نویسندگان: مونیکا بوید و الیزابت گریکو
برگردان: سعیده سعیدی
نوشتههای مرتبط
در طی ۲۵ سال گذشته تلاش های محدودی برای گنجاندن نقش جنسیت در نظریه های مهاجرت بین المللی شده است. با این حال، درک نقش جنسیت در مبحث مهاجرت بسیار مهم است. بخشی از آن به این دلیل است که نظریه مهاجرت به طور سنتی تاکید بیشتری بر پرسش در مورد دلایل مهاجرت های بین المللی دارد تا این مسئله که چه کسانی مهاجرت می کنند، در نتیجه نمی تواند به طور مشخص به تجربه های جنسیتی متفاوت در مهاجرت بپردازد. بدون پشتوانه های نظری روشن و کافی مسائلی مانند شرایطی که به مهاجرت زنان می انجامد یا چرائی غلبه و تفوق زنان را در برخی جریان های کاری معین را به سختی می توان مورد تحلیل و بررسی قرار داد. علاوه بر این، نظریه سنتی مهاجرت در شکل گیری درکی روشن در برخی مسایل مانند فرایند تبدیل شدن زنان به مهاجران فراملیتی ، یا چرائی ورود زنان به باندهای قاچاق انسان و یا پناهندگانی که درصدد اسکان مجدد هستند نمی تواند کمک شایانی به ما کند. جواب دادن به این سوال ها و دیگر سوال های وابسته به مهاجرت مبتنی بر جنسیت، نیازمند این است که نشان داده شود چگونه جریان های مهاجرتی که به صورت خنثی در حوزه جنسیت تحلیل می شوند روی می دهند در حالیکه یک مهاجرت با لنز جنسیت می تواند نتایج بسیار متفاوتی برای زنان و مردان داشته باشد.
امروزه به این سوال که “چطور می توان از جنسیت برای درک مهاجرت استفاده کرد” به دلایل متفاوتی پاسخی کامل داده نشده است. برای مثال، برای به دست آوردن درکی جامع از مهاجرت و همچنین تولید نظریه های مفید و کاربردی، باید انواع مختلف مهاجرت از جمله مهاجرت های موقت، دائم، غیرقانونی، کاری و مهاجرت های اجباری ناشی از نزاع و بحران را مورد بررسی قرار داد. از آنجا که مطالعات مهاجرتی در حوزه های متنوع انسان شناسی، جامعه شناسی، علوم سیاسی، اقتصاد، جمعیت شناسی، حقوق و تاریخ بر گونه های بسیار محدودی از مهاجرت ها متمرکز شده اند تولید یک نظریه جنسیتی برای مهاجرت مشکل است. همچنین، در سال های اخیر استفاده و به کارگیری مفهوم جنسیت در نظریات مهاجرت، تحت تاثیر توسعه رویکردهای فمنیسیتی در آمریکای شمالی است که دیدگاه های ارتدوکس قبلی را به چالش کشده است.
وارد نمودن زنان (به حوزه مطالعات مهاجرت): بازنگری در نظریه رایج کنونی
در دهه ۱۹۶۰ و اوایل دهه ۱۹۷۰ عبارت “مهاجران و خانواده های آنها” به صورت مستقیم صرفا به “مهاجران مذکر و همسران و فرزندان آنها” اشاره داشت. البته تاکید جنبش های زنان بر وضعیت زنان در جامعه، کلیشه های زیادی را مورد پرسش قرار داد و به چالش کشید از جمله مسئله نامرئی بودن زنان به عنوان مهاجر، منفعل بودن آنها در فرآیند مهاجرت و جایگاه و باور کلیشه ای حضور زنان صرفا در خانه.
اگرچه در تحقیقاتی که در دهه ۱۹۷۰ و ۱۹۸۰ صورت گرفت زنان هم در موضوع مهاجرت لحاظ شدند اما تاثیر زیادی در رابطه با مسائلی مانند دسته بندی انواع مهاجران، نحوه توضیح فرایند جابجائی های بین المللی یا نتایج احتمالی مهاجرت نداشت. یکی از سوالات اساسی درباره زنان در این دوره این بود که آیا مهاجرت، زنان را مدرن نموده و آنها را از قید ارزش ها و رفتارهای سنتی مفروض رهانیده است یا خیر.
به تدریج مفهوم اضافه کردن و گنجاندن زنان به موضوع مهاجرت در لوای لحاظ کردن جنسیت به عنوان یک متغیر کلیدی، در بسیاری از تحقیقات آغاز گردید. با این حال این تحقیقات جدید، مدل های زیربنایی سنتی را در موضوعاتی مانند توضیح دلایل مهاجرت افراد، مقاصد مهاجرین و نحوه ادغام با جامعه میزبان را به چالش نمی کشیدند. در عوض، تفاوت های بین زنان و مردان را در نتیجه بازنمائی تفاوت نقش های جنسی آنان بر می شمردند. برای مثال، برمبنای مدل های اقتصادی نئوکلاسیک و مدل های جاذبه-دافعه در تحلیل مهاجرت در دهه های ۱۹۷۰ و ۱۹۸۰، مهاجرت پیامد تصمیمات فردی بود. مسئولیت های زنان به عنوان همسر و مادر (و نقش مردان به عنوان نان آور) بر روی تصمیم گیری زنان به مهاجرت تاثیر می گذاشت. این باور وجود داشت که مسئولیت های جنسیتی ، دلیل مشارکت محدود زنان در فرایند تصمیم گیری برای مهاجرت و یا ورود به بازار کار کشور میزبان می باشد.
ادامه مطلب را در فایل پیوست مطالعه کنید.Women-and-Immigration-