انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

برده و برده داری در ایران (قسمت دوازدهم)

اعراب و سلطه بر ایرانیان

ایرانیان در قالب غلامان ، و کارگزاران دربار و دیوان سالاری خلفا

در اینجا می توان گفت ، گرچه اسلام در تعارض با «قانون نانوشته برده داری» نبوده ، اما چنانچه دیده می‌شود در تفسیری که از آن آیه شد ، داشتن برده را «مشروط به رفتاری صالح و انسانی»، مطابق با موازین اخلاقیِ اسلام دانسته است . و از قضا همین آیین نامه رفتاری است که به قضاوت جامعه اسلامی و حکومت خلفایی می پردازد که به دلیل تکبر ، خشونت و آزار نسبت به طبقات ضعیف جامعه و از جمله برده ها، «ناشایست» ، «غیر انسانی و معارض با آیین اسلام» ، شناسایی می شوند . اکنون با توجه به محوریت بحث که بر اساس «برده و بردگی» است ، می‌باید گام دیگری برداریم و خود را نسبتاً به نقطه آغازینی نزدیک سازیم که خلفا با سوء استفاده از آن ، موجبات انحراف و فساد در جامعه اسلامی را به وجود آوردند.

بنا به تجربه ، معمولا چنانچه پژوهشهای آسیب شناسانه نشان می دهند ، ـ به لحاظ انحراف ـ ، طرحها و آیین هایی ، آسیب پذیرتر می‌شوند که ایده هایشان معطوف به مطرح شدن به صورت «کلان» است . زیرا در بازخوردی سیستمی، حامل تأثیری پارادوکسیکال می‌شوند. به عنوان مثالی مشخص ، زمانی که جامعه اسلامی ، به واسطه خلفای ناشایست در مقام رهبری ، در رابطه با برده ها، مبتنی بر آیین نامه رفتاری مورد تأیید پیامبر، عمل نکرد و برده را به عنوان کالای اقتصادیِ پر سود در نظر گرفت و بدین ترتیب خصوصیات جامعه ی برده دار را به خود گرفت، در موقعیت و شرایطی سقوط کرد که به «خود تخریبی» خویش دامن زد. اما آن شِقی که این جریان پارادوکسیکال را بدین صورت هدایت کرد ، از کجا ناشی ‌شد !؟ احتمالا می توان گفت ، از آن لحظه ای که اهداف مادی جانشین جهاد و اهداف الاهی در اسلام شد ( ۸۰)؛ و جریان «مترقی اسلام» به انزوا رانده شد، بی آنکه از سوی مرجعی موجه و مشروع «مجوز جهاد» در راه خدا و اسلام خلفا باطل گردد؛ بر اساس این مجوز غیر واقعی و باطل ، تمامی جهان غیر اسلام ، به دارالحرب تبدیل شد. و اعراب را مجاز در کشتار و غارت و تاراج غنائم ( و از جمله اسارت ملتها به عنوان برده) کرد . و جالب است بدانیم که در «شرح شرایع الاسلام» ، حکم بردگی ، تنها منوط به میدان جنگ نمی شود ، بلکه جمعیت تمامی سرزمینهای غیر اسلامی (دارالحرب) را شامل می‌شود؛ آنهم به صِرف «غیر مسلمان بودن ». تفاوتی هم نمی کرد که آنها نظامی باشند یا غیر نظامی : کودک باشند یا زن یا مرد و یا جوان و پیر؛ از نظر اعرابِ مسلمان ، همه آنها برده هایی بالقوه به شمار می‌آمدند ( ۸۱) . فقط کافی بود تا دسترس پذیر شوند؛ «از اینرو برخی فقها در آن ایام معتقد [بودند] اگر افرادی از دارلحرب ، از راهی غیر از راه جنگ ، نظیر سرقت و نیرنگ به دارالاسلام آورده شوند ، در حکم غنیمت هستند و پس از پرداخت خمس آنان ، ملک رباینده محسوب می شوند و تصرف در آنها با اجازه امام معصوم جایز و خرید و فروش آنها مباح است» (۸۲). شوق به جنگ و غارت ، کشتن و به اسارت و بردگی گرفتن کفار چنان در روحیه اعراب اثر منفی گذاشته بود که حجاج ، کارگزار خونریز و مقتدر بنی امیه ، متأثر از چنین نگرشی ، اظهار شرم می کرد که مدتی کوتاه از عمر خود را صرف معلمی کرده بود ( ۸۳ ).

در واقع بین «اسارت ـ بردگی» از نظر مسلمانان و غیر مسلمانان، تفاوت مفهومیِ هستی شناسانه ای وجود داشت؛ بدین معنی که تا قبل از اسلام ، تمامی افرادی که در سرزمین مغلوب ، به اسارت و بردگی گرفته می شدند ، به این دلیل «برده» به شمار می آمدند که سپاهشان در جنگ «شکست خورده» بود ؛ حال آنکه نفس «بردگی» در اسلام، از سوی «کافر بودگی» رقم می‌خورد. یعنی تمام کسانی که در جنگ با مسلمانان به دست مسلمین اسیر می‌شدند ، به لحاظ شرع و دین بود که برده محسوب می شدند ؛ در واقع، آنچه آنها را به اسارت می گرفت ، وضعیت «کافر بودگی» آنها بود. بدین ترتیب که پیشاپیش ، همگان در برابر مسلمانان «کافر» محسوب می شدند. تفاوتی هم نمی کرد که آنها از اهل کتاب بودند (پیامبران الاهی) و یا کافران حربی . ماهیتِ برده بودگی، صرف وجودی «کافر» بودگی آنها بود. و تلقی از کافر، هم «غیرِ مسلمان» بود ؛ اعم از کافر حربی یا اهل کتاب. ( ۸۴ ) .
ژان ژاک روسو ، نظریات جالبی در خصوص «قدرت و برحق بودگی» دارد ؛ و یکی از آنها حامل این نظر است که «قدرت» و «علتِ قدرت»، رابطه‌ای دیرینه و غیر قابل تفکیک از یکدیگر دارند. به طوری که فی‌المثل معتقد است که اگر قوی‌تر قدرت‌اش را به صورت «حق» و همچنین «اطاعت» از آن‌ را به صورت «وظیفه» در نیاورد، هرگز، آنقدر قوی نیست که همیشه حاکم بماند ( ۸۵) . این می‌تواند مصداقی باشد از وضعیت برده ها و اسرای جنگی تا قبل از جهان اسلام؛ اما چنانچه دیدیم ، تفاسیر «برحق بودگی» ای که توسط سود جویانی که در صدد انحراف مسلمانان از اهداف اولیه خود بودند ، خیلی زود با اتکا به ثروت اندوزی ها و فساد مالی و تجارت برده و رونق اقتصادیِ ناشی از غارت گری ها ، معیار دیگری را برساختند که بر اساس آن ، «بردگی» و جریان «برده ساز»، از میدان جنگ فراتر می‌نشست و سراسر جهان عاری از اسلام را در بر می گرفت . و ناگفته نماند که حتی اگر برده ها، آنهایی که به دین اسلام گرویده بودند ، در ازای پرداخت فدیه ، از بردگی خلاص می یافتند ، در مقام شهروند درجه دو محسوب می شدند ( ۸۶ ) .

ادامه دارد …

منابع :
.۸۰ عبدالرضا عرب ابوزید آبادی ، بررسی تاریخی اسلام و برده داری با تکیه بر سیره معصومان علیهم السلام ؛ قم : موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ه) ، مرکز انتشارات ، ۱۳۸۸ ، ص۲۶۷
.۸۱ محمد حسن النجفی ، جواهر الکلام فی شرح شرایع الاسلام ، تحقیق عباس قوچانی ، محمد قوچانی و علی آخوندی ، ج ۷ ، ص ۵۵۶ـ ۵۵۴؛ برگرفته از کتاب بررسی تاریخی اسلام و برده داری با تکیه بر سیره معصومان علیهم السلام ؛ عرب ابوزید آبادی ، عبدالرضا ، بررسی تاریخی اسلام و برده داری با تکیه بر سیره معصومان علیهم السلام ؛ قم : موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ه) ، مرکز انتشارات ، ۱۳۸۸ ، ص۱۰۳
.۸۲ محمد حسن النجفی ، جواهر الکلام فی شرح شرایع الاسلام ، تحقیق عباس قوچانی ، محمد قوچانی و علی آخوندی ، ج ۷ ، ص ۵۵۶ـ ۵۵۴؛ برگرفته از کتاب بررسی تاریخی اسلام و برده داری با تکیه بر سیره معصومان علیهم السلام ؛ عرب ابوزید آبادی ، عبدالرضا ، بررسی تاریخی اسلام و برده داری با تکیه بر سیره معصومان علیهم السلام ؛ قم : موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ه) ، مرکز انتشارات ، ۱۳۸۸ ، صص ۱۰۴
.۸۳ زرین کوب ، عبدالحسین . تاریخ مردم ایران (از پایان ساسانیان تا پایان آل بویه ) ، ص ۵۵ ـ ۵۶
.۸۴ عرب ابوزید آبادی ، عبدالرضا ، بررسی تاریخی اسلام و برده داری با تکیه بر سیره معصومان علیهم السلام ؛ قم : موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ه) ، مرکز انتشارات ، ۱۳۸۸ ، ص ۱۰۳
.۸۵ روسو، ژان ژاک، قرارداد اجتماعی، ترجمه منوچهر کیا، انتشارات دریا، تاریخ انتشار ۱۳۴۸، ص ۹
.۸۶ محمد حسن النجفی ، جواهر الکلام فی شرح شرایع الاسلام ، تحقیق عباس قوچانی ، محمد قوچانی و علی آخوندی ، ج ۷ ، ص ۵۵۶ـ ۵۵۴ ؛ برگرفته از کتاب بررسی تاریخی اسلام و برده داری با تکیه بر سیره معصومان علیهم السلام ؛ عرب ابوزید آبادی ، عبدالرضا قم : موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ه) ، مرکز انتشارات ، ۱۳۸۸ ، ص۱۰۳