انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

روانشناسی خواندن و ترویج کتاب خوانی

روانشناسی خواندن و ترویج کتاب خوانی ، دکتر اکرم‌ پدرام‌نیا، با مقدمه‌یِ شهرام اقبال‌زاده، انشارات نگاه، چاپ دوم ۱۳۸۸

چرا باید بخوانیم؟

چرا بسیاری از بچه‌ها به کتاب‌خوانی علاقه‌ای ندارند و از آن گریزانند؟ چرا افراد انگیزه‌ای برای خواندن کتاب ندارند و خواندن کتاب چه کمکی به بچه‌ها در سنین مختلف خواهد کرد؟ در عصر «جهانی شدن» که رسانه‌های شنیداری و دیداری جایگاه ویژه‌ای دارند و با فشار دکمه‌ای می‌توان به انبوهی از اطلاعات دست یافت، خواندن کتاب چه هدفی را دنبال می‌کند؟ در شرایطی که در سراسر جهان از جمله کشور ما، بچه ها دچار بحران هویت هستند، کتاب از نظر عاطفی، شناختی و شخصیتی چگونه می‌تواند هم لذت بیافریند، سرگرم کند و شناخت بدهد و هم هویت‌آفرینی کند؟ چگونه می‌توان بچه‌ها را به «خواندن» عادت داد؟

کتاب «روانشناسی خواندن و ترویج کتابخوانی» که با بهره‌گیری از مطالعات علمی در دانشگاه‌‌‌های آمریکای شمالی، اروپا و استرالیا نگاشته شده‌است، سعی کرده‌است به این سوالات و ده‌ها سوال مرتبط دیگر پاسخ دهد.

با تکوین مدرنیته و مکتوب شدن فرهنگ شفاهی، شاهد بودیم که بسیاری از لالایی‌ها، ترانه‌ها و قصه‌هایی که توسط پدر بزرگان و مادر بزرگان و نقالان و … روایت می شد به صورت کتاب در دسترس عموم قرار گرفت.

این میراث فرهنگی دیگر نه سینه به سینه بلکه توسط کالاهای فرهنگی مکتوب منتقل شد و به تدریج سنت شفاهی در عصر تجدد خواهی (مدرنیته) جای خود را به «حجیت متن» داد و نویسندگان بر مسند سخنوران و نقالان و قصه گویان نشستند.
علی‌رغم پیشرفت‌های فنی و تکنولوژیک اخیر و ورود رسانه‌های بی‌شماری چون رادیو، تلویزیون، ماهواره و به ویژه اینترنت به صحنه، هنوز کتاب و کتاب‌خوانی از ابعاد مختلف از جایگاه ویژه‌ای برخوردار است.
هنوز کتاب‌ها اقتصادی‌ترین، انعطاف‌پذیرترین و مقاوم‌ترین وسیله انتقال اطلاعات با حداقل قیمت هستند و همچون اینترنت هیچ ترسی در مورد حذف یا از بین رفتن آن وجود ندارد. (مسئله‌ای که هنوز در مورد صفحات اینترنت وجود دارد)

به طور کلی کتاب‌خوانی می‌تواند سه نیاز اساسی را در بچه‌ها برآورده کند:
۱- نیاز عاطفی: با کتاب خوانی بچه‌ها می‌توانند به پرورش عواطف و احساسات خود به عنوان اولین نیاز روحی–روانی بشر بپردازند؛ نیازهایی چون دوست داشتن، دوست داشته شدن، شادی، نشاط،تحرک،کنترل عواطف.
۲- نیاز شناختی: انسان برای سازگاری با محیط و همچنین تغییر آن نیاز به شناخت جهان پیرامون دارد که در مراحل بالاتر فلسفی انتزاعی این شناخت با مطالعه قابل دسترسی است.
۳- نیاز شخصیتی: یا مطالعه می‌توان به استقلال و هویت فردی، جامعه‌پذیری و تلاش برای تحقق آزادی فردی و حقوق شهروندی و مدتی که از ملزومات ایجاد یک جامعه دموکراتیک هستند دست یافت.

مطالعه نه تنها موجب پرورش احساسات و عواطف انسان و همچنین شناخت بهتر دنیای پیرامون می‌گردد بلکه در گذار به جامعه‌ای دموکراتیک و مدنی نیز حائز اهمیت است.
برای ایجاد یک جامعه‌یِ دموکراتیک همانقدر که وجود ساختاری دموکراتیک تعیین کننده است، اهمیت وجود شهروندانی دموکرات‌منش که فرهنگ تساهل، تسامح و تحمل عقاید دیگر را در درون خود نهادینه کرده باشند نیز احساس می‌شود.

با ترویج فرهنگ مطالعه و هنجار گشتن آن از سنین ابتدایی امکان تحقق چنین جامعه ایده‌آلی سهل‌تر می‌نماید. شهروندان چنین جامعه‌ای هستند که با دوری گزیدن از «فرهنگِ بی چرا» در برخورد با مسائل گوناگون به سادگی تسلیم شرایط موجود نگشته و موقعیت‌های مختلف را به چالش می‌گیرند.

اما چگونه می‌توان با عادت دادن و نهادینه کردن مطالعه در میان بچه‌ها و نوجوانان به تحقق این اهداف دست یافت؟

نگارنده کتاب معتقد است ایجاد عادت به مطالعه فقط از سنی که کودک خواندن و نوشتن را می‌آموزد شروع نمی‌شود بلکه این فرایندی است که از بدو تولد شروع شده و در مراحل سنی مختلف اشکال گوناگونی به خود می‌گیرد. برای عادت دادن بچه‌ها به مطالعه لازم است محیطی فراهم شود که کودک خود را در پیوند مستمر با مطالعه و نمودهای ظاهری آن ببیند. کودک باید ما را در حال مطالعه ببیند، در خانه قفسه کتاب وجود داشته باشد و کودک برخورد عینی با واقعیت مادی کتاب داشته باشد. کتاب‌ها را برای آن‌ها ورق بزنیم و به آن‌ها بیاموزیم که جهت نوشتن لغات به چه صورت است (راست به چپ)، داستان‌ها را با صدای بلند برای آن‌ها بخوانیم تا با زبان نوشتار آشنا شده و پیچیدگی‌ها و تفاوت‌های آن را با زبان گفتار را درک کند ، سعی شود از پرستاران تحصیل کرده استفاده شود، والدین به آواها و حرکات قالباً بی معنی کودکان توجه نشان دهند و سعی در سوق دادن آن‌ها به حرکات و آواهای معنادار کنند، داستان‌های مورد علاقه کودکان را برای آن‌ها بارها و بارها بخوانیم، در مورد قسمت‌هایی از داستان با او صحبت کنیم، نظر او را جویا شویم و با این کار کودک را وادار به اندیشیدن، فکر کردن و ابراز نظر منطقی کنیم.

در برابر همه این تلاش‌ها برای عادت دادن کودکان به مطالعه، عکس العمل به این رفتارها را می توان در ۵ دسته جای داد که به ما کمک می کند با تعیین دسته هر نوجوان نسبت به نوجوانان اعمال و رفتار خود در مورد عادت دادن آن‌ها به مطالعه بازنگری کنیم. این ۵ دسته عبارتند از:

۱- نوجوان مشتاق: نوجوانی که مطالعه را دوست دارد، از آن لذت می برد و اهل مطالعه است.
۲- نوجوان خفته: کسی که مطالعه را دوست داشته و نسبت به آن نگرش مثبت دارد اما احساس می کند وقت مطالعه ندارد.
۳- نوجوان غیر مسئول: این نوجوان مطالعه را همچون درس خواندن عملی کسل کننده می داند.
۴- نوجوان بی انگیزه: کسی است که نسبت به مطالعه به طور جدی بی علاقه است، به کتاب خوانی نگرش منفی دارد و معتقد است:«من هرگز مطالعه را دوست نخواهم داشت»
۵- نوجوان بی مهارت: کسی است که نمی تواند بخواند و خواندن را هجی کردن و تشخیص کلمات می داند.

اما چرا بعضی بچه‌ها به مطالعه بی‌علاقه اند؟ نگارنده مجموعه‌ای از عواملی را بیان می‌کند که موجب عدم گرایش نوجوانان به کتاب‌خوانی می‌شوند.

نوجوانان خواندن را هم عرض تکالیف مدرسه عملی مسخره و بی‌ثمر به حساب می‌آورند، با خواندن عقاید دیگران به هیجان نمی‌آیند و دوست دارند تجربه بی واسطه‌ای از زندگی داشته باشند.
نوجوانان بیش از حد مجذوب خود و مشکلاتشان هستند و این امر موجب عدم تمرکز در آنان می‌شود. «خواندن» در مقایسه با دیگر سرگرمی‌ها برای آن‌ها جذابیتی ندارد و در نظرشان خواندن متعلق به بزرگسالان بوده و عملی غیر‌اجتماعی و انزواگریانه است و دست آخر نوجوانانی که گرایشی به مطالعه ندارند اغلب در محیط خانوادگی با مطالعه بیگانه بوده و الگوی مناسبی در این زمینه ندارند.

در پایان نویسنده ضمن بیان تفاوت‌های جنسیتی در زمینه کتاب خوانی، دختران را دارای گرایش بیشتری به کتاب خوانی دانسته و پیشنهاداتی را برای ایجاد انگیزه در نوجوانان به ویژه پسران برای میل به کتاب خوانی ارائه می‌دهد.

کتاب «روانشناسی خواندن و ترویج کتاب‌خوانی» با مدیریت صحیح نهادهایی چون وزارت آموزش و پرورش، کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان و نهادها و سازمان‌های غیر دولتی فرهنگی و همچنین تبلیغ آن در انجمن‌های اولیا و مربیان می تواند به بسیاری از سوالات والدین و نوجوانان پاسخ دهد.

آن‌چه در این کتاب به عنوان «مطالعه» مد نظر است، مطالعه به شکل «عام» و «کلی» بوده و در زمینه های تخصصی و اینکه مثلا عدم گرایش به مطالعه آثار ادبی یا تاریخی مدنظر باشد بررسی نشده است. پرداختن به هر زمینه تخصصی و مخاطبین آن‌ها و همچنین بیان علل گرایش یا عدم گرایش خوانندگان به این زمینه‌ها می‌تواند موضوع پژوهش‌های آتی باشد. همان گونه که «ماریو وارگاس یوسا» در کتاب «چرا ادبیات» (ترجمه عبدالله کوثری، لوح فکر، ۱۳۸۴) به لزوم خواندن آثار ادبی و تاثیرات مثبت آن در زندگی پرداخته‌است. این یادداشت را یا بیانی از این کتاب که بازگو کننده آثار مثبت مطالعه ادبی است به پایان می برم:

«ادبیات، عشق و تمنا و رابطه جنسی را عرصه‌ای برای آفرینش هنر‌ی کرده‌است. در غیاب ادبیات اروتیسم وجود نمی‌داشت. عشق و لذت و سرخوشی بی‌مایه می‌شد و از ظرافت و ژرفا و از آن گرمی و شوری که حاصل خیال پردازی ادبی است بی‌بهره می‌ماند. به راستی گرافه نیست اگر بگوییم آن زوجی که آثار گارسیلا سو، پتراک، کونگورا، یا بودلر را خوانده‌اند، در قیاس با آدم‌های بی‌سواد که سریال‌های بی‌مایه‌یِ تلویزیونی آنها را بدل به موجوداتی ابله کرده، قدر لذت را بیشتر می‌دانند و بیشتر لذت می‌برند.
در دنیای بی سواد و بی بهره از ادبیات، عشق و تمنا چیزی متفاوت با آنچه مایه‌یِ ارضای حیوانات می‌شود نخواهد بود و هرگز نمی‌تواند از حد ارضای غرایز بدوی فراتر برود.»