انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

راه کهکشان

در فلسفه ی فرم های نمادین، کاسیرر بر آن است که جهان انسانی تنها بر مدار عقل نمی گردد و در بسیاری از موارد صورتهای اندیشه ی اسطوره ای در تعیین رویکردها و کارکردهای جوامع بشری بسیار اهمیت دارد.

عکس شکوفه ز شاخ بر لب آب اوفتاد

راست چون قوس و قزح بر گذر کهکشان (خاقانی)

در فلسفه ی فرم های نمادین، کاسیرر بر آن است که جهان انسانی تنها بر مدار عقل نمی گردد و در بسیاری از موارد صورتهای اندیشه ی اسطوره ای در تعیین رویکردها و کارکردهای جوامع بشری بسیار اهمیت دارد. اساسا، مفاهیم عقلی ، پدیده های تاریخی اند و در مسیری طولانی در بستر تاریخی شکل یافته اند و پیدایش و رشد و تکامل تدریجی آنها را می توان با دانش های زبان شناسی، انسان شناسی، دین پژوهی و … بازشناخت. به عبارتی، ساختارهای معرفت انسان از اجزایی تشکیل شده است، که یکی از وجوه آن تصویر است. اما شکل گیری این وجوه و معانی آنها با آنچه امروز درک می کنیم متفاوت است. پس برای شناخت این تصاویر باید به ناچار با جهان ایده های مرتبط با آن پیوند برقرار کنیم.

بیایید برای نمونه به تصویر کهکشان بپردازیم. خود را چون بیت آغازین گفتار به دنیای نقش خیال بسپاریم. اما در همین مسیر، برای شناخت این تصویر باید به پدیده کهکشان بپردازیم. این پدیده نیز از رهگذر تاریخ خود را به ما می نمایاند. داستان تصویر ذهنی خود را بازمی گوید. خود را در استعاره های ادبی و تخیل امروزین ما تکرار می کند. با این همه، با گفتن واژه ی «کهکشان» راز خود را نمی گشاید. باید به زمان های بسیار دور بازگردیم. این واژه ها که هم اکنون در واژه نامه های زبانهای گوناگون، تنها به گونه نمادهایی برای موجودات عینی همچو خورشید ماه و ستارگان دریافته می شوند، در آغاز پیدایش شان که میان نام و چیز نامگذاری شده اینهمانی گوهری تصور می شد، یعنی زمانی که مرز میان واقعیت و نماد در ذهن انسان ابتدایی ترسیم نشده بود چونان موسوم های مقدس شان، مقدس و بغانه پنداشته می شدند. کلام و گفتار در آغاز دربرگیرنده واژه ها نبود، بلکه جایگاه ایزدان بود. درواقع، نخستین واژه هایی که در زبان انسانها پدیدار شدند، پدیده هایی زنده به شمار می آمدند نخستین واژه های هر زبانی برابر با نامها و جوهرهای ایزدان انگاشته می شد.

باری، نخست سری به واژه ی «ستاره» می اندازیم.

اگر بازار خالی شد تو بنگر به راه کهکشان بازار امشب

شب ما روز آن استارگان است که درتابید در دیدار امشب

(مولوی، دیوان شمس)

به زمانهای دور می رویم، به شبی که خلاف امروز نور چراغهای برق و شلوغی شهر و آلودگی هوا نبود. به زیر آسمان پرستاره ایستاده ایم. این همه، نقطه های نورانی پخش و پراکنده! این استارگان!

آری، واژه «ستاره» در اصل با ریشه ی star که در مصدر «گستردن» (vi-star ) برجا مانده، هم ریشه است. درباره ی ریشه stēr- در زبانهای هند و اروپایی مطالعات زیادی صورت گرفته است و این ریشه را به گمان زبان شناسان نمی توان از tāra و tarā در هندی که به معنی «ستاره» است جدا کرد . واژه ایرانی stắr لاتین stēlla<*stērola، ارمنی asti کلتی/سلتی ster> ser ، ژرمنی staírnō، sterno، stern، انگلیسی star در هندی کهن stṛbhiḥ همه با هم از یک تصویر ریشه گرفته اند. این واژه به هند و اروپایی ster «گستردن» بر می گردد به تصویر «آنچه در آسمان پخش و گسترده شده» از همین تصویر در stḕr نام«ستاره » شکل گرفته و همین با تصویر دیگر یعنی «درخشیدن» در دیگر واژه های زبانهای هند و اروپایی خویشاوند شده است، چون واژه ی strahlen آلمانی که «درخشیدن» معنی می دهد و با steuern «پخش شدن/کردن» و Stern «ستاره» خواهر و برادر است.

از سوی دیگر، در اکثر فرهنگهای باستان، تجمع ستارگان در آسمان شب را، به «راه» تصویر کرده اند. همان که امروزه می گوییم «راه شیری» (Milchstrasse، Milky Way)، «راهی طولانی» برای نمونه در سومر: sil-gíd-gíd «راه آسمان»، افغانی āsmān lār ، āsmān lāre، …

در ایران ازاین تصویر روایتی هم در دست است، داستان «راه کاووسان»، راهی که در آن کیخسرو، شاه گم شده در برف و بوران راه سرزمین ارواح در پیش می گیرد، یا راهی که کاووس در آن به آسمان پرواز می کند ( هم درشاهنامه و هم در دینکرد rās-i- Kai Ūsān یا rāh-i-Kắvōsān ). در یونان Galaxias نیز داستان رنگ شیری خود را به هرکول پیوند می دهد؛ هنگامی که نوزاد بود، پدرش زئوس او را از سینه ی مادر زمینی اش به سینه ی «هرا» ی خفته می چسباند تا ویژگی ایزدان را بگیرد، اما هرا چون بیدار می شود، هرکول را از سینه اش جدا می سازد و در این حین شیر (Gala) او در آسمان پخش می شود و از آن راه شیری به وجود می آید. اصطلاحات دیگر ی در پیوند با همین راه شیری به صورت «بند آسمان» در سومر و بابل dur-an و rikis śamé، «دره آسمان» در ایران، «شیر آسمانی» در یونان ، «دایره شیری» در لاتین، و در هندی باستان sura nadī «رود خدایان » و ākāśa gamgā «گنگ جو» و نزد مصریان «نیل آسمان» است و نزد چینیان و ژاپنیان «رود آسمان» وجود دارد.

پس داستان این پدیده های نورانی پراکنده و پخش در آسمان، با داستانها و روایت هایی پیوند خورده است، تصاویری از «دره ی آسمان» و «آسمان دره»، «بند آسمان»، «درز آسمان»، «رود آسمان» و … در این میان، توصیف رایج و البته متاخری هم از خود نشان می دهد، راه «کاه کشان» و با «کاه» پیوند می یابد، کاهی که در آسمان پخش شده است. عربی : درب الطبانه «راه تاجران کاه»، فارسی: راه کاه کشان، کاه دزد = کهکشان، کردی: kā ʼdizān ، ارمنی: yarda ʼgol «راه کاه دزدان»، ترکی: saman ʼyolu «کاه کشان»، نشان از روایتی دارد که در آن کاه کشان یا کاه دزدان، هنگام راه از انبانشان، یا از ارابه شان، کاهها بر زمین می ریزد و این مسیر را در آسمان نقش می کند. وه که چه تصویر زیبایی!

باز مانده ی چنین تصاویری در اشعار فارسی نیز چون خود ستارگان فراوان و پراکنده اند:

شب ماه خرمن می کند ای روز زین بر گاو نه بنگر که راه کهکشان از سنبله پرکاه شد

(مولوی، غزلیات)

تا چند از این استور تن کو کاه و جو خواهد زمن بر چرخ راه کهکشان از بهر او پرکاه شد

(دیوان شمس)

به خرمنگاه گردونی که راه کهکشان دارد چو ترکان گرد تو اختر چه خرگاهی نمی دانم

( دیوان شمس)

ای بسا شب کز برای کهگل بامت کشد چرخ انجم کاه خرمن را به دوش کهکشان

(سلمان ساوجی)

همه راه زآمد شد کهکشان پر از کاه شد چون ره کهکشان

(سلمان ساوجی)

ز جوی کهکشان بگذر ز نیل آسمان بگذر ز منزل دل بمیرد گرچه باشد منزل ماهی

(اقبال لاهوری، زبور عجم)

غزالی مرغزارش آسمانی خورد ابی ز جوی کهکشانی

(اقبال لاهوری، بندگی نامه)

رود سیماب اندر آن وادی روان خم به خم مانند جوی کهکشان

(اقبال لاهوری، جاوید نامه)

آری تصویرها ما را برای درک و شناختشان فرامی خوانند تا زیبایی و راز خود را بازنمایند.

این مطلب بخشی از ویژه نامه نوروز ۱۳۹۵ انسان شناسی و فرهنگ است
http://anthropology.ir/article/31133