انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

روستای دهک سراوان و موسیقی محفل صاحبان(۲)

موسیقی در محفل ذکر :

موسیقی رکن تعیین کننده در مراسم این فرقه است. در حقیقت هیچ مراسمی در بلوچستان ( چه کیشی – مذهبی و چه اعیاد) نیست که موسیقی در آن شرکت نداشته باشد. موسیقی جزئی از زندگی روزمره هر فرد بلوچ را تشکیل می دهد (مسعودیه :۲۴:۱۳۶۴)

موسیقی در محفل ذکر :

موسیقی رکن تعیین کننده در مراسم این فرقه است. ( درویشی:۱۳۸۱) در حقیقت هیچ مراسمی در بلوچستان ( چه کیشی – مذهبی و چه اعیاد) نیست که موسیقی در آن شرکت نداشته باشد. موسیقی جزئی از زندگی روزمره هر فرد بلوچ را تشکیل می دهد (مسعودیه :۲۴:۱۳۶۴)

ذکر طریق در محفل صاحبان در اطراف سراوان تنها منطقه در سراسر ایران است که موسیقی قومی با غزل فارسی همراه می شود. در کنار اذکار غزلیات مولانا، سید عثمان مروندی، عبدالرحمن جامی، حافظ و سایر پیروان طریقت، بخش دیگری از رپراتور کلامی موسیقی محفل ذکر را تشکیل می دهد. به همین سبب است که اپراتور موسیقی در این مناطقه را مجریان آن به نام غزل خوانی از دیگر اجراهای موسیقی در منطقه تفکیک می کنند.

به این ترتیب موسیقی محفل ذکر را می توان به دو بخش غزل خوانی و اذکار تقسیم بندی کرد. اذکار حلقه ذکر که معمولاً در شب های سه شنبه برگزار می شود، به حمد و ستایش پروردگار و نیز مدح ائمه و پیران طریقت و ذکرهای متوالی اسماء الهی برای تمرکز و خلسه محدود می شود. بخش دوم رپراتور کلامی، غزل است که براساس مقام های رایج، بر روی اشعار غزل سرایان نامی و یا پیران طریقت شکل می گیرد. در محفل ذکر صاحبان در دهک اشعار عرفا و شعرای محلی سراوان که اکثراً سادات روستاهای پیر آباد و دهک هستند از جمله خواجه مرشد، خواجه بنی بخش و سید عبدالرئوف در ایام خاص مثلاً میلاد ائمه خصوصاً نیمه شعبان در مراسم مولودی خوانده می شود.
(بزرگ زاده: ۸۴) عبدالرئوف گرچه در سالهای آخر عمر، ساز به دست نمی گرفت، اما مکتب رباب نوازی او، سبک همه نوازندگان رباب در منطقه را متأثر کرده است.
آنسامبل موسیقی محافل ذکر از سازهای رباب، تنبورک و دهک تشکیل شده است. در اجرای غزل ها در مناطقی همچون پیر آباد، بنجو نیز به این ترکیب اضافه می شود. پریود آوازی تصانیف در یک بیت تکرار شونده، توسط گروه شکل می گیرد. در محفل ذکرکلپورگان، غزل خوانی بعد از مراسم خلسه و سماع و ذکرهای آیینی اجرا می شود.
هر غزل بین ۵تا ۱۰ دقیقه اجرا می شود و اوج و فرود ناگهانی دارد .شکل اجرای غزل مشابه سنت تصنیف سازی شهری و گواه وجود یک حوزه تمدنی شهری کهن دراین منطقه از بلوچستان است . برخلاف غزل خوانی ،اذکار زمان معینی ندارند و دوراجرا و مدت زمان آن براساس ایجاد درجه وجد حضار و رسیدن به خلسه حاصل از وجد سماع است . طی این مراحل چندین ساعت به طول می انجامد .سنت غزل خوانی و ذکر همچنان که در دهک وکلپورگان وجود دارد ، در پیرآباد نیز هست و از همین سنت تبعیت می کند . در روستای پیرآباد یا سیدآباد،نوازنده شاخص و پیرطریقت ،دروش محمد جان زندگی می کند . او در یک سکوت پیوسته تنها در محفل ذکر غزل می خواند و رباب می نوازد.صوفی سیدزاده از نزدیکان او رباب را از محمدجان آموخته و با گروه سیدزاده در این آبادی اجراهای منسجمی از رپرتوار محفل ذکر دارد . ضبط اذکار و اجرای محمد جان براساس باورهای عقیدتی منطقه امکان پذیر نیست.

سازهای محفل ذکر

همانطورکه گفته شد، سازهای اصلی محفل ذکر طریقت در دهک و مناطق پیرامون رباب،تنبورک و گاه دهلک و بنجو است.

رباب:

رباب در این میان سازی است که در مناطق دیگری در بلوچستان همچون مناطق سرحدی و نیزدر سیستان نزد چلّی ها همچنین در مناطقی پراکنده از بلوچستان ،پاکستان و تاجیکستان رواج دارد . اما مهمترین کانون سنت رباب نوازی مکتب هرات افغانستان است .به طوری نصرالدین سلجوقی در کتاب موسیقی و تئاتر در هرات ساز رباب را معروفترین آلت موسیقی اصیل افغانستان می داند .و می گوید :«در کشورما کسی نیست که با نام آن آشنایی نداشته باشد و از نوای شورانگیز و نشاط آور آن به وجد نیاید » (۷) در افغانستان رباب بخصوص نز خاندان رحیم خوش نواز و دراجرای انواع موسیقی محفلی یا مقام های رایج موسیقی افغانستان رواج دارد .در سیستان نیز رباب تابع فرهنگ موسیقی سیستان درانواع موسیقی محفلی و بزمی آن منطقه است اما در بلوچستان سه نوع رباب وجود دارد که یک نوع آن خاص محفل ذکر است. رباب پنج تارکه درروستای پیرآباد سراوان وجود دارد،تنها درمحفل ذکر این منطقه و نزد درویش محمد جان به اجرا در می آید. دورباب دیگر در بلوچستان یکی رباب موسوم به هجده تار است که در اجرای محفل ذکر و نیزسایر مقامهای رایج در موسیقی بلوچستان حضوردارد.رباب دیگر را شاه رباب می گویند که در مشاهدات نگارنده در اجراهای محافل ذکر منطقه سراوان دیده نشده است.غیر از رباب پنچ تارکه تنها یک نمونه در روستای پیرآباد وجود دارد و از سابقه ساخت آن اطلاعی دردست نیست .سایر، رباب ها، در پیشاور پاکستان ،قندهار ونیزدر لاهور ساخته می شود .

ساختمان رباب:
رباب هجده تار سازی است با بدنی کشیده و بلند و دسته ای کوتاه .
بخش عمده این ساز که شامل کاسه طنین دوقسمتی ،دسته،لانه کوک (جعبه گوشه ها ) و گاه تاج است، یکپارچه است.کاسه رباب دوقسمتی است .روی قسمت پائین تر کاسه که حجیم تر است با پوست پوشانده شده است و روی قسمت بالایی کاسه و دسته ساز که به هم متصل هستند ،صفحه چوبی قراردارد .این ساز دارای دو گروه وتر است . وترهای اصلی و فرعی .وترهای اصلی ازیک طرف به سیم گیر و از طرف دیگر پس از عبور از خرک و شیطانک اصلی به گوشه ها ی اصلی رباب در قسمت سرپنجه متصل می شوند تعداد وترهای اصلی ۶عدد است .وترهای فرعی (واخوان ها) نیز ازیک طرف به سیم گیر متصل اند و از طرف دیگر پس از عبور از سوراخهای ایجاد شده دربدنه خرک و گذشتن از شیطانکهای فرعی (درکنار هرشیطانک فرعی یک سوراخ ایجاد شده است)به داخل کاسه می روند وبه گوشه ها ی فرعی متصل
می شوند .به همین دلیل تعویض سیمها به سختی انجام می شود . تعداد وترهای فرعی ۱۲تا ۱۳ عدد است . روی دسته کوتاه و نسبتا ضخیم رباب سه یا چهار دستان و گاهی بیشتر بسته می شود، اما حدود اجرایی این ساز معمولا فراتر از این دستان ها است . این دستان ها معمولا راهنمای نوازنده به جهت ایجاد متناسب میان صداها و درجات در مقامهای مختلف بسته می شوند و گرنه میتوان رباب را مانند بربط (عود) بدون دستان نواخت (درویشی،۷۷:۱۳۸۰) رباب با مضراب نواخته می شود وجنس آن از شاخ بز ،برگ نخل بافته شده و در دوارن معاصر گاهی از پلاستیک است.
محمد امین بن میرزا زبان بخاری ، درمحیط التواریخ معتقد است : رباب سازی است که در زمان سلطان عالی جاه محمد خوارزم شاه رواج یافت و استاد محمود که از جمله نادر عصرو زمان بود، در آخر عمر به جانب روم انتقال نمود و در سلک خدام عالی مقام سلطان العارفین و برهان المحققین مولانا جلال الدین رومی قدس سره انتظام پذیرفت».(مسعودیه :۱۲۰؛۱۳۸۴)
تاکید اهل طریقت در منطقه سراوان برحضور ساز رباب در حلقه ذکر به نظرمی رسد براساس این دیرینگی ها و سابقه طولانی حضور این ساز در محفل ذکر اهل طریق است.
به همین سبب است که در حلقه اذکار جمع خانه طریقت چشتی ونقشبندی دربلوچستان سازهای دیگر بلوچ حضورندارند و ساز رباب ساز اصلی اجرای موسیقی و غزل خوانی و همراهی کنند. اذکار حلقه ذکر است .(۸)

تنبورک :
تنبورک ،تنبورگ ،سه تار، تنبوره و تنبیره ،نام هایی است که در بلوچستان به یک ساززهی مضرابی با ساختمانی شبیه دو تار گفته می شود .گرچه محمد تقی مسعودیه در کتاب سازهای ایران، تنبیره و تنبورک را دو ساز متفاوت معرفی کرده ،اما استناد بر مرفولوژی هر دوی این سازها توسط ایشان و نیز مشاهدات نگارنده، این دونام متعلق به یک ساز است وتنها در دونمونه تنبورک دستاندار و تنبورک بی دستان می توان آن را تفکیک کرد. تنبورک در اصل سازی همراهی کننده وسازدست خواننده گروه است . ساز براساس جای صدای خواننده و سازهای دیگر کوک می شود و به عنوان ابزار حفظ ریتم و کوک قطعه دردست خواننده قرارمی گیرد.
درمحفل ذکر طریقت در بلوچستان ،تنبورک منحصرا دردست خواننده اصلی اذکار و غزل خوان است.درویشی معتقد است تنبورک دستان دار “فقط در روستای پیرآباد بلوچستان دربین درویشان نقشبندیه متداول است و روی آن پنج یا شش دستان می بندند ولی انگشت گذاری ها گاه فراتر ازاین دستان هاست . از این ساز فقط درمحافل ذکر درویشان این روستا استفاده می شود”

دهلک
دهلک ساز کوبه ای همراهی کننده سازهای اصلی بلوچستان است. گرچه سازهای اصلی اذکار درمحفل ذکر نقشبندی و چشتی این منطقه رباب و تنبورک ،اما در اجرای غزل خوانی دهک نیز به آنسامبل اجرا اضافه می شود . از دهلک با نام دوکر نیز یاد میکنند .
بدنه استوانه ای دهلک درجهت خارج قدری انحنا دارد . برهردو طرف بدنه پوست کشیده می شود. پوست دو طرف بدنه به توسط ریسمان های منکسر به هم وصل می شوند . ریسمان ها از درون حلقه هایی دربدنه ساز عبور می کنند . کشیدگی پوست دو طرف بدنه ، یا کوک ساز به وسیله این ریسمان ها صورت می پذیرد (مسعودیه :۱۳۸۴:۱۳۱) برخی انواع دهلک به جای ریسمان، میله های فلزی متصل به دایره ای دورپوست دارندکه با بازو بسته کردن مهره های آن کوک ساز تغییر می کند.
محمد غزالی در کتاب احیاءعلوم الدین،از دهلک یاد کرده و نکته قابل توجه
درباره آن این است که او استفاده از دهلک را در مراسم سماع تحریم می کند. (مسعودیه :۱۳۸۴:۱۳۱) براین اساس می توان این گمان را داشت که به کار نبردن ساز دهلک در اجرای اذکار در محافل طریقت سابقه ای طولانی دارد و به باور تفکیک سازهای رحمانی و شیطانی نزد اهل طریق مرتبط است .

بنجو :
در اجرای غزل خوانی در محافل اهل طریقت درمنطقه دهک و همچنین پیرآباد ساز بنجو نیز حضوردارد.بنجو از سازهایی است که به نظر می رسد از حوزه تمدنی جنوب هندوستان (کارناتیک ) و درمنتهی الیه شعاع جنوب غربی آن منطقه ،به بلوچستان آورده شده است . بنجو ساز منحصر به فردی در میان خانواده سازهای اقوام ایرانی نیز هست . این ساز تنها ساز زهی مضرابی کلاویه دار است . بنجو ۶سیم و۳۰ کلاویه دارد.کلاویه ها به شکل دکمه های فلزی دایره هستند . ۱۷کلاویه ازمجموع ۳۰ کلاویه بنجو اصلی و مابقی کلاویه های کوچک فرعی هستند .از ۶وتر بنجو ۲وتر اصلی و بقیه نقش واخوان دارند . مرفولوژی بنجو به نقل از دایره المعارف سازشناسی محمدرضا درویشی به شرح زیر است :بنجو دارای یک جعبه طنینی نسبتا کشیده ودراز است .این جعبه درمقطع سیم گیر عرض بیشتری دارد و در قسمت دیگر و مقطع گوشه ها دارای عرض کمتر است .بر روی جعبه طنینی صفحه چوبی قراردارد و درقسمتی که محل نواختن مضراب است،سوراخی به شکل بیضی ،دایره یا قطره ایجاد کرده اند که در تشدید صدا و کیفیت صدای بنجو اهمیت دارد .خرک حدودا میان سیم گیر و سوراخ روی صفحه قراردارد .بنجو ۶وتر دارد که از یک طرف به سیم گیر و از طرف دیگر پس از عبور از روی خرک دور گوشه ها پیچیده می شوند . روی صفحه بنجو یک تکه چوب نسبتا طویل به عنوان پایه برای پرده ها و شیطانک اصلی تعبیه شده است . پره ها و شیطانک اصلی روی این چوب و در شیارهایی قرار می گیرند . برای هر پرده یک دکمه یا یک شستی وجود دارد . با فشار دکمه بازو (تیغه فلزی )با وترها برخورد می کند وآنها را به یکی از پرده ها می چسباند .ترتیب قرارگرفتن شستی ها درزیر دست چپ نوازنده همانند کلاویه های پیانو است (درویشی :۱۳۸۰)

یک فرضیه و نتیجه :
همانطوری که گفته شد، وجود غزل فارسی در محافل ذکر طریقت نقشبندی و چشتی سراوان و اجراهای منسجمی که مشابه تصنیف سرایی در سنت موسیقی شهری در این منطقه از ایران است، در کنار نامهای فارسی مقامها و قطعات هم چون راست ساز ،گورساز، خرمنی ساز،شیر ساز و.. نشان از دیرینگی فرهنگی این منطقه و پیوند با رپرتوار رسمی حکومت مرکزی ادوار گذشته دارد و به نظر می رسد بخشی از یک حوزه تمدنی شهری کهن به واسطه حمایت آیین طریقت دراین منطقه از ایران حفظ شده است.به عبارتی می توان بخش های فراموش شده ای از موسیقی رسمی قدیم ایران را در این منطقه باز شنوی و بازیابی کرد . فرضیه ای که براساس مشاهدات نگارنده و مطالعات میدانی و کتابخانه ای در این باره به دست آمده است،حکایت از پیوندهای دیرین سنت اجرای غزلخوانی در محافل ذکر صاحبان در بلوچستان با مکتب موسیقی عبدالقادر مراغی (۹) است . عبدالقادر مراغی مکتب موسیقی عصرتیموری را بنیان نهاد . مکتب هرات یا مکتب خراسان بزرگ دامنه تاثیرگذاری وسیعی در مناطق مجاور داشت. با توجه به پیوستگی سلسله های طریقت نقشبندی در این منطقه،فرضیه ای را در ارتباط با پیوند موسیقی این ناحیه از ایران با آنچه مکتب عبدالقادر در قرن هشتم هجری داشته است را می توان مطرح کرد. ضمن آنکه یکی از مراکز مهم گسترش طریقت نقشبندی در عاصمه هرات توسط سعدالدین کاشغری و عبدالرحمان جامی در قرن هشتم هجری بوده است .گواه این فرض مقایسه تطبیقی نمونه های باقی مانده از موسیقی عبدالقادر با موسیقی محافل ذکر طریقت نقشبندی است .پس از مرگ عبدالقادر پسران او که مکتب پدر را دنبال میکردند از هرات به دربار عثمانی کوچیدند و مکتب عبدالقادر را در سرزمین های تابع حکومت عثمانی بسط و گسترش دادند و اکنون درترکیه فعلی، نمونه های پراکنده و در عین حال بسیار مهمی از موسیقی مکتب عبدالقادر باقی مانده که در کنسرواتوارهای موسیقی سنتی آن دیار، آموخته وتدریس می شود .
مقایسه قطعات منسوب به عبدالقادر پسران و برخی شاگردان او با آنچه در محافل ذکر صاحبان در بلوچستان وجود دارد ، گواه پیوندهای عمیق فرهنگی و خاستگاه مشترک این دو رپرتوار است .
به طورمثال مقام راست در نمونه منسوب به عبدالقادر با آنچه با نام راست ساز در محفل صاحبان وجود دارد، از نظر فواصل ،تمپو ،گردش ملودی و حتی تزئینات قابل تطبیق است .علاوه بر اینکه بخش قابل توجهی از رپرتوار کلامی این دومنطقه بسیار دوراز هم، با یکدیگر قرابت و شباهت کامل دارد.درحقیقت آنچه از محفل طریقت صاحبان در دهک سراوان و آبادیهای پیرامون قابل شنیدن است، گنجینه مهمی از موسیقی فراموش شده قدیم ایران و بخصوص انقطاع سنت آهنگساری در موسیقی قدیم ایران است .با این فرض ،این نظریه که تصنیف سرایی با آنچه امروزه ما از آن یاد می کنیم ،درموسیقی دستگاهی ایران سابقه ای به قدمت مشروطه دارد و متأثراز آشنایی ایرانیان با آهنگسازی درغرب شکل گرفته است، تغییر خواهد کرد.با این فرض ما در تصنیف سرایی دارای سابقه ای کهن بوده ایم که در یک مقطع تاریخی با گسست مواجه شده است .تصانیف منسوب به عبدالقادر حکایت از این سنت فراموش شده می کند.سنتی که البته هنوز درمیان موسیقی طریقت صاحبان دراطراف سراوان بر جای خویش مانده است .

پی نوشت :
۱- شجره نامه سادات و نسب نقشبندی ایشان :
درویش فقیرمسکین سید عبدالرؤف ابن سید یحیی ابن راز محمد ابن سید منصور ابن حضرت سید حسین ابن سیدنا و مولانا مرشد محمدجان ابن سید موسی ابن سید شهداد ابن سید واعظ ابن سید باباعلی ابن سید باباکمال ابن سید باباجمال ابن سید باباعلی شاه مردان ابن سید حسن ابن سید شیخ حسین بلانوش ابن سیدغیاث الدین ابن سیدنا ومولانا حضرت شهنشاه نقشبند مخدوم بهاءالدین بلاگردان ابن سید جلال الدین ابن سیدعبدالله ابن سید زین العابدین ابن سید امیر قاسم ابن سید شعبان الدین ابن سید برهان الدین ابن سید محمود رومی ابن سید بلاقی ابن سید امیر نقیب ابن سید خلوتی ابن سید فخرالدین ابن سید محمود علی ابن سید امام حسن عسکری (ع) ابن سید امام علی النقی (ع)ابن سید امام التقی (ع) ابن سید امام علی موسی الرضا ابن سید امام موسی کاظم ابن سید اما جعفر صادق(ع)ابن سید امام محمد باقر(ع)ابن سید امام زین العابدین (ع)ابن سید حضرت امام حسین علیه السلام شهید کربلا ابن سیدنا مولانا حضرت اسدالله الغالب شاه مردان شیر یزدان قوت پروردگار امیرالمومنین علی حیدر کرارکرم الله وجه.
۲- شجره طریقه چشتیه : به تحقیق داخل شد در طریقه چشتیه مسکین درویش سید عبدالروف طالب سید یحیی او طالب سید عطا محمد اوطالب حضرت جعفر شاه جیلانی اوطالب میرزاجان اوطالب احمد شمس الدین حبیب الله اوطالب دلیل الرحمن شیخ عبدالاحد اوطالب شیخ محمد سعید اوطالب شیخ احمد فاروق اوطالب شیه مجدد الف ثانی اوطالب عبدالاحد اوطالب رکن الدین اوطالب عبدالقدوس اوطالب شیه محمد عارف اوطالب شیخ احمد عبدالحق اوطالب شیخ جلال الدین رومی اوطالب شیخ الدین تبریزی اوطالب علاؤالدین احمد صابر اوطالب شیخ فرید الدین شکر گنج اوطالب قطب الدین بختیار اوشی اوطالب شیخ معین الدین چشتی سنجری اوطالب حضرت عثمان مروندی هارونی اوطالب حضرت حاجی شریف زنده نی اوطالب شیخ مودود چشتی اوطالب ابو یوسف چشتی اوطالب ابومحمد چشتی اوطالب ابواحمد چشتی اوطالب ابو اسحق شامی اوطالب شیخ علو دینوری اوطالب پیربصری اوطالب شیخ صدیق مرعشی اوطالب سلطان ابراهیم ادهم اوطالب شیخ فضیل ایانر اوطالب شیخ عبدالواحد اوطالب حضر خیرالتابعین حسن بصری اوطالب حضرت علی مرتضی کرم الله وجه اوطالب شفیع المذنبین رحمته اللعالمین راحته العاشقین مرادالمشتاقین محمد رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم .
۳- روایت بومی انتساب مرشد محمد به طریق چشتی به نقل از مقدمه غزلیات عبدالرئوف صاحب زاده به این شرح است :”سید عطاءمحمد پسر سید منصور زمان که پدرش به رحمت ایزدی پیوست کودکی بیش نبود . بعد از تحصیلات مذهبی جهت بیعت با طریقت رهسپار سند پاکستان میگردد . تا به زیارت مقبره سید عثمان هارونی معروف به لال شهباز قلندرواقع در شهر سیون که از بزرگان طریقه چشتیه و استاد حضرت معین الدین چشتی بنیانگذار طریقه چشتیه در هند است نائل شده کسب عرفان و معنویت نماید . بنابراین در آنجا رحل اقامت گزیده به درگاه آن مرد رفته از وی تعیین تکلیف میکند .که بعد از چند روزی شبی در کنار ضریح آن حضرت که حدودا ساعتی بعداز نیمه شب بوده مراقبه میکند و تسبیح می خواند که می بیند مردی با البسه سبز و بسیار نورانی از جای مزار بلند شده و شمشیر آتشین که شعله های آتش از آن
می بارد در دست دارد چند بار دور ضریح طواف نموده کنار وی می آید و شمشیر را به دست وی داده می گوید برهرچیزی بزنی کارگر افتد ولی حفظ ظاهر ملزوم است وبه وی آدرس کامل میدهد که درشهر کراچی رفته شخصی به نام احمد بخاری معروف به جعفر شاه درپاکستان به سید شاه میگویند وجوددارد که از برادران اولیاءالله است . وی تورا به مقصود می رساند و ناپدید میشود . سید عطا محمد چشم گشوده نزد همراهان رفته همان روز شهر سیون را به مقصد کراچی ترک می کند و با جستجوی قلبی وی را می یابد و می بیند که شخص تارک الدنیا که خودش رابه زنجیر کشیده و متوجه اطراف نیست سید عطا محمد پیش وی رفته دستش را می گیرد و می بوسد که آن پیر چشم گشوده طالب را پذیرفته و از طریق وی به اهداف عالیه عرفانی و معنوی دست می یابد و حضرت جعفر شاه خرقه طریقه چشتیه را به وی می بخشد.
ازجمله مریدان سید عطا محمد ابوی سید عبدالرئوف بنام سید یحیی که از طریق خویشاوندی ، برادر زاده و داماد وی بوده می باشد و سید عبدالرئوف با پدر خویش دو طریقه چشتیه و نقشبندیه را بیعت نموده است.»
۴- بیوگرافی سیدعبدالرئوف به نقل از مقدمه غزلیات دیوان رئوف به شرح زیراست :
« دُرمحمد سیدزاده معروف به سید عبدالرئوف هفت دهه پیش درهفتم تیرماه یکهزارو سیصدو چهارهجری شمسی در خانواده سیدی صاحب کمال بنام سید یحیی در قره ناهیچ دهک سراوان دیده به جهان هستی گشود ودر همان بیت پدری از زمان طفولیت تحت تعالیم مذهبی و عرفانی قرارگرفته خیلی زود مراتب عرفانی همراه با تحصیلات مذهبی را فراگرفت و از آنجا که تشنه عرفان و معنویت بود با راهنمایی و ارشاد پدر بزگوارش سید یحیی که از عارفان و پیران طریقه تقشبندیه و چشتیه زمان خود در منطقه بود و زنجیروار از پدران خویش آنها را فراگرفته و خرقه هردو طریق را دریافت کرده هردو طریق را به نحو احسن سالک گردید و اضافه براین عشق او و امیرالمومنین علی و اهل بیت کرام که از تاکیدات هردو طریقه عرفانی است را سرمشق قرارداده تاحد ترویج مضاعف در منطقه گسترش داد و با برپایی مجالس موسیقی عرفانی که هم رباب می نواخت و هم خوانندگی را به عهده داشت ، به مناسبتهای ایام الله که در آن اذکار الله هو و غزلیات دروصف پیامبر اسلام (ص) و ائمه اطهار و اولیاءالله می خواند ، مسلمانان و شیفتگان اهل بین و عرفان و معنویت را به وجد می آورد و این عشق لبریز از یاد یزدان پاک و ارادت خالصانه به پیشوایان مذهبی معنوی موجب گردید گاهگاهی اشعارعرفانی از جایگاه معنویت فوران نموده نقش کاغذ می گردید .
گفتنی است که سید عبدالروف زحمات زیادی در زمینه شناساندن سیره ناب اسلامی عرفانی و فرهنگ اسلامی دربلوچستان بالاخص در منطقه سراوان متحمل گردیده است که به لطف خدا نتایج و امتیازات فوق العاده ایی برای مردم منطقه د ربرداشته است . سید عبدالروف اکنون تولیت آستانه چشتیه در سراوان را به عهده داردکه قابل احترام خاص و عام است و تشنگان معرفت از این چشمه جوشان عشق و معرفت نوشیده سرمست میگردند هفته ای یکبار شب سه شنبه در این آستان که واقع در روستای کپورگان سراوان مجلس ذکر و سماءبرگزار می گردد که جلوه های خاص خودش را دارد .البته سید در روستای دهک که حدودا پنج کیلومتری با کلپودگان فاصله دارد ،ساکن است. اما در شبهای مجالس ذکر شخصا حضور پیدا میکند.»سید عبدالروف در سال ۸۶وفات یافت ، مدفن او هم اکنون توسط پیروانش در روستای دهک ، بدل به بقعه و محل ذکر شده است .
۵- مشاهدات شخصی نگارنده درسفر به بلوچستان -۱۳۸۳
۶- سید عثمان مروندی معروف به لعل شهبازقلندر از مشایخ طریق چشتیه بوده است .قاسم صافی درمقاله “عارف سخنور فارسی در سند”درباره عثمان مروندی نوشته است .:
« سید عثمان مروند ملقب به لعل شهباز قلندر(م۶۷۳ ه.ق)در جوانی از ایران به هندوستان رفت و پس از تحصیل همراه شیخ بهاءالدین زکریا مولتانی ،شیخ فرید الدین گنج شکر و شیخ جلال الدین بخاری علمای سهروردیه مولتان ، نواحی مختلف هندوستان را سیاحت کردو سرانجام در سهوان یکی ازقدیمترین مناطق سند اقامت گزید و کلاسهای علم عرفان دایر کرد . و سرانجام به اشاعه دین اسلام و نرویج زبان فارسی پرداخت و منطقه را به مرکز فرهنگی و عرفانی تبدیل کرد. به گونه ای که هرکس از قوت کلام او سرمست می شد و در دریافت مبانی دینی و اخلاقی و افزایش دانستنیها و دانایی تاثیر شگرف می گرفت .نفوذ دیگر شهباز قلندرکه بسیار چشمگیر بوده است ، تاثیر او روی خوانندگان معروف بوده است . از استقلال پاکستان تا امروز و قبل از آن علاقه و ارادت خوانندگان به شهباز مایه عزت سرافرازی و شهرت آنان و معروفیت بیشتر قلندر شده است . خواننده ای سراغ نمی توان یافت که بدون ذکر شهباز قلندر در قوالی و سرودها به شهرت نائل شده باشد .معمولا در ادوار گذشته خواننده ها درمراسم سالگرد او و محافل سماع و موسیقی شرکت می کردند وبا خواندن شعرهای او یا اشعار ارادتمندانش ، مردم را به وجد می آوردند و مریدان نیزبه رقص می آمدند که آن را «دهمال» می گویند . هزارها نوار آدیویی ،ویدیویی،و سی دی در مراکز فروش نوار وجوددارد و خواننده ها می کوشند بهترین نوارهای دهمال را به بازار عرضه کنند .بیشتر نوارها هنگام برگزاری مراسم سالگرد وی به بازار عرضه می شود. علاوه برآن عکس و تصویر خیالی قلندر شهباز نیز اثر چشمگیری روی احساسات مردم گذاشته است . این تصاویر هنگام سالگرد او در بیشتر اتوبوسها بر در و دیوار مناطق سندو پنجاب بویژه در سهوان دیده می شود و نیزمحبوبیت قلندر را در دلهای مردم می افزاید . » محمد تقی مسعودیه درکتاب موسیقی بلوچستان سید عثمان را اهل مرند آذربایحان میداند که با اسناد و روایات موثق درباره او مغایرت دارد . به نظر می رسد تشابه واژه “مرند “با پسوند “مروندی”شیخ عثمان، اسباب این روایت نادرست شده است .دکتر مسعویه این روایت را ازکتاب فرهنگ مردم بلوچ نوشته عبدالله ناصری نقل کرده است.(نک مسعویه ،محمد تقی ،موسیقی بلوچستان ،انتشارات سروش ۱۳۶۴.حد۲۰)عنوان لعل شباز خودحاکی از مقام والای اوست.زیرا لعل جواهری پرارزش و شهباز شاهین بزرگ باز یا بهترین نوع باز به حساب می آید .در ارتباط با لعل شهباز بدنیست داستان ذیل به نقل از گل محمد صالح زهی آورده است :گویند روزی عرفای هندوستان تصمیم گرفتند لعل شهباز را ازمحفل خود طرد کنند .آنها در عالم خلسه و وجد به مجادله می پردازند و یکدیگر را نفی میکنند . درنتیجه همگی عرفا همراه با لعل شهباز می سوزند و خاکستر می شوند .امااین خاکستر پس از شسته شدن و قبل از ریخته شدن به رودخانه سند به صورت لعل تغییر شکل میدهد و لعل شهباز بار دیگر زنده می گردد و دیگر عرفا نیز به شکل عقابهای تیز پری درآمده به لعل شهبازجمع می کنند . لعل شهباز که به صورت شهباز سفیدی درآمده است همه آنهارا مفهوم میکند . (مسعودیه ۱۳۶۴:۲۰)
۷-سلجوقی نصر الدین ، موسیقی و تئاتردر هرات ،انتشارات توس ،چاپ اول ۱۳۸۳ صفحه ۱۰۹
۸- به عقیده ابو حامد محمد غزالی طوسی،از جمله شروط تحریم سماع،استفاده از رباب ضمن سایر سازهاست
۹- عبدالقادربن غیبی مراغی در قرن ۱۲میلادی مصادف با قرن هشتم هجری در مراغه به دنیا آمد . اوکه تعلیم یافته مکتب صفی الدین ارموی دربغداد بود، پس از به قدرت رسیدن شاهرخ تیموری در هرات به جمع قوالان و نوازندگان دربار او شتافت و تاپایان عمر نیزدرهرات ماندومکتب موسیقی خویش را درآن ساخته به وجود آورد .

فهرست منابع
۱. گیتاشناسی استانهای ایران
۲. افشار ،ایرج ،«فرهنگ ایران زمین» ، انتشارات سخن ۱۳۸۵،مجلد ۲۸و۲۹
۳. دهخدا ،علی اکبر ،«لغتنامه دهخدا» ،انتشارات دانشگاه تهران
۴. ناصری ، عبدالله ،فرهنگ مردم بلوچ ،تهران ۱۳۵۸
۵. مسعویه،محمدتقی،موسیقی بلوچستان،انتشارات سروش، چاپ اول ۱۳۶۲
۶. سیدزاده،محمد عارف ،دیوان رئوف ،ناشر:؟۱۳۸۰
۷. درویشی،محمدرضا،ازسرودهاوسکوتها ،انتشارات ماهور، چاپ اول۱۳۸۱
۸. بزرگ زاده ،عبدالسلام،سازمان صنایع دستی استان ،۱۳۸۴
۹. مسعویه،محمدتقی«،سازهای ایران»،انتشارات زرین وسیمین،چاپ اول ۱۳۸۴
۱۰. درویشی،محمدرضا ،«دایره المعارف سازهای ایران» ،جلد اول ،انتشارات ماهور ۱۳۸۰
۱۱. صافی،قاسم ،«عارف و سخنور فارسی درسند» .
۱۲. زرین¬کوب ،عبدالحسین ،«ارزش میراث صوفیه» ،انتشارات امیرکبیرچاپ اول ۱۳۵۶
۱۳. طاهری عراقی ،احمد ،قدسیه (کلمات بهاءالدین نقشبند)انتشارات طهوری چاپ اول ۱۳۵۴
۱۴. سلجوقی ،نورالدین ،«موسیقی و تئاتر در هرات» ،انتشارات توس،چاپ اول ۱۳۸۳
۱۵. جغرافیای سیستان و بلوچستان ،آموزش و پرورش ،چاپ اول ۱۳۷۱