- زندگی در یکی از صومعههای بندیکتی قرن دوازدهم[۱]
با شکلگیری فرقۀ بندیکت قدیس و تدوین سایر قواعدی که ساعات روز را بهصورت رسمی بین کار و عبادت الهی تقسیم میکردند، مناجاتخوانی همگانی به اصلیترین فعالیت جمعی اکثر صومعهها تبدیل شد. راهبهها، مانند راهبها، از بزرگان صومعهها خواندن میآموختند و هر روز هشت بار و در فواصل زمانی سهساعته، برای مناجاتخوانی جمعی، گرد هم میآمدند. این مناجاتخوانیهای جمعی، در کنار مراسم عشای ربانی، بخشی از فعالیتهای ساعات کاری صومعه بود. بعضی از راهبهها برای سرودها و اجراهای پلیفونی (چندصدایی) گروههای کر صومعه آهنگسازی میکردند. این آهنگها در رپرتوارهای بینامونشان قرون وسطا ثبت شدهاند. متن زیر را، که توصیفی امروزی از زندگی در صومعهای در قرن دوازدهم است، ویلبرت از شهر ژامبلو[۲] نوشته است. این نوشتار دربارۀ صومعۀ زنان تارک دنیا است که در شهر روپرتسبرگ[۳]، نزدیک بینگن[۴] و کنار رود راین[۵] در آلمان، قرار داشت و هیلدگارد[۶] ریاست آن را به عهده داشت. ویلبرت سه سال منشی هیلدگارد بود. بخش شمارۀ ۴ به زندگی و فعالیت حرفهای هیلدگارد بینگن میپردازد.
نوشتههای مرتبط
مشاهدۀ مسابقهای که، در آن، همه برای نشاندادن تقوایشان با یکدیگر رقابت میکنند فوقالعاده است. حیرتزده میشوی وقتی میبینی مادر با چنین مهر و محبتی به دخترانش عشق میورزد و دختران هم با چنین احترامی از مادرشان اطاعت میکنند. بههیچوجه نمیتوانی بگویی چه کسی در این مسابقه پیشی گرفته است؛ مادر یا دختران؟ ندیمههای مقدس خداوند چنان مشتاق خدمت به پرودگار، حراست از خود، احترامگذاشتن به سایر ندیمهها و پیروی از آنها هستند که بهراحتی میبینید چگونه جنس ضعیفتر توانسته است، با کمک مسیح، بر خود، جهان و شیطان غلبه کند.
در اعیاد مذهبی، راهبهها در سکوت در رواق صومعه مینشینند و تمرین روخوانی یا خواندن میکنند. در روزهای کاری، در کارگاهها مشغول نسخهبرداری از کتابها، بافتن، خیاطی یا سایر کارهای یدی هستند.
مقامات صومعه و هیئت همراه
منبع: دستنویسی متعلق به تقریباً سال ۱۳۰۰. ردیف بالا (راست): کشیشها جلوی محراب ایستادهاند. پشت سر آنها متولی صندوقخانۀ کلیسا طناب ناقوس را میکشد. پشت سر او، رئیس صومعۀ زنان تارک دنیا و هیئت همراهش و انباردار صومعه با کلیدهایش ایستادهاند. ردیف پایین: راهبهها در هیئت شرکتکننده در مراسم
صومعه از لحاظ تعصب مذهبی و درآمد غنی است. ساختمانهایش بلند نیستند اما اتاقهایی بزرگ، زیبا و بیپیرایه دارد. همۀ کارگاهها به آب روان دسترسی دارند و بهخوبی مجهز شدهاند. صومعه امکانات زندگی را برای پنجاه راهبه و تعداد زیادی مهمان فراهم کرده است که هرگز با هیچ کمبودی مواجه نمیشوند. تعدادی خدمتکار نیز در صومعه زندگی میکنند. مادر با همه مهربان است، همۀ کسانی را که برای مشورت نزدش میآیند از نصیحتهای مهربانانهاش بهرهمند میکند، دشوارترین مشکلاتی را که نزدش میآورند حل میکند، کتاب مینویسد، به خواهرانش تعلیم میدهد، گناهکاران را به راه راست هدایت میکند و همیشه مشغول کار است.
۴. هیلدگارد بینگن: رئیس صومعۀ زنان تارک دنیا و آهنگساز[۷]
هیلدگارد بینگن (۱۰۹۸ـ ۱۱۷۹)، رئیس صومعۀ زنان تارک دنیا، تنها زن آهنگساز در موسیقی مذهبی قرون وسطا است. مجموعهای پربار از سادهخوانیهایی که آهنگسازی آنها را هیلدگارد انجام داده است هماکنون نیز در دست است. هیلدگارد ویژگیهای منحصربهفرد دیگری نیز داشت. برای مثال، عارف بود، آثاری نظری و علمی را بهرشتۀ تحریر درآورده بود، به رؤسای کشورها مشاوره میداد و آموزگار بود. طیّ سالهای ۱۱۵۱ تا ۱۱۵۸، هیلدگارد ۷۷ سرود یا، آنطور که خود میگوید، آهنگ خود را در قالب مجموعهای با نام «سمفونی هارمونی روابط آسمانی»[۸] گرد آورد. دلیل انتخاب این نام این بود که آهنگهای این مجموعه، درست مانند مکاشفاتش، «به او وحی میشدند و قالبی موسیقایی به رازهای الهی میدادند». هدف اصلی از گردآوری این رپرتوار استفاده از آن در صومعهای بود که هیلدگارد خود ریاستش را بر عهده داشت و همۀ اعضایش در آن خواندن را آموخته بودند.
هیلدگارد متن مناجاتهای آهنگینش را خودش مینوشت و آهنگ آنها را هم خودش میساخت همچنانکه نویسندۀ متن و سازندۀ آهنگ نمایش اخلاقی «نمایش فضایل»[۹] نیز خود او بود. تعداد زیادی از آهنگهای او خطاب به دو زن نوشته شدهاند. سیزده آهنگْ قدیسه اورسولا[۱۰] را خطاب قرار دادهاند و مخاطب پانزده آهنگ نیز مریم باکره[۱۱] است. از میان این پانزده آهنگ، متن آهنگ ۷۱، که در ادامه نیز آمده است، نمونهای بسیار فوقالعاده بهشمار میرود. این آهنگ هیچ گونه کاربرد مناجاتخوانی ندارد. آهنگهای ۳۸ و ۳۹ در ستایش گروههای زنان مذهبی نگاشته شدهاند. آنتیفونی (سؤالوجوابخوانی)، قبل و بعد از خواندن اشعار مذهبی مزامیر، اجرا میشود؛ این در حالی است که سرود پاسخدار قطعۀ موسیقایی پایان درس است.
دربارۀ مریم باکرۀ مقدس
درود، ای سبزترین شاخهها، درود بر تو که قدم در راه جستوجویی معنوی گذاشتی که سراسر مقدس است.
درودهایمان را پذیرا باش، که اکنون زمان شکوفهزدن شاخههایت فرا رسیده است،
درود،
چراکه حرارت زندگیبخش خورشید رطوبت درونت را همچون عطر تند درخت گل حنا منتشر کرده است.
چراکه در درونت گل زیبایی شکوفه داده است که همۀ ادویههای خشک را معطر کرده است.
این ادویهها حالا دیگر کاملاً سبز شدهاند.
بهخاطر توست که آسمانها شبنم را به چمنزاران هدیه دادهاند و زمینها فراوان است.
چراکه این زهدان توست که گندم را بارور کرده است.
چراکه پرندگان آسمان در درونت لانه ساختهاند.
درنهایت، غذایی نیز برای بشر مهیا کردهای و خالق شادی فراوانی هستی که انتظار مهمانان ضیافت را میکشد.
پس، در درون تو، ای باکرۀ شیرین،
همۀ شادیها بهوفور یافت میشوند، همۀ اینها فضیلتهایی بودند که حوا انکارشان کرد.
حالا، وقت آن است که ستایشهایمان را روانۀ خداوندی کنیم که بلندترین مرتبهها از آن اوست.
آنتیفونی (سؤالوجوابخوانی) و سرودی پاسخدار دربارۀ باکرهها
شما، ای چهرههای زیبا،
خدا را مینگرید و در سپیدهدم مشغول کار هستید، شما بسیار شریفید.
پادشاه خودش را در شما میدید
وقتی این زینتهای آسمانی را میآفرید؛
پس شما هم یادآور عطر این زینتها هستید؛
شما دلپذیرترین باغها هستید.
سرود پاسخدار
ای شکوهمندترین سبزها،
تو ریشه در خورشید داری،
و در روشنی ناب روز. تو در چرخهای تجلی یافتهای که برترین موجودات زمینی نیز از درکش عاجزند؛
تو محصور شدهای
در میان آغوش رازهای الهی.
پرشورترین باورهای هیلدگارد دربارۀ موسیقی در نامۀ او خطاب به مقامات ارشد کلیسای ماینتس[۱۲] تشریح شدهاند. هیلدگارد این نامه را در حدود سال ۱۱۷۸ نگاشته است؛ در آن زمان تقریباً هشتاد سال داشت. مقامات ارشد کلیسای ماینتس، به دلیل خودداری هیلدگارد از صدور مجوز نبش قبر جوان تکفیرشدهای که در قبرستان صومعه دفن شده بود، ممنوعیتی را علیه صومعۀ هیلدگارد وضع کردند. این تصمیم، که در غیاب اسقف اعظم اتخاذ شده بود، برگزاری مراسم عبادی را در این صومعه ممنوع میکرد. هیلدگارد احتمالاً خود میدانست که گناهان این جوان مدتها پیش آمرزیده شده است اما، فارغ از این مسئله، دستور مقامات کلیسا باعث شده بود بهشدت احساس کند اختیارات و قدرت داوری او زیر پا گذاشته شدهاند؛ این احساس بهروشنی در پاسخش به اعلام این محدودیت از سوی مقامهای کلیسا مشهود است.
در این نامه، هیلدگارد استدلالی منطقی و مبتنیبر علم الهیات را مطرح میکند. براساس این استدلال، همۀ انواع موسیقی مذهبی، چه بیکلام (سازی) و چه باکلام، پیش از هبوط انسان، پلی بین بشریت و زندگی بودهاند. نکتۀ کلیدی این استدلال «دمی»[۱۳] است که در فصل دوم کتاب پیدایش[۱۴] به آن اشاره شده است؛ دم زندگی که خدا در کالبد نخستین بشر دمیده است. ما نیز، هنگام نواختن و خواندن آهنگهایی که خداوند را ستایش میکنند، دقیقاً از همین دم بهره میبریم. هیلدگارد، درحالیکه سعی دارد استدلالش را بر پایۀ متون کتاب مقدس اثبات کند، تاریخچهای کوتاه از موسیقی مناجاتخوانی نیز ارائه میدهد.[۱۵]
برای آن که زندگیمان مانند متمردانی مهجور نشود، از حکم ممنوعیت اطاعت کردیم و دست از خواندن سرودهای مراسم عبادی کشیدیم. از شرکت در مراسم عید بدن مسیح[۱۶] نیز خودداری کردیم. تا پیش از این، طبق رسوم عمومی خودمان، هر ماه این مراسم را بهصورت جمعی برگزار میکردیم. به همین دلیل بود که وقتی اندوه تلخ ناشی از این حکم من و خواهرانم را از پا درآورده بود و احساس میکردیم با خشونتی شرمآور عقب رانده شدهایم و خود را در وضعیتی سرکوبشده توسط این قدرت عظیم میدیدیم، این جملات را در یکی از مکاشفههایم شنیدم … صدایی را شنیدم که از نوری جاودان به گوش میرسید و به اشکال مختلفی از نیایش اشاره میکرد که داوود در اشعار مذهبی مزامیر درباره آنها خوانده بود: «نیایشش کنید با صدای شیپور؛ نیایشش کنید با صدای پسالتری[۱۷] و زیتر[۱۸].» و … در پایان نیز این جمله را شنیدم: «بگذارید همۀ آنچه که روح دارد خدا را نیایش کند.» (مزامیر، ۱۵۰) این جملات به ما یاد میدادند چگونه میتوانیم از ظاهر زندگی به باطن آن دست پیدا کنیم. این جملات به ما یاد میدادند چگونه به مناجاتهایی شکل بدهیم که به باطنمان کمک میکردند و تا حد امکان این مناجاتها را بهسمت ستایش پروردگار هدایت کنیم؛ این هدف میتواند هم بهواسطۀ آهنگ متن و هم از طریق طبیعت ساز برآورده شود.
پیامبران مقدس نیز به قدرت رحمت و نیایش الهی پی برده بودند. این رحمت و نیایش الهی همان منبع شادی و لذتی بود که آدم، پیش از هبوط در حضور خداوند از آن بهرهمند بود و پس از تبعید از آن محروم شد. پیامبران میخواستند خودشان نیز از این لذایذ بهرهای ببرند. بنابراین، بهواسطۀ روحی که در آنها دمیده شده بود، سرودن را آموختند و نهتنها اشعار و سرودهایی مذهبی را نگاشتند که برای بهوجدآوردن شنوندگان و تقویت پارساییشان خوانده میشدند بلکه، سازهای موسیقی مختلفی را نیز خلق کردند که هنر موسیقی را گسترش داد. به این ترتیب، پیامبران هم توانستند طیف متنوعی از صداها را، بهواسطۀ ساختار و ویژگیهای سازها و معنای کلمات، خلق کنند.
مسلماً، خردمندان و اهالی فن نیز از پیامبران مقدس تقلید کردند و همین مهارتها را برای ابداع انواع مختلفی از آلات موسیقی به کار گرفتند. حالا، آنها نیز میتوانستند، با همکاری یکدیگر و هدایت صدای تلفیقشدهشان، اشعار دلخواهشان را بخوانند و روحشان را سرشار از لذت کنند. به این ترتیب، میتوانستند از آدم (به دست خداوند یا همان روحالقدس آفریده شده است) نیز یادی کنند؛ کسی که، پیش از ارتکاب آن گناه بزرگ، در صدایش طنین همۀ ملودیها و لذت هنرهای موسیقایی یافت میشد و اگر همچنان در همان جایگاه بدو خلقتش قرار داشت، میتوانست از نعمت آن صدا بهرهمند باشد.
همچنین، هنگامی که فریبکار بزرگ، شیطان، باخبر شد انسان بهواسطۀ الهام الهی شروع به خواندن کرده است و بار دیگر ترغیب شده است که لذت ناشی از خواندن سرودهای سرزمین آسمانیاش را تجربه کند …، حتی در قلب کلیسا یا هر کجای دیگر که از دستش برمیآمد، بیوقفه تلاش کرد با پاشیدن بذر نفاق، دامنزدن به رسوایی یا گسترش ظلم ناروا، تجلی و زیبایی اشعار مذهبی و مناجاتها را مخدوش کند.
توجه به این مسئله[۱۹] مهم است زیرا باعث میشود شما نیز، بدون میل به مجازات و انتقام، که ریشه در غضب و احساس بیعدالتی دارند، خود را وقف عدالت الهی کنید. البته همیشه باید احتیاط کنید که مبادا، هنگام قضاوت، شیطان بر شما مستولی شود؛ شیطانی که انسانها را از موسیقی آسمانی و لذایذ بهشتی دور میکند. پس، توجه داشته باشید که، همانطور که کالبد مسیح از روحالقدس و شرافت مریم باکره به دنیا آمده است، نیایشهای آهنگین نیز در نوعی موسیقی آسمانی ریشه دارند که روحالقدس آنها را در کلیسا طنین افکنده است. کالبد حقیقتاً لباس روح است و روح صدایی جاودان دارد. به همین دلیل است که کالبد و روح باید همزمان و بیوقفه، از طریق صدا، در ستایش خداوند نغمه سر دهند.
براساس این معنا، روح نبوی به ما فرمان میدهد که با سنجهای شادی و سرور و سایر ابزارهای موسیقی ساختۀ خردمندان و اهالی فن خدا را ستایش کنیم؛ چراکه همۀ هنرها (که هدف از ایجاد آنها رفع نیازهای بشر است) با همان دمی زنده شدهاند که خدا در کالبد بشر دمیده است. پس، درست است که خدا را باید در همه چیز ستایش کرد … پیشگویی مزامیر … ما را ترغیب میکند، که همزمان با خواندن اشعار مذهبی آن و نواختن چنگی دهزهی، با نوای زیتر نزد خدا اعتراف کنیم. همانطور که در شوق احیای خود هستیم، نوای زیتر را، که تنها کارکردش بر روی زمین تربیت کالبد است، بنوازید؛ پسالتری را که یادآور صدای قلمرو منزه آسمانی است بنوازید تا روح خدا را در سراسر زمین گسترش دهد؛ چنگ دهزهی را بنوازید تا بتوانید در شریعت غور کنید. پس، آن دسته از اعضای کلیسا، که به شکلی تحمیلی و بدون منطقی حسابشده، صدای سرودهایی را که در ستایش خداوند خوانده میشدند ساکت کردهاند و بهناروا خدا را از این نیایشهای شکوهمند و زیبا محروم ساختهاند خود در بهشت از نوای آهنگهای مناجات فرشتگان محروم خواهند بود؛ مگر آنکه خود را از خطاهایی که در زمین مرتکب شدهاند رها کنند.
[۱]. Hupisch, 1958: 44-45.
[۲]. Wilbert of Gembloux
[۳]. Rupertsberg
[۴]. Bingen
[۵]. Rhine
[۶]. Hildegard
[۷]. Grant, 1980: 566-67.
[۸]. Symphonic armonie celestium revelationum (Symphony of the Harmony of the Heavenly Relations)
[۹]. Ordo Virtu turn (Play of the Virtues)
[۱۰]. Saint Ursula
[۱۱]. Virgin Mary
[۱۲]. Mainz
[۱۳]. Spiraculo
[۱۴]. Genesis
[۱۵]. Migne, 1855: 219-21.
این متن را باربارا گرنت انتخاب و ترجمه کرده و مقدمۀ مربوط به آن را نیز همو نوشته است.
[۱۶]. این مراسم به جشن شام آخر مسیح نیز معروف است.
[۱۷].Psalterium، نوعی ساز شبیه به قانون.
[۱۸].Cithra ، نوعی ساز شبیه به سنتور.
[۱۹]. منظور از «این مسئله» نقش شیطان در ممانعت از آهنگسازی و نوازندگی است؛ درست همانطور که مقامات ارشد کلیسای ماینتس درصدد ممانعت از اجرای موسیقی در صومعۀ تحت ریاست هیلدگارد بودند.