انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

ریشه‌های فکری سیاست‌گذاری فرهنگی در انقلاب اسلامی مبتنی برنظرات دکتر شریعتی ،جلال آل احمد و امام خمینی

نظریّه‌ها در عرصه‌ی فرهنگ و سیاست‌گذاری مرتبط با آن متنّوع هستند و با عینک و انگاره‌ی معرفتی و فلسفی به آنها نظر افکنده می‌شود. بی‌گمان سیاست‌گذاری‌های لیبرالی و مارکسیستی با سیاست‌گذاری‌های اسلامی ممکن است از جهات مختلف با یکدیگر متفاوت باشند. سیاست‌گذاری فرهنگی در ایران پس از انقلاب اسلامی، متأثر و منبعث از ریشه‌های فکری‌ای بود که به دهه‌های چهل و پنجاه باز می‌گشت. انقلاب فرهنگی اهدافی همچون «تصفیه‌ی اساتید مرتبط با شرق و غرب»، «تبدیل دانشگاه به محیطی سالم برای تدوین علوم عالی اسلامی و «انقلاب اساسی در دانشگاه‌های کشور» ایجاد شد. دو مفهوم اصلی «غربزدگی» و «بازگشت به خویشتن» که از سوی جلال آل احمد و علی شریعتی مطرح شد به عنوان کلید واژه‌های اصلی انقلاب فرهنگی بعدها مورد توجه سیاست‌گذاران قرار گرفتند و به نقشه‌ی راهنما و راهبری فرهنگی در محیط‌های دانشگاهی بدل شدند. این کلید واژه‌ها به همراه تعابیر امام خمینی (ره) از فرهنگ غرب در یک هم افزایی معنادار به سوی اجرای برنامه‌ای تمام و کمال در حذف ارزش‌های غربی از دانشگاه به مرحله‌ی اجرا در آمد که تا امروز نیز ادامه دارد.

بررسی ریشه‌های فکری این نظام معنایی به عهده‌ی مقاله‌ی حاضر است که سعی در واکاوی و تبارشناسی آن با توجه به افکار و اندیشه‌های مبدعان آنها دارند.

کلیدواژه ها: سیاست‌گذاری فرهنگی، غربزدگی، بازگشت به خویشتن، انقلاب فرهنگی، عقل، جهل

مقدمه:

فرهنگ اصطلاحی دارای کاربرد به واقع نامحدود است که اساساً می‌توان آن را به هر چیزی اطلاق کرد که توسط موجودات انسانی آفریده و از هر آنچه جزیی از طبیعت بوده مجزّا است. با این‌حال اغلب، این ایده مطرح شده است که طبیعت خود یک انتزاع انسانی است و نیز تاریخی دارد و بنابراین به نوبه‌ی خویش جزیی از فرهنگ است. (مایکل پین، ۱۳۸۹، ۴۲۴)

یکی از پرسش‌های بنیادی که هر اندیشمندی را به تکاپوی معرفتی وامیدارد پرسش از فرهنگ است. “راست این است که این پرسش از آن پرسش‌هایی است که هرگز نمی‌توان از آن پاسخی همه سویه و همه رویه رسید؛ پاسخی که مایه‌ی خشنودی و پذیرش همگان برسد. این دشواری در پاسخ به پرسشی از گونه‌ی «فرهنگ چیست؟» برمی‌گردد به سرشت و ساختار فرهنگ. فرهنگ یکی از پدیده‌های ذهنی و اندیشه‌‌ای آدمی است؛ یکی از آفریده‌های
مینویی و درونی اوست که چون بسیار چندسویه است، هنوز نتوانسته‌ایم چیستی آن را به روشنی بشناسیم و نشان دهیم. این گمان نیز می‌رود که هرگز نتوانیم”. (مصلح، ۱۳۹۲،
صص ۱۹۲-۱۹۱) فرهنگ بسیار چندسویه و بسیار مبهم است و در همه جای نظام زندگی و جهان آدمی هست و با همه‌ی امور در هم آمیخته است. حتی بر سبیل مسامحه می‌توان گفت که فرهنگ در جامعه مثل جان در موجود زنده است. اگر چشم موجود زنده به مدد جان می‌بیند و دست و پای او به نیروی جان حرکت می‌کند در جامعه هم هرچه از کار و معاملات و علم و معاش و سیاست وجود دارد از نیروی فرهنگ مدد می‌گیرد. پس فرهنگ امری جدا از زندگی و کار و علم و قانون و سیاست نیست، بلکه با همه‌ی آنهاست. (داوری، ۱۳۸۹، ۴۶)

ادامه مطلب را در فایل پیوست مطالعه کنید

Politics-