غیر قابل تصور تنها غیر قابل تصور تا حالا اتفاق افتاده است. پس، مانند کیسه رم، از لحاظ تاریخی اجتناب ناپذیر به نظر می آید. انتخاب دونالد ترامپ به عنوان رئیس جمهور بعدی ایالات متحده با زلزله سیاسی جهانی همراه است. اگر وعده های انتخاباتی او که بسیار زیاد و بی پروا بودند، درست باشد، پیروزی آقای ترامپ از شایعات خیرکننده سیاسی و اقتصادی ارتدوکسی زمان نیودیل در دهه اخیر خبر خواهد داد، اما با اهداف و تاثیرات متضاد. آن در مسیرش روایت مترقی بیمارگونه درباره آمریکای مدرن و جهان فرن ۲۱ را متوقف می کند. این نشان دهنده یک پارگی در آمریکایی هست که نظم اقتصادی و سیاسی جهان لیبرال را تحت سلطه دارد و به نظر می رسد در قرن ۲۱ و بعد از سقوط کمونیسم و و اوج اقتصدا چبن فرمانروایی می کند.
در این معنا، پیروزی ترامپ به طور فزاینده ای هشدارهای کلی تغییر به سمت راست را در سیاست های پساصنعتی دموکراسی های غربی منعکس می کند، که ترقی خواهان دوباره پاسخ ناکافی دارند. برابر با بریتن برکست رای ها آشکار و واقعی است. بنابراین، شاید، پیروزی ترامپ به ملی گرایان در حزب های اروپایی کمک زیادی کند به عنوان مثال مارتین لی پن به سرعت وارد این دسته شد. نتیجه باعث تاسف لیبرال ها در سراسر آمریکا و فراتر از آن خواهد شد. اما این نتیجه باعث خوشحالی در مسکو و دمشق خواهد شد که احساس شجاعت خواهند کرد. این هفته، هفته خوبی نیست که لیتوانی ها و یا اوکرانی ها و سایر دشمنان با سوری ها مخالف کنند. نتیجه یک چالش نسلی به سیاست های ترقی خواهان برای پیدا کردن پیام رادیکال و معتبر است که آنها را از خیلی از کشورها و نه فقط آمریکا فراری می دهد.
نوشتههای مرتبط
جدی گرفته نمی شود
اما این در درجه اول یک فاجعه آمریکایی است که امریکا برای خود به ارمغان آورده است. هنگامی که او وارد انتخابات شد، دولت آمریکا قادر نبود روش های معتبری برای صف آرایی علیه آقای ترامپ و آنچه او اظهار می کند، ارائه کند. هیلاری کلینتون در این آزمون مهم هم برای خودش و هم آنچه پیشنها کرده بود شکست خورد؛ برای او این پایان کار است. اما او نشانه بود نه علت. آقای ترامپ در طول مناظرات طولانی و تلخ جدی گرفته نمی شد و به طور گسترده ای انتظار نمی رفت که خانم کلیتون را شکست دهد. در هر مرحله، نامزدی او نابود شده تصور می شد. نظرسنجی و محاسبات احتمالی به ندرت به سمت او متمایل بودند؛ که هر دو الان فاقد اعتبارند. فقط بعد از مداخله مدیر اف بی آی، کمتر از دو هفته قبل از انتخابات، به طور گسترده ای تصور شد که جداول ممکن است به نفع آقای ترمپ باشد. با این وجود در نزدیکی رای شماری آقای ترامپ دوباره در بیرون بود.
با این حال پیروزی بزرگ آقای ترامپ در انتخابات در موقعی که اگر نظرسنجی های بیرونی درست بودند، بسیاری از مردم قبل از عصبانیت جیمز کامی تصمیم گرفته بودند. پیروزی آقای ترامپ قطعی بود. آن قبل از هر چیزی در رای سفید پوستان درست شده بود؛ صرف نظر از جنسیت، سن یا آموزش و پرورش، مردم سفید پوست بیشتر به او رای دادند. این ناراحتی بسیار خوبی در تاریخ مدرن آمریکا بود. او در بیشتر ایالت های میدان نبرد مانند اوهایو، پنسلوانیا، فلوریدا، کارواینای شمالی و ویسکانسون که کمپین انتخاباتی کلینتون پول خرج کرده بودند، برنده شد و در کالج جمهوری خواه الکترال بیش از سیصد رای آورد. این اکثریت بر به اصطلاح کشورهای روگذر متمرکز شده است که که ساکنان دژهای بزرگ دموکرات در سواحل اغلب تنها از فاصله ۳۵۰۰۰ فوت دیده می شود. اما در این جریان انقلابی دولت های شمالی، به طور عمیق تری و با استحکام بیشتر جنوب را تحت فشار قرار داد، اگر چه سیستم کالج انتخاباتی پیروزی آقای ترامپ می گوید: خانم کلینتون می خواهد برنده شدن آرای عمومی را با زدو خورد بدست آورد، همان طوری که دموکرات ها از ۱۹۸۸ در هر انتخاباتی این کار را کرده اند.
دموکرات در هم شکست
در ضمن، نامزدهای مربوط به کنگره جمهموری خواه (خانم کلینتون) که بعد از مشاجرات تلویزیونی زشت بین خودشان و نامزد انتخاباتی فاصله افتاد، خودشان را بر آقای ترامپ پیروز دانستند. جمهوری خواهان بیشتر کرسی ها را در رقابت های مجلس سنا تصرف خواهند کرد، و شانس اکثریت را در ۲۰۱۸ گسترش خواهد داد، زمانی که ذینفعان اوباما در موج انتخابات مجدد در ۲۰۱۲ با رای دهندگان مواجه شدند. بیشتر قابل پیش بینی است که، کاخ بصورتی پایدار و محکم همچنین در دست جمهموری خواهان باقی ماند؛ پل رایان و معاونان او بیشتر از افراد حزبشان و شاید از یک انسان جدید کینه توز در کاخ سفید بیشتر از دموکرات های درهم شکسته می ترسند، برای آنها این نتیجه دربردارنده همه ترس ها است.
رئیس جمهور ترامپ شوکی (هراس، تصادم) است که در سراسر جهان شنیده شد. حالا که او برنده شده است، تبیینهای فوری به طور سیل آسایی شروع شده اند: که آن توده ای (بسیج) از افراد وابسته به این یا آن جمعیت تعیین کنند بودند یا نبودند؛ که او از رفتار خشمگین بی ثبات خود سو استفاده کرده است؛ که او برای میلیون ها نفر که احساس می کردند توسط مرفه ومترقی ها رها شده اند، صحبت کرده است؛ که بومی گرایی آمریکا همواره به مراتب قوی تر از لیبرال ها که در موردش فکر می کرد به نظر می آید. که او یک نامزد مشهور در سن و سال شهرت – وسواس بود؛ که او ببر سیاست های پس از حقیقت را رانده است؛ که دوباره بزرگ ساختن آمریکا بخشی از یک پیام در یک کشور نظامی و امپریالیستی بود؛ که برای مردان سفید پوست (و بسیاری از زنان سفید) همراه با صحت سیاسی بود؛ که زن ستیزی از آن دوری می کند؛ که مسیر رسانه ها شکست می خورد اگر اعلام خطر می کردند؛ که این قضاوتی درباره سال های ریاست جمهوری بارک اوباما است؛ که خانم کلینتون همیشه نامزد مخالف اخلاق با قانون بود؛ که کار زشت نژاددپرستانه ای در سیستم رای گیری وجود دارد؛ آن این بود که روس ها برای او پیروزی را بدست آوردند.
هیچ کدام از این توضیحات بی ربط نیستند. همه آنها چیزی برای گفتن دارند.اما مراقب باشید از اطمینان (یقین) های لحظه ای. همانطور که برکست، بلافاصله پس از یک ناراحتی بزرگ، یک دوره مدارک دقیق جمع آوری شد و به ترتیب منعکس شدند. این نه راهی برای کاهش جدیت بسیار زیاد آنچه که در روز سه شنبه انفاق افتاده بود، می باشد و نه آن که می توان درک درستی از نگرانی های آنچه آقای اوباما پبشتر انجام داده است و آنچه آقای ترامپ به عهده می گیرد، داشت.
چهار ترس خاص در حال حاضر برجسته می باشند. اولین ترس رها کردن دستور جلسات لجام گسیخته در واشنگتن می باشد، حالا که جمهوری خواهان کاخ سفید و کنگره با هم کنترل می کنند، صد سال گذشته چیز نادری است. در سخنرانی بزرگ خانم کلینتون به درستی بر نیاز از دفاع از ارزش های دموکراتیک تاکید کرد؛ او همچنین توجه دیگران را به قانون آقای اوباما درباره بهداشت و درمان و تغییرات آب و هوایی جلب کرد. آقای ترامپ و جمهوری خواهان کنگره تفاوت هایی دارند؛ او آمادگی بیشتری برای استفاده از قدرت دولت نسبت به خیلی از آنها دارد. اما آنها حالا در یک مسیر روشن به سوی تغییر شکل دیوان عالی کشور و بیشتر از دوازه صندلی قضاوت در رده های پایین را در تصور خود را دارند. تاثیر بر مسائل نژادی، جنسیتی و برابری جنسی احتمال دارد موجب شوند دوره مسئولیت آقای ترامپ بیشتر طول بکشد. جنگ های فرهنگی بازگشایی خواهند شد. حق سقط جنین در معرض تهدید هستند.
تاثیر نژادی
دومین ترس این است که تاثیر نتیجه این رقابت در امریکا خیلی وسیع است. آقای ترامپ علیه مهاجران و علیه مسلمانان مبارزه می کند، به آمریکایی ها سیاه و لاتین توهین می کند، تبلیغاتی راه اندازی می کند که بعضی ها ضد بهود به نظر یرسند، و توسط هر نژادپرست سفید در زمین به پیروزی تشویق می شد. رای دهندگان او می خواهتد او به هدفش برسد. هر عملی که او در این زمینه انجام می دهد تهدیدی برای جدایی و متراکم شدن است. پس از نیم قرن پیشرفت نژادی ناهموار اما غیر قابل انکار در امریکا، عواقب ناشی از هر تلاش برای برگشت زمان می تواند وخیم باشد.
ترس سوم این است که آیا آقای ترامپ طرح های اقتصادی را برای برخی از جوامع فقیر که به او رای قاطع داده اند ارائه خواهد کرد. آقای ترامپ خشمی دارد که بسیاری از رای دهندگان فقیر و سفیدپوست احساس می کنند. اما واقعا او چه کاری در این باره می تواند انجام دهد؟ به چه دلیلی جمهوری خواهان کنگره به این موضوع اهمیت می دهند؟ او می تواند تلاش کند تا با موانع حامیان مصنوعات داخلی که دوستشان دارد، سازش کند. که طرفداران او را خشنود خواهد ساخت. اما دشوار به نظر می رسد ، چگونه او می تواند معادن قدیمی، کارخانه ها و کارگاه ها را به زندگی باز گرداند. بسیاری از آمریکایی ها احساس را پشت سر گذاشته اند و مایوس هستند. اگرچه، آقای ترامپ در حال بازی کردن با آتش است اگر، در پایان، مشخص شود که او از اشتیاق آنان و طبقه ثروتمند شهری که به آن تعلق دارد، برای رسیدن به پیشرفت استفاده کرده است.
ترس نهایی و فراگیر، برای جهان است. پیروزی آقای ترامپ به معنی عدم اطمینان در مورد استراتژی آینده امریکا در جهان است که به مدت طولانی به ثبات ایالات متحده متکی بود. اما ظرفیت آقای ترامپ برای بی ثبات کردن تقریباً بی حد و حصر است. سیاست های نظامی، دیپلماتیک، امنیتی، زیست محیطی و تجاری او این توانایی را دارند که اوضاع جهان را وخیم تر کنند. آمریکایی ها این هفته کارهای خطرناکی انجام داده اند. چونکه هر آنچه آنها انجام داده اند، به نظر ما تاریک، نامطمئن و ترسناک می باشد.