در سالهای اخیر، طب سنتی به عنوان گفتمان رقیب علم پزشکی از پس سالها در حاشیه بودن، قدعلم کردهاست و با وجود بدگمانیها و نگاه تحقیر آمیز پزشکی غالب، تا بدانجا پیش رفته است که رشتهای دانشگاهی در زیر شاخههای پزشکی را به خود اختصاص داده است و در مطبهایی که پیروزمدانه عنوان طب سنتی را یدک میکشند نمود یافتهاست. آیا قدعلم کردن دوباره طب سنتی، شکست گفتمان مدرن پزشکی است.آیا مقبولیت این گفتمان در میان مردم کاهش یافته است؟دلایل چنین اقبالی به طب سنتی در چیست؟
تا پیش از این، علم پزشکی، انحصار تجویز معتبر را در دست داشت و سیستم شناخته شده مجازی بود که زندگی اجتماعی را به سمت پزشکی شدن پیش می برد. نهاد پزشکی و کارکردهای ویژه آن با توسعه یافتگی جوامع، تنیده شده است که نقش قدرتمند این نهاد، در همه ابعاد زندگی، را نشان می دهد. نهادی که نام آن در نمایش عمومی با ارایه معیارهای زندگی سالم، گره خورده است و در پشت پرده به محاسبههای اقتصادی شرکتهای تجاری منوط است..
نوشتههای مرتبط
“صنعت تمام عیار «زندگی سالم» که از غذاهای بهداشتی تا لباسهای ورزشی مد روز و قرصهای ویتامین عمدتا بیفایده ر ا در بر میگیرد با این مبارزه ارتباط دارد. این استفاده نامعقول از تحقیقات پزشکی بویژه در مقایسه با بیتفاوتی شرکتهای بیمه بهداشت و جریان غالب تجارت نسبت به مراقبتهای اولیه و ایمنی شغلی، حالت تأثرآوری پیدا میکند (کاستلز،۱۳۸۴: ۵۲۲) .”
با این حال، توصیه های پزشکی کلان قابل تشکیک نیستند و با همکاری رسانه ها به امور شناخته شدهای بدل می شوند. حتی اگر سبک زندگی دلخواه ما در برابر سبک پیشنهادی متخصصان پزشکی مقاومت کند و از جاهایی بیرون زند، هنوز هم این انحراف از معیار پزشکی به عنوان دغدغهی فکری آزارنده که مدام بی کفایتی ما را به رخمان میکشد، در پس ذهنمان وجود دارد. پزشکی مدرن به مؤلفه جدایی ناپذیر سبک زندگی ما تبدیل شده است و برنامههای رادیویی و تلویزیونی و مجلههای بیشماری را به خود اختصاص داده است.
“….هر پژوهش بیولوژیکی و هر تحقیق پزشکی که سلامت انسان را به محیط زیست ربط میدهد به سرعت به توصیهای بهداشتی یا تجویز اجباری تبدیل میشود(مثل مبارزه با استعمال دخانیات در امریکا، یعنی همان کشوری که در آن میتوان مسلسلهای دستی را از طریق پست خریداری کرد). این تجویز اجباری به نحو روز افزونی، با همکاری کامل رسانهها، جامعه را به محیطی بدل میسازد که به گونهای نمادین بهداشتی است(کاستلز،۱۳۸۴: ۵۲۲).”
کاستلز، بین مدهای بهداشتی و مراسم جادوگران قبیلهها نوعی همسویی میبیند:
“بخش فزایندهای از جمعیت جوامع پیشرفته و طبقات متخصص سرتاسر جهان در دوران زندگی خود، زمان پول و انرژی روانی فراوانی صرف پیروی از مدهای بهداشتی میکنند که از نظر شیوه و نتیجه تفاوت چندانی با مراسم سنتی جادوگران قبیلهها ندارد(کاستاز، ۱۳۸۴ :۵۲۲-۵۲۳).”
به هر حال، توجه به بدن و اهمیت آن در سبک زندگی جدید، باعث شده پزشکی از عمده برنامههای رسانه جمعی باشد. البته نهاد پزشکی به چنین بلندگویی نیاز ضروری دارد چرا که یافته های پزشکی مدام در حال نو شدگی است:
“در واقع شبکه های خبری دریافته اند که افکار عمومی توجه بسیاری با مسأله جهاد بهداشتی نشان می دهد و آنچه این مسأله را تشدید میکند آن است که نتایج پژوهشهای مربوط به امور بهداشتی به نحو ادواری ابطال میشود و دستورالعملهای مشخص تازهای جای آنها را میگیرد(کاستلز،۱۳۸۴: ۵۲۲). ”
اما اکنون به نظر می رسد دوران یک تازی پزشکی نوین در عرصه سلامت به سر آمده است و کنشگران اجتماعی، بسته نیازمندیهای خویش را تنها از قفسه پزشکان دریافت نمیکنند و رو به سوی طب سنتی دارند که در جامعهای که به گونهای نمادین پزشکی شده است، راه خود را بازکرده است. گویی همین بستر پزشکی، خود به گونهای پارادوکس وار، مقوم حضور دوباره طب سنتی در جامعهای شده است که روحیه تنوع طلب امروزین آن، خواستار محصولات متنوع است.
طب سنتی که با نام ابن سینا اعتبار مییابد با هالهای ماورایی، نوعی حس نوستالژیک را در ما برمیانگیزد و حرمت به نیاکان دور و نزدیک( مثل مادر بزرگ و بادرنجبویه و رازینه شفابخشش) را یادآوری میکند و حسی سرشار به ما میبخشد. شاید برای همین است که برای خیلی از افراد، رایحهها و فضای دلنشین مغازههای عطاری، تجربهای وهم آلود را زنده میکند.
از سویی به نظر می رسد این اقبال جدید به طب سنتی جایگرین خلاء مناسک سنتی در دنیای مدرن شده است و نوعی کارکرد برنامه دهی و دغدغه مندی و پیروی از یک سنت را به زندگی امروزی بخشیده است که از جمله نتایجش حتی میتوان به نوعی پالایش روحی نیز اشاره کرد.
البته با بهره گیری از نظریههای زندگی روزمره میتوان به نکته دیگری اشاره کرد با این مضمون که گفتمان پزشکی به نوعی نظم مسلط تبدیل شده است که تجاری شدن پزشکی و سود شرکتهای دارویی هم به آن دامن میزند، که افراد با پس زدن آن در برخی موارد، در برابر نظم مسلط مقاومت خویش را به نمایش می گذارند و با کردارهای زندگی روزمره، بدون آنکه سلطه نظم اجتماعی را ترک کنند، از آن رها میشوند.
“دوﺳﺮﺗﻮ” ﺑﺮ آن اﺳﺖ ﻛﻪ ﻣﺮدﻣﺎن ﻋﺎدی ﻣﻲ تواﻧﻨﺪ از ﻃﺮﻳﻖ ﺷﻜﻠﻲ از ﻣﺼﺮف ﻛﻪ ﺑﺎ ویژگی های بر خلاف مقررات بودن و ﭘﻨﻬﺎﻧﻲ ﺑﻮدن، ﺧﺴﺘﮕﻲ ﻧﺎﭘﺬﻳﺮ و ﺗﺪرﻳﺠﻲ ﺑﻮدن و درﻋـﻴﻦ ﺣـﺎل ﻧـﺎﻣﺮﺋﻲ ﺑﻮدن ﻣﻌﺮﻓﻲ ﻣﻲ ﺷﻮد، ﻧﻈﺎم ﻫﺎی قدرت ﻣﺘﻤﺮﻛﺰ را ازدرون براندازند ( Moran,2005:10). وی اعمال معمولى زندگى روزمره و قابلیت آن براى استفاده از وجوه ترکیبى و منطق غیرمنطقى[۱] زندگى روزمره را براى ضدیت، تخطى و باژگونىِ فرهنگهاى مسلط رسمى و عقلانیت تکنیکى تأیید و تصدیق مىکند(فدرستون،۱۳۸۰: ۱۶۵).
بحث را با سخن زنان مشارکت کننده در این پژوهش و درونمایههای گفتههای آنها، پی می گیریم:
درون مایه ۱: ترس از شیمیایی بودن
یکی از نکاتی که بیشتر شرکتکنندگان به آن اشاره میکنند، “شیمیایی” بودن داروهای صنعتی است. کلمه شیمیایی بار بسیار منفی(مثل بمب شیمایی) را برای آنها تداعی می کند.
“داروهای شیمیایی عوارض زیادی دارن”
درون مایه ۲: اسطوره طبیعی بودن و بازگشت به طبیعت
طبیعی بودن که در مقابل شیمایی بودن (در این زمینه )، به کار گرفته میشود، به کاربران طب سنتی این احساس را میدهد که بهرهگیری از طب سنتی مضرات داروهای صنعتی را برای آنها ندارد.
“از اینکه طبیعی هستن خیالم راحته. ضرری ندارن”
درون مایه ۳: آرامش و پالایش روح
طب سنتی برای برخی کارکرد آرامش بخشی دارد:
“احساس ْآرامش میکنم وقتی استفاده میکنم، خیلی حس خوبی بهم دست میده. روحیم بهتر میشه.”
“از وقتی با طب سنتی آشنا شدم زندگیم دگرگون شده و آرامش پیدا کردم.”
درون مایه ۴: روحیه تنوع طلبی مدرن
زندگی مدرن با تنوع طلبی در هم آمیخته است:
“دوست من مشترک مجله بهداشتی و پزشکیه از اون طرف مشترک مجله….هست که یک مجله آشپزی و شیرینی پزیه و به دستورهای شیرینی پزی این مجله که سرشار از کره، مارگارین و روغن نباتی و شکره هم سخت وفاداره. تناقض سختیه واقعا. حالا البته تو نخ عرقیات و داروهای عطاری برای لاغری هم رفته.”
درون مایه ۵: ریشه در فرهنگ خودی داشتن
طب سنتی با فرهنگ عامه و کلمات جا افتاده آن ر آن هماهنگی دارد و افراد با آن احساس خویشاوندی میکنند. از طرفی طب سنتی به عدم تخصص گرایی و اعمال نسخه های اجتماعی و پزشکی از سوی همه هم دامن میزند.
“والله هر چی قدیمیا میگن راسته،مثلا سردیت شده با یک چایی نبات حالت خوب میشه حالا برو دکتر یا نمیفهمه چته یا هزار و یک داروی الکی بت میده.”
“من لیمو خوردم خوب شدم هرچی قرص و دوا خوردم اثر نکرد تا همسایه گفت لیمو پخته بخور.”
درون مایه ۶: خسته شدن مردم از توصیه های تغییر یابنده
نا امیدی مردم از توصیههای پزشکی تغییر یابنده یکی دیگر از دلایل اقبال به طب سنتی است:
“تا الان گفتن شیر بخورید خیلی خوبه. این دفعه میگن روغن پالم داره مضره. حالا که میگن شیر و باید با ویتامین E مثل بادام بخورین.”
نتیجه
شواهد حاضر، نشان میدهد که گفتمان موازی طب سنتی در کنار پزشکی آکادمیک در حال بالندگی است. گفتمانی که مخاطبان خاص خود را دارد. از طرفی طب سنتی با آسیبهایی جدی نیز روبروست که برخی آنها از عدم تخصص گرایی ناشی میشود. شاید کنشگران اجتماعی به دلیل دابستگیهای فرهنگی و ناخرسندی از پزشکی آکادمیک، سراغ از طب سنتی میگیرند، اما بههر روی، آسیبهای پیش روی طب سنتی را نمیتوان نادیده انگاشت.
منابع:
فدرستون، مایک. (۱۳۸۰). زندگی قهرمانی و زندگی روزمره. ترجمه هاله لاجوردی. مجله ارغنون. شماره ۱۹.
کاستلز، مانوئل.(۱۳۸۴). عصر اطلاعات،ظهور جامعه شبکه ای. ترجمه احمد علی قلیان و افشین خاکباز. تهران: انتشارات طرح نو.
Moran, Joe. (2005). Reading the Everyday. London and New York, Routledge.
[۱] – nonlogical logics