تیم پاتنام برگردان لیلا صادقیتبار
کاربردهای جدید، معانی جدید
نوشتههای مرتبط
در مواجهه با اشتیاق شخصیسازی[۱]، عناصر متداول فرهنگ مادی نیازمند معانی جدیدی هستند. تجهیزات استاندارد آشپزخانه ی مدرن ممکن است خصوصیت مدرن صریح خود را از دست داده و شخصیت مورد نظر فرد را اخذ کنند: «من قاطعانه تصمیم گرفتم در آشپزخانه ام چوب درخت کاج نداشته باشم، زیرا نمی خواستم با آن نوع از زنانگی ارتباط داشته باشم»، این را زن شاغلی گفت که برای شخصی سازی سطح سخت واحدهای آشپزخانه ی خود سفال و گیاهان را انتخاب کرده بود. ورای فرهنگ کالایی متداول، یک درک فردیت یافته از جهان اجتماعی هم وجود دارد که یک زیبایی شناسی قویاً شخصی شده را فعال می کند.
دامنه ی شخصی سازی رو به افزایش است به طوری که محدوده هایی که پیشتر، پشت صحنه ی خانه بود به روی ملاقات های اجتماعی باز می شود. چندین مطالعه، شامل پیمایش گستردهای که ایوان برنارد[۲] (۱۹۹۱۲) برای موسسه آمار و مطالعات اقتصاد ملی[۳] در فرانسه هدایت کرد، افزایش نیاز به آشپزخانه را به عنوان یک نقطه ی کانونی زندگی خانگی نشان داده است. آشپزخانه ی وسیع به عنوان محلی برای غذا خوردن و سایر فعالیت های خانواده، از سوی زنان جایی به عنوان «قلب خانه» تعریف می شود. هر چند، آنچه که این نقطه ی کانونی را از اتاق نشیمن متمایز می کند بازشناسی آن برای کار خانگی است. هر چند که در تقسیم کار واقعی، ارتباط مهمی بین این کار خانگی قابل دیدن و انتخاب نقش ،در شکل گیری یک زوج وجود دارد. چنانچه آشپزخانه ی وسیع یا آشپزخانه جادار[۴]، صحنه ی بالقوهای جهت مذاکره دوباره نقش ها شده است.
ظرفیت های اجتماعی افزایش یافته در فضای آشپزخانه ممکن است به عنوان جنبهای از آنچه لفگرن[۵] (۱۹۹۳) «غیررسمیسازی[۶]» نامید به نظر برسد. در کشورهای متعدد، فضای شام خوردن رسمی مجزا که برگرفته از یک مدل مبتنی بر داشتن خدمتکار در زندگی بورژوازی بود، منسوخ یا به حاشیه رانده شده است که این امر، در اثر استفاده از مطلوبیت های «آشپزخانه- نشیمن[۷]» یا سالنهایی بوده که در خانه های روستایی قدیمی بنا شده و در بیشتر خانه های طبقه ی کارگر حفظ شدهاند. چنین غیررسمیسازیهایی به هر حال در جاهایی مشخص میشوند که فرآیند شخصیسازی، توسط لایه های ممتاز اجتماعی جهان بیرون را به شکلی قوی، هدف گرفته است؛ توسط افرادی که با اطمینان، ساختارهای خود را هدایت می کنند.
حتی با این وجود که امروزه غذا خوردن در آشپزخانه و حین تماشای تلویزیون عادی است، این به منسوخ شدن کامل شیوه های فضایی سنتی زندگی خانوادگی منجر نشده است. برای نمونه، مطالعه ی برنارد[۸]، تردید ۸۵ درصدی پاسخگویان فرانسوی را نشان میدهد؛ کسانی که هر روز در پشت همان میز غذا می خورند و در جایی که غیررسمیسازی، به اعضای بیرون از خانواده، دسترسیهای بیشتری به فضاهایی داده که پیشتر برای پذیرایی استفاده نمی شدند؛ که این همچنین ممکن است باعث تغییر چهره عجیب و غریب[۹] این فضاها شود که پیشتر، پشت صحنه تلقی میشدند.
هر چه آشپزخانه ی پست مدرن با یک تقاضای اجتماعی فزایندهای رو به رو شود، فضاهای اصلی نشیمن و غذاخوری به طور فزاینده ای از نقش های مسلم خود تهی می شوند. خانه های نیمه مجزای[۱۰] حومه ی شهری بریتانیای میان دو جنگ، برای یک خانواده ی طبقه ی متوسط بدون پیشخدمت ساخته میشد و لزوما شامل یک اتاق غذاخوری بود. طبق گزارشهای خرابی هر روزه برآمده از مشاهدات انبوه در سال ۱۹۷۳ این خانهها به احتمال زیاد به عنوان یک خانه- دفتر[۱۱] یا اتاق کار مورد استفاده قرار میگرفت. فضای اختصاصی پذیرایی و مراسم ها، با کاهش اهمیت سلسله مراتب اجتماعی محلی و شبکه های خانوادگی گسترده، برای نیازهای دیگری از جمله استراحت خانواده (چه مشترک و چه مجزا از سایرین) و اشکال گوناگون کار خانگی فردی (از قبیل مطالعه، کار دفتری، خیاطی) یا سرگرمی ها به کار گرفته شده بودند. (بونز و همکاران.۱۹۸۷). طرز «راست نشستن[۱۲]» در اتاق یا ناحیه ی غذاخوری یا طریقه نشستن[۱۳] در اتاق یا ناحیه نشیمن اصلی، مبنای اساسی سازمان دهی فعالیت ها بود.
[۱] personalization
[۲] Yvonne Bernard
[۳] INSEE
[۴] kitchen-diner
[۵] Löfgren
[۶] informalization
[۷] living kitchen
[۸] Bernard
dressing up[9] ؛استعارهای از یک بازی است که در آن، بچهها لباسهای غیرعادی به تن میکنند.
[۱۰] یا semidetached که منظور از آن، دو خانهایست که تنها به واسطه یک دیوار، به هم متصل هستند و طرح هر خانه، مکمل طرح خانه مجاورش و درواقع، آینه آنست و نمای هر دو در کنار هم، نمای اصلی ساختمان را تشکیل میدهد. آنها را تیپی از ساختمانهای دوقلو نیز میتوان نامید که مشخصه مسکن پس از جنگ در انگلستان و چند کشور دیگراست.
[۱۱] home office
[۱۲] sitting up
[۱۳] sitting down
این مطلب، بخش اول ترجمه فصل ۱۲ از کتاب «در خانه» است.
ادامه دارد…