حس تعلق به مکان را می توان رابطه ای عاطفی و پر معنا بین شخص و مکان توصیف کرد. پیوندی احساسی که مردم آن مکان را به عنوان قرارگاهی برای بازگشت بدان ارزشمند بدانند. درحقیقت احساس تعلق به مکان شاخصی است که از طریق آن می توان متمایز بودن آن مکان را برای مردم ، نسبت به دیگر مکان ها سنجید. بدیهی است این حس از ترکیب عوامل متعددی چون عوامل محیطی ، عاطفی و اجتماعی و فرهنگی نشات می گیرد. فضاهای شهری از نظر راب کریر فضای خارجی است و تمام انواع فضاهای میان ساختمان ها در شهرها ودیگر مکان ها را در بر می گیرد. معمولا این فضاها به عنوان مکان هایی تعریف می شوند که دسترسی به آن برای همه اعضای جامعه امکان پذیر است اما فرد در انجام اعمالش آزادی کامل ندارد و هنجارها و قوانین جامعه را درنظر می گیرد. هویت شهرى با مفهوم حس مکان، رابطه ى تنگاتنگى دارد، به طورى که هر دو را مى توان یکى پنداشت . اخلاق شهروندی مجموعه ای از قوانین و عرف های اجتماعی است که به شهروندان کمک می کند بتوانند در شهرها زندگی هماهنگ و بدون تنش چه با یکدیگر و چه با محیط زیست داشته باشند و به توسعه پایداری کمک کنند. با رویکرد اخلاق شهروندی فضاهای شهری بخشی از زندگی شهروند شده و بتدریج با گذشت زمان حس تعلق به مکان شکل گرفته و درنتیجه فرد می تواند شهر آرام و بدور از تنش های اجتماعی و فضایی را تجربه کند. نتایج این تحقیق که با رویکرد انسانشناسانه شهری و با روش اسنادی بدست آمده نشان می دهد درکلان شهرهای کنونی ایران به دلیل جابه جایی متعدد شهروندان حس تعلق به مکان که در نهایت باعث هویت شهری در بین آنها می شود به طور کامل شکل نگرفته لذا درهم ریختگی فضایی در مکان های مختلف شهر که یکی از نتایج عدم علاقمندی شهروندان به شهرشان می باشد در فضاهای شهری مشاهده می شود.
کلمات کلیدی: حس تعلق به مکان، فضای شهری، هویت شهری، حقوق شهروندی ، اخلاق شهروندی
نوشتههای مرتبط
sense of place – urban space – urban identity – civil rights – obtaining of citizenship
مقدمه و طرح مسأله
امروزه با افزایش جمعیت در شهرها شاهد بروز مشکلات عدیده ای هستیم که از جمله این مشکلات می توان به آلودگیهای متعدد، درهم ریختگی فضایی و کالبدی فضای شهری ، زاغه نشینی و … اشاره کرد و اگر چاره ای اساسی اندیشیده نشود این مشکلات در زمینه زندگی شهری به صورت مسایلی حاد جلوه گری می کند. همچنین جمعیت پذیری شهرها به همراه مسایل اجتماعی ـ اقتصادی آنها، شکل کاملاً تازه ای از شهر، شهرنشینی و شهرگرایی بوجود آورده است که با آنچه در نیمه اول قرن بیستم در شهرها دیده می شد تفاوت بسیاری دارد. در حال حاضر با توجه به اینکه بخش عمده جمعیت کشور در شهرها ساکن هستند لزوم بکارگیری تدابیری موثر از سوی سازمانها و ارگانهایی که در مدیریت شهری نقش تعریف شده ای دارند احساس می شود. یکی از این نهادها که نقشی محوری در جهت بالا بردن کیفیت زندگی در محیط های شهری، فراهم نمودن امکانات، ارائه خدمات و … را ایفا می کند شهرداری است. شهروندی و اخلاق شهروندی که از مفاهیم جدید می باشند از جمله مسائلی هستند که فضاهای شهری در بوجود آوردن آن نقش مهمی دارند. حس تعلق به مکان که در انسان شناسی شهری حسی است که در نتیجه تعامل اجتماعی و فرهنگی افراد با فضا بوجود می آید ، به دلیل درهم ریختگی متعدد فضاهای شهری که در چند سال اخیرکمرنگ تر شده است. نتیجه آن عدم تعلق شهروندان نسبت به محیط شهری خود میباشد. برنامه ریزان برای تغییر وضعیت و یا حداقل انتظام و تعادل بخشی به وضع موجود، ناگزیر به تامل باریک بینانه و شناخت عمیق مناسبات پشت پرده و تعیین کننده در شکل یابی نظامهای کالبدی- فضایی شهر هستند. پس درک چگونگی تولید فضا، آرایش فضایی، تصاحب و تملک فضا ، تعلق مکانی و تحولهای اجتماعی، اقتصادی، زیست محیطی و کالبدی شهر- اهمیت ویژه ای دارد؛ اگر روابط زمان- فضا، مولفههای اجتماعی باشند، بر این پایه مسئلهی فضا واجد اهمیت فوق العاده ای خواهد شد( آنتونی گیدنز،۱۹۸۱).
روش و هدف تحقیق
در این پژوهش از روش توصیفی – تحلیلی داده ها و اطلاعات پژوهش به شیوه کتابخانه ای و اسنادی استفاده شده است و هدف از این پژوهش این است که ما بتوانیم با تدابیر لازم و به همراه رفتار مناسب فرهنگی و اخلاق شهروندی حس تعلق به مکان و در نهایت هویت شهری نسبت به فضای شهری را در افراد ایجاد کرده تا امکان رشد و گسترش توسعه در کشور فراهم شده و یک برنامه ریزی صحیح اهمیت درهم ریختگی کالبدی شهرها را اصلاح شود.
پرسشهای تحقیق
در طی این تحقیق سعی شده به این پرسشها پاسخ داده شود
حس تعلق به مکان چه زمان شکل می گیرد؟
تعلق به مکان چه تاثیری در ایجاد حس هویت شهری دارد؟
درهم ریختگی کالبدی فضای شهری چه تاثیری در حس تعلق به مکان شهروندان دارد؟
پیشینه تحقیق
برخوانندگان عزیز واضح است که در این پیشینه طیفی از موضوعات از قبیل (فضای عمومی و شهری، حس تعلق به مکان، اخلاق شهروندی و…) مطرح می شود. با وجود به تراکم منابعی که در مورد فضاهای شهری انجام گرفته است، بیشتر پژوهشها در حوزه معماری و شهرساز ی و خیلی کمتر در حوزه انسان شناسی می باشد. با این وجود نگارنده به معرفی سه پایان نامه که در تحقیق خود از آن استفاده کرده است ، بیان می کند.
۱- پایان نامه تحت عنوان « نوسازی فضای شهری خیابان و میدان بریانک» نگارش محمد رضا درویش ، وی دراین پایان نامه ابتدا به بررسی پیشینه میدان و خیابان به عنوان فضای شهری در جهان می پردازد و نظریات مختلف نظریه پردازانی چون «سیته ، ترانسیک» را راجع به آنها بیان می کند. سپس به تاریخچه وجود میدان و خیابان در تهران می پردازد و خصوصیات هر کدام را دوره ها را بیان می کند و سپس به بررسی طراحی محله بریانک می پردازد. رویکرد وی بیشتر شهرسازانه دارد. لذا توجه بیشتر برفضاها قرار می گیرد تا انسانها.
۲- پایان نامه تحت عنوان « اهمیت پیاده راهها و نقش آن در فضای شهری» نگارش میترا حبیبی ، وی در این تحقیق هدف خود را تمرکز بر چگونگی جریان زندگی شهری در پیاده راهها و شناخت عوامل مؤثر و بنیادین آن در شاخه های نظری و تجربی البه بر بستر مدرنسیم می پردازد. وی فضای شهری از نظر مدرنیسم و تأثیر آن بر معماری ایران بررسی می کند و نتیجه می گیرد که پیاده راهها در این مکتب نقششان را به عنوان فضای حیات مدنی از دست داده اند.
۳- پایان تحت عنوان « هویت و طراحی شهری با بررسی موردی خیابان شهید بهشتی درکرج» نگارش مهرناز مولوی با رویکرد خود که با توجه به نظریات جیکوبز به خیابان و طراحی آن می باشد به بررسی این خیابان و نحوه طراحی آن به صورتی که تبدیل به فضای مدنی شود، می پردازد. قطعاَ میتوان پایان نامه ها و مقاله ها و کتاب دیگری را نیز در این پیشینه ذکر کرد ، لیکن نگارنده به دلیل حجم فراوان اسناد ناچار از انتخاب سه نمونه از این منابع شده است.
مبانی نظری تحقیق
تعریف فضا
فضا : مفهوم فضا بویژه برای تجزیه و تحلیل محیط انسانی امری مناسب به شمار می رود. بنابراین بر مبنای تئوری فضاهای بودن شاید فضا معماری، پایه مستحکمی برای تصورات را نگاشت های محیطی باشد که بخشی ضروری از توجیه کلی انسان و یا جهان هستی را تشکیل می دهد(شوتز ؛۳:۱۳۵۴)
فضای شهری
کولکوهن واژه فضای شهری به دو گونه تعریف می کند: فضای اجتماعی و فضای ساخته شده و مصنوع. فضای اجتماعی را تداعی فضایی نهادهای اجتماعی است که مورد مطالعه جامعه شناسان و جغرافی دانان است.(ربانی؛ ۱۳۸۱،۴۵) تمایل این دیدگاه دیدن ویژگی های فیزیکی محیط مصنوع به عنوان فراپدیده ای است. از سوی دیگر فضای مصنوع متوجه فضای فیزیکی است. بدین ترتیب است که آن چه مورد توجه معماران است “مورفولوژی فضاست، طریقی که فضا بر ادراک ما تاثیر می گذارد و شیوه فضا و معنایی که آن می توان استخراج کرد” است. فضای شهری از نظر راب کریر فضای خارجی است و تمام انواع فضاهای میان ساختمان ها در شهرها و دیگر مکانها را در بر می گیرد، این فضا کاملا فیزیکی و به شکل هندسی، نماهای متنوعی احاطه اش کرده اند. بنابراین تحلیل او از فضای شهری محدود به مورفولوژی عناصر فضای شهری است(کریر؛ به نقل از مدنی پور). بعضی نیز در رابطه با همین تعریف ارائه شده، تعریفی دیگر از فضا را ارائه میدهند، به این ترتیب که معتقدند شاید بهتر باشد که با اندکی تسامح، فضا مفهومی خنثی تلقی شود که ارزشهای ادراکی و فرهنگی و معنوی و هویتی آن، مقام و منزلتش را به عنوان صفتی (مطلوبیت، معنویت، انسانی بودن، هویت داشتن، زیبایی، کیفی بودن و …) تعیین نماید. [نوذری ، ۱۳۸۱:۱۷۱]
دکتر حبیبی در مقاله ای فضا را به طور عام به موقعیت ذهنی و عینی تقسیم می کند.
دیدگاه اول نگرشی کیفی است، در این نگارش اثر معمارانه یا شهر سارانه ، از جنبه های زیبا شناختی یا روان شناختی مثل زیبایی، مطلوبیت، عظمت، وحدت و … و یا از باب بعضی مفاهیم اعتقادی و یا متافیزیکی مورد مطالعه قرار می گیرد. به این ترتیب مقوله ای فلسفی مطرح می گردد که در آن ابعاد ذهنی، هویتی شهر در فراسوی معیارهای مرسوم، در محدوده ارزش های پویایی فرهنگی- هنری قرار می گیرد و شهر جنبه ای فلسفی می یابد. شهر دارای خاصیتی می گردد که می توان به کمک کالبد و جسم خویش که در حقیقت صورت و یا شکل اثر است مفاهیم غیرمادی را القا کند. دیدگاه دوم نگرشی کمی است که بیشتر چشم به جنبه های ملموس و کاربردی اثر دارد. مواد و مصالح خصوصیات عملکردی، فن آوری، اندازه ها و تناسبات … موضوعات این برخورد به شمار می روند. به این قرار شهر مقوله ای علمی می گردد چون ابعاد عینی و کاربردی فضایی، … با ضوابط و معیارهای علمی قابل سنجش و ارزش گذاری است و به این اعتبار لازم است به شهر و اجزاء فضایی آن چون یک مقوله علمی نگریست. (حبیبی ؛۱۰،۱۳۷۸) از دیدگاه عینی و مادی فضا و فضای شهری بستری است که روابط اجتماعی و حیات مدنی در آن جریان می یابد. بر مبنای واقعه ها و حادثه ها شکل می گیرند و حیات مدنی را به حیات واقعه ای تبدیل کرده و سبب می گردند تا خاطره شکل گیرد و ذهن انباشت خاطره ها گردد.
فرانسیس تیبالدز عرصه عمومی را چنین می داند : تمام بخش های بافت شهری که عموم مردم به آن دسترسی فیزیکی و بصری دارند. بدین ترتیب خیابان ها ، پارک ها و میادین شهرک یا شهر به ساختمان هایی که محصورشان می کنند محدوده شان را مشخص می کنند، گسترش می یابد.(مدنی پور؛۱۳۷۹،۲۱۵.) لذا می توان فضاهای باز را تا حدی با عرصه عمومی هم پوشان تلقی کرد که در واقع هر زمان نگارنده فضای باز و فضای عمومی را به کار می برد در واقع آنها با هم تطابق معنایی دارند.
تقسیمبندی فضاهای شهری
در یک تقسیم فضاهای شهری میتوان آنها را در چهار دستهی فضاهای قدسی و ناقدسی، فضاهای عمومی، فضاهای کارکردی و فضاهای جغرافیایی تقسیمبندی کرد.
فضاهای قدسی و ناقدسی
فضاهای شهری، به طور کلی نظم عمومی جهان انسانی را بازنمایی میکنند. بنابراین، تقسیم عمومی جهان به پدیدههای قدسی و ناقدسی که دورکیم و الیاده آن را به خوبی تشریح کردهاند و از پایههای اساسی اندیشهی دینی انسان در تفسیر انسان شناختی از آن به شمار میآید، در فضای شهر تجدید میشود. شهر مجموعهای از فضاها با درجههای متفاوتی از تقدس یا عدم تقدس را به وجود میآورد. برخی از اشکال تقدس کاملاً هنجارمند و مشخص هستند، همچون فضاهایی دینی (معبد، کلیسا، مسجد). برخی دیگر دارای جنبهی مقدس محدودتری به نظر میرسند (قصر، کاخ و …). برخی از فضاها در شرایط و زمانهای خاصی یک «صحنه»ی مقدس را به وجود میآورند و تنها در همین مقطع، موقعیتی قدسی ایجاد میکنند. (جشنها و اعیاد دینی، ملی و …) برخی دیگر از فضاها به دلیل بارگذاری معنایی ـ نشانهای دارای حالت نسبی تقدس میشوند (بناهای یادبود، برخی محلههای شهر و …). در همهی این موارد میتوان با فرآیند تقدسزدایی یا حتی با فرآیندهای شیطانی شدن نیز در شهر روبهرو شد، به صورتی که این یا آن محله میتواند به طور دائم یا در زمانهای خاص انگ «بدنامی» و «خطرناک» یا «بحرانی» بودن بخورد. در هر صورت، باید بتوان تحلیل خود را در رابطهای پوسته از دو محور مکانی ـ زمانی توجیه کرد. تقدس، عدم تقدس یا شیطانی شدن فضاهای شهری، همچنین در ابعاد تاریخی و حافظهی جمعی نیز جای گرفته و میتواند بُعدی از ابعاد شخصیت شهری را بسازد. [فکوهی، ۴-۲۴۳:۱۳۸۲]
فضاهای عمومی
شهر ترکیبی از فضاهای خصوصی و فضاهای عمومیست که به گونهای پیچیده در یکدیگر تداخل یافتهاند. فضاهای خصوصی (برخلاف شیوهی زیست روستایی) در فاصلهای اندک از فضاهای عمومی قرار گرفتهاند و به این ترتیب افراد میتوانند به سرعت در این فضاها، جابهجا شوند. این امر میتواند هم نوعی امتیاز، هم نوعی مشکل در شهر به حساب آید. امتیاز از آن رو که فرد میتواند خصوصی بودن را برای خود انتخاب کند و تنها در موارد علاقهمندی خود وارد فضاهای عمومی شود. اما مشکل از آن جا ناشی میشود که به هر دلیل خصوصی بودن فضاها نتواند در برابر نفوذ فضاهای بیرونی تاب آورد و افراد ناچار باشند به رغم علاقهی خود دائماً فضاهای عمومی یا اثرات بیرونی فضاهای خصوصی (مزاحمتهای همسایگی) را تحمل کنند. [فکوهی، ۱۳۸۳:۲۴۴]
فضاهای کارکردی
فضاهای شهری را از لحاظ کارکردی میتوان به چهار حوزه تقسیم کرد که طبعاً با یکدیگر روابطی پویا دارند: ۱. فضاهای مسکونی ۲. فضاهای کاری ۳. فضاهای گذران اوقات فراغت ۴. فضاهای حمل و نقل
این فضاها کاملاً قابل تبدیل و یا قابل عمل به صورت همزمان هستند. هر فضا میتواند افزون بر کارکرد اصلی، دارای کارکردهای فرعی و همچنین انحرافاتی باشد [همان، ۲۴۵]
فضاهای جغرافیایی
هر شهر را میتوان از لحاظ جغرافیایی به چندین بخش تقسیم کرد. این تقسیمبندی جغرافیایی در محوریترین بعد خود، شهر را به تقابلی میان «مرکز» و «پیرامون» که در شهرها عموماً حومه نامیده میشود، تقسیم میکند. رابطهی میان شهر و حومه، رابطهای متغیر است که در شهرها و جوامع مختلف و همچنین در طول زمان میتواند بسیار متفاوت باشد. [فکوهی، ۴۵-۱۳۸۳:۲۴۶]
حس مکان
حس مکان به معنای ادراک ذهنی مردم ازمحیط و احساسات کم و بیش آگاهانه از محیط خوداست که شخص را در ارتباطی درونی با محیط قرار میدهد به طوری که فهم و احساس فرد با زمینه معنایی محیط پیوندخورده و یک پارچه میشود. این حس عاملی است که موجب تبدیل یک فضا به مکانی با خصوصیات حسی و رفتاری ویژه برای افرادی خاص می گردد. حس مکان علاوه بر اینکه موجب احساس راحتی از یک محیط می شود از مفاهیم فرهنگی مورد نظر مردم، روابط اجتماعی فرهنگی جامعه در یک مکان مشخص حمایت کرده و باعث یادآوری تجارب گذشته ودست یابی به هویت برای افراد می شود. ((www.wikipedia.com
بررسی نظریات مکان
رویکرد پدیدارشناسانه:
پدیدارشناسان، زمان و مکان زیست جهان را به گونه ای متقابل وابسته به یکدیگرمی دانند و فهم پدیدارشناسانه از مکان را، متفاوت از توضیح و تبیین علمی می دانند. از این رو پدیدارشناسی هستی در مکان و حضور را به منزله ی فراهم ساختن مناسبات گوناگون میان اجزا و عناصر می داند . در این مناسبات هم محیط پیرامونی و هم کاربرد و نمادگرایی به یک اندازه قوت و مشارکت دارند(شولتز، ۱۳۸۱ : ۱۹۴ ). همهی مکانها عامل مشترکی دارند که این یکی از بنیادیترین مسائل دانش است؛ یعنی ارتباط میان امر خاص و امر کلی. اما باید به این حقیقت توجه نمود که مکانها همه به نحوی متفاوت از یکدیگر هستند و تجربهی هر شخص از یک مکان مشخص همواره و ناگزیر تجربهای ذهنی و مخصوص به خود اوست(همان، ۶۹ ).
رویکرد اثباتی:
در رویکرد اثباتی تمرکز بر ماهیت تحلیلی – علمی و عینی روابط میان اشیا استوار است و کوشش می شود که نظریه های تبیینی از دل گزارههای توصیفی استخراج شود. لذا مفهوم مکان و حس مکان از صورت تجربه ی شخصی و ذهنی خارج شده و قابلیت تعمیم پذیری پیدا می کند. ( ریتزر؛ ۱۳۸۳:۳۱۰) همچنین تلاش میشود، مولفههای سازندهی آن شناسایی گردد.
کلیدهای مونتگمری برای خلق یک مکان مناسب به شرح زیر است :
۱.بکارگیری کاربری های مختلط تا حد امکان که شامل کاربری مسکونی هم باشد.
۲.تعداد واحدهای تجاری که مالک محلی دارند و یا مستقل کار می کنند نسبت به فروشگاه های بزرگ.
۳.ساعات الگوی کار و در صورت امکان جای دادن فعالیت های شامگاهی و شبانگاهی.
۴.حضور ، وسعت و تخصصی بودن بازارهای خیابانی.
۵.دسترس پذیر بودن سینماها ، تاترها ، رستورانها و مکانهای ملاقات عمومی؛ خدماتی که ارائه می دهند، قیمت و کیفیت خدمات دهی.
۶.دسترس پذیر بودن فضاهای نظیر باغ ها ، میادین ، گوشه های خیابان که به مردم امکان تماشا و انجام فعالیتی را می دهند، مانند: نمایشهای فرهنگی.
۷.الگوی فعالیت مختلط که امکان خود ارتقایی و سرمایه گذاری کوچک مقیاس را فراهم می کند.
۸.وجود قطعات و واحدها در ابعاد و قیمت های مختلف.
۹.میزان خلاقیت در معماری که تنوعی از سبکها ، گونهها و طرحهای معماری در آن وجود داشته باشد.
۱۰.حضور زندگی خیابانی فعال و عرصه های عمومی(باقری؛ ۱۳۸۵،۱۳۶) .
یافته های تحقیق
شهر مجموعه ای فرهنگی – کالبدی است که بر اساس نیازها، فعالیت ها و رفتارهای ساکنان شکل گرفته است. انسان ها بسته به نیازهای فردی خود فعالیت کرده و الگوهای رفتاری خاص خود را عرضه می کنند. همان طور فضاها از یک سو آیینه ی تمام نمای فعالیت ها و الگوهای رفتاری یک جامعه می باشند، از سوی دیگر فضاها بر فعالیت و رفتارهای ساکنان تأثیر شدیدی می گذارند.( پاکزاد،۱۳۸۵:۱۴۲) درهم ریختگی محیطی و فقدان معنا معضلی است که امروزه شهر و شهروند را با خود درگیر ساخته است. از آنجا که روابط اجتماعی از طریق تعریف فضا و هویت بخشی به آن درون مرزهایی که عرصه عمومی را از خصوصی متمایز میکنند، صورتی فضایی و کالبدی به خود می گیرد، این در هم ریختگی بر رفتارهای فردی و اجتماعی شهروندان تأثیرات مخربی برجا می گذارد. انسان موجودی است اجتماعی که نمی تواند به دور از اجتماع و محیط زندگی کند و همیشه سعی دارد با افراد و اشیائی که به نوعی آنها را نزدیک به خود می بیند، ارتباط برقرار کند و این امر در واقع نیازی درونی است. چنین بُعدی از وجود انسان است که بنا بر نظر مدنی پور روابط شخصی، بین شخصی و غیرشخصی را در طیفی از فضاها شامل فضای کاملاً خصوصی درون ذهن، محدوده پیرامون جسم در فضا، حیطه خانه یعنی قلمرو خصوصی، صمیمیت و مالکیت، فضاهای معاشرت پذیر بین ناآشنایان و غریبه ها، فضاهای اشتراکی و عمومی محله و نهایتاً فضاهای نهادی و سازمانی و عمومی شهر بوجود می آورد. ( مدنی پور؛۱۳۷۹،۲۱۴)
اخلاق شهروندی را می توان مجموعه ای از قوانین و عرف های اجتماعی تعریف کرد که بتوانند دراین زمینه به ویژه در شهرهای بزرگ و متوسط اما همچنین در شهرهای کوچک به دست اندرکاران و ساکنان این شهرها برای زندگی هماهنگ و بدون تنش چه با یکدیگر و چه با محیط زیست و به توسعه پایدار یعنی امکان گذار آرام موقعیت های مناسب کنونی و از میان برداشتن موقعیت های نامناسب کنونی، برای نسل های آینده امکان دهد. اصطلاح حس مکان از ترکیب دو واژه حس و مکان تشکیل شده است. واژه حس (sense) در فرهنگ لغت آکسفورد سه معنای اصلی دارد: نخست یکی از حواس پنجگانه، دوم احساس، عاطفه و محبت که در روانشناسی به درک تصویر ذهنی گفته میشود. یعنی قضاوتی که بعد از ادراک معنای شیء نسبت به خود شیء در فرد به وجود میآید که میتواند خوب، جذاب یا بد باشد، سوم توانایی در قضاوت درباره یک چیز انتزاعی، مثل معنای حس در اصطلاح حس جهتیابی که به مفهوم توانایی یک فرد در پیدا کردن مسیر یا توانایی مسیر در نشان دادن خود به انسان است. و در نهایت حس به معنای شناخت تام یا کلی یک شیء توسط انسان است. اما واژه حس در اصطلاح حس مکان بیشتر به مفهوم عاطفه، محبت، قضاوت و تجربه کلی مکان یا توانایی آن در ایجاد حس خاص یا تعلق در افراد است. از دیدگاه روانشناسی محیطی، انسانها به تجربه حسی، عاطفی و معنوی خاص نسبت به محیط زندگی نیاز دارند. این نیازها از طریق تعامل صمیمی و نوعی همذاتپنداری با مکانی که در آن سکونت دارد، قابل تحقق است. ( باقری،۱۳۸۵:۶۶)
پژوهشهای انجامشده نشان میدهد محیط علاوه بر عناصر کالبدی شامل پیامها، معانی و رمزهایی است که مردم براساس نقشها، توقعات، انگیزهها و دیگر عوامل آن را رمزگشایی و درک میکنند و در مورد آن به قضاوت میپردازند. این حس کلی که پس از ادراک و قضاوت نسبت به محیط خاص در فرد به وجود میآید، حس مکان (sense of place) نامیده میشود که به عنوان عاملی مهم در هماهنگی فرد و محیط باعث بهرهبرداری بهتر از محیط، رضایت استفادهکنندگان و در نهایت احساس تعلق آنها به محیط و تداوم حضور در آن میشود. از دیدگاه پدیدارشناسان حس مکان به معنای مرتبط شدن با مکان به واسطه درک نمادها و فعالیتهای روزمره است. این حس میتواند در مکان زندگی فرد به وجود آمده و با گذر زمان عمق و گسترش یابد. ارزشهای فردی و جمعی بر چگونگی حس مکان تاثیر میگذارند و حس مکان نیز بر ارزشها، نگرشها و بهویژه رفتار فردی و اجتماعی افراد در مکان تاثیر میگذارد و افراد معمولا در فعالیتهای اجتماعی با توجه به چگونگی حس مکانشان شرکت میکنند. حس مکان عاملی برای احساس امنیت، لذت و ادراک عاطفی افراد نیز هست و به هویتمندی افراد و احساس تعلق آنها به مکان کمک میکند. از دیدگاه پدیدارشناختی مهمترین مفاهیم مرتبط در بیان حس مکان، واژههای مکاندوستی، تجربه مکان و شخصیت مکان است. در تفسیرهای امروزی حس مکان چیزی است که افراد در دوره زمانی خاص میآفرینند و نتیجه رسوم و اتفاقات تکراری است و حال و هوای محیط را توصیف میکند. بعضی از مکانها آنچنان احساسی از جاذبه دارند که به فرد نوعی احساس وصفنشدنی القا کرده و او را سرزنده، شاداب و علاقهمند به بازگشت به آن مکانها میکنند که حس مکان نامیده میشود. در واقع میتوان گفت که حس مکان انگیزه ماندگاری افراد را در یک محیط خاص تقویت یا افزایش میدهد. شکل اولیه حس مکان، آشنایی با مکان است که شامل، بودن در یک مکان بدون توجه و حساسیت به کیفیات یا معنای آن است. بسیاری از مردم، مکانها را در حد آشنایی تجربه میکنند و رابطه آنها با برخی از مکانها فقط از طریق فعالیتها است. این افراد توجه عمیقی به خود مکان ندارند و شکلی از مکان را تجربه میکنند که باعث ندیدن واقعی مکان و عدم مشارکت در فعالیتهای آن میشود. به نظر میرسد برای افرادی که تحت فشارهای فرهنگی و فناورانه قرار گرفتهاند، محیطها در این سطح تجربه میشوند. در نتیجه احساس تعلقی به مکان ندارند و از لحاظ جغرافیایی احساس بیگانگی میکنند. شهر بی خاطره شهر بی هویت است. وقایع در شهر خاطرات را می سازند و خاطرات زندگی می آفرینند، از این رو با کاهش بسترهای مناسب برای رویداد وقایع شهری و تعاملات اجتماعی در فضای شهری، از هیجانات تعلق زای شهروندان به محیط کاسته شده و شهر ها جز بستری برای رفت و آمدهای مکرر نیستند. بر مبنای این فرض با تلاش هایی در طراحی فضای باز شهری وکیفیت بخشی به آنها به ایجاد و ثبت خاطره جمعی و خلق احساس تعلق به شهر می توان کمک کرد. واقعیت این است که در کلان شهرها به واسطه تعدد اقوام و فرهنگها، نظارت کمتری بر روابط و رفتار اجتماعی شهروندان وجود دارد. از سوی دیگر اخلاق شهروندی به معنای اخلاقی زیستن و اجتماعی عمل کردن است. این اخلاقی زیستن یکی از اصلی ترین مولفههای زندگی مدرن را تشکیل میدهد. شهر با مجموعهای از ساختمانها، خیابانها، میادین و درختان نوعی فضا یا محیط انسانی را تشکیل میدهند که برای همزیستی و همنشینی ما آدمها تعریف و چیدمان شده است. اما در این میان آن نکتهای که به شهر ارزش و اعتبار میدهد، عواطف انسانی و مجموعه محبتها و دوستیها و همنشینیها و داد و ستدهای انسانی زیبا و معنا دار درفضای شهری می باشد. وقتی از شهر صحبت می شود شهررا به معنای مجموعهای از اخلاقیات انسانی که بازنمود آن را می توان در فضای شهری به خوبی مشاهده کرد؛ تعریف می کنند. براین اساس دستیابی به شهر انسانی یا شهری که در آن شهروندان حس تعلق داشته باشند نیازمند دست یابی به یک زندگی انسانی عادلانه، محترمانه و عاشقانه مبتنی بر ارزشها و همچنین دستیابی به هویت شهری است. ازطرفی درهم ریختگی کالبدی فضای شهری به نوعی هویت شهری را نیز مخدوش کرده است. هویت از مفاهیمی است که به دلیل چند بعدی بودن آن در حوزه های متفاوت تعریف متفاوت دارد. به عنوان مثال ، هویت را در حوزه ی واژه شناسی می توان این گونه تعریف کرد:
هویت به معنای تمییز از غیر و تشابه با خودی ست. هویت پویا از زمان تأثیر می پذیرد ودر عین حفظ خود، همان باقی نمی ماند. احساس هویت همراه با حس وحدت وجودی در عین آگاهی از حضور اجزای متکثر همراه است.( توسلی، ۱۳۷۱: ۵۷)
در حوزه ی شهرسازی و معماری، هویت را می توان در بازشناسی عناصر معماری و شهرسازی و ماندگارسازی بناهاو فضاهای باقی مانده از گذشته، با زنده سازی و بازآفرینی عناصر گوناگون با توجه به نیازهای درحال تحولِ انسان دانست.( راپاپورت،۱۳۸۴:۲۳۹)
هویت شهری پیوستاری کمّی و کیفی، ذهنی و عینی، ماده و معنی، نمادین و غیرنمادین، دارای بُعد زمانی و مکانی، قابلیت و قدرت دعوت کنندگی و تشخص بخش محیط در ابعاد گوناگونی ست که افراد تعلقات خاصی به آن دارند و برای به کار بستن آن کوشش می کنند وبا توجه به غیر، قدرت بروز و ظهور آن را دارند؛ در زمان حال و گذشته ریشه دارد و درآینده به اشکال گوناگونی پدیدار می شود.
آرمان ها و اهداف احراز هویت شهری
– تنظیم سناریوی بهبود روابط انسانی در محیط شهری و به رسمیت شناختن نقش و مسئولیت افراد جامعه.
– ارتقای شایستگی ها و برازندگی های دعوت کننده و مشوق شهر برای حیات عمومی، پاسخ به تمایلات، انگیزه ها و خواسته های مطلوب، تخیل ولذت برای تجربه اندوزی و رشد علایق و شایستگی های فردی و جمعی.
– مراقبت از هویت های فردی و جمعی، ارزش های رایج مقبول و آمال مشترک شهروندان و محیط شهری، با ایجاد ثبات در روند زندگی فرهنگی شهر.
– برقراری ارتباط میان طراحی شهری و اشکال زندگی اجتماعی، فرهنگ، خصوصیات قومی / نژادی و گرایش های رفتاری ساکنان شهر با جست و جو در مبانی بومیِ نظم و ساختِ شهر.
– بیان نمادینِ ارزش ها و هنجارهای اخلاقی جامعه در فضای شهر از طریق نشانه ها و نمادهای قابل ادراک عمومی.
– چهره گشایی و ارتقای کیفیاتِ برجسته وشاخص سیمایی، طبیعی و نشانه شناختیِ بصری و نمادین شهر و تقویت نقش آن ها در خوانایی و نقشه ی شناختی شهر.
– سامان دهی و گسترش موقعیت های فضایی عمومی فراهم کننده ی فرصت ها و تماس های لذت بخش و واجد مطبوعیت، سرزندگی و نشاط زندگی جمعی و احساس آسایش و ارتباط. ( بحرینی،۱۳۷۷: ۶۸) یکی از راههای ایجاد هویت شهری و به نسبت آن حس تعلق به مکان در شهروندان ایجاد تعلقات محیطی در ساختار فضایی شهری است. همه انسانهای ساکن شهرارزشهای انسانی ، اخلاقی را پذیرفته و به سطحی از سواد دست یافته اند که خود این موارد سرمایه شهری را تشکیل میدهد. این میزان از سطح سواد از این منظر دارای اهمیت است که میزان توانایی شهروندان را باتوجه به میزان آگاهی و آشنایی قواعد اصولی و رویه های اصول شهرنشینان نشان داده و به نوعی بیانگر تسلط انسان بر قواعد و مقررات تعریف شده در زندگی شهر است. شهرنشینی به معنای تساهل در برابر دیگران است که این مهم به صورت مداوم در مواجه با دیگرشهروندان در فضای شهری اتفاق می افتد. دیگرانی که ممکن است از نژاد، زبان، مذهب و شغل با ما متفاوت باشند. نکته دیگری که در مقوله شهرنشینی و رعایت اخلاق شهروندی با آن روبه روهستیم این است که هر کدام از ما در شهر با نوع خاصی از تجارب روبه رو هستیم. این تجارب قابل انتقال و یادگیری بوده و برای دستیابی به آن نیازمند سطحی از همبستگی اجتماعی هستیم. اخلاق شهروندی یعنی نسبت به سرنوشت جمعی خود حساس بوده و درکنار تامین آسایش و سعادت دیگران، برای خوشبختی کلیت شهر تلاش و مبارزه کرد. اگر چه در دستابی به اخلاق شهروندی به مقوله امکان شکل گیری مرز بین درونی و بیرونی شده حریم افراد در محیطهای شهری اشاره دارد اما همچنان تاکید می شود که بخشی از این کنترل حریم و مرز با ساختارهای حقوقی و قانونی امکان پذیر بوده و قابل کنترل و مدیریت است. در شهر ما با انباشتی از تفاوتها در کنار یکدیگر زندگی میکنیم برای دستیابی به شهری سالم و انسانی بایستی فضاهای موجود در شهر به گونهای طراحی و اجرا شوند که شهروندان را به فعالیتهای مدنی ترغیب کند و این مهم زمانی اتفاق می افتد که به همراه حس هویت شهری ، حس تعلق به آن مکان شهری نیز در درون شهروندان شکل گرفته باشد. توانایی تعامل و مشارکت در زندگی اجتماعی شهری با اصلاح ساختارهای فضای شهری، و ایجاد حس تعلق می توان افزایش داد. حس مکان از سه وجه تشکیل شده است، وجه کالبدى که جنبه ى ساختارى فضا را مد نظر قرار مى دهد،وجه فعالیت،موضوع حضور انسان در فضا و عملکرد است و در نهایت وجه معنایى که در آن به احساسات ادراکى و ذهنیت فرد از فضا توجه می شود. فضاهای شهری به عنوان مکان هایی که فرد در آن از حالت خصوصی به حالت عمومی تغییر یافته است نقش مهمی در شکل گیری حس تعلق به مکان و درنهایت هویت شهری شهروندان دارند. از طرف دیگر شهر تبلور کالبدى فرهنگ، وجدان جمعى و حیات ذهنى یک جامعه است و به همان نسبت فضای شهری نیز از این مقوله مستثنی نیست.(مدنیپور، ۱۳۷۹:۵) شهرهای کنونی که بازتاب نوعی درهم ریختگی کالبدی- فضایی ، مناسبات اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی هستند نشات گرفته از نوعی ناهماهنگی میان برنامه ریزان فضای شهری هستند. ساخت و سازهای بی رویه و پایان ناپذیر در شهرها ، عدم نظارت سازمانی باعث شده که در نهایت ما با شهری روبرو باشیم که نه تنها شاهد درهم ریختگی فضاهای آن هستیم بلکه هویت شهری و در نتیجه حس تعلق مکان را نیز مخدوش کرده است. اهمیت بحث هویت مکان از آنجا ناشی می شود که انسان با عدم ادراک خود و رابطهاش با جهان پیرامون دچار هراس می شود. تعلق خاطر در این میان، ملجا و پناهگاهی است تا انسان را از تعلیق رهایی بخشد. لینچ، ادراک و تصور ذهنی مردم از شهر را به دلیل همین رابطه، بسیار مهم دانسته و اعتقاد دارد که حس مکان عاملی است که میان انسان و مکان ارتباط برقرار می کند و وحدت به وجود می آورد. در نتیجه مکان دارای سلسله مراتبی از بی تفاوتی نسبت به مکان تا فداکاری نسبت به مکان است. این حس عاملی است که موجب تبدیل یک فضا به مکانی با خصوصیات حسی و رفتاری ویژه برای افراد خاص می گردد. حس مکان علاوه براین که موجب احساس راحتی از یک محیط می شود، از مفاهیم فرهنگی مورد نظر مردم، روابط اجتماعی و فرهنگی جامعه در یک مکان مشخص حمایت کرده و باعث یادآوری تجارب گذشته و دست یابی به هویت برای افراد می شود. (قادرمرزی،۱۳۹۱:۵) با اینکه منابع اخلاق شهروندی را می توان در سه منبع دینی ، سنتی و فرهنگی تقسیم بندی کرد، سهم منابع فرهنگی بسیار بیشتر است. همسازی فضاهای شهری با فرهنگ بومی از نکات بسیار مهم در اخلاق شهروندی می باشد. هر فرهنگ و هر کشوری نیاز دارد و باید فضاهای شهری مدرن خود را بر اساس سنت های خود بسازد. تنوع محلی، قومی، زبانی که در کلان شهرهای بزرگ وجود دارد می تواند با فضاهای شهری عجین شده و در نهایت حس هویت و تعلق شهری را به شهروندان القاء کند. این کار دو دلیل دارد : نخست آنکه استفاده و مدیریت صحیح منبعی اضافه برای ساختن شهروندی به حساب می آید و دوم آنکه مدیریت نامناسب و مبتنی بر پیش داوری های نادرست سبب ایجاد و افزایش خطر تنش و تفرقه هایی می شود که در فضاهای شهری تاوانهای سنگینی را در پی خواهد داشت. باید توجه داشت که اخلاق مدنی تقویت مفاهیم و باورهای اخلاقی است که در یک روند اجتماعی شدن عقلانی شده انجام بگیرد و با یکدیگر هماهنگی داشته اگر این اخلاق شکل بگیرد می توان امیدوار بود که درسایه شهروندی و اخلاق حس تعلق مکان شکل گرفته و فضاهای شهری نیز به نسبت آن از درهم ریختگی کالبدی رها پیدا کنند. ذکر این نکته نیز ضروری است که برخی فضای شهری را فرآیندی اجتماعی ـ مکانی میدانند که تمام ساختمانها، اشیا، فضاهای محیطی و شهری و نیز افراد، رویدادها و روابط میان آنها را در بر میگیرد.(قادر مرزی،۱۳۹۱:۱۶) نتیجه گیری می شود که فضای شهری به نوعی می تواند «تداعیهای فضایی نهادهای اجتماعی» نیز باشد که شهروندان با حس تعلق مکان ، هویت خود یا آنچه که گمان می کنند هویتشان است را ، سامان می دهند. هویت شهرى ، ترکیبى از زمان و مکان است . مکان، جایى است که در آن هویت تجسم یافته و زمان، ظرفیتى است ذهنى که در انسان مى نشیند و خاطره انگیزى و خاطرات فردى و جمعى را شکل مى دهد. هویت شهرى ، چیستى ما را درون مختصات مکانى – فضایى شهرى ترسیم مى کند. مردم نیازمند تعلق به واحدهای فضایی متمایزند. توجه به هویت عناصر کالبدی و بصری شهری می تواند حس تعلق مکانی و هم بستگی را به شهروندان القا کند و آنها را به مشارکت وهمراهی بیشتر در امور شهری تشویق کند. با گذشت سالها، در شهرهای جدید نقش هویت شهری کم رنگ تر شده و بناها و عناصر کالبدی تقلیدی و بی هویت به طرز گسترده ای در حال افزایش می باشند. این در حالی است که فضاها و بافت های قدیمی شهر همچنان هویت و جذابیت خود را برای شهروندان حفظ کرده اند. در نهایت توجه به این نکته نیز بسیار مهم است که همیشه فاصله ای هست بین در شهر زندگی کردن و زندگی شهروندی. آنچه تمایز میان ساکن و شهروند ایجاد می کند آن است که ساکن از شهر بهره می جوید اما شهروند از شهر کسب هویت و معنا می کند، به آن سبب که رفتارش معطوف به شهر است. این تمایز، همان تمایز میان شرکت و مشارکت است. زیست فعالانه ی شهری، زیستی مسئولانه است که وابستگی بسیاری به حس تعلق دارد. حس تعلق به عنوان یک کهن الگوی رفتاری، تمایل به نگهداری و مسئولیت ایجاد می کند. اگر زیست مسئولانه، فعال و مشارکتی را تمایز میان سکونت و شهروندی بدانیم، باید به این بیاندیشیم که حس تعلق محصول چه فرآیندی است. حس تعلق محصول خاطره جمعی و تجربه ی فضای شهری می دانند. تجربه ای که در آن ارتباط به دیگر ساکنین، لایه ی مفهومی جدیدی ایجاد می کند که معطوف به فضای شهری است و همین عطف است که ساکنین را به شهروندان ارتقاء می دهد. چنین است که جامعه پژوهانی چون هابرماس از الویت فضای عمومی بر حوزه عمومی سخن می گویند.( هابرماس،۱۳۸۱:۵۰) بدین صورت فضای شهری است که سبب تجربه شهری شده و حوزه عمومی شهروندی را به عنوان کلیتی مستقل از کل ساکنین تعریف می کند. در تجربه اعتراضات شهری نیز، رجوع شهروندان به فضاهای شهری، رجوع به حوزه عمومی است. اشغال و تصاحب حوزه عمومی است که علی رغم بی ضرر بودن آن برای دولت ها، اما سبب واکنش مداخله جویانه آنان می شود. غافل از آنکه خالی کردن فضاهای شهری از مردم، حوزه عمومی را بدان ها باز پس نمی گرداند. چرا که امری انتزاعی اما وابسته به مکان است. حذف امکان تجلی آن، امکان تصاحب آن را ایجاد نمی کند. حوزه عمومی محصول تجربه و خاطره جمعی است و یک اتفاق چند ساعته و حتی چند روزه نمی تواند به نحو فرمایشی بخشی از خاطره جمعی شهروندانی باشد که با آن همدلی ندارند. در حقیقت شهر فضایی است که یا توسط شهروندان معنا دار می شود و یا در غیاب شهروندان معنای غیاب آن ها را مخابره می کند؛ اما هرگز عرصه حضور فرمایشی قرار نمی گیرد. فضاهای شهری خود را نه تنها شاخصی کمی برای توسعه، بلکه معیار و رویکردی برای ایجاد کیفیت شهروندی در شهرها می کنند. کیفیتی که یگانه شیوه ی بقاء و باقی ماندن شهرها در طول تاریخ شهرنشینی است.
نتیجه گیری
مکان تنها مجموعه ای از اشیا نیست و هر مکان تصویر خاص خود را بر روی ذهن افراد باقی می گذارد. حس تعلق به مکان، پیوندی محکم بین فرد و مکان ایجاد کرده و افراد خود را با مکانی که به آن تعلق دارند تعریف می کنند. زمانی که فرد نسبت به مکان حس تعلق کند این امر موجب هماهنگی فرد با محیط و رضایت وی از محیط شده و همچنین انگیزه لازم برای ماندگاری فرد در محیط را فراهم به وجود می آورد. موارد متعددى هویت یک شهر را شکل مى دهد : فضاى مصنوع شهرى ساختمان ها و راه ها ، سبک زندگى ساکنان یک شهر ساعات رفت وامد شان ، محیط درونی و بیرونی زندگی شان ، تاریخ شان شهر و نمادهاى تاریخى اش ، تصویر آن شهر در ذهن ساکنین و غیر بومیان و ارتباط همه ی این عناصر با یکدیگر . ناهمخوانی این عوامل با یکدیگر و شکل نگرفتن فرهنگ مشترک و یا خرده فرهنگ های منسجم و عدم ارتباط با محیط شهری منجر به بحران هویت می گردد. پیامد بحران هویت احساس بى ریشه گى در فرد است ، فرد چون احساس تعلق به فضا ندارد به راحتى مى تواند به آن آسیب برساند ، عدم مشارکت در امور شهرى : بى تفاوتى احساسى و انفعال که منجر به تنهایى ، افسردگى و.. مى شود. از سوی دیگر هماهنگى محیط شهرى با فرد موجب وابستگى او با محیط مى شود و کیفیت زندگى ، سلامت جسم و روان ، کارایى و …. را افزایش مى دهد. عملکرد گرایى فضاى حاضر شهرها را تهدید می کند . تولید انبوه فضاهای کار و زندگی ، فضایى بى روح که بیشترین سود اقتصادى را دارد و نیازهاى روح انسان در آن نادیده می گیرد . فضاهاى شهرى فاقد معنا براى افراد است ، فضا خنثى است هیچ حسى را بر نمى انگیزد . واحد هاى مسکونى برنامه ریزى شده ، تخریب معابر قدیمی و خاطره انگیز در پی ساختن راه های جدیدی که حجم بالاتری از حمل و نقل را ممکن می سازد ، قطع درختان انبوه برای ساده تر شدن نظارت پلیس و بی تفاوتی به استهلاک بناهای قدیمی به خاطرکمبود بودجه و… همگی به هویت شهری و انسان شهری آسیب می رساند و حس تعلق به مکان را درون شهروندان از بین می برند. آگاهی افراد از رفتار و اخلاق شهروندی و هویت بخشی به فضاهای شهری از جمله راهکارها برای بهبود زندگی در شهر می باشند.
منابع:
باقری، شیدا، (۱۳۸۵)، «عرصههای عمومی، عرصههای فراموش شدهی شهر»، کتاب هویت شهرهای جدید، تهران: شرکت عمران شهرهای جدید.
بحرینی، سید حسین، (۱۳۷۷)، «فرآیند طراحی شهری»، تهران: وزارت مسکن و شهرسازی.
پاکزاد، جهانشاه، (۱۳۸۴)، «راهنمای طراحی فضاهای شهری»، تهران: وزارت مسکن و شهرسازی.
پاکزاد، جهانشاه، (۱۳۸۵)، «مبانی نظری و فرآیند طراحی شهری»، تهران: وزارت مسکن و شهرسازی.
توسلی، محمود و بنیادی، ناصر، (۱۳۷۱)، «طراحی فضای شهری»، جلد اول، تهران: مرکز مطالعات و تحقیقات شهرسازی و معماری ایران.
حبیبی، سید محسن و مقصودی، ملیحه، (۱۳۸۲)، «مرمت شهری»، تهران: انتشارات دانشگاه تهران.
راپاپورت، اموس (۱۳۸۴): معنی محیط ساخته شده: رویکردی در ارتباط غیرکلامی، ترجمه حبیب. فرح ، انتشارات پردازش و برنامهریزی شهری.
ربانی، رسول، (۱۳۸۱)، «جامعهشناسی شهری»، اصفهان: دانشگاه اصفهان و سازمان سمت.
ریتزر، جرج(۱۳۸۳): نظریه جامعهشناسی در دوران معاصر ، ترجمه ثلاثی، محسن، انتشارات علمی فرهنگی، تهران.
شولتس ، نوربرگ – کریستیان (۱۳۵۳): هستی، فضا و معماری، ترجمه حافظی، محمد حسن ، انتشارات کتاب فروشی تهران، تهران.
شولتس ، نوربرگ – کریستیان (۱۳۸۱): معماری : حضور ، زبان و مکان ، ترجمه احمدیان، سید علیرضا ، موسسه معمار نشر ، تهران.
فکوهی ، ناصر (۱۳۸۳): انسان شناسی شهری ، نشر نی : تهران.
قادرمرزی ، حامد، بررسی نقش تعلق مکان در فضاهای شهری، روزنامه شرق ۳۱/۲/۹۱
لینچ ، کوین (۱۳۷۲): سیمای شهر، ترجمه ی مزینی ، منوچهر ، انتشارات دانشگاه تهران : تهران.
مدنی پور ، علی (۱۳۷۹): طراحی فضای شهری : نگرشی بر فرآیندی اجتماعی و مکانی ، ترجمه مرتضایی. فرهاد، انتشارات شرکت پردازش و برنامه ریزی شهری: تهران.
نوذری ، حسینعلی (۱۳۸۱): بازخوانی هابرماس : در آمدی بر آراء ، اندیشه ها و نظریه های یورگن هابرماس ، نشر چشمه : تهران.
((www.wikipedia.com