انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

رویکرد شناختی: نظریه استنباط فردی جورج ا.کلی از شخصیت

عکس از پروین بابایی، ۱۳۸۲، یزد، آرشیو انسان شناسی و فرهنگ

جورج ا. کلی بنیان‌گذار رویکردی در روانشناسی شخصیت است که با دیگر رویکردهای این زمینه تمایز آشکاری نشان‌می‌دهد. نظریه‌ی کِلی درباره‌ی شخصیت نظریه‌ای پدیدار‍‌شناختی است و برای هر فرد از آدمیان، دریابش(درک) و فهم ویژه‌ای از پدیده‌ها و رویدادها قایل بوده، به این منحصر‌به‌فرد بودن ارج‌می‌نهد. وی به استنباط آدمی از رویداد توجه دارد و نه خود رویداد و بر فعال‌پنداری آدمی پافشاری دارد بنابر این منطقی است که در پی چنین فرض بنیادی، مفاهیم مطلق را زیر سوال برد و جزم اندیشی را پیامد ساده‌گی شناختی و عدم انعطاف بداند(جوادی و کدیور، ۱۳۸۶). پایه و اساس رویکرد نظری کِلی همایند با روند زندگی و نمودار در ویژگی‌های شخصی خود او‌ست. نظریه کلی درباره شخصیت نگاهی ویژه و خلاق به انسان و تعبیر و تفسیر‌هایش دارد اما با انتقاداتی هم روبروست(کریمی و همکاران، ۱۳۸۶).

کِلی در سال ۱۹۰۵ زاده‌شد و در سال ۱۹۶۷ رخت از جهان بربست. زادگاه وی مزرعه ای در کانزاس واقع در ایلات متحده امریکا است. از خانواده‌ی سه‌نفری‌اش با صفاتی چون مذهبی، بنیاد‌گرا و اخلاق‌مدار یادشده است. چنانچه کریمی و همکارانش(۱۳۸۶) آورده‌اند گرچه آموزش‌های اولیه وی بسیار نامنظم بود اما از ۱۳ سالگی ضمن دور شدن از فضای خانه، آموزش دبیرستان و دانشگاه را طی‌نمود. وی ابتدا در فیزیک و ریاضی تحصیل‌کرد و سپس فوق ‌یسانس جامعه‌شناسی گرفت. تا این زمان روان‌شناسی علاقه‌ای در او بر‌نیانگیخته بود چرا که گفته‌هایش و رفتارش در کلاسِ روانشناسیِ رفتارگرا و بعدها در نوشته‌هایش درباره نوشته‌ها و کارهای فروید به شدت انتقادی و نا‌پذیرا می‌نماید. کِلی در پی بهره‌مندی از بورس تحصیلی ادینبورگ و ورود به مباحث علوم تربیتی و کار با دانشجویان در کلینیک مشاوره دانشجویی به روانشناسی پرداخت. تجارب شغلی او عمدتا تدریس-ولو اینکه از درس‌هایی در انجمن بانکداری تا تئاتر- بوده که در جریان جنگ جهانی دوم به کار روانشناسی در نیروی هوایی هم کشیده‌شد! وی با زندگی خویش ویژگی‌های تفکر خلاق را نمایان ساخته است و با بهره‌مندی از ویژگی‌های ارزنده هم چون روشن‌بینی، شوخ‌طبعی و نقد‌پذیری(نداشتن حالت تدافعی) با رویکردی امیدوارانه، آدمی را از بندهای گذشته رها نشان داد و هراس وی را در آینده و پیش‌بینی آینده جستجو‌نمود(جوادی و کدیور، ۱۳۸۶ ؛ کریمی و همکاران، ۱۳۸۶).

کِلی همچون فروید و راجرز از روش بالینی بهره جسته است اما به دلیل توجه به خودِ فرد به‌جای بخشی‌نگری فرد یا فرایند خاص رفتاری با دو رویکرد روان‌کاوی و انسان‌گرایی راجرز‌ی نا‌همراه است. سازه کلیدی در نظریه کِلی نظام استنباطی است که از استنباط‌ها و روابط میان استنباط‌ها بر‌ساخته شده است(جوادی و کدیور، ۱۳۸۶). ناهمانند‌ی نظریه کِلی با آنچه شناختی‌ها در حوزه روانشناسی بیان نمودند به تفاوت در روش و موضوع کارشان بازمی‌گردد. چنانچه جریان اصلی شناختی هم به متغیرهای شناختی و هم به متغیرهای رفتاری با روش آزمایشی پرداخته در حالی که کِلی فقط به سازه‌های هشیار با روش بالینی(کریمی و همکاران، ۱۳۸۶).

نظریه‌ی کِلی در شخصیت، چارچوب علمی برای سازه‌هایش ارایه می‌کند که دربردارنده یک اصل بنیادی به نام اصل موضوع است و هدایت فرایند‌های شناختی را ناشی از شیوه پیش‌بینی رویدادها می‌داند. شیوه همان سازه است و پیش‌بینی برای پیشگویی و تصور رفتار رخ می‌دهد. اینکه هدایت‌شده‌گان، فرایند‌ها هستند نشانگر سیالیت و پویایی دایمی می‌باشد. در زیر‌مجموعه این اصل بنیادین، یازده اصل تبعی و مرتبط وجود‌دارد: ۱/اصل ساخت: صورت‌بندی سازه‌ها بر مبنای زمینه‌های گذشته که در آینده خواهند‌آمد با تعبیر و تفسیر است که کنترل و پیش‌بینی را مقدور می‌سازد؛ ۲/فردیت: از یک رویداد یکسان افراد دریابش گوناگونی دارند که به تفاوت در تعبیر وتفسیر‌هایشان بازمی‌گردد؛ ۳/اصل سازمان: قرار‌دهی سازه‌ها درون سامانه و سازمان‌دهی روابط بین الگو‌ها به‌طور سلسله مراتبی اتفاق می‌افتد؛ ۴/اصل دوگانگی: همه سازه‌ها دوقطبی‌اند؛ ۵/اصل انتخاب: همواره یکی از دو قطب به عنوان سازه ارزشی انتخاب می‌شودکه امکانات بیشتری برای تعریف و گسترش سیستم سازه‌ای فراهم‌خواهد‌ساخت. در همین راستا انتخاب در دو گونه مطمئن و ایمن منجر به تکرار رویداد گذشته و انتخاب ماجراجویانه منتج به وارد‌کردن رویداد جدید گفته شده است؛ ۶/اصل گستره: محدودیت سازه را بیان می‌کند و عدم کارایی سازه برای همه‌ی رویدادها که بر همین اساس عدم وجود سازه‌ی مطلق و نفی مطلق‌انگاری را مورد تاکید قرار می‌دهد؛ ۷/اصل تجربه: تجدید نظر مداوم سامانه سازه‌ای در پرتو تجربه‌های جدید لازم است؛ ۸/اصل نوسان: سامانه سازه‌ای به سبب قابلیت انعطاف و نفوذ‌پذیری سازه‌ها، نوسان‌مند است؛ ۹/اصل تجزیه: که در دو حالت موقعیت همسان (منجر به تطبیق دو سازه) و موقعیت‌های نا‌همسان(تغییر موقعیت)(که همان دو سازه این‌بار نا‌هماهنگ می‌نماید) بیان می‌شود؛ ۱۰/اصل اشتراک: تعبیر و تفسیر مشابه بیش از یک نفر از یک تجربه خاص، شباهت فرایند‌های روانشناختی و برخی ویژگی‌های فردی آنها را گواهی می‌دهد و از سویی سبب می‌شود؛ ۱۱/جامعه‌جویی: برای زندگی اجتماعی انسانی، تعبیر و تفسیر سامانه سازه‌ای دیگران لازم است و به روابط متقابل موثر کمک می‌کند این ویژگی برای پیش‌بینیِ چگونگیِ پیش‌بینی و ارزیابی دیگران از سویی و از سوی دیگر برای بهبودِ پیش‌بینی خودِ فرد سودمند است. با در‌نظر گرفتن چنین چارچوب نظری، کِلی انسان را دانشمندی می نامد که همواره فرضیه آزمایی می کند! و این فرضیه ها نه تنها واقعیت نیستند بلکه حقیقت هم نمی‌توانند باشند چرا که تعبیر فردی از رویدادها هستند و ممکن است کم و بیش درست باشند. وی نظریه‌های این دانشمند(آدمی) که بیان آزمایشی مشاهده‌شده و انتظارات (بیان استنباط‌ها) نامیده، در دامنه‌ی شمول(حدود پدیده‌های مورد نظر) خاص آن پدیده تعریف می‌کند(جوادی و کدیور، ۱۳۸۶ ؛ کریمی و همکاران، ۱۳۸۶). در قالب نظریه کِلی تعلق به یک فرهنگ، به دلیل راه‌های مشخص در اختیار فرد برای تفسیر رویداد و انتظارات هماهنگ از رفتار و نیز تجربه مشترک مکانی-زمانی رویدادها خواهد بود. همچنین در قالب این نظریه، استنباط از رویداد را شامل استنباط‌های اصلی(فراگیر) و استنباط‌های حاشیه‌ای(کم اهمیت‌تر) را می‌توان دانست(جوادی و کدیور، ۱۳۸۶).

کِلی همچنین آزمونی به نام آزمون خزانه‌ی استنباطیِ نقش REPبرای ارزیابی ساختار و محتوای نظام استنباطی فرد ساخت که هم چگونگی ادراک از جهان و هم سادگی و پیچیدگی استنباط را ارزیابی می‌کند. اساس این آزمون بر بررسی شباهت بین دو چیز و تفاوت این دو با مورد سوم بنا شده است. وی همچنین روش درمانی-مشاوره‌ای نقش‌درمانی(تئاتر‌درمانی) را به‌کار برده‌است(جوادی و کدیور، ۱۳۸۶).

از جمله ویژگی‌های بی‌مانند نظریه‌ی کِلی انعطافی است که برای آدمی و برداشت‌هایش قایل‌شده و از سوی دیگر آزادی است که برای انسان در‌نظر گرفته گرچه به تلفیق جالبی از جبر خود‌آفریده اشاره دارد، چنان که آدمی آزاد در مواجهه با رویدادها استنباط‌هایی برای خود بنا‌می‌نهد که برای او چارچوب بایسته‌ای ایجاد‌خواهد‌کرد. با این وصف تفاوت آدمیان در فعال/منفعل‌پنداری خود، میزان پذیرش و انعطاف در بازسازی و باز‌گذاری این چارچوب در این جهان است. کِلی به روشنی می گوید:” نیازی نیست هیچ کس قربانی شرح حال خود شود.” و با چنین تعابیری انسان را از بندهای مطلق‌انگاری، جزمی‌نگری و پافشاری غیرمنطقی بر باورها رها می‌داند. به زعم وی آینده است که پیش‌بینی آن می‌تواند به ترس سازنده(مثبت) و باز‌آرایی نظام استنباطی، و در صورت عدم کفایت نظام سازه‌ای و اضطراب ناشی از احساس تهدید، به پناه‌جویی از جزم‌اندیشی بیانجامد. از نظریه کِلی، خود وی و دیگران برای حل بحران های و کشاکش‌های بین‌المللی بهره گرفته‌اند.

با وجود چشم انداز دلپذیری که نظریه‌ی کلی در شخصیت فراهم ساخته و خوشایند‌ی نفی مطلق‌انگاری، نقد‌هایی بر نظریه وی مطرح است. به گمان برخی منتقدان این تصویر از انسان آزاد بیش از حد خوشبینانه است و قابلیت فرا‌پوشی همه را ندارد. از سوی دیگر در این رویکرد توجه و تاکید افراطی بر جنبه های عقلانی آدمی به‌چشم‌می‌خورد و به‌نظر می‌رسد کم‌اعتبار شمردن هیجانها و انگیزه‌ها، نابجا و ناروا باشد. از سوی دیگر نکته‌ای روش‌شناختی درباره کار کلی مطرح است مبنی بر اینکه بنای کار را بر نتایج حاصل از یک گروه غیر‌معرف (نمونه ای که نماینده جامعه بشری نیست!) یعنی دانشجویان غرب آمریکا نهاده که جوانانی درگیر کوشش برای ساخت جهان فردی خود هستند گرچه در دیگر فرهنگ‌ها و موقعیت‌ها انسان‌ها مشغله‌های دیگری دارند(کریمی و همکاران،۱۳۸۶). با همه آنچه گفته شد، می‌توان در چارچوب نظریه به این نقدها پاسخ‌داد از جمله این که استنباط آدمی است که دامنه آزادی و محدودیت او را شکل می‌دهد و بسته به دریابش هر یک از ما(فرد یا جامعه) آزادی متصور‌مان برای زندگی متفاوت خواهد‌بود. از سوی دیگر در پاسخ به نقد حاکی از نادیده انگاشتن انگیزه‌ها، کِلی هیجان و انگیزه را نیز تا حد زیادی مبتنی بر استنباط می‌داند و بنای اصلی را سازمان سازه‌ها. از سوی دیگر به نظر می‌رسد نمونه مورد بررسیِ وی مشکلی برای نظریه ایجاد نکند چرا که در قالب نظریه می‌توان بازهم بر بنیاد استنباطی و سازه‌ها پای‌فشرد که اصلِ الگو قابل تعمیم می‌نماید چنانکه به‌منزله ابزار اصلی آدمی است. آنچه تفاوت‌ها را پدید‌می‌آورد، آموختن مداوم چگونگی بکارگیری این ابزار(تفکر و استنباط) متاثر از فرهنگ، جامعه و شرایط زمانی و مکانی فرد است! در تایید این استدلال می‌توان از نظریه‌های بیانگر فرایند رشد شناختی بهره‌جست که توضیح دگرگونی مداوم کمی و کیفی است و پیچیدگی و شمار رویارویی‌ها را با در‌نظر‌داشتن تحول خود فرد در بستر زمینه محیطی برای شکل‌گیری و گسترش شناخت موثر می‌داند. در تایید چنین برداشتی به پژوهش مقایسه‌ای بین والدین با پیچیدگی شناختی کمتر و بیشتر اشاره شده که والدین با پیچیدگی ‌های شناختی بیشتر با فراهم‌سازی آزادی و استقلال فزون‌تر به کودک فرصت‌های بیشتر و متنوعی داده‌اند و این شرایط برای پیچیدگی شناختی این افراد سودمند بوده این کودکان در بزرگسالی سیال‌تر، همه‌جانبه‌نگر‌تر و همدل‌تر هستند(جوادی و کدیور، ۱۳۸۶ ؛ کریمی و همکاران، ۱۳۸۶).

رویکرد شناختی در نظریه شخصیت، رویکردی پویا و زنده است و با سایر رویکرد‌ها تفاوت اساسی دارد. این تفاوت به انعطاف استنباط، رد هرگونه مطلق‌انگاری، رهایی از بند گذشته و اهمیت آینده بازمی‌گردد. کِلی خود نمود انعطاف، پذیرند‌ه‌گی کاستی‌ها و محدودیت‌ها و پیچیدگی شناختی است. پویایی نظریه دستاورد بنای استنباطی و تعبیر‌گذار دانستن شناخت آدمی است که راه را برای هر فرد از آدمیان باز‌می‌گذارد تا استنباط بی‌مانند خود را در مسیر نظریه‌پردازی ارایه نماید./

ارزیابی و کاربرد: نظریه استنباط فردی جورج ا.کلی از شخصیت

نظریه‌ی کلی در شخصیت رویکردی شناختی به شخصیت دارد. بنابر اساس و بنیاد نظریه، برای نابسامانی‌های شخصیتی، استدلالی استنباطی و بر اساس چنین استدلالی، شیوه‌ی مشاوره و روان‌درمانی مبتنی بر دستکاری یا جایگزینی خزانه‌ی استنباطی، با نام درمان با نقش از پیش پرداخته ارایه می‌دهد (جوادی و کدیور، ۱۳۸۶). کلی دو تلاش‌بیمارگونه برای کاهش تهدید نظام استنباطی را مورد توجه خود قرارداد: خصومت و خودکشی. آزمون خزانه‌ی استنباطیِ نقش REPابزار سنجش شخصیتی است که کلی برای ارزیابی ساختار و محتوای نظام استنباطی فرد ساخته و به‌کار‌برد و شاید بتوان از آن به عنوان ابزار کار کِلی در تحقیق‌هایش در این زمینه یاد‌کرد.

در این نظریه با توجه به محوریت زیربنایی سازه‌ها و سامانه‌ی استنباطی در سازمانی که آن را شخصیت نامیده‌اند، رفتارهای نابه‌هنجار نیز بر اساس سازه‌ها و خزانه‌ی سازه‌ای فرد تفسیر خواهد شد. جوادی و کدیور(۱۳۸۶)آسیب‌شناسی را از نظر کِلی پاسخ نامناسب به اضطراب و موجب اختلال در کارکرد نظام استنباطی معرفی‌نموده‌اند گرچه واژه‌ی آسیب‌شناسی اسم فعلی است و با آنچه در توضیح آمده هم‌خوان به نظر نمی‌رسد. با این‌همه نکته در این است که انعطاف‌پذیری نامناسب، سبب‌ساز بروز مشکلاتی همچون وسواس یا اسکیزو‌فرنی است. در حقیقت دانشمندی که کِلی درباره‌اش سخن گفت در اینجا در فرایند فرضیه‌آزمایی و نظریه‌پردازی دچار اشتباهاتی در روش و فرایند است. درصورتیکه دانشمند درون ما بر فرضیه و نظریه خویش با وجود نشانه‌های خلاف، اصرار بورزد و بر پیش‌بینی‌های مبتنی بر همین‌ها متکی بماند، در حقیقت به خاطر ترس و نا‌ایمنی به سازمان استنباطی خود پناه می‌برد(وسواس). از سوی دیگر اگر دانشمند دمادم سازه‌های استنباطی‌اش دستخوش دگرگونی و برهم‌ریختگی گردد، نخواهد توانست سامانه سازه‌ای قابل اعتماد و کارآمدی شکل‌دهد و چنین سازمانی قدرت و ارزش پیش‌بینی و برآورد نخواهد‌داشت(اسکیزو‌فرنی). در واقع سازمان استنباطی آسیب‌زا در هنگام پیمودن سه گامگاه اصلی فرایند استنباطی بروز می‌کند: ۱/کاربرد استنباط‌ها در موقعیت جدید ۲/کاربرد استنباط برای پیش‌بینی و ۳/چگونگی سازمان‌دهی کل سازمان سازه‌های شخصی (جوادی و کدیور، ۱۳۸۶).

کلی با توجه به مشکلاتی که سازمان استنباطی فرد در سه گامگاه گفته شده پیش رو داشته و روش‌هایی که برای فرد امکانپذیر است، به دو روش آسیب‌مند خصومت و خودکشی پرداخته است. کلی خودکشی را کاری در جهت اعتبار‌بخشی یا رها‌‌کردن ارزیابی می‌کند: فرد یا با تمام‌کردن زندگی به این سرنوشت اجباری خاتمه می‌دهد و با سرپیچی از این جبر برای خود اعتبار قایل‌می‌شود یا به دلیل سرگشتگی از غیرقابل پیش‌بینی‌بودن آن از پیامدهای پیش‌بینی‌ناپذیرش رهایی خواهد‌یافت.این روش مواجهه با زندگی ریشه در محدودیت سازمان استنباطی فرد دارد. خصومت نیز گرچه همیشه تا حد نابودی و خاتمه زندگی پیش‌نمی‌رود اما از یکسویه‌نگری و محدودیت و خودمرکز‌پنداری سرچشمه می‌گیرد. به گمان کِلی خصومت با پرخاشگری تفاوت عمده‌ای دارد. پرخاشگری رویدادی در حوزه‌ی استنباط‌های فردی است اما خصومت تداخل در رفتار دیگران و وادار‌ساختن آنها به رفتار مطیعانه برای حفظ سازمان استنباطی خود(پافشاری بر نگهداشتن سازه‌های فردی که ناشی از عدم‌انعطاف می‌باشد)، است.

با نگاهی بر بنیادهای رویکرد کِلی به شخصیت، می‌توان دریافت چگونه این نظریه از درمان‌بالینی و مشاوره برخاسته‌است. با توجه به این که در سرگذشت او به آموزش درس‌های گوناگون از جمله تئاتر اشاره‌شده ، به‌نظر‌می‌رسد بهبود و دگرگونیِ انعطافِ سازمان سازه‌هایِ شخصی افراد که او در جریان روش درمانیِ نقش‌از‌پیش‌پرداخته ثبت و تفسیر‌نموده، نقش محوری دارد. در واقع به دانشمندِ درکار‌مانده کمک خواهد‌شد تا با این روشِ درمان به امکانِ پردازشی نامحدود سازه‌ای خود دوباره و بیشتر ایمان بیاورد و آن را در عمل اجرا نماید. این کار به شرایط مناسبی از جمله: وجود جو مناسب آزمایش‌گری، تدارک عناصر جدید و فراهم‌ساختن دسترسی فرد به اطلاعات معتبر نیاز دارد. با چنین رویکردی روان‌درمانی بازسازی روان‌شناختی زندگی است(جوادی و کدیور، ۱۳۸۶).

آزمون خزانه‌ی‌استنباطیِ‌نقش REPکه کریمی و همکارانش (۱۳۸۶) آن را آزمون فهرست‌سازه‌ی نقش نامگذاری‌کرده‌اند، چگونگی ادراک از جهان و هم سادگی و پیچیدگی استنباط را ارزیابی می‌کند. در این آزمون از فرد نام کسانی که برجسته‌ترین یا جذاب‌ترین افراد در نقش‌های خاص یا ویژگی‌های مورد‌نظر بوده‌اند پرسیده‌شده و سپس همانندی‌ها و ناهمانندی‌های دو‌به‌دوی آنها سنجیده می‌شود. اساس این آزمون بر بررسی شباهت بین دو چیز و تفاوت این دو با مورد یا فرد سوم بنا شده است(جوادی و کدیور، ۱۳۸۶ ؛ کریمی و همکاران، ۱۳۸۶).

همچون هر نظریه یا کارِ دیگرِ این‌جهانی، نقد‌هایی درباره نظریه کلی مطرح است. او خود پیشاپیش تعبیر‌پذیری را به‌عنوان بنیاد نظریه‌ی خویش در عمل نشان‌داده و با خوشرویی به نا‌مطلق‌بودن آن اشاره‌کرده‌است. از جمله این نقدها درباره‌ی آزادی که وی برای آدمی قایل است و توانی که برای اندیشیدن برای همه انسانها بایسته و موجود می‌داند، گفته‌شده‌است. از سوی دیگر نادیده انگاشتن سویه‌ی مهمی چون انگیزش از جمله دیگر نقد‌هاست گرچه وی با در‌نظر‌گرفتن انگیزه به مثابه استنباط و سازه‌ای شناختی در مقام پاسخ درآمده است (کریمی و همکاران،۱۳۸۶). با همه آنچه گفته شد، می‌توان باز هم در چارچوب نظریه به این نقدها پاسخ‌داد چرا که در قالب نظریه می‌توان بازهم بر بنیاد استنباطی و سازه‌ها پای‌فشرد که اصلِ الگو قابل تعمیم می‌نماید چنانکه به‌منزله ابزار اصلی آدمی است.

می توان با تکیه بر این رویکرد بر ضرورت گسترش گوناگونی و دست‌ورزی تجربی کودکان و اهمیت استقلال عمل و خود‌کاری ایشان در فرایند آموزش و پرورش پافشاری نمود. با چنین چارچوب نظری پیچیدگی سازمان شناختی و بهبود همدلی، همه سویه‌نگری، درک بهتر موقعیت‌ها و کنجکاوی سازنده و به‌دور از خصومت با دیگران و بهره‌گیری بهینه از زندگی امکان‌پذیر است. از جمله کاربردهای اساسی این نظریه در داوری و ارزیابی‌های حتی قضایی می‌تواند باشد اما بنابر ضرورت نظم اجتماعی گویی چنین کاربردی نادیده گرفته‌شده‌است. البته در حل کشمکش‌های جهانی در برخی موارد چنین کاربردی سودمند بوده‌است.(جوادی و کدیور، ۱۳۸۶ ؛ کریمی و همکاران، ۱۳۸۶).

 

اشاره‌ها:

پروین. ل. ا. و جان. ا. پ. ۱۳۸۶. شخصیت(نظریه و پژوهش). برگردان محمدجعفر جوادی و پروین کدیور. تهران: آییژ.

شولتز.د.پ. ۱۳۸۶. نظریه های شخصیت. برگردان یوسف کریمی و همکاران. تهران: نشر ارسباران.