انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

دیپلماسی فرهنگی و اقوام

ارازمحمد سارلی

نویسنده و روزنامه نگار

 

بسترهای تاریخی و فرهنگی میان دو کشور ایران و ترکمنستان، به‌عنوان ظرفیتی ارزشمند در گسترش و توسعه روابط همه‌جانبه به شمار می‌رود. علاوه بر پیوندهای تاریخی، اندیشمندان و فرهیختگان یک کشور می‌توانند به کمک دیپلماسی آمده، به ایفای نقش برای هم‌گرایی کمک کنند و فرهیختگان اقوام ایرانی نیز از چنین شرایط و قواعدی مستثنی نیستند. در سراسر نقاط مرزی ایران اقوامی زندگی می‌کنند که در آن مرزها، کشوری مستقل، هم‌نژاد و هم‌مذهب با آنان پا گرفته است. این موضوع به‌ویژه پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی و در مرزهای شمالی ایران عینیت بیشتری یافت؛ چون کشورهایی چون ترکمنستان، آذربایجان، قزاقستان، ارمنستان و… در این سرحدات ایران اعلام استقلال نمودند که از قضا بخشی از ایرانیان در داخل مرزهای ایران با مردمان آن سوی مرز هم‌نژاد و هم‌مذهب بودند.

یکی از سؤالاتی که در این‌جا مطرح می‌شود این است که آیا می‌توان از توانمندی و پتانسیل اقوام ایرانی برای توسعه روابط تجاری، فرهنگی و سیاسی با کشور همسایه بهره برد یا خیر؟ و آیا استفاده از نخبگان اقوام در دیپلماسی کشور مفید و سازنده است؟

پاسخ به این سؤال‌ها می‌تواند به بسیاری از ابهامات در زمینه به‌‌کارگیری افراد شایسته قومیت‌ها در مناصب و پست‌های اجرایی متناسب پایان دهد. این‌که یک فرد ترکمن، آذری، عرب، کرد، بلوچ، سیستانی یا… با علقه‌های ایرانی خود در جهت دیپلماسی هم‌گرایی و تنش‌دایی همسایه‌محور یا منطقه‌محور ایفای نقش کند و موجباب رشد و رونق فعالیت‌های مشترک را فراهم آورد، بسیار حائز اهمیت است. تاریخ دیپلماسی ایران در این خصوص نمونه‌های روشنی دارد. برای نمونه دیپلماسی امیرکبیر در تعاملات با همسایگان زبانزد است و اقدامات سنجیده وی با همسایگان شمالی، یعنی کشورها آسیای مرکزی و قفقاز، موجب اقتدار ایران و تقویت مواضع او در برابر تهاجمات روزافزون روسیه شد. شواهد تاریخی مانند سفرنامه میرزاقلی‌خان هدایت گواه صادقی بر این مدعاست. امیرکبیر سفرایی به کشورها فرستاد که توانستند به هم‌گرایی بیشتر کمک کنند و همین امر موجب تقویت اعتماد به نفس این کشورها و پایداری در برابر تجاوزات کشورهای بیگانه شد. حتی امیرکبیر درصدد ایجاد اتحاد با حکومت‌های محلی آسیای مرکزی برآمد تا با تکیه بر پیوستگی‌های تاریخی، اتحادیه قدرتمندی از این کشورها و ایران را در برابر پیشروی روس‌ها سازماندهی کند؛ هرچند متأسفانه توطئه‌های داخلی مانع ادامه کار امیرکبیر شد و این اندیشه به سرانجام خود نرسید.

پیشتر، آخرین پادشاه تیموری، سلطان حسین بایقرا، با انتخاب سفیری جامع‌الشرایط چون امیرعلیشیر نوایی، دانشمند و سیاست‌مدار و وزیر نامدار خود، توانست روابط میان ایران و مناطق تحت قلمرو خویش، از جمله هرات وآسیای مرکزی را به نحو مطلوبی مدیریت کند. امیر علیشیر نوایی به استان پرتنش مرزی استراباد، واقع در محازات آسیای مرکزی آمد و حکمرانی وی در تنش‌زدایی این مناطق تا زمان ظهور صفویان مؤثر افتاد.
استفاده از چهره‌های سیاسی و فرهنگی تاثیرگذار اقوام در بهبود فضای داخلی و پیشبرد روابط دیپلماتیک خارجی بسیار مؤثر است. اقوام ایرانی که نوعاً در انتخابات مشارکت گسترده‌ای دارند و غالباً بالاترین نرخ مشارکت در بین اقوامی چون ترکمن‌ها ثبت شده است (مثلاً رأی ۹۳ درصدی یک شهرستان ترکمن‌نشین به آقای روحانی). طبعاً توقع اولیه آنان پس از پیروزی کاندیدای خود، پاسخ به مشارکت آنان، به‌صورت به‌کارگیری افراد کارآمد و نخبه از قوم خود است و عملی نشدن این خواسته، همواره باعث انتقاد آنان از دولت‌هایی شده که خود در روی کار آمدنشان سهمی داشته‌اند.
سازمان ارتباطات اسلامی و رایزنی‌های فرهنگی جمهوری اسلامی ایران می‌توانند از ظرفیت اندیشمندان اقوام در ایجاد فضای مثبت و اعتمادآفرین حداکثر استفاده را بکنند و بر افکار عمومی اقوام و نیز کشورهای همسایه تأثیر بگذارند. در حقیقت، اقوام ایرانی در میان خود نخبگانی را پرورده‌اند که عشق میهن در دل دارند و عمری در سودای نام بلند ایران اسلامی اندیشیده و قلم زده‌اند و تجارب ارزشمندی اندوخته‌اند. این نخبگان ظرفیت‌های فرهنگی سیاسی کشور مقصد – مثلاً ترکمنستان – را به خوبی می‌شناسند و برای مأموریت‌های دیپلماتیک قابل اعتماد هستند و استفاده از این افراد شاخص، باعث قوت و قدرت کشور و نیز موجب ایجاد زمینه‌های درک و شناخت بهتر لایه‌های پیدا و پنهان اقوام ایرانی است.
پاسخ سؤال کلیدی این یادداشت به نوع نگاه استراتژیست‌های دیپلماسی ایران گره خورده است و بستگی به این مسئله دارد که آیا آنان اقوام و نخبگان اقوام را، یک فرصت می‌دانند و یا تهدید؟ اگر به فرصت بودن این افراد توانمند و تاثیرگذاراعتقاد داشته باشند، آنگاه تعلل در استفاده از وجاهت علمی و قابلیت‌های اجرایی آنان، در دیپلماسی فرهنگی توجیهی نخواهد داشت؛ چون درنگ در این زمینه، عملاً طی چندین دهه، بسیاری از فرصت‌های دیپلماسی را سوزانده و در مواردی به تهدید تبدیل کرده است.