انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

دیدگاه های تکاملی و بوم شناسی (قسمت دوم)

آن مکی روی برگردان مهسا شیخان

مباحثاتی در حوزه بوم شناسی پزشکی

بوم شناسی پزشکی از سوی انسان شناسان پزشکی و انسان شناسی پزشکی انتقادی که نظریه انطباق، و یا انطباق گرایی، را از منظر سیاسی محافظه کارانه می دانند، مورد انتقاد قرار گرفته است. با این باور که نظریه انطباق سلامت نامناسب و ضعیف را به عنوان شاهدی بر ژن های غیر برتر توضیح می دهد. برخی افراد، بوم شناسی پزشکی را با داروینیسم اجتماعی برابر می دانند. نتیجه مثبت این گفتگو گام هایی به سوی یکی کردن بوم شناسی پزشکی و اقتصاد سیاسی بهداشت در درون بوم شناسی سیاسی بهداشت است. این زیر حوزه در حال رشد تحقیقات آتی را نوید می دهد.

حوزه دوم مباحثه حاضر با این مسئله مرتبط است که آیا مدل ها و روش های بوم شناسی، از مطالعات جمعیت های جانوری گرفته شده اند یا نه، و اینکه می توان با در نظر گرفتن تاثیرات گسترده فرهنگ این گونه مطالعات، آن ها را به درستی به جمعیت های انسانی نسبت داد. مفهوم ظرفیت حامل خصوصا مشکل ساز است، در این معنا که نشان دادن نظم انسانی در زمینه بزرگی خانواده و یا نسبت های جنسیتی در میان فرزندان به صورتی مستقیم با منابع محیطی مرتبط است (اسمیت و اسمیت ۱۹۹۴).

علی رغم این انتقاد ها، بوم شناسی پزشکی در مطالعه سلامت و بهداشت در محیط های سخت که محدودیت های انعطاف انسان و نبوغ فرهنگی به آزمون گذاشته می شود، بسیار امید بخش باقی مانده است. این محیط ها به صورت سنتی کرانه های محیط هایی آب و هوایی و بارومتریک بوده اند. در سال های اخیر، پایگاه های بینهایت دورافتاده مثل امکانات تحقیقاتی قطب، زیردریایی ها، و پایگاه های فضایی چالش های جدیدی را برای انبوه جمعیت، انزوا و خستگی ارائه داده اند. کاربرد بوم شناسی پزشکی در این محیط ها در تحقیقات آتی باروری و شکوفایی خود را اثبات کنند.

دیدگاه های تکاملی بر روی بیماری

دیدگاه های تکاملی در برگیرنده دو بعد است: تکامل ارگانیسم بیماری که بر جمعیت های انسانی تاثیر می گذارند، و تاثیر تکامل زیستی و فرهنگی انسان بر روی رفتارهای این اورگانیسم ها، که تعاملات میان میزبان و خط سیر آن ها را در بر می گیرد. انسان شناسان پزشکی همچنین مدل های تکاملی رفتار بیماری را نشان می دهند.

تکامل و بیماری

پزشکی تکاملی، که پزشکی داروینی نیز خوانده می شود، پایه نظری و فکری خود را بر مبنای نظریه انتخاب طبیعی قرار داده است. تفاوت های مرگ و میر و موفقیت های تولید مثل را به ویژگی های ژنتیکی که به انتقال بین نسلی متعدد آن ویژگی ها منجر می شود نسبت می دهند. ویژگی هایی که از تقسیم سلولی تصادفی ایجاد شده و نشان داده اند که سودمند هستند، در محیط های مورد نظر به صورتی متفاوت منتقل می شوند و در طی چندین نسل تحت شرایط مرگ و میر انتخابی منتقل شده و حفظ می شوند. نیروهای گزینشی شامل آب و هوا، بلندی، دسترس بودن غذا، مخاطرات محیطی و بیماری ها از جمله عوامل موثر قلمداد می شوند.

به صورت فرضی، تنوع ژنتیکی نسبت به عفونت مقاومت ایجاد می کنند، و تطبیق زندگی با محیط با کمبودهای تغذیه ای، و یا انطباق با محدودیت های محیطی مثل کمبود اکسیژن به مقادیر مختلف در جمعیت های متنوع بنا به تولید مثل های مختلف و بقاهای مختلف تفاوت دارد. این بدان معنی است که تنوع با افزایش تطبیق و تناسب داروینی همبستگی دارند. محرک های تنش زا که بر بقاء کودکان و باروری بزرگسالان تاثیر می گذارند بیشترین ارتباط را با این موضوع دارند. در حالیکه مارکرهای ژنتیکی جداگانه مثل انواع هموگلوبین راحت ترین همبستگی را با شیوع بیماری، و نرخ باروری دارند، ویژگی های رفتاری ممکن است به روشنی با تناسب همبستگی داشته باشند. تکنیک های مدیریت بارداری، الگوهای رژیمی، سیستم های تولد، و مراقبت از نوزاد از جمله متغیرهای غیر ژنتیکی برخوردار از اهمیت زیاد در نرخ های بقاء کودک و مادر در محیط های پاتولوژیک و یا بسیار دشوار هستند.

البته، تناسب متفاوت شامل چیزی بیش از مقاومت در برابر بیماری است. تکامل ویژگی های موفق تولید مثل و راهبردهای آن از جمله علاقه اصلی انسان شناسی زیستی فرهنگی محسوب می شود (تریواتان ۱۹۸۷) و اکثر نظریه تاریخچه زندگی را تاکید می کند (هیل و هرتادو ۱۹۹۶). مراقبت های والدین (خصوصا تحریکات مادرانه و ارتباط) در ارتباط با نوزادان نرمال و غیر نرمال و رشد کودک در محیط های مختلف، شامل شرایط تاریخی فقر مطلق که در آن ترک و قتل کودک شیوع داشته، مطالعه شده است (هردی ۱۹۹۹).

تکامل بیماری

در پیگیری علت شناسی یک بیماری و یا علایم آن، پزشکی تکاملی، در ادامه دوگانه مریر ۱۹۶۱ (دورهام ۱۹۹۱)، علت های تقریبی و نهایی را مطالعه می کند. علت تقریبی دیابت نوع ۲ استفاده ناقص از انسولین توسط بدن است. زمینه ژنتیکی ابتلا به این نوع از دیابت، که عموما در میان بزرگسالان دیده می شود، ناهنجار به نظر می رسد. با این حال، علت اصلی دیابت در معنایی تکاملی را می توان در فشارهای دوره ماقبل تاریخ جستجو کرد. با در نظر گرفتن عدم اعتبار و نوسان مکمل های غذایی برای جویندگان غذا و کشتکاران، ژن هایی که استخراج انرژی کارآمد از منابع غذایی ذخیره افزون انرژی رژیم غذایی را سبب می شوند، ثابت کرده اند که خصوصا برای بقاء در زمان کمبود غذا و یا قحطی ها حیاتی هستند. با این حال، جمعیت های کنونی که این ویژگی را به ارث برده اند، ژنوتایپ صرفه جو نامیده می شوند (نییل ۱۹۶۲)، و ممکن است دریابد که این الگوی ژنتیکی دیگر در موقعیت های غذای زیاد و یا مازاد انطباقی، خصوصا کربوهیدرات یافت می شود.

به صورتی متناقض، مفهوم ویژگی انطباقی از تحلیل هموزیگوت های موروثی آلل هایی که منجر به مشکلات بالینی مثل کم خونی سلوی داسی شکل، تالاسمی، و کمبود G6PD (گرین و دانیوبیو ۱۹۹۷) به دست می آید. در وراثت هتروزیگوت، یک ژنوتایپ تغییر یافته ممکن است ویژگی های میزبان را به گونه ای تغییر دهد که یک انگل نتواند به صورت نرمال عمل کند، در بسیاری موارد ایجاد مقاومت و یا ایمنی به بیماری را ایجاد می کند. در نوع هموزیگوت، ژنوتایپ می تواند برای میزبان زیان آور باشد.

پزشکی تکاملی سرنخ هایی را برای درک بیماری های مزمن فاسد کننده (CDD) که بر بزرگسالان در جمعیت های معاصر تاثیر می گذارند، یافته است. گونه های انسانی در طی چندین میلیون سال در اکوسیستم هایی بی شباهت به محیط های تغییر یافته و الگوهای امرار معاش ۱۰۰۰۰ سال اخیر تحول یافته اند. ژنوم انسان از یک رژیم بسیار فعال، شیوه زندگی متحرک، وابسته به جانوران همه چیز خور، رژیم غذایی پر پروتئین، و میانگین طول عمر کم، و عفونت های انگلی همه گیر منشاء یافته است. بنا به گفته گربر و کروز (۱۹۹۹، ص. ۴۴۷) “لالل ها که در استخر ژن حفظ شده اند آن هایی هستند که با بقاء اولیه ارتقاء یافته، رشد، توسعه و بلوغ تا سنین تولید مثل مرتبط هستند، بدون توجه به تاثیرات کشنده ای که ممکن است داشته باشند.” آلل ها افراد را در معرض تخریب فیزیولوژیکی در میانه زندگی قرار می دهند، برای مثال، از طریق دیابت نوع دو، بیماری صفرا، بیماری های خود ایمنی، و فشار خون، مثال هایی از ویژگی های متضاد آلل ها که تاثیراتی متضاد در سنین مختلف دارند، هستند (گربر و کروز ۱۹۹۹، ص. ۴۴۶).

علاوه بر طرح جدید بیماری های سنین پیری به عنوان محصول جانبی تکاملی، پزشکی داروینی همچنین، از طریق یک چارچوب انطباقی، مشکلات سلامت جوانی را تفسیر می کند. یرقان یا زردی نوزادان شامل سطوح بیلی روبین پیشرفته در خون است، که کمبود سلول های قرمز و دیگر پروتئین ها و حذف تدریجی محصولات زاید را از طریق دستگاه گوارش را نشان می دهد. بیلی روبین حذف شد می تواند در مغز سمی باشد، و منجر به ناتوانی شود، ناشنوایی، و یا مرگ (برت و نیرمیر ۱۹۹۹، ص. ۸).

از آنجا که نیمی از تمامی نوزادان، خصوصا نوزادانی که از شیر مادر تغذیه می کنند، در هفته اول زندگی خود بدون تجربه کردن پیچیدگی های عصب شناسی آن به زردی مبتلا می شوند، پزشکی تکاملی این پرسش منطقی را مطرح می کند: آیا این موقعیت یک بیماری محسوب می شود؟ آیا در اکثر نوزادان یک عملکرد انطباقی است؟ و یا در گذشته تکاملی مان انطباقی بوده است؟ برت و بیرمیر (۱۹۹۹، صص. ۹، ۱۴-۱۵) پیشنهاد می کند که بیلی روبین به عنوان آنتی اکسیدان در یک محیط تنش زا، و نسبتا پر اکسیژن عمل می کند. آنزیم آنتی اکسیدان نوزاد و دفاع آن ها در موقعیت در مجاورت سطوح بالای رادیکال های اکسیژن آزاد در شش ها نابالغ هستند. بنابراین سطوح بالای بیلی روبین ممکن است مزیت های انتخابی را ارائه کند.

تحلیل هایی مشابه نیز در مورد گاز معده نوزادان انجام شده است، شرایطی مرموز از ساعت های طولانی گریه نوزاد که به نظر می رسد در دو ماهگی آغاز می شود و کم کم محو می گردد، در یک معنای تکاملی، گریه نشان دهنده ارتباط نوزاد برای کسب غذا و توجه است. از آنجا که مراقبان نوزاد و نوزدان اغلب از منظر فضایی در خانه های معاصر جدا هستند، گریه نوزاد ممکن است به دلیل دشواری در ایجاد امنیت و راحتی برای کودک طولانی شود. به جای معالجه کودک، کاربردهای این دیدگاه این است که الگوهای مراقبتی والدین را می توان تغییر داد (بار ۱۹۹۹).

تکامل رفتارهای درمانی

تفاسیر کنونی از ریشه های رفتارهای پایای سلامت و سیستم های پزشکی تکامل در بخش های بالایی هرم و در انسان ها وجود دارد (فابرگا ۱۹۹۷، ص. ۱۸۴؛ لغت مم از داوکین ۱۹۸۲ گرفته شده است). یک healmeme واحدی از اطلاعات و یا دستورالعمل های یادگرفته توسط افراد در برخورد با درد، جراحت، و یا بیماری است. این واحد در مغز ذخیره شده است و بعد به دیگر بخش ها ارتباط می یابد و منتقل می شود. این یک ویژگی عام نیست، اما اگر تاثیرات سودمندی در افراد و یا گروه ها داشته باشد، حفظ می شود. اگر نه، انتخاب نمی شود.

بنا به نظریه فابرگا (۱۹۹۷، ص. ۳۱)، انطباق زیستی برای بیماری و درمان، به صورت محکم تری در درون حوزه تکامل ژنتیکی ریشه دارد، و انطباق اس اچ نامیده شده است. عناصر این انطباق شامل جستجوی رهایی از درد، ایجاد ارتباط در مورد درد، از طریق حالت ها و اصوات، و دریافت و یا ارائه کمک به همنوع است. تغذیه و مراقبت از اعضای نماینده گروه، اشتراک گذاری غذا و آب، و کنش های معالج مستقیم (لیسیدن زخم ها، فشار برای بند آوردن خونریزی، و استراحت برای حفظ انرژی) از جمله سایر مثال ها هستند. رفتارهای خاص SH الزاما مبتنی بر غریزه نیستند، خصوصا در جانداران اجتماعی. آنچه که به صورت ژنتیکی برنامه ریزی شده است (فابرگا ۱۹۹۷، ص. ۳۴) شکوفایی کمک یابی و ارائه کمک در زمان جراحت و یا بروز بیماری است، و یا زمانی که مشکلاتی مثل هجوم انگل ها ایجاد می شود (با این حال، رفتارهای تیمارکردن). دیگر جنبه های انطباق شامل کنجکاوی در مورد بیماری، برخی شیفتگی ها با ظهور آن ها، و تقدیر مهربانانه از دشواری های آن ها و تلاش برای وارونه کردن تاثیرات ناخوشی” (فابرگا ۱۹۹۷، ص. ۳۸). این اجزاء پایه تکامل سیستم های پزشکی را در گروه های انسانی تشکیل می دهند.

کاربرد نظریه تکامل در تنوع فرهنگی

در دهه های اخیر، انسان شناسان پزشکی به دنبال شواهدی از بازخورد میان تنوع های فرهنگی، پویایی های جمعیتی، سلامت و بهداشت، و ژنتیک در حوزه مباحثه ای پزشکی داروینی بوده اند. نظریه تکامل، و نقش عوامل فرهنگی در تغییرات انطباقی، دوباره بررسی شدند. برای مثال، هم تکاملی، نظریه از تکامل از طریق انتخاب های فرهنگی (دورهام ۱۹۹۱، ص. ۳۸)، به تکامل اروگانیک و مولکولی موازی باور دارد.

مثالی که این ارتباط را میان تنوع فرهنگی و تکامل نشان دهد میزان غیر معمول تنوع در سیستم های ازدواج تبتی، شامل چندهمسری، چند شوهری، چند زنی، و تک همسری بوده است. این تنوع، از دید دورهام (۱۹۹۱، صص.۵۹-۷۰)، راه حلی برای ناباروری مرد و زن محسوب می شود. این به یک زوج نابارور این اجازه را می دهد تا یک زن، شوهر و یا p’horjag (شوهر اضافه) را به خانه می آورند به طوری که وارثی را بتوان برای آن خانواده متولد کرد.

این روش همچنین اجازه می دهد به انعطاف پذیری اقتصادی، سودی در یک اکو سیستم با ارتفاع بلند با تولید مثل کم و فصلی در زمین های قابل کشتکاری نادر (دورهام ۱۹۹۱، ص. ۷۱). لازم به ذکر است که، انعطاف پذیری مشابه در ساختارهای خانه داری و انوع ازدواج به صورت سنتی در میان ساکنین قطب به دلایل بسیاری یافته شد.

نظریه تکامل با هم بدان معنی نیست که تنوع در اشکال ازدواج به صورت ژنتیکی برنامه ریزی شده اند. بلکه، تنوع های ژنتیکی مو با تنوع رفتاری موازی هستند، و هر دو به مطلوب ترین انعطاف پذیری در عدم قطعیت محیطی منجر می شود. زاد و ولد ارتقاء یافته زنان خانه دار به موفقیت باروری منجر می شود، در حالیکه سیستم های ازدواج به خودی خود بنا به موفقیت های تولید مثلی شان حفظ می شوند در کسب مزایای خانه دار و جامعه (دورهام ۱۹۹۱، ص. ۷۸).

مناقشاتی در مطالعات تکامل بیماری

انسان شناسان زیست فرهنگی (Biocultural) مدت زیادی است که در مورد پاسخ های بومی به پاتوژن های باکتریایی وارد شده از منظر تاریخی مباحثاتی را ارائه می دهند، برای مثال، سرخک، آبله مرغان و مالاریا. اکثر جمعیت های بومی میزان بالایی را از شیوع و مرگ و میر ناشی از بیماری ها تجربه می کنند که طی برخوردهای اولیه با محققان و ساکنین ایجاد می شوند. دلایل پیشنهادی برای افزایش این آمادگی ابتلا به بیماری افراد محلی از ناتوانایی تا وجود آنتی بادی ها (بلک ۱۹۷۵)، سوء تغذیه، استرس، تا در معرض بیماری قرار گرفتن در شرایط تماس (کوک ۱۹۷۶) ذکر شده اند. دیگر محققان مرگ و میر طی واگیر بیماری را به فروپاشی ساختار اجتماعی، قوانین جامعه، و سیستم های بهداشتی نسبت داده اند (نییل ۱۹۷۰). واکنش های روانشناختی شامل بی تفاوتی و ناامیدی به کم شدن آب بدن (Deydration)، سوء تغذیه، و مقاومت های در حال کاهش روزافزون به عفونت های دسته دوم را ایجاد می کنند.

پزشکی تکاملی توضیحاتی را برای هر کدام از ترکیبات بیماری های مدرن ارائه داده است از چاقی مفرط تا کمر درد، آسم، افسردگی، اعتیاد و عفونت گوش میانی. آلرژی ها، برای مثال، تصور می شدند که به پاسخ های انطباقی اولیه به عفونت های انگلی مرتبط هستند (نس و ویلیامز ۱۹۹۴). حتی به شیوه ای مسئله ساز تر، توضیحات تکاملی برای انحرافاتی، مثل تجاوزهای همجنس گرایانه، سوء استفاده های جنسی، و زنا، افسردگی، قاتلین بچه ها به کار گرفته شده اند. به صورت فکری ممکن است برقراری ارتباط میان بیماری های کنونی با شرایط گذشته رضایت بخش باشد، اما میزان این جبر ژنتیکی مسئله ساز است.

خلاصه: انسان شناسان پزشکی در بسیاری از تخصص های مدل هایی از تحول و بوم شناسی را برای پیش بینی و توضیح عواملی که بر سلامت تک تک موجودات زنده تاثیر می گذارند ارائه می دهند، رشد و یا زوال جمعیت های مختلف، و بقاء گونه های انسانی. از آنجا که ژنوم انسان را زیست شناسان و انسان شناسان زیست فرهنگی (biocultural) ترسیم و تحلیل کرده اند، شاهدی بر وجود ارتباطات میان انطباق های محیطی و تغییرات ژنتیکی بسیار روشن خواهد بود.

در حال حاضر، ما نسبتا موارد نیرومندی از ایجاد ارتباط میان تغییر تکاملی و تغییرات بوم شناسانه مستند تاریخی ایجاد کرده ایم. یک مورد کلاسیک شامل تغییرات فرهنگی در حوزه کشاورزی در غرب آفریقا حدود ۴۰۰۰ سال پیش است، که به گسترش روزافزون انواع مهلک مالاریا منجر شده است. در این مورد، انتخاب طبیعی برای آلل ها که مقاومت هایی را برای مالاریا ایجاد می کنند (انواع هموگلوبین مثل اس، سی، ای و کمبود آنزیم ها مثل G6PD) مثالی روشن از انطباق ژنتیکی با اختلالات محیطی را ارائه می دهد (گرین و دانوبیو ۱۹۹۷). جغرافی دانان پزشکی و انسان شناسان فیزیکی به جستجو برای شاهدهایی قوی برای مقاومت های جمعیتی به طاعون، سل، آبله مرغان، سیفلیس، و دیگر بیماری هایی که تاریخ بشریت را تغییر داده اند، ادامه می دهند. با مدل های مناسب بوم شناسی بیماری و مکانیسم های تکاملی، انسان شناسان پزشکی ممکن است به درک آتی و جلوگیری از بیماری، ناتوانی و عدم تعادل محیطی کمک کنند.

ایمیل مترجم: sheykhan.m@gmail.com

دیدگاه های تکاملی و بوم شناسی (قسمت اول)

http://anthropology.ir/node/22809

 

ویژه نامه ی «هشتمین سالگرد انسان شناسی و فرهنگ»
http://www.anthropology.ir/node/21139

ویژه نامه ی نوروز ۱۳۹۳
http://www.anthropology.ir/node/22280