بحرانی که با نام «گرانی بنزین» در یک هفته اخیر مطرح شد نه پدیده تازه ای بود و نه محتوایی که دارد با این نام قابل انطباق است. در واقع، کشورسال هاست به دنبال تصمیم ها و مدیریت اجتماعی نادرست گروهی از دست اندرکاران، گرفتار مشکلات و صدمات بی شماری شده که هرچند آن گروه پاسخگو نبودند اما بهای آن را همه مردم می دهند. جامعه شناسان نیز سال هاست نسبت به این وضعیت هشدار می دهند و تاکید می کنند که به مثابه متخصصان سیستم های عمومی تنها به روش های تدریجی و سازنده و مثبت و کاملا محسوس برای بهتر شدن اوضاع باور دارند و نه هیچ راه و روش دیگری. این بهتر شدن شرایط به نظر آنها لزوما باید برای اکثریت مطلق مردم و نه گروهی از مرفه ترین اقشار جامعه انجام بگیرد و در درجه اول شامل وضعیت معیشتی بهتر و سپس آزادی ها و فضای سیاسی بهتر و بیشتر از جمله برای حق اعتراض باشد. این متخصصان از همین رو دورترین افراد از اشکال حاد این اعتراض های اخیر اما نزدیکترین افراد از لحاظ محتوای مشروع آنها در طلب زندگی بهتر در یکی از جوان ترین و ثروتمندترین کشورهای جهان هستند. آنها همیشه هم نسبت به خطر تغییرات یکباره و رادیکال سیاسی و اقتصادی و اجتماعی هشدار داده اند و هم به خصوص به استفاده نکردن از خشونت به هر شکل و هر شدتی در این کار تاکید کرده اند. تاکید آنها بر این نکته نیز بوده و هست: هر اندازه شتابزدگی در واکنش های دست اندرکاران و شدت مقابله آنها با اعتراضات بحق مردم به گرانی و ناممکن بودن زندگی حتی حداقلی در این شرایط، بیشتر و سخت تر باشد، بدون تردید میزان دسترسی به صلح و آرامش در میان مدت کمتر بوده و خطر بازگشت سریع تر و خشونت بارتر اعتراضات بیشتر خواهد بود. این سخن تازه ای نیست خود من در طول چند سال گذشته چندین بار نسبت به پدید آمدن حباب های جمعیتی فقیر در حاشیه و درون شهرها از طریق مهاجرت های برونی و اخراج فقرای شهری از درون، وناتوانی مردم برای زندگی کردن با سیاست های پول محور کوتاه مدت هشدار داده بودم.
با وجود این باز هم شاهد یک مساله بزرگ بودیم که در نحوه و زمانبندی افزایش قیمت بنزین چون جرقه ای به نارضایتی های قبلی دامن زد و نیز شاهد یک مساله بزرگتر بودیم و آن عدم جسارت در پذیرش این مساله نخستین بود. نتیجه این امر نیز نمی توانست چیزی باشد جز آن که اعتماد عمومی نسبت به مسببان این وضعیت بازهم کمتر شده و جبران این بی اعتمادی هر چه سخت تر شود . اما این تمام ماجرا نبود زیرا مساله سوم و بدتری هم انجام گرفت و آن قطع اینترنت بود. کاری که به بی اعتمادی نه فقط بیشتر مردم ما نسبت به دست اندرکاران بلکه به بی اعتمادی جهانی نسبت به ایران انجامید. از این رو برآورد هزینه های مادی ناآرامی های این هفته و قطع بی سابقه اینترنت(چه در ایران و چه در جهان) هر اندازه باشد، هزینه های غیرمادی در قالب ضربه به اعتبار کشور، اعتماد اجتماعی، مشروعیت سیستم های سیاسی و اجتماعی و غیره، صدها برابر بیشتر بوده و خواهد بود. این که گفته می شود در هیچ کجای دنیا تاکنون سابقه نداشته اینترنت بیشتر از چند ساعت قطع شود اما در ایران یک هفته قطع شده است نه یک «هنر» و «امتیاز» و «قابلیت» بلکه نشان دهنده ناکارآیی ماست. درست همان طور که در هیچ کجای دنیا نمی توانند بیشتر از یکی دو روز کشورشان را تعطیل کامل کنند ولی ما به راحتی گاه یک یا دو هفته آن را تعطیل می کنیم. برای این گونه بی توجهی به هنجارهای جهانی که بهایش بی تاثیر بودن در جهان و البته فشار هر چه بیشتر و بیشتر بر مردم کشورمان است، نباید به خود مغرور بود. جای هیچ افتخاری در این کار نیست. فشاری که به این ترتیب در همه این مسائل وارد آمد نه به قدرت های بزرگ بلکه به همان مردمی بود که بیش از سه سال است در سخت ترین شرایط تحریم ها و دخالت های آشکار امریکا و قدرت های بزرگ را تحمل می کنند و تن به راه حل های ساده اندیشانه نمی دهند. حال وقتی همین مردم نه فقط از گرانی بنزین که یک بهانه بود بلکه از مجموعه سیاست های عدم برخورد با فساد و عدم عدالت اجتماعی – اقتصادی حاکم که سال های سال است در جهت گروه اقلیتی از ثروتمندان و سودجویان از تحریم ها عمل می شود، به ستوه آمده و سر به اعتراض بر می دارند آیا شایسته چنین برخوردهایی هستند؟ و چه انتظاری از این کار داریم؟ آیا واقعا فکر می کنیم با قطع کردن رابطه با جهان و دیوار کشیدن به دور خود و فرو بردن سر در برف، حاصلی جز شدت بخشیدن به بحران خواهیم داشت؟ هرگز چنین نیست و نمی تواند باشد زیرا ولو این که این امر در کوتاه مدت خود را در شکل یک انفعال و خاموشی بزرگ نشان دهد، که به هر تقدیر و به احتمال قوی چنین خواهد بود، اما چون علت ها، کنشگران و روش ها و سیاست ها همان هایی هستند و خواهند بود که بودند، چرخه ناآرامی ها هر بار با سرعت و شدت بیشتری بازخواهد گشت تا پاسخی قابل قبول یعنی اصلاح وضع موجود را بیابند.از سوی دیگر پاسخ در خور نیز نباید پشت کردن به مردم و ادامه سیاست های مقابله سخت و پولی کردن سودجویانه و هر چه بیشتر کالاهای مورد نیاز مردم یا قطع رابطه با جهان و ایجاد یک سکوت و خاموشی تصنعی با قطع اینترنت باشد، بلکه چرخشی جدی در سیاستگذاری هایی است که امروز اکثریت سیاستمداران، نخبگان، روشنفکران و دانشگاهیان و متخصصان کشور بر نادرستی آنها اذعان دارند اما گروهی همچنان اصرار به اجرای آنها داشته و به این ترتیب هر روز بر میزان خطرات و فشار بر امنیت و آرامش کشور از طریق ناراضی کردن گاه تصنعی مردم می افزایند.
نوشتههای مرتبط
این یادداشت قبلا در روزنامه ایران منتشر شده است.