توضیح تصویر: نماد صورفلکی (زودیاک) با برداشتی موسیقایی از متون کهن
دانش اخترشناسی (هیئت) وموسیقی در باور آراء اندیشمندان وفلاسفه یونان باستان و به تبعیت ازآنان درمکتوبات دوره اسلامی بر پایه دو دیدگاه قابل ارزیابی است: دیدگاه نخست بر پایه نظریه فیثاغورث سعی در اثبات این ارتباط دارد و دیدگاه دیگر اینکه برخی اندیشمندان تابع آراء افلاطون و ارسطو به رد این ارتباط پرداختهاند. اما به عنوان فصل مشترک آراء هردو حوزه، انسان و حالات روانی وی را تحت تاثیر صورفلکی و موسیقی دارای تغییرات قلمداد کردهاند.
نوشتههای مرتبط
با توجه به مفهوم علم هیئت که مدنظر این گفتار است، در تعریف نجوم و تنجیم به نقل ازعارفه صرامی چنین آمدهاست: «علم نجوم همان علم هیئت است؛ علم هیئت افلاک و علم هیئت عالم … و امروز ما اصطلاح اخترشناسی را برای آن به کار میبریم… اما تنجیم همان اخترگویی یا نجوم احکامی است که میگفتند ستارهها در سرنوشت زمین اثر دارد و ما می خواهیم این اثر را کشف کنیم»(صرامی ۲۷۱:۱۳۹۸). عموم موسیقیدانان پیش و پس از دوره اسلامی به مباحث فراموسیقایی نظیر کیهانشناسی و ارتباطش با موسیقی پرداختهاند و مباحثی هرچند کوتاه در رسالات خود بیان نمودهاند. در بررسی این امر باید به این نکته توجه داشت؛ آون گینگریچ در این مورد چنین میگوید: «زمانی که نجوم دراروپای قرون وسطی رو به افول میرفت. در اسلام شکوفا شد و دانشمندان این دوره سعی در گسترش آراء فلاسفه یونان باستان در خصوص اخترشناسی داشتند. ذکر دو موءلفه در سرزمین های اسلامی باعث رشد نجوم بود. یکی ترجمه متون یونانی به عربی در جهان اسلام با آراء بطلمیوس[۱] تحت عنوان (Almagest) است و دیگر مولفه مبحث زمانیابی برای انجام فرایض عبادی که وابسته به دانش نجوم بود»(۷۴:۱۹۸۶ Gingerich). تفکرات فلاسفه یونان باستان بر گرایشات و آراء موسیقیدانان و فلاسفه دوره اسلامی تاثیر ویژهای داشته است. این مورد را میتوان در آراء اندیشمندان مکتب اسکولاستیک بغداد به خوبی مشاهده کرد. در سده سوم و چهارم هجری، بخشی از آثار نظری موسیقی یونان باستان در دسترس فیلسوفان و موسیقیشناسان این دوره از جمله الکندی، ابن المنجم، فارابی و ابن سینا قرار گرفت. فارابی در کتاب موسیقی کبیر از بطلمیوس و ارسطو و طالس و اقلیدس یادکرده و بارها با نگاه نقادانه از فیثاغورث[۲]و فیثاغوریان نام بردهاست(فارابی ۸۴،۸۲:۱۳۷۵-۴۳،۳۸). وهندسه اقلیدس [۳]را در نسبت نغمهها مورد توجه قراردادهاست(همان ۱۷۱). این فیلسوفان و دانشمندان هرکدام به نحوی به موضوع علم هیئت و موسیقی اشارههایی نمودهاند. دانش موسیقی در جهان اسلام، به ویژه در قرون اولیه اسلامی، دو گرایش فکری را دنبال کرد: الف- یکی رابطه غیرمسقیم موسیقی ونجوم که زیر مجموعه علوم دیگر است و از نظام اعداد، ریشه در تفکر یونان پیروی میکند وب- دیگری بحث مستقیم رابطه آن با منطقه البروج و مقامات موسیقی و نقش اصوات حاصل از سازها بر روان آدمی که تحت عنوان (اِتوس) مورد توجه واقع میشود.
الف-ارتباط غیرمستقیم موسیقی و نجوم
از اندیشمندان متاخر که نظریات موسیقیشناسان دوره اسلامی را مورد بررسی قرار دادهاست، ژوزف پهولچیک [۴]استاد دانشگاه مریلند است، وی در مورد این ارتباط چنین میگوید: « در جهان اسلام، رابطه موسیقی و نجوم از دو جنبه درخور بررسی است. جنبه نخست رابطه غیر مستقیم، که پایه نمادگرایی دارد وازاعداد، تناسب و اشکال هندسی بهرهمی گیرد و در بسیاری از زیر مجموعه های هنر و دانش اسلامی مانند ریاضیات، هندسه، کیمیاگری و پزشکی را دربرگرفته و به عنوان عنصری وحدت بخش در فرهنگ اسلامی قابل درک است. جنبه دوم آن ارتباط موسیقی و نجوم است. این برداشت که مفاهیم نجومی به صورت مستقیم در موسیقی و یا برعکس یافت میشوند در هر دو مورد از رابطه مفهوم فرهنگ اسلامی، فلسفه و هنرقابل درک و پژوهش است»(پهولچیک ۱۴۵:۱۹۹۵)[۵]. تعداد مقامها در موسیقی ایران وعرب که شمارش آنها با اعداد ریاضی مانند دوازده، شش و بیست و چهار مشخص شدهاست. این اعداد، مخصوصاً عدد دوازده، که در منطقه البروج شناسایی شدهاست را با عدد دوازده مقام در موسیقی مطابقت داده و آنرا به جنبه های اتوس (تاثیر موسیقی بر حالات احساسی و عاطفی انسان) تعمیم دادهاند. هانری جرج فارمر، موسیقیشناس بریتانیایی دراین باره میگوید: «آیین اتوها (اتوس)- تاثیرها- اینک دیگر به طور کامل با موسیقی ارتباط داده شده بود. این درواقع یک تفکر سامی بود که توسط آیینهای صائبه حران و تئوریهای یونان باستان و بیزانسیها بسیار تقویت شد. در نظر ایشان تقریبا هر امر زمینی تحت تاثیر کواکب و آسمانها بود. هفت پرده گام (درموسیقی)انعکاس هفت سیاره بود و دوازده نشان منطقه البروج و همچنین چهارگوشی و چهار پرده (درموسیقی)وچهار سیم (ساز)عود مربوط میشد. چهارسیم عود هم با عناصر اولیه، بادها، فصول و طبایع، توانایی های حسی و روحی، رنگها، عطرها و ربعهای منطقهالبروج ماه و دنیا خویشاوندی داشتهاست»(فارمر۲۰۹:۱۳۶۶).
به نظر میرسد، اولین بار گروه اخوان الصفا[۶] در آثار نوشتاری خود موسیقی را در دسته علوم حکمی قرار میدهند. آنها در کتاب رسائل (کتابخانه ملی، بدون تاریخ نشر) در این مورد مینویسند: «بدانکه علوم حکمی چهارنوع است. اول ریاضیات دوم منطقیات سوم طبیعیات چهارم الهیات. ریاضیات چهارنوع است: اول ارثماطیقی و آنچه به خاصیت عدد تعلق دارد. دوم هندسیات،سوم هیئت افلاک و چهارم موسیقی (اخوان الصفا-رساله اول صفحه ۴). در توصیف علم هیئت آوردهاند که: «بدانکه علم نجوم سه نوع است. یکی علم کلی خوانند و آن معرفت ترکیب افلاک است و چندی کواکب و بعدها و حرکتهای ایشان و انچه بدان پیوند آن را علم هیئت خوانند».(اخوان الصفا-رساله سیم- صفحه۱۴).
دیدگاه ارتباط اصوات موسیقایی با اجرام سماوی در سدههای بعد نیز رواج داشت و همچنان به عنوان دیدگاهی در موسیقیشناسی حوزههای اسلامی برجا ماند و در رسالههای سدههای ۱۰ تا ۱۲ هجری نیز مشاهده شدهاست. فردیس فیضبخش و سارا کلانتری دراین رابطه چنین میگویند: «از قدیمیترین نظریات دربارهی پیدایش مقامهای موسیقایی انتساب آنها به بروج دوازده گانه است. در اغلب رسالات مورد مطالعه در این نوشتار اشاره شدهاست، که افلاطون حکیم (یا درمواردی فیثاغورث) در اثر ریاضت و تعالی قادر به شنیدن موسیقی کیهانی شده و توانست صدای گردش افلاک را بشنود و آن را تنظیم کند. بنابراین هر برج، مقام خاص خود را دارد و با توجه به روابط منطقی عددی که در روایاتی دیگر این کشف را به فیثاغورث نسبت میدهد و همچنین روابط منظم و منطقی بروج، برقراری چنین نسبتی عجیب به نظر نمیرسد، چرا که گردش همهی سیارات و کرات و کهکشان ها موجب تولید اصوات بسیار مهیبی میشود که علم فیزیک نیز به آن اذعان دارد. البته به احتمال زیاد آن روایت نخستین در طی زمان دچار تغییراتی شدهاست»(فیض بخش. کلانتری ۱۳۸:۱۳۸۶).
اخوانالصفا در ارتباط و انتساب دوازده بروج با دوازده مقام موسیقایی چنین نوشتهاند: «حکمای عجم بموجب بروج اثناعشر دوازده مقامات اختراع کردند و آن بمنزله اصول و ارکان است. اسامی مقامات دوازده گانه اول راست دوم اصفهان سیوم عراق چهارم کوچک پنجم بزرگ ششم حجاز هفتم بوسلیک هشتم عشاق نهم حسینی دهم زنگوله یازدهم نوا و دوازدهم رهاوی و این مقامات دوازدهگانه را به دوازده بروج منسوب ساختهاند. راست منسوب به حمل و اصفهان با ثور و عراق با جوزا و کوچک با سرطان و بزرگ با اسد و حجاز با سنبله و بوسلیک با میزان و عشاق با عقرب و حسینی با قوس و زنگوله با جدی و نوا با دلو ورهاوی با حوت»(همان ۲۸)[۷]. حنا فاخوری و خلیل جر در کتاب تاریخ فلسفه در جهان اسلامی، ارتباط دیدگاه اخوانالصفا در رابطه موسیقی و افلاک، را گرفته از نظریه فیثاغوریان میدانند و در این مورد چنین میگویند: « فیثاغوریان میگفتند که این جهان به جهان اعداد شبیه تر است تا به آب و آتش و خاک و عدد اصل موجودات است و موجودات اعدادند و عالم عدد و آهنگ است.اخوان نیز چون فیثاغوریان معتقد بودند که افلاک را نغمهای است. افلاک بلند و کواکب شریف و جواهر لطیف را از دوران به یکدیگر نغمات طربانگیز و شگفتآور والحان خوش چون نغمات و الحان عود و مزمار و طنبور برخیزد و فیثاغوریان گویند که فیثاغورث به علت صفای باطنی که یافته بود توانست موسیقی افلاک را بشنود» (فاخوری و جر ۲۱۹:۱۳۹۳).
در رساله الکندی که به کوشش زکریا یوسف آمدهاست که: «علت بیان نجومی از دیدگاه فلاسفه اعدادی است که بر روی آنها قرار داده شدهاست. بدین منظور: هفت نغمه موسیقایی است که با کواکب: زحل، مشتری، مریخ، شمس و زهره و عطارد و قمر م دارای نظیر و شباهت میباشند». ( الکندی ۲۳:۱۹۶۵). در رساله دیگر الکندی اینگونه مینویسد که: « همه چیز در عالم سفلی(زمین) متاثر است از عالم بالا(آسمان) و همینطور به ۱۲ بروج فلکی متصل میشود و کوکهای چهارگانه عود و چهار دستان و سیمهای عود همگی از آنها تاثیر می پذیرد. این نغمه مطالبق با مریخ و مشتری است و این سیم از برج دلو است و این از برج عقرب که الکندی در این زمینه پیرو تفکر اخوانالصفا است و ما بعد از آن نمییابیم. یعنی بعد از سده ۴ه.ق در کتاب موسیقی کبیر فارابی و کتاب ابن سینا(۵ه.ق) رابطه موسیقی و نجوم غیرصحیح و نادرست برشمرده میشود» (زکریا یوسف ۳۱:۱۹۶۲)[۸]. نظریه تناسب موسیقی با کواکب و بروج فلکی در میان مسلمانان در زمان حکومت خلفای عباسی اهمیت ویژه ای یافت. دلیل اصلی آن آشنایی بیشتر مسلمان با ترجمه های فلسفی و موسیقایی یونان در این دوران است. که این دوران را با نام اسکولاستیک می شناسند. هانری جرج فارمر موسیقی شناس بریتانیایی در این مورد چنین میگوید: «قرن چهارم هجری، قرن شکفتگی علم و فرهنگ است. در این قرن فلسفه یونان به نحو وسیعی رواج یافت و مسلمانان به تحصیل آن پرداختند و در این راه شیوه التقاط و امتزاج را برگزیدند» (فارمر ۳۵۱:۱۳۶۶). وی در ادامه میگوید: «الحافظ از درباریان عباسی برای بهبود خلیفه از بیماری، برآن شد تا به سبب علاقه وی به نجوم و ستاره شناسی سازی را طراحی کند که بر اساس هفت کواکب و انتظار نیک اختری استوار بود( این ناشی از اعتقاد به نظریه تاثیرات موسیقی فلکی و کواکب بر امور درمانی بودهاست) بدین صورت که طبلی ساخت از هفت فلز مختلف برگرفته از لحظه سعد هریک از کواکب هفتگانه لحیم شده و تا زمان صلاحالدین در کاخ نگهداری میشد و سپس به دست یکی از سربازانش این ساز از بین رفت»(همان).
فرضیه یا دیدگاه ارتباط اصوات موسیقی با اجرام آسمانی در اروپا نیزاز جانب بعضی از ستاره شناسان مانند یوهانس کپلر( ۱۶۳۰-۱۵۷۱) نیزبیان شد. وی که نقش مهمی در کشف دانش حرکات اجرام آسمانی و فضاشناسی داشت، جایگاه این شاخه علمی را ازمتافیزیک به علم تجربی ارتقا داد. کپلر کوشید هارمونی میان سیارات را بررسی و آن را ذیل عنوان موسیقی سیارات قلمداد کند. وی از منظر بافت موسیقی پولیفونیک به هارمونی اجرام آسمانی نظر داشت و از این رو معتقد بود که سیارات در حرکت دورانی به گرد خورشید، اصوات موسیقایی تولید می کنند و این فرضیه را بر اساس سرعت و فاصله سیارات نسبت به دوری و نزدیکی به خورشید مطرح کرد. به بیان کپلراین اصوات با گوش شنیده نمیشوند،اما حجم هوای آسمان پراز این موسیقیهای واقعی است. کپلر در سراسر این گفتهها هرگز نظری به موسیقی محصول اندیشه انسان ندارد. روشن است که چنین دریافتی صرفا جایگاه صوت در طبیعت را در کنار موسیقی، که پدیده اندیشه ورزانه فرهنگ انسانی است را قرار میدهد. در روزگار افلاطون و ارسطو تا سه سده گذشته موسیقی جزء علوم چهارگانه ( حساب، هندسه، هیئت و موسیقی ) به حساب میآمد. مطالعه این چهار رشته در کنار یکدیگر را Quadrivium میگفتند»(به نقل از حجاریان۵۵:۱۳۹۲). کپلر در رساله خود به نام هارمونیس موندی(هارمونی جهان) پیشنهاد داد که: «سیارات در سیستم منظومه شمسی هنگام گردش به دور خورشید صداهایی تولید میکنند. برمبنای این ایده زحل(Saturn) با نسبت ۴:۵، مشتری(Jupiter) دارای نسبت ۵:۶، مریخ (Mars) 2:3، زهره(venus) 24:25 و زمین (earth) 15:16 را مطرح کرد»(۲۰۱۹ kepler,). جدول نسبتهای بسامدی براساس گردش سیارات به دورخورشید: (با توجه به نسبتهای مطرح شده توسط کپلر، نگارنده در زیر جدولی آورده که تمامی نسبتها را به سانت موسیقایی محاسبه و برای مخاطب مشخص نمودهاست).
ب- موسیقی، منطقهالبروج و تاثیر آن بر احساس آدمی
اتوس در موسیقی
این باور که اصوات موسیقی بر روان آدمی تاثیر میگذراند هم در میان همه اقوام و ملیتها وهم میان قبایل آفریقا و بومیان امریکا نیز دیده شدهاست. اما مهمترین نگاه آن است که، در دوران باستان از سوی فلاسفه و دانشمندان یونان و هند و چین و ایران نیز مورد توجه قرارگرفتهاست وهمچنین اصوات موسیقایی را اصوات آسمانی میدانسته و آن را به منطقه البروج نسبت دادهاند.
اِتوس، واژهای یونانی میباشد و معنای آن شخصیت ومنش است که برای توصیف ایدهها واعتقادات یک جامعه، استفاده میشود. یونانیها همچنین از این واژه برای اشاره به قدرت و تاثیرات موسیقی بر احساسات، عواطف و رفتارهای مخاطب(شنونده) نیز استفاده میکردند. اما از نحوه صدادهی موسیقی یونانیان باستان مبتنی بر نمونههای موسیقایی به جامانده آنها اطلاعاتی در دست نیست. لذا مشروط به مکتوبات فراوانشان در زمینه تئوریک و اصول زیباییشناسی است. که بعدتر تاثیرات ویژهای را بر نگرش و اندیشه سدههای پس از خود به ویژه متفکران دوره اسلامی داشتهاند. از نظر یونانیان موسیقی دارای اتوس است و نه تنها ایشان بلکه بی شمار فرهنگهایی هستند که بر این قاعده اشتراک نظر داشته و آن را به رسمیت میشناختهاند. همچنین افسانههایی نیز درباره اتوس درمکتوبات موجود است: «اسطوره قدیم و مشهور ارفئوس که در نسخه شاعر رومی اووید ارائه شده، نمونه چشمگیری از این باور مبتنی بر درک اتوس می باشد. اورفئوس که پسر یکی از میتهاست در آواز خواندن و نواختن لیر آنچنان مهارتی دارد که هیچ موجود زنده ای در مقابل نوای موسیقی او یارای مقاومتش نیست» (۱:۲۰۰۸ Weiss). در تفکر افلاطون نیز اتوس بازتابی از هماهنگی و هارمونی جهان است با وجه درونی انسان که به واسطه موسیقی نمود مییابد. در رساله تیمائوس اساس تفکر افلاطون درباره کرات آسمانی مبنایی بر رسالات پس از او است. شاید یکی اززیباترین تجسمهای افلاطون گرایی در باب اتوس را میتوان در سطرهایی از تاجر ونیز شکسپیر دید. که با روایتی شاعرانه آورده است یا در رابطه اتوس با نجوم میتوان به ونوس یا زهره اشاره کرد: « ونوس نمایانگر جنبه مهربانتر طبیعت انسان است. خلاقیت در هنر و موسیقی از ویژگیهای اوست و بر امور اجتماعی، لذت و عشق نظارت دارد. مریخ و زهره دونمود در ترکیب انسان اند که احساسات عشق و نفرت و حالتهای جنگ و صلح را همزمان ایجاد میکنند»(۴۱:۲۰۰۳Hammelton).
تاثیرموسیقی بر روان آدمی از دید فارابی و ابن سینا
در قسمت بالا یاد کردیم که فارابی و ابن سینا از نقش تاثیر صورفلکی بر روان آدمی را مورد پذیرش ندارند. با این حال آنها از تاثیر صوت موسیقی بر روان آدمی غفلت ننموده اند.
فارابی، حالاتی که از تاثیر موسیقی بر انسان عارض می شود یاد کردهاست و فهرستی از آنها را بر میشمارد. وی میگوید بیشتر آن دسته از خصوصیات نغمهها که از آنها انفعالهایی پدید میآید؛ اگرچه در زبان عربی برای آنان نامی نیست اما آنها را از انفعالهای نفسانی برمیشماریم. بدین سان، آن چه حزن آور است و آنچه اسف انگیز است و آنچه بی تابی است و آنچه باعث شکیبابی میشود و دلداری می دهد و آنچه مهر و کین برمیانگیزد و آنچه مهربانی و دلسوزی و حتی ضد آن بیم و ترس به وجود می آورند، همه در خصوصیات حالات انفعالی صوت موسیقی و انسان هستند.همچنین میگوید: «شایسته است که با برخی از نغمه های انفعالی نرمش، با برخی صلابت، با گروهی خشونت، با گروهی دیگر شدت، و با بعضی لین (نرمی) قرین باشد»(فارابی ۵۵۸:۱۳۷۵).فارابی همانجا یادآور میشود که: «نغمه های انفعالی بالجمله سه قسماند: برخی انفعالهایی حاصل میکنند که به قوت نفسانی منسوب اند، مانند عداوت (دشمنی)، قساوت (سنگدلی)، غضب (خشم)، تهور (بی باکی) و امثال اینها؛ از برخی دیگر انفعالاتی پدید می آید که به ضعف نفس منسوب اند، مانند خوف (بیم)، رحمت (مهربانی)، جزع (بی تابی)، جبن (ترس) و امثال اینها؛ از بعضی نیز آمیزه ای از هریک از این دو قسم انفعالها دست می دهد، که همان نغمه های انفعالی بینابینی اند» (فارابی ۵۹۹:۱۳۷۵).
ابن سینا به گونهای دیگر رابطه نغمات و اجرای آنها را با حالات روانی و احساسی مانند: عصبیت، زیرکی و بردباری، آرامش و …را تعریف میکند. در دیدگاه وی: «باید بدانی که انتقال به بُعدهای(فاصله) نغمات زیر (حاد)، حاکی از طبع عصبانی است و انتقال به طرف نغمه بم، حکایت از طبع زیرک، بردبار و معتدل می کند. انتقالی که بر فرودی بنا گذارد که با صعودی همراه باشد که بازگشت دارد. چنین انتقالی موجب میشود تا نفس آدمی، هیآت شریف پیامبرگونه و فلسفی، همراه با دلمشغولی آمیخته با ترس پیدا کند (از طرف دیگر) انتقال مخالف باید، انتقال گوارا همراه با دلمشغولی ولی با نوع آسودگی برای نفس باشد» (بوعلی سینا ۹۵:۱۳۹۴) آنچه قابل توجه است اینکه دیدگاه ابن سینا در بررسی اتوس با دیدگاه فارابی هماهنگی عملی دارد. از این جهت، که موضوع اتوس، امری تجربی است و بر پایه علم موسیقیشناسی رابطه اصوات موسیقایی را با حالات روانی و احساسی انسان را مورد توجه قرار میدهند.
رد نظریه انتساب موسیقی به بروج فلکی از جانب فارابی و ابن سینا
فارابی (سده چهارم هجری ) به این نکته پرداختهاست که علم موسیقی از راه صناعت حاصل شده است و در طبیعت یافت نمی شود. فارابی مینویسد: «اما آنچه بسیاری از پیروان فیثاغورث و برخی از طبیعیون چیزها گفته اند بیشتر آنها باطل است و سخن حق در آن اندک است و ما در بررسی آراء ایشان این معنی را ثابت کردهایم» (فارابی ۲۱:۱۳۷۵). و در جای دیگر تاکید میکند که: «… و عقیده پیروان فیثاغورث که میگویند افلاک و کواکب با گردش خود نغمه هایی موزون حاصل میکنند نادرست است. در علم طبیعی ثابت شدهاست که سخن ایشان محال است و حرکت در آسمانها و افلاک و ستارگان صوتی ایجاد نمیتواند کرد» (همان ۳۴).
ابن سینا (سده پنجم هجری قمری) نیز در خصوص رابطه موسیقی و نجوم در جوامع علم موسیقی می نویسد: «ما به موسیقی از آن جهت که به وسیله ابعاد موسیقی، به بیان اشکال سماوی و اخلاق انسانی می نگرد، توجه نمیکنیم. زیرا چنین نگرشی سنت افرادی است، که در نزد آنها علوم از یکدیگر متمایز نشدهاند. اشاره شیخ به فیثاغورث و پیروان اوست که نسبتهای موسیقی را به نسبت اجرام سماوی مرتبط میدانستند»(ابن سینا۱۳۹۴)[۹].
نتیجهگیری:
ارتباط موسیقی با کواکب و از سوی دیگر تاثیر اصوات موسیقی بر روان و احساس و عاطفه آدمی از دیرباز در بین النهرین باستان و سپس یونان و ایران و هند و چین مورد توجه دانشمندان بودهاست. برای ارتباط دادن اصوات موسیقایی، ابتدا لازم بوده که آن اصوات به طریقی ریاضی دستهبندی شوند و سپس هربخشی را به یکی از اجرام سماوی نسبت دهند. این امر به مرور زمان شناختهتر شده و بعد از آن در سراسر فرهنگهای اسلامی به صورتی دقیق تر مدون گردید. در ایران پیش از اسلام در دوره ساسانیان، ملودی و نغمههای موسیقی را نسبت به روزهای معین و حتی نسبت به ساعات معین شبانه روز اجرا میکردند. با ورود اسلام به ایران این موضوع از دو زاویه مورد توجه موسیقیدانان ایرانی قرار گرفت. در درجه اول، همان ارتباط اصوات موسیقی با کواکب و اجرام آسمانی است که البته مورد تائید فارابی[۱۰] و ابن سینا قرار نگرفت، با این حال جمعی از موسیقیشناسان، مانند نویسندگان رسالههای اخوانالصفا این ارتباط را تائید کردند. اگرچه که این موضوع از مباحث حاشیه موسیقی شناسی و به نوعی فراموسیقایی تلقی شده است. اما به دلیل توجه تعدادی از متفکران در حوزه اسلامی، بررسی آن با توضیح نظریه فوقالقمر و تحتالقمر طبق آراء فیثاغورث در رسالههای الکندی و اخوانالصفا پذیرفته شد.
جنبه دوم، تاثیر اصوات موسیقایی بر احساس و روان آدمی است که دانشمندان ایرانی همچون فارابی و ابن سینا آنرا مورد تائید و توجه قرارداده و به توضیح آن نیز پرداختهاند. این بخش از مطالعات را یونانیان زیر عنوان اتوس بررسی کرده و معنی آن را تاثیر موسیقی بر نفسانیات آدمی دانستهاند.از آنجا که موسیقی هنر است و این هنر احساس آدمی را از طریق اندیشه بازتاب میدهد، پس از این جهت، تاثیر اصوات موسیقی بر روان آدمی امری علمی تلقی گردید و در دوران معاصر نیز زیر عنوان روانشناسی موسیقی به آن پرداختهاند. در همه جوامع اسلامی معاصر به کار گرفتن رابطه شناخت موسیقی و حالات روانی و احساسی شنوندگان به دقت مورد توجه است. این امر مخصوصاً در تلاوت های ترتیل و تجوید (دو شیوه قرآن خوانی در جوامع اسلامی) و هم چنین در خواندن اذان در همه کشورهای اسلامی اهمیت وافری دارد. حاصل این که، دست آورد تاریخی دانش اتوس، در دوران بعد از اسلام در ایران و در سراسر فرهنگهای اسلامی نه تنها کاربرد فنی تری به خود گرفته بلکه به عنوان یک نیاز فرهنگی هنری هم مورد توجه بودهاست.
پی نویس:
[۱] Ptolemy
[۲] Pythagoras
[۳] Euclid
[۴] Jozef Pacholczyk
[۵] نمونه ای از ارتباط و انتساب مقام های موسیقایی با اجرام سماوی در فرهنگ موسیقایی جهان اسلام(پهولچیک۱۴۸:۱۹۹۵).
MAQAM-s | ||||
Element | Zodiac | Maqam | ||
fire earth air water | Aries Taurus Gemini Cancer | ۱-Rast ۲-Iraq ۳-Isfahan ۴-Zirafkand | ||
fire earth air water | Leo Vigo Libra Scorpio | ۵-Buzurg ۶-Zengulah ۷-Rahawi ۸-Husaini | ||
fire earth air water | Sagittarius Capricom Aquarius pisces | ۹-Hijazi ۱۰-Ab u salik ۱۱-Nawa ۱۲-Ushshaq | ||
[۶] اخوان الصفا جماعتی سری بودند که دارای دایره المعارفی از علوم عستند که به موسیقی نیز پرداخته اند کتاب الرسائل و مجمل الحکمه مبحث اخوان الصفا در هنر و تمدن اسلامی مطالعه شود. «هدفهای اخوان الصفا دینی و سیاسی بود. دشمنان از روی خشم و انکار در آنها نگریستند و ایشان را خارج از دین اسلام پنداشتند.و درباره ایشان با نهایت سخت دلی قضاوت کرده اند. ابو سلیمان محمدبن بهرام منطقی سجستانی ( قرن چهارم هجری) گوید: اینان (اخوان) پندارند که می توانند فلسفه را- یعنی علم نجوم و فلکیات و مقادیر و مجسطی و آثار طبیعت و موسیقی که معرفت نغمه ها و ایقاعات و نقرات و اوزان است و منطق که سنجش آراء است به وسیله نسبت ها و کمیت ها با شریعت بیامیزند و دین را به فلسفه پیوند دهند.»(فاخوری ۱۹۴:۱۳۹۳).
[۷] این نکته را اضافه کنیم که اخوان الصفا نظریه ای دارند که در تمام فصول کتاب رسائل بدان اشاره می کنند. نظریه آنها بر این اصل استوار است که هر چه در تحت القمر واقع شود ناپایدار و فسادپذیر است اما در فوق القمر همه چیز استوار و فسادناپذیر و پایدار است که این باور هم در تفکر الکندی و هم درآراء اخوان الصفا بر اساس دیدگاه فیثاغورث بیان شده است.
[۸] (الکندی و علاقه الموسیقی بالفلک – التی تقول : ان کل شیء فی العالم السفلی یتاثر بالعالم العلوی و هکذا ایربط بین البروج الفلک الاثنی عشر و الملاوی الاربعه ، و الدساتین الاربعه و الاوتار الاربعه للعود)- (فهذه النغمه تقابل المریخ وتلک المشتری و هذا الوترمن برج الدلو و ذالک من برج العقرب و یطیل الکندی غیر قلیل فی هذه الناحیه و یحاکیه فیها اخوان الصفا فی رسالتهم الموسیقیه و لا نجد بعد هذا ای بعد القرن الرابع للمهجره فی کتب الموسیقی الکبیر ان هذه الغلاقه بین النجوم و الموسیقی غیر صحیحه کما ان ابن سینا ینحب هذه الفلسفه ایضا).
[۹] درخور توجه است که موسیقیدانان کلاسیک اروپایی نیز به نحوی شیوه های متفاوت موسیقی را به رنگ ها نیز استناد داده اند. به طور نمونه ریمسکی کورساکف آهنگساز بزرگ روسی گام های موسیقی غرب را در مقابل رنگ ها چنین نشان می دهد: دو ماژور، سفید \ سل ماژور، طلایی، قهوه ای و زرد \ ر ماژور، زرد آّفتابی \ لا ماژور، سرخ شفاف \ می ماژور، آبی، کبود درخشنده \ سی ماژور، تیره، آبی. و الی آخر (انسان شناسی موسیقی، نوشته الن مریام ترجمه مریم قرسو ۱۳۹۶: ۱۴۴).
[۱۰] به این نکته هم توجه کنیم که مولانا بلخی رومی از استعاره با برداشتی از مُثُل افلاطون به جایگاه موسیقی می پردازد. وی معتقد بود که انسان، موسیقی را از پیش در بهشت شنیدهاست و اکنون کوشش میکند تا آن اصوات (یا الحان) را دوباره به خاطر آورد. در بیان وی: ما همه اجزاء آدم بودهایم – در بهشت این لحن ها بشنوده ایم \ گرچه برما ریخت ز آب و گل شکی – یادمان آید از آنها اندکی (مثنوی معنوی، دفتر چهارم، داستان هجرت ابراهیم ادهم).
فهرست منابع:
ارموی، صفی الدین( ۱۳۸۵) الرساله اشرفیه فی النسب التالیفیه، ترجمه بابک خضرایی، تهران:فرهنگستان هنر.
اخوان الصفا(بیتا) رسائل، تهران: کتابخانه ملی.
بوعلی سینا (۱۳۹۴)جوامع علم موسیقی برگردان و شرح: سید عبدالله انوار،تهران: بنیاد علمی و فرهنگی.
حجاریان، محسن (۱۳۹۸)موسیقی شناسی قومی تاریخینگری موسیقی ایران، تهران: انتشارات پل فیروزه .
حجاریان، محسن( ۱۳۹۲) موسیقی و شعر، تهران: رشد آموزش.
صرامی، عارفه وسیده شبنم شمس الدین (۱۳۹۸) تاویل و تفسیر نگاره های ایرانی – اسلامی برپایه نجوم، تهران: انتشارات انسان شناسی. نسخه الکترونیک از نرم افزار طاقچه.
فارابی، ابونصر( ۱۳۸۱) احصاء العلوم، مترجم:حسین خدیو جم تهران: شرکت انتشارات علمی و فرهنگی.
فارابی، ابونصر( ۱۳۷۵ )کتاب موسیقی کبیر، ترجمه دکتر آذرتاش آذرنوش. تهران: پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی.
فارمر، هنری جرج( ۱۳۶۶) تاریخ موسیقی خاورزمین(ایران بزرگ و سرزمین های مجاور)تا سقوط خلافت عباسیان، ترجمه بهزاد باشی، تهران:موسسه انتشارات آگاه.
فاخوری، حنا وخلیل جر(۱۳۹۳) تاریخ فلسفه در جهان اسلامی،ترجمه عبدالمحمدآیتی، تهران:انتشارات علمی و فرهنگی.
فیض بخش، فردیس و سارا کلانتری( ۱۳۸۶) نگرش کیهانی در موسیقی:بررسی تطبیقی چندرساله از قرن۱۰ تا ۱۲ هجری ، ماهورش۳۶ تهران: موسسه فرهنگی هنری ماهور.
مریام، الن( ۱۳۹۶)انسان شناسی موسیقی برگردان مریم قرسو، تهران:مؤسسه فرهنگی هنری ماهور.
مشحون، حسن( ۱۳۸۰) تاریخ موسیقی ایران، تهران: فرهنگ نشر نو.
مشکوه فرزاد (۱۳۷۲) آسترولوژی یا نجوم احکامی، ناشر: مولف.
موسوی بجنوردی کاظم (۱۳۹۳) دایره المعارف بزرگ اسلامی- تاریخ جامع ایران؛ جلد ۱۳.
یوسف زکریا (۱۹۶۵) رساله الکندی (فی اللحون و النغم)، بغداد نشر هذه الرساله باذن حکومه الجمهوریه الترکیه.
یوسف زکریا(۱۹۶۲)موسیقی الکندی( ملحق لکتاب مولفات الکندی الموسیقیه) بغداد – مطبعه شفیق.
Gingerich Owen( 1986) Islamic Astronomy :Academia scientific American.inc.
Hammelton John (2003) The Philosophy of Astrology John K .Hammelton All rights reserved.
Kepler Johannes (2019)This month is physics History.May 1618:Kepler,s Discovery of solar system harmonics .APS. Physics.Volume 28.number5.
Pacholczyk Jozef (1996) Music and Astronomy in the Muslim World, University of Maryland.
Weiss Piero and Richard Taurskin(2008)MUSIC IN THE WESTERN WORLD A History in Documents, University of California at Berkeley http://www.thomsonrights.com.