داوید لوبروتون، برگردان آریا نوری
داوید لوبروتون
نوشتههای مرتبط
نشانههای بدنی[۱] برای مدتهایی مدید به معنای تعلق به گروه اجتماعی مشخصی بودهاند. در برخی از جوامع سنتی هم بهسان آیین گذار[۲] تلقی میشدند. امروزه اما این نشانهها بیشتر نشاندهندهی انتخابهای فردی و نیز مراحلی است که شخص در زندگی سپری کرده است. در جوامع معاصر امروزی نشانهها به معنای فردی شدن بدن اشخاص بوده و نفوذ عمیقی بین مردم پیدا کرده است. در داستانی از راسل بان[۳]، چاپی، نوجوانی ۱۵ ساله که از خانه فرار کرده و دچار بحران شخصیتی شدیدی شده از خالکوبی بهسان نمادی برای تولدی دوباره بهره میبرد: «بعد از خالکوبی احساس خیلی خوبی به من دست داد، انگار آدم جدیدی شده بودم با اسم و حتی بدنی جدید. هویت قدیمی من نمرده بود اما تبدیلشده بود به یک راز. خالکوبی باعث میشود همچین احساسی به شما دست دهد: باعث میشود شما به بدنتان مثل لباس خاصی نگاه کنید که هر بار دلتان خواست میتوانید آن را به تن کنید یا از تن خارج کنید.» چاپی تصمیم گرفته بود بعد از خالکوبی خود را بن بنامد.[۴] بنابراین این مسئله را بهخوبی میبینیم که نشانههای بدنی چگونه میتوانند سبب تغییر وضعیت و یا شخصیت افراد شوند.
به نظر میرسد در جوامع امروزی توجه بسیار زیادی به نشانههای بدنی میشود. تمایل بسیار زیادی که امروزه به خالکوبی[۵]، سوراخکاری[۶] و … وجود دارد از کجا ریشه میگیرد؟ آیا باید ریشهی آنها را در جوامع سنتی جستوجو کرد؟!
آیا میتوان آنطور که انسان شناسان از آن یاد میکنند، این تمایل را نوعی آیین گذار در نظر قلمداد کرد؟! مثل مثالی که ذکر کردیم؟! یا اصلاً خیر، این نشانهها تنها نوع جدیدی از رابطه با بدن هستند؟!
برای مثال خالکوبی نشانه ایست که بهوسیلهی تزریق مادهی رنگی در پوست برخلاف آرایش زنانه (که روی پوست انجام میشود) روی بدن شکل میگیرد. خالکوبی مرد و زن را تحت تأثیر قرار میدهد و میتواند روی تمام اعضای بدن ایجاد شود (شانهها، بازوها، سینه، کمر و …) و بهندرت روی صورت. برای مدتهای مدیدی خالکوبی نشانهی بیتمدنی بود. روانپزشکانی مانند لومبروسو[۷] یا الکساندر لاکاسانی[۸] در طول قرن بیستم کسانی که خالکوبی میکردند را وحشی مینامیدند، یعنی مردانی که هیچ هوشی نداشته و به هر شکلی از جرم گرایش داشتند. کسانی که از آنها بهعنوان بربر یاد میشد به انتخاب خودشان خالکوبی میکردند تا تقابلشان در برابر قوانین مدنی موجود در زمان خود را به چالش بکشند. در آن دوره شناخت درستی از نشانههایی که روی بدن خالکوبی میشد، نشانههایی که ممکن بود به جوامع باستانی تعلق داشته و معنای خوبی هم داشته باشد، در دست نبود. به همین واسطه کسانی که خالکوبی روی پوست خود داشتند معمولاً جزو طبقات عامه و حتی پست جامعه تلقی میشدند. درست مثل نگاهی که بین تفاوت نژاد سفیدپوست و سیاهپوست وجود داشت.
ظهور پدیدهای فرهنگی
بهتر است نگاهی به کالیفرنیا و انگلستان در دههی ۷۰ میلادی بیندازیم. در آن زمان خالکوبی در لندن تازه در حال پیدایش بود. اولین گروهی که از خالکوبی استفاده میکردند پانک ها[۹] بودند که میخواستند بهنوعی شرایط اجتماعی را مورد تمسخر قرار داده و خود را در برابر ارزشهای موجود قرار دهند. کار پانک ها اما تنها به خالکوبی خلاصه نمیشد. آنها از تمامی ابزار و شیوههای موجود بهره میبردند، برای مثال پوست خود را با آتش میسوزاندند، بخشی از اندام خود را قطع میکردند، به گوشها، بینی و حتی زبان خود حلقه میانداختند و لباسهای عجیبوغریب میپوشیدند. در بین پانک ها نفرت از جامعه تبدیلشده بود به نفرت از بدن که بهنوعی نمایانگر رابطهی اجباری با دیگری بود. هدف پانک ها بیش از آنکه از دید خودشان جنبهی زیبایی داشته باشد، بهنوعی تقابل جدی با جامعهی انگلیس بود. در نظر آنها بدن نماد برونافکنی بود و درآوردن آن به شکلی عجیب و مسخره نشاندهندهی رد شدید شرایط حاکم بر جوانان آن دورهی جامعهی انگلستان. فرهنگ پانک ها اما خیلی زود منحرفشده و وارد فاز مصرفگرایی[۱۰] شد. درنهایت نیز پانکها تبدیل به کسانی شدند که تنها بهمنظور نشان دادن تفاوت خود با سایرین از نشانهها و سبکی خاص و در صورت امکان تجملاتی بهره میبردند.
سوراخکاری بدن برای اولین بار در غربی ایالاتمتحده در دوگ مالوی[۱۱] مد شد و فکیر مساف[۱۲] ر از آن تحت عنوان روشی تجملاتی که عدهای شخص سوراخ از آن استفاده میکنند یادکرد. جیم وارد[۱۳] اولین مغازهی سوراخکاری را در سال ۱۹۷۵ در لوسآنجلس دایر کرد و در آن جواهرت مخصوصی را به فروش میرساند که ظرف مدت کمی مشتریهای فراوانی پیدا کردند. به همین منوال مغازههای دیگری نیز در ایالاتمتحده، انگلستان و درنهایت کل اروپا افتتاح شد.
سوراخکاری خیلی سریع توانست جای خود رابین مردم باز کند و با اقبال بسیار بیشتری نسبت به جریانهای قبلی مواج شد. مانکنهای ژان پول گوتیه[۱۴] نقش بسیار حائز اهمیتی در ترویج سوراخکاری ایفا کردند. ریشهی این فرهنگ ازاینجا میآید که بدن تنها ساختاری موقت است، ساختاری تغییرپذیر که همیشه میتوان آن را تغییر داد. این اندیشه بهخصوص در بین نسل جوان نفوذ کرده بود. ایشان در ساختار عقلانیای بزرگ میشدند که در بستر آن بدن ناتمام و ناقص در نظر قلمداد شده و شخص میتوانست به میل خود آن را کامل کند.
امروزه تصویر بدی که درگذشته از خالکوبی وجود داشت ازمیانرفته است و حتی بهعکس به آن نگاه میشود. کار تا جایی پیش رفته که امکان خالکوبی موقت نیز فراهم آمده است. میل به استفاده از نشانههای بدنی تمامی جوامع ما را در برگرفته، بهخصوص نسل جوان امروز تمایل زیادی به استفاده از پیرسینگ دارند.
تفاوتی که ممکن است در برداشت از نشانههای بدنی شکل بگیرد معمولاً ریشه در تفاوتهای بین نسلی دارد. بزرگترها هنوز هم نشانههای بدنی را بهعنوان نوعی آسیب و مسئلهای ناصحیح در نظر میگیرند درحالیکه در نظر نسل جوان و حتی نوجوان نشانههای بدنی نشاندهندهی تعلق نسلی است.
نشانههای بدنی میتوانند برآمده از سینما، مد، تبلیغات، ورزش و فرهنگ نسل جوان بوده و کاملاً متفاوت باشند…همچنین بسیاری از کسانی که از نشانهها بهره میبرند به دنبال نشان دادن این امر هستند که شخصیتی منحصربهفرد و متفاوت با سایرین دارند. بهجز خالکوبی و سوراخکاری.
روشهای دیگری نیز وجود دارد مثل برندینگ[۱۵]، قربانی گری[۱۶]، پارگی[۱۷]، زخم برجسته[۱۸]، استرچینگ[۱۹]، کاشت زیرپوستی[۲۰] و … در جوامع معاصر روزبهروز بر تعداد محلهایی که این کارها را برای اشخاص به منصهی ظهور میرسانند افزوده میشود.
آیین گذار؟!
در بسیاری از جوامع سنتی، نشانههای بدنی مربوط میشوند به آیینهای گذار در دورههای مختلفی از زندگی و یا حداقل معانی مشخصی در بطن یک جامعه. به همین منوال خالکوبی ارزشی هویتی دارد. در بسیاری از جوامع وجود خالکوبی روی پوست نشاندهندهی تعلق فرد به جامعه، نظامی اجتماعی و حتی مذهبی است. شخص با خالکوبی بهنوعی بدن خود را منحصر به خودش میکند. در بطن این جوامع، وجود خالکوبی روی پوست نشاندهندهی تعلق شخص به گروه، سلسله تبار و یا یک بازهی سنی مشخص است. مرد یا زن، دختر یا پسر، با خالکوبی وجود خود را نشان داده و به گروهی خاص اعلام تعلق میکند. خالکوبی نشاندهندهی جایگاه فرد و وابستگی وی به مجموعهای نمادین است. هرگونه فردگراییای[۲۱] در این شرایط بهمثابه طرد فرد از جامعه تلقی میشود؛ بنابراین باید از صحبتهای یادشده اینطور برداشت کرد که شرط تعلق حک شدن نشانهای روی بدن است.
در اینجا بهتر است به مقایسه بین آیینهای گذار در جوامع سنتی و آیینهایی که جوانان در جوامع امروزی برای اثبات خود انجام میدهند اشاره کرد. تفاوتهایی اساسی در این میان وجود دارد. اولین مورد قابل اشاره این است که در جوامع غربی کسانی که به نسل قبلی تعلق دارند، در حالی کلی کوچکترین علاقه و توجهی به آیینهای گذار و نشانههای بدنی نشان نمیدهند.
تغییرات بدنی حتی باوجودآنکه بعضاً تقلیدی مستقیم از جوامع سنتی هستند اصلاً برای کسانی که متعلق به نسل گذشته میباشند جالب نیستند. حتی باوجودآنکه بعضاً چشممان به افرادی میافتد که سعی دارند نشان دهند به شناخت کاملی از این نشانهها رسیدهاند در شرایطی که کوچکترین شناخت صحیحی از آنها ندارند.
در دنیای امروز بعد زیباانگارانه[۲۲] اهمیت اصلی را دارد حتی باوجودآنکه بعضاً ریشههای اصلی نمادها نادیده گرفته میشود تا شخص بتواند بهواسطهی آنها وارد بستر اجتماعی یا فرهنگی جدیدی شود. نشانههای سنتی تبدیل میشوند به نشانههایی که توجهی به محتوای آنها نشده و تنها ارزششان بازنمایی[۲۳] است. برای مثال میتوانیم به تاتو مایک[۲۴] اشارهکنیم، یعنی حالتی که کل بدن فرد-حتی صورتش-خالکوبی میشود. این نوع خالکوبی بین هندیها و ساموئانها[۲۵] نیز رواج داشته است و نشانهای از فرهنگ آنها به شمار میرفته است. در چنین بسترهایی نشانههای بدنی وارد فاز باور آمیزی[۲۶] افراطگرایانه میشوند.
تفاوت دیگری نیز در این میان به چشم میخورد: در جوامع سنتی نشانههای بدنی هرگز بهنوبهی خودشان یک هدف نیستند بلکه همیشه به دنبال یک آیین گذار میآیند؛ یعنی نمادی از آن آیین به شمار میروند. در جوامع سنتی نشانههای بدنی نشاندهندهی بلوغ شخصیتی، ورود به سن مردانگی، رسیدن به جایگاه اجتماعی جدید و.هستند. این نشانهها را در اصل میتوان بهسان یکی از مؤلفههای انتقال از نسل قدیم به نسل جدید در نظر گرفت. نشانهها در جوامع سنتی تنها جزئی از کل هستند. در جوامع یادشده هویت فردی اشخاص دست خودشان نیست بلکه نتیجهی جایگاهی است که ایشان در یک گروه دارند و همچنین وظایفی که باید به منصهی اجرا درآورند. تغییر این جایگاه معمولاً کار سختی است. بنابراین نشانهی بدنی یک جایگاه به شخص میدهد. این مسئله در حالی است که در جوامع امروزی که ما در آنها زندگی میکنیم نشانههای بدنی مثل خالکوبی انتخابی کاملاً شخصی بوده و هیچ جایگاه خاصی به فرد نمیدهند. این نشانهها برخلاف جوامع سنتی در جوامع معاصر مقولهای کاملاً فردی هستند. نشانهی روی بدن شخص نشاندهندهی هویت فردی او بوده و این امر را به تصویر میکشد که بدن وی تنها متعلق به خودش است و او با این کار میخواهد این امر را اثبات کند. این مسئله درست برخلاف جوامع سنتی است. اما اگر بخواهیم وضعیت جوامع سنتی را بررسی کنیم، بهراحتی به این امر پی خواهیم برد که وجود نشانهروی بدن افراد بهمنزلهی تعلق آنها به قشر یا گروهی خاصی بوده است. علت این تفاوت شاید در این باشد که جوامع امروزی ما فردگرا هستند و بدن در آنها بهمثابه ابزاری برای جدایی در نظر قلمداد میشود. بدن برای هرکسی به هویت او تبدیلشده، بنابراین اشخاص با ایجاد تغییر در بدن خود به دنبال اثبات این امر هستند که با دنیای اطرافشان متفاوت بوده و هویتی مستقل دارند.
اثبات هویت فردی
میتوان دردی که هنگام خالکوبی یا پیرسینگ ایجاد میشود را هم بهنوعی مربوط به آیین گذار در نظر گرفت اما باید به این مسئله توجه نشان داد که در جوامع امروزی فقط و فقط خود شخص است که مسئول بدن خویش و تغییراتی که در آن اعمال میکند به شمار میرود. بسیاری از جوانان و نوجوانان امروزی دردی که شکل میگیرد را بهعنوان مؤلفهای برای تغییری شخصی در نظر قلمداد میکنند. سایرین اما سعی دارند از این درد فرار کنند و یا اگر هم آنها تجربه کرده باشند، خاطرهی تلخی از آن دارند. حتی اگر پس از خالکوبی یا پیرسینگ چیزی در رابطهی نوجوان با خود و دنیای اطرافش تغییر نکند بازهم این کار برایش جذابیت دارد ولی تأکید میکنیم که بههیچعنوان بهعنوان نوعی آیین گذار قلمداد نمیشود و تنها قسمتی از زندگی شخص است. معنا و مفهوم اینچنین حرکتی دیگر نه در بطن جامعه بلکه در منحصربهفرد شدن زندگی شخص متبلور میشود. حال ممکن است این شرایط برای هرکسی متفاوت باشد. ممکن است شخصی از انجام این کار لذت ببرد و دید بسیار خوبی به آن پیدا کند اما دیگری تنها به خاطر اینکه دوستانشان این کار را کردهاند و برای تقلید از آنها این کار را بکند و فقط درد آن یادش بماند.
جوامع معاصر دیگر مثل جوامع سنتی نیستند که نشانههای بدنی در آنها بهتنهایی معانی بسیاری میداد، در جوامع معاصر مؤلفههای بسیار بیشتری موردنیاز است که تنها توسط خود فرد کامل میشود.
باوجوداینکه ارزش پیوستن به یک گروه کم نیست اما اشخاص بهندرت دنبال آن هستند. پیوستن به یک گروه در اکثر موارد نتیجهی یک تصمیمگیری است و نه علت آن و حتی برخی از جوانان و نوجوانان نسبت به کسانی که نشانههای بدنی دارند با دیدهی بیتفاوتی نگاه میکنند.
ما امروزه در جوامعی زندگی میکنیم که بر پایهی من فردی برقرارشدهاند نه مای جمعی. جوان خودش انتخاب میکند که آیا تمایل دارد به گروهی تعلق داشته باشد یا خیر. او ممکن است با بهرهگیری از جوامع سنتی و یا تجربهای که از سر گذرانده و یا اتفاق مهمی که در زندگیاش رخداده بدنش را خالکوبی کند و یا بهصورت کاملاً تصادفی خالکوبی را بدون دلیل انتخاب کند و نیازی هم به توضیح دادن دربارهی آن به دیگران نبیند.
بنابراین انتخاب یک نشانه روی بدن مسئلهای کاملاً فردی بوده و به فرهنگ و یا بستر اجتماعی خاصی برنمیگردد. اگر قرار باشد ارتباطی نمادین وجود داشته باشد، شخص باید معنی آن را برای سایرین توضیح دهد. حال ممکن است این نشانهی بدنی برای خود فرد خیلی مهم باشد اما در نظر اطرافیانش کوچکترین اهمیتی نداشته باشد. در جوامع معاصر جایگاه نشانههای بدنی و برداشتهایی که از آنها میشود بهطور کامل دستخوش تحول شده است. ممکن است این نشانهها بهنوعی رابطه با جوامع سنتی داشته باشند اما بههیچعنوان بر اساس یک افسانه، آیین و سنتی نسلی بنا نمیشوند. ریشهی نشانههای بدنی در دنیای معاصر را نه دین شیدایی[۲۷] بلکه باید تقدس گرایی[۲۸] شخصی در نظر گرفت.
اگر به این مسئله اشارهکنیم که خالکوبی روی پوست یک نوجوان یا جوان اهل لندن یا استراسبورگ که متعلق به اقوام مائو[۲۹] بوده بههیچعنوان معنایی که برای آن قوم داشته را ندارد اصلاً زیر سؤال بردن ارزش اقوام مائوری تلقی نمیشود. نشانهها از دنیایی به دنیای دیگر منتقل میشوند، درهمآمیخته میشوند و محتوای سابق خود را از دست میدهند. بهکارگیری نشانهها خارج از شرایط اجتماعیای که به آن معنی و مفهوم میبخشد تنها نوعی یادآوری فرهنگی محسوب میشود، نوعی ذکر کردن که معنا و مفهوم کلی متن را عنوان نمیکند بلکه تنها سبب میشود تا مخاطب بهنوعی آن را احساس کند. برای مثال ذکر عبارتی از پروست[۳۰] کتاب در جستوجوی زمان ازدسترفته[۳۱] نمیشود و خالکوبی یکی از نمادهای اقوام مائوری ماهیت آنها را به تصویر نمیکشد، ممکن است فرد تنها بهواسطهی علاقه آن را انتخاب کرده و هیچ شناختی نسبت به آن نداشته باشد. یک نشانهی بدنی ممکن است تنها تمایلی لحظهای باشد که به فرد دست میدهد اما همچنین میتوان آن را بهمثابه تغییراتی در زندگی و شخصیت فرد نیز قلمداد کرد.
بیان افسانهای شخصی
میتوان این مسئله را نیز عنوان کرد که بهره بردن از نشانههای بدنی مثل خالکوبی یا پیرسینگ در شرایطی که به معنا و مفهوم آنها اهمیت داده شود نوعی تقلید از آیین گذار نیز محسوب میشود. شخص در این شرایط بهصورت خیالی خود را متعلق به جامعهای خاص و یا افسانهی خالکوبی در نظر میگیرد. در چنین شرایطی به او این احساس دست میدهد که بهواسطهی بدنش از دنیایی وارد دنیای دیگر میشود.
باوجوداینکه این مسئله بیشتر در مورد خالکوبی مشاهده میشود، اما میتوان آن را برای قربانی کردن، برندینگ و … نیز تعمیم داد. در اینجا تنها معنای ضمنی[۳۲] اهمیت پیدا میکند. در چنین شرایطی نوجوان یا جوان به دنبال آرمانگرایی[۳۳] قومی نیست بلکه به دنبال به دست آوردن دید جدیدی نیست به دنیا و یا نشان دادن علاقهی خود به یک فرهنگ جدید است که توجهش را جلب کرده.
باوجودآنکه در جوامع سنتی نشانههای بدنی بهمثابه تعلق به یک جامعه یا تبار محسوب میشدند، در جوامع معاصر معنایی کاملاً فردی به خود میگیرند. بعضاً ممکن است شخصی نشانهای مختص به خود را ابداع کند. شاید در جوامع امروزی بتوان نشانههای بدنی را بیش از هر چیز بهعنوان تلاش شخص برای نشان داده زندهبودن و وجود داشتن در نظر گرفت.
بهبود هویت فردی
خالکوبی یا پیرسینگ برای نوجوان یا جوان نشانهی تغییر هویت هستند. این نشانهها نشان میدهند که او به استقلال رسیده، همه باید او را ببینند تا زمانی که دوران گذار و تغییر شخصیت وی به پایان برسد. خالکوبی و پیرسینگ در پسران نشاندهندهی مرد شدن هستند. این نشانهها الزاماً زندگانی فرد را تغییر نمیدهد بلکه نگاهی که به آن میشود را متحول میکنند؛ اعتمادبهنفس شخص را بالا میبردند و باعث بلوغ شخصیتی میشوند. عباراتی مثل اعتمادبهنفسم بالا رفته و یا دیگر کمتر احساس خجالت میکنم، شجاعتم بیشتر شده و … در بین نوجوانان و جوانانی که بهتازگی خالکوبی یا پیرسینگ میکنند زیاد مشاهده میشود.
الکس، ۲۶ ساله در این رابطه میگوید: «شاید من در ضمیر ناخودآگاهم فکر میکنم خالکوبی مختص افراد قوی و مقاوم است. زمانی که اولین خالکوبی خودم را به دست آوردم با خودم گفتم: حالا من آدم قویای شدهام. شاید این برداشت کمی شوخی به نظر برسد اما بههرحال در آن زمان احساس من اینطور بود.» ماگالی، دانشجوی ۱۹ ساله از زمانی که یک دلفین روی شانهی راستش خالکوبی کرده احساس میکند شخصیتش بهطورکلی دچار تغییر شده است: «کمتر از قبل خجالت میکشم. احساس بهتری دارم. تا قبل از خالکوبی دختر خجالتیای بودم. به سایرین نزدیک نمیشدم، دیگران هم خیلی به من نزدیک نمیشدند. الآن اما شرایط فرق کرده. احساس میکنم جذاب شدهام.»
خالکوبی، پیرسینگ و … امروزه تبدیل به ابزاری شده که شخص میتواند با بهرهگیری از آن لحظات مهم زندگیاش را در وجودش ثبت کند. حال ممکن است دیگران این نشانه را درک کنند و یا برایشان جای سؤال باشد. نشانهی بدنی میتواند بهمثابه رخدادی مهم در زندگی باشد، بهمثابه عبور از بازهی مهمی از زندگی. شخص با ایجاد نشانهروی بدنش سعی میکند این دوران را به دیگران نشان دهد و در برابر شک و تردیدهایی که در دنیای خارج وجود دارد اطراف خود حصاری دفاعی ایجاد کند. پیرسینگ را نیز در برخی از کشورها و بهخصوص برخی از شهرها میتوان بهمثابه عضویت در یک گروه شهری در نظر گرفت، البته همانطور که پیشتر ذکر شده همیشه اینگونه نیست.
نشانههای بدنی از طرفی تمایل شخص را به تصویر میکشند برای جذب نگاه سایرین، زیبا جلوه دادن خود. حال ممکن است شخص به دنبال جذب نگاه همه باشد و یا فقط جذب نگاه افرادی خاص. فرد سعی میکند تا با نشانههای بدنی تصویری جدید از خود به نمایش بگذارد، تصویری تقدس مابانه. خالکوبی یا پیرسینگ مفهوم جدیدی به زندگی فرد میدهند و اغلب به معنای تصاحب دوبارهی[۳۴] بدن یا جهانی است که از دست نوجوان یا جوان خارجشده بود. نوجوان یا جوان وجود خود را روی پوستش حک میکند و به این شیوه به دیگران نشان میدهد که وجود دارد که زندگیاش معنا و مفهوم دارد و تنها مالک بدن و وجودش خود اوست. نشانههای بدنی برای برخی افراد مرحلهی مهمی در اکتساب هویت شخصی بهحساب میآیند.
اشخاص مختلف نقاط اتکا، سنت و رسوم خانوادگی، قومی و قبیلهای را به بازی گرفته و با تکیه بر باور آمیزی سعی در ایجاد تجربیات جدید میکنند. در یک چنین شرایطی نشانههای بدنی برای برخی از ایشان تبدیل میشود بهنوعی آیین، آیین خصوصی گذار که فقط مختص به خود ایشان است. بدن که بهخودیخود روی وجودش کنترلی ندارد، کاملاً در اختیار مالک خود قرار میگیرد تا وی هر طور که خواست با آن برخورد کند. نشانههای بدنی (داغ زدن) در یونان باستان به معنی اتحاد و پیوستگی با سایرین بوده، امروزه اما برعکس نشاندهندهی هویت فردی و مستقل صاحبش است.
نشانههای بدنی در جوامع معاصر مرحلهی مهمی از ابتکار شخصی بهحساب میآیند. ابتکاری که اشخاص برای رسیدن به هویتی مستقل به منصهی ظهور میرسانند.
[۱] Les marques du corps
[۲] Rite de passage
[۳] Russel Banks, نویسنده ی آمریکایی
[۴] معادل انگلیسی واژه ی Bone در معنای استخوان. کنایه ی نویسنده به سفت و محکم بودن استخوان است.
[۵] Tatouage
[۶] Piercing
[۷] Cesare Lombroso, پزشک و جرم شناس مطرح ایتالیایی،موسس مدرسه ی جرم شناسی ایتالیا
[۸] Alexandre Lacassagne, پزشک و جرم شناس مطرح فرانسوی
[۹] Punks
[۱۰] Consumérisme
[۱۱] Doug Malloy
[۱۲] F. Musafar
[۱۳] Jim Ward
[۱۴] Jean-Paul Gaultier
[۱۵] Branding
[۱۶] Sacrification
[۱۷] Lacération
[۱۸] cicatrices en relief
[۱۹] stretching
[۲۰] implants sous-cutanés
[۲۱] Individualisme
[۲۲] la dimension esthétique
[۲۳] Représentation
[۲۴] Tatoo Mike
[۲۵] Samoan
[۲۶] Syncrétisme
تلاشی است برای آشتیدادن باورهای نابرابر و متضاد که بیشتر برای مکاتب گوناگون فکری به کار میرود.
این تلاش شاید برای یکیکردن و قیاس آیینهای بسیاری که از آغاز گسسته بودهاند به کاررود، به ویژه در خداشناسی و افسانهشناسی دینها و ادعای یگانگی بنیادی آنها.
[۲۷] religiosité
[۲۸] sacralité
[۲۹] Mao
[۳۰] Prouste
[۳۱] A la recherche du temps perdu
[۳۲] Implicite
[۳۳] Idéalisme
[۳۴] Reappropriation
داوید لوبروتون،نویسنده ی این مقاله،انسانشناس و جامعهشناس فرانسوی متولد سال ۱۹۵۳ است. او در حال حاضر علاوه بر تدریس در دانشگاه استراسبورگ،عضو نهاد دانشگاهی فرانسه بوده و به عنوان محقق نیز در لابراتوآر فرهنگ و جامعه ی اروپا فعالیت می کند.تخصص اصلی آقای بروتون بازنمایی بدن انسان است و بیشتر تحقیقات او حول محول رفتارهای خطرناک جریان دارد.تا الان بیش از ۴۰ اثر معتبر از این نویسنده ی محقق منتشر شده است.
انتشار این مطلب با ذکر نام نویسنده،مترجم و انسان شناسی و فرهنگ(www.anthropology.ir) بلامانع است.