی با توجه به پایگاه اجتماعی در دیگران در این ارتباط به وجود می‌آید. نقش‌ها اشکال گوناگون دارند: -نقش محول یا تقش مقرر شده نقشی است که بر اساس هنجارها و موازین موجود در جامعه بر عهده‌ی فرد نهاده می‌شود و بنابراین دیگران از فرد، ایفای آن نقش را انتظار دارند.

-نقش انتسابی در حقیقت نقشی است که به طور طبیعی و یا از سوی دیگران برای فرد تعیین می‌گردد و تغییر دادن آن به ویژه در جوامع سنتی و بسته بسیار مشکل و در مواردی نیز امکان‌ناپذیر است، همانند نقش اجتماعی افراد در نظام کاستی.

-نقش محقق و نقش اکتسابی مربوط به نقش‌هایی هستند که فرد در به وجود آوردن آن‌ها نقشی مستقیم دارد. بدین معنا نقش اکتسابی، نقشی است که فرد در مقابل نقشی که به وی تحمیل شده یا بر عهده وی نهاده شده و برای خود به وجود آورده است.

محقق برای بررسی نقش‌های نسل اول (۱۲۸۷-۱۳۱۵ ه.ج)  با دو خانم  ۹۰  و ۸۱ ساله مصاحبه کرده است. خانم ۹۰ ساله بر خلاف خانم ۸۱ ساله، چون در یک خانواده‌ی سرشناس خوانین در یکی از روستاها متولد شده است توانسته با توجه به پایگاه اجتماعی‌ خانواده‌اش علاوه بر داشتن نقش‌های محول و انتسابی دارای نقش‌های اکتسابی هم باشد.

نسل دوم (۱۳۱۵-۱۳۴۰) در این دوره هم اکثر زن‌ها دارای نقش‌ها محول و انتسابی هستند اما به دلیل مظاهر مدرنیزاسیون الگوی زندگی خانوادگی نیز به طرف مدرنیزه شدن پیش رفته است. پس بعضی از خانم‌ها در این دوره با توسعه‌ی مدارس و ارتباطات اجتماعی دارای تحصیلات هستند.

در ارتباط با نسل سوم محقق باور دارد که هر چند نقش‌ها در حوزه‌ی اقتصادی تغییر چندانی نکرده است اما در دیگر حوزه‌ها تحولاتی به وجود آمده است.

در اخر محقق به تحلیل یافته‌هایش از خلال نظریه‌ها می‌پردازد. تغییرات مدرنیزاسیون موجب شده تا روابط قدرت در خانواده‌ها دگرگونی‌های اساسی پیدا کند و شاخص‌های قدرت‌زا در طول زمان تغییر نماید. با گسترش  آموش همگانی، بالا رفتن سطح زندگی مردم، و گسترش وسایل ارتباط جمعی کم کم اقتدار سنتی- عرفی شوهران نیز به تدریج کم شده و با آمدن گزاره‌های عقلی – عاطفی در زندگی افراد، شکل اقتدار از حاکمیت کورکورانه به پذیرش آگاهانه تغییر می‌کند و در تصمیم‌گیری‌ها نیز نقش زنان را فعالانه‌تر از گذشته می‌توان ارزیابی کرد.