چهارم: نامههای فروغ الدوله
کتاب «نامههای فروغالدوله؛ مشهور به ملکۀ ایران، دختر ناصرالدین شاه و همسر ظهیرالدوله» به کوشش ایرج افشار توسط نشر فرزان در سال ۱۳۸۳ منتشر شد. در مقدمۀ کتاب نام او هنگام تولد تومان آغا ذکر شده که گویی محل شک است و در لابلای سطور تاریخ نامش با خواهرش اشتباه شده، قاضیها (۱۳۸۲) با ارائه اسنادی نامش را توران آغا میداند که خواهر کوچکتر است و هر دو از همسر گرجی و صیغهای ناصرالدین شاه متولد شده، در کودکی مادرشان را از دست دادند. به هر حال تعیین هویت این زن به واسطه همسرش، چه به لحاظ جایگاه و چه به لحاظ هویت و شخصیت وی چندان منصفانه به نظر نمی آید، چرا که نه تنها شخصا به تمامی مخارج و امور خانه رسیدگی میکرد، بلکه حتی به وقتش که میشد او بود که از شاه برای ظهیرالدوله در خواست منصب و حکومت میکرد. بخش عمده این مجموعه البته نامههای فروغ الدوله به حاجی خان است که به نظر میرسد سمت پیشکار خانوادگی را داشته، و از متن نامهها چنین برمیآید که مردی مسن و باتجربه بود. افشار نامههای فروغالدوله به حاجی خان را در سه فصل اول به این صورت دستهبندی کرده که نامههای تاریخدار را یکسره در فصل سوم آورده، بقیه را بر اساس خطاب عالیجناب در فصل اول و مقربالخاقان در فصل دوم ارائه کرده، که این دو فصل بخش عمده کتاب را تشکیل میدهند. فصل چهارم شامل نامههای حاجی خان به فروغالدوله و فصل پنجم انگشتشماری از نامههای کوتاه ظهیرالدوله به افراد مختلف و سرانجام بخش آخر چند نامه پراکنده کوتاه را شامل میشود. این مجموعه نامهها و یادداشتها از آن جهت حائز اهمیتاند که اغلب حاوی نکات زندگی خصوصیاند و از آنجایی که عمدتا برای انجام امور روزمره خطاب به یک فرد و نه ثبت در تاریخ نگاشته شده بودند لذا از ملاحظات و تشریفات اضافه چندان خبری نیست.
نوشتههای مرتبط
چنان که در مقدمه کتاب آمده از هویت حاجی خان اطلاعات چندانی در دسترس نیست. فقط این را میدانیم که فروغالدوله او را وزیر خود مینامد و هر جا که لازم باشد به واسطه تجربه و سن بالایش، و گاه به خاطر مرد بودنش از او انتظار دارد که بتواند مشکلات را رفع کند. هر زمانی هم که از حوصلهاش خارج میشود خودش مستقیما وارد جریان امور میشود و به نظرش وقعی نمینهد. در نامه ۷۳ نوشته «من که از قباله سررشته ندارم از برای … همین دادم پیش شما». یا در نامه ۱۰۹ که از مخارج بالای همسرش در سفر به خشم آمده به حاجی خان مینویسد «من به امید شما آقا را خراسان فرستادم». چنان که از نامهها برمیآید گویی روابط حضوری چندانی با هم نداشتهاند چرا که بابت پیگیری خرید یک جنس یا معامله ملکی بارها موضوع در نامههای پیدرپی تکرار میشود و گویی راه عمده ارتباطی همین مکاتبه بود. یا مثلا در نامه ۲۲۴ آمده «کاغذی که دیروز به شما نوشتم جوابی ندادید … جواب کاغذ دیروز را بدهید». هرچند حاجی خان به وضوح از فروغالدوله حساب میبرد تا جایی که از جواب نامههایش متوجه میشویم که برخی مواقع نگران از دست دادن شغلش در این خانواده است. بارها هم فروغالدوله او را مورد عتاب قرار داده است و لحن دستوری دارد. از طرفی، پیشکار مزبور چندان هم گوش به فرمان نیست و اغلب گله و شکایت فروغ الدوله را در متن میخوانیم، مثل «حوصله ندارم یک چیز که میخواهم هزار دفعه بنویسم» و «امروز بیست روز است که کتان خواستم همهاش امروز و فردا میکنید» (ص ۱۳۰). لیکن فروغ الدوله به هر حال راهی برای مماشات با او مییابد و حاجیخان هم اغلب در مکاتبات دست پایین را در برابر خانمش گرفته است. در عین حال گاهی هم تحمل زبان تند فروغالدوله و تهدیدهایش گاه برای حاجی خان از تحمل خارج میشود و نگران جایگاهش میشود. چنان که در نامه ۱۲۸ آمده «اگر نمینویسید خانم تغیر نکن»، تا جایی که خود خانم به دلجویی از او میپردازد. در یادداشت ۶۹ نوشته «وقتی من اوقاتم تلخ میشود آن وقت توقع ندارید» و در یادداشت بعدی ماجرا روشنتر میشود «نوشتی جمعی با من دشمن شدند از برای من اسبابچینی میکنند. این حرفها چه حرفی است. کسی چه جرات دارد حرف شما را بزند. هرگز از این خیالها نکن. آقا سفارش شما را به من نوشته است … حاجی خان را دلخور نکنید». کمی بعد در نامه ۷۶ آمده «نوشتید میترسم … با من یک وقت کم التفات بشوید … هرگز همچه چیزی نخواهد شد. شما از جانب من خاطرجمع باشید». بنابراین می توان دید که رابطه فروغ الدوله در ارتباط با پیشکارش برای مدیریت امور مالی، ملکی و داخلی خانه با همه بالا و پایینهایش کارآمد و موثر بود.
بسیاری از زنان قاجار برخلاف تصور عامه دارای مناسب و مشاغل و درآمد بودند. تعدادیشان تحصیلکرده بودند و خواندن، نوشتن و حساب می دانستند. همچون گل بدن خانم همسر گرجی فتحعلیشاه ملقب به خازن الدوله که حدود چهل سال پیش از فروغ الدوله، در میانه قرن نوزدهم میلادی، صندوقدار حرم و بعد از فوت مهدعلیا مسئول اداره حرمسرا شده بود (بیانی و عبدامین ۱۳۹۹). مادر فروغ الدوله نیز با همین لقب خازن الدوله در حرمسرای ناصرالدین شاه، از زنان صیغهای بود که در دوران طفولیت دخترانش تومان آغا و توران آغا چشم از جهان فروبست و بدین ترتیب بود که به دستور ناصرالدین شاه این دو دختر تحت نظارت تاج الدوله، همسر عقدیاش، پرورش یافتند. تومان آغا لقب فروغ الدوله و خواهرش لقب فخرالدوله داشتند و هر دو از دختران محبوب شاه بودند. تا حدی که خواهر بزرگتر، فخرالدوله حتی پس از ازدواج بسیاری از روزنامههای شاه را مینوشته و نزدیکی زیادی با دربار داشت (قاضیها، ۱۳۸۲).
با تمام این احوالات جایگاه رده پایین بودنِ جنس مونث در آن دوران به کرات از لابلای سطور قابل ملاحظه است و فروغ الدوله با تمام جسارت، قدرت و تدبیری که دارد گاه به این پیشفرضها غلبه کرده گاه هم آن را پذیرفته است. بارها از موضع ضعف وضع خودش را «من که زن هستم» توصیف کرده و البته آن را مستمسکی برای انجام کارهایش به دست حاجی خان قرار داده بود. هرچند بیش از آن میتوان دید که هر زمانی هم که لازم شده محدودیتی از این بابت برای خودش قائل نشده است. در نامه ۱۲۸ نوشته «سه ماه چهار ماه ماهانه را خودم گرفتم هزار جور کاغذ به من نوشتید تو که همه کارت را زنانه بازی کردی، فلان کردی، دیگر وزیر میخواهی چه کنی. نوکر میخواهی چه کنی» و نیز در نامه ۱۴۱ اشاره کرده «وقتی من زن بازار میفرستادم از برای همین چیزها بود که هر چه میخواستم همان ساعت بیاورند. ده روز طول نکشد». یعنی با این که روال کار بر این بود که کارهایش به واسطه پیشکار انجام گیرد باز هم در مواقع ضروری فروغ الدوله لزومی به معطل شدن ندیده و مستقیما کارهایش را انجام میداده و هر از گاهی که رضایت از امور نداشته به تهدید یادآور میشده که نیازی به پیشکار ندارد و میتواند با «زنانه بازی»! کارهایش را پیش ببرد.
به طور کلی بر اساس آنچه از سایر منابع در خصوص شخصیت فروغ الدوله میتوان دریافت، زن جسور و نامآوری بوده، به آسانی مرعوب نمیشده و عاملیت خود را چه در زمینه سیاسی، چه اجتماعی و چه زندگی روزمره به هر قیمتی حفظ کرده است. اعتماد السلطنه (افشار ۱۳۵۶: ۶۶۸) در روزنامه خاطراتش اشاره به حرفهایی دارد که پشت سر فروغ الدوله میزدند «تفصیلی امروز شنیدم که سلیمان میرزای شعاع الدوله به فروغ الدوله دختر شاه که زن ظهیرالدوله است کاغذ معاشقه مینویسد. فروغ الدوله هم به جهت نایب السلطنه میفرستد. نایب السلطنه هم شعاع الدوله را خواسته به او تغیر میکند. شعاع الدوله جمعی شهود میگذراند که این کاغذ تدلیس است». یا جایی دیگر (همان، ص ۱۰۵۵) آمده «شنیدم غره این ماه فروغ الدوله به وضع غریبی به حرم عبدالعظیم رفته بود. جواهر زده بزک کرده داخل حرم شده بود. اتفاقا اغلب السادات آنجا بوده، فحش زیادی به او داده بود و مردم تماما حتی زوار به او لعنت کرده بودند». تمایز او را حتی در خرید روزمرهاش نیز میتوان دید. در نامه ۱۹ نوشته «هر چه از منشی میرزا میپرسم ذرعی چند است میگویند شما هر چه میخواهید بردارید، به قیمتش چه کار دارید. این دیگر چه بازی تازهای است که اینها درمیآورند. بفرستید پیش این تاجر پدرسوختهتان قیمت این کتانها را بپرسید». فروشنده که انتظار دارد به رسم رایج زن بخرد و مرد یا پیشکار به حساب قیمتها برسد از پرس و جوی فروغالدوله درباره قیمت اجناس متعجب و کلافه میشود اما او همچنان به شیوهاش ادامه میدهد و اهمیتی نمیدهد که عرف از او چه انتظاری دارد بلکه سود و زیان مالی را در نظر گرفته، از حاجی خان هم انتظار پشتیبانی در این سبک زندگیاش دارد. چنان که در نامه ۱۲۹ نوشته «مردم بی معنی هستند. شما چرا باید گوش به این حرفها بدهید. هرچند پدرسوختهها فحش هم میخورند چارهشان نمیشود. پیش روی من حرف نمیزنند، پشت سر نامربوط میگویند. هر کس از این غلطها میکند میشنوید پدرشان را دربیارید.»
با وجود تمام موانع چه به دلایل عرفی یا سودجویی اطرافیان، فروغ الدوله اختیار امور مالی را به دست دارد و کوتاه نمیآید. در نامه شماره ۸ تاکید دارد که «از روی همین نوشتۀ من که قلم زدم باید حساب کنید. روزنامه روز را چرا موقوف کردید، دیگر نمیدهید. هر روزی که روزنامه نیاید من خرج آن روز را قبول ندارم». از تمامی توانش نیز برای تسلط بر افراد و روابط مالی و اجتماعی استفاده میکند تا جایی که اگر از نگاهی امروزین به قضاوت بنشینیم گاه سوءاستفاده از موقعیتش محسوب میشود. در نامه ۱۴۸ از فردی به نام آقای محمدامین خان نام میبرد که گویی شیوه خوشگذرانیهایش مطلوب فروغالدوله نیست، لذا جدا بنا به تهدید میگذارد «یک التزم نامه با مهر ازش بگیرید که دیگر ترک این کارهایش را بکند. یا به حق خدا میروم به شاه تفصیل حالش را عرض میکنم و از نان خوردن و نوکری میاندازمش».
فروغالدوله همان طور که به وقتش نزد شاه وساطت میکرده و برای شوهرش منصب و مقام میگرفته، تعیین و تکلیف بسیار امور سفر و حضر شوهرش را نیز به دست میگرفت. در نامه ۱۲۸ برای طاقنمای همسرش تعیین تکلیف میکند که «نباید جفت هر سال شلوغ باشد …سوای اینهایی که نوشتم کسی را نگذارید توی طاقنما بیاید» و در یادداشت ۲۳۲ لیست افراد مجاز را نوشته و مجددا تاکید و تهدید میکند که «اگر سوای اینها که نوشتم کس دیگری توی طاقنما دیدم میفرستم بیرونش کنند». این موضوع را از یادداشتهای ظهیرالدوله نیز میتوان دریافت مثلا در یادداشت ۳۱۲ خطاب به حاجی خان نوشته «حسب الامر سرکار نواب علیه عالیه فروغ الدوله دامت شوکتها از تاریخ امروز قهوهخانه و آبدارخانه را به آقامیرزامحمد پیشخدمت بسپارید و … نوعی رفتار کند که اسباب خجالت من و شما خدمت سرکار نواب علیه دامت شوکتها نشود». یا در نامه ۳۲۵ که فروغ الدوله به شوهرش نوشته «باید چهار پنج میرزا بنشانید … باید یک نوعی بکنید که از پانصد تومان زیادتر نشود».
فروغ الدوله هشتمین یا هفتمین دختر ناصرالدین شاه بود و چنان که از یادداشتهای روزمره این کتاب برمیآید، در زندگی شخص و اجتماعیاش زمام امور را به دست داشت و هر جا که لازم بود با محدودیتهای عرفی سر ناسازگاری گذاشته، سعی داشت به شیوه خودش اوضاع را پیش ببرد. از چانه زدن بر سر قیمت و تسلط به کوچکترین مخارج گرفته تا کاردانی و نفوذ کلامی که در روابط با شاه و سایر بزرگان زمانه به کار میگرفت موجب شده بود منفعل و گوشهگیر نباشد. به نظر میرسد او تنها یکی از زنان قاجار است که بخت یاری کرده تا از میان کاغذهای به جا مانده بتوانیم از زندگیش بیشتر بدانیم و چه بسا زنانی که اثری از آنان برکاغذ به جای نمانده اما در زمان خود جسورانهتر و هوشمندانهتر زیسته باشند.
منابع
افشار، ایرج، (۱۳۵۶)، روزنامه خاطرات اعتمادالسلطنه ، تهران: امیرکبیر
افشار، ایرج (۱۳۸۳)، نامه های فروغ الدوله مشهور به ملکه ایران، تهران: نشرو پژوهش فرزان
بیانی، بهمن و عبدامین مجید (۱۳۹۹)، روزنامه خاطرات بهمن میرزا بهاالدوله، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار
قاضیها، فاطمه، توران آغا فروغ الدوله ملکه ایران (دختر شاعر ناصرالدین شاه)، گنجینه اسناد پاییز و زمستان ۱۳۸۲، شماره ۵۱ و ۵۲ (صص ۴۵ – ۵۵ )