– متولد ۱۲۹۸ تهران
– ۱۳۱۵: پایان تحصیلات متوسطه
نوشتههای مرتبط
– ۱۳۱۸: استخدام درموزه ایران باستان
– ۱۳۳۳: تحصیل در رشته باستانشناسى، به عنوان اولین زن باستانشناس
– ۱۳۳۶: موزهدار بخش اسلامى
– تأسیس موزه کاشان
– ۱۳۴۶: تأسیس موزه ارومیه
– تأسیس موزه میاندوآب
– شرکت در حفارىهاى تختجمشید و پاسارگاد
– ۱۳۵۵: معاونت موزه آزادى
زهرا نعیمى:
بیش از نیم قرن است که تنها زندگى مىکند، اما در چهرهاش نشان گذشت این همه سال، پیدا نیست. در روحیه پروین برزین، گذشت سالهاى جوانى چیزى از انگیزهها و امیدها و نیروى آن سالها، نکاسته است.هنوز هم مثل همه سالهایى که در آن زیسته، به خانه دومش، موزه ملى، سر مىزند و به موزه آبگینه مىرود و …
منزلش، موزهاى کوچک از اشیایى است که جملگى بوى کهنگى و قدمت مىدهند. مىگوید: «همگى از اجدادم باقى مانده و پدرم به دلیل علاقهاى که داشتم، آنها را به من هدیه کرد.» شاید میل به میراث گذشته نیز با حضور این اشیاى کهنه خانوادگى از کودکى در او شکل گرفته است.
کودکى برزین با فوت ناگهانى مادر سپرى شد و پدر نقش مادر را نیز بر عهده گرفت. «او، من و دو برادرم را به خواندن شاهنامه تشویق مىکرد.» و اینگونه بود که میراث گذشتگان در نظر برزین محترم و والا شد و به جستوجوى این گذشته ناب پرداخت. پدر کارمند وزارت پیشه و هنر بود و ماموریت او سببساز سفر طولانى به اصفهان شد. پروین دیپلم خود را از مدرسه بهشت آیین اصفهان گرفت. اصفهان شهر میراث و حلقه متصل به گذشته بود و شوق او را به این میراث و به این گذشته، افزون کرد و با همین شوق و شور بود که بعد از پایان تحصیلات متوسطه، به جمع کارمندان موزه پیوست. ورود برزین به موزه ایران باستان، به عنوان مترجم اولین و بزرگترین موزه ملى با تاسیس موزه همزمان بود و این چنین بود که زندگى تازه او با تولد موزه آغاز شد. او حالا همدم سفالینهها و کتیبهها، مجسمهها، پیکرهها و اشیاى باقىمانده از تاریخ بود. اشیایى که بعد از هزاران سال همآغوشى با خاک، مجال دیدارشان مهیا شده بود. برزین همزمان با ورود به موزه، تحصیل در رشته زبان و حقوق را دنبال کرد. با این حال موزه، پناهگاه خلوت او بود. برزین از محضر استادانى چون على نقى وزیرى (استاد بنام موسیقى ایران که در رشته باستانشناسى نیز صاحبنام بود)، دکتر عیسى بهنام و دکتر مهدى بیانى بهره بسیار برده است. برزین همپاى تحصیل و تجربه در فضاى موزه، به تاریخ باستانشناسى و موزهدارى در ایران نیز اشراف کامل یافت.
او مى گوید: «اولین موزه در ۱۲۹۵ شمسى به نام موزه معارف در یکى از اتاقهاى بزرگ وزارت معارف در مدرسه دارالفنون تشکیل شد. این موزه داراى ۲۷۰ قلم شىء مفرغى، سفالى، شیشه اى، سکه، سلاح و … بود که به وسیله کارمندان اداره تحقیقات جمعآورى و یا از سوى مردم اهدا شده بود.
در ۱۳۰۴ اشیاى این موزه به تالار آیینه کاخ مسعودیه منتقل شد، اما ساختمان موزه ایران باستان در سال ۱۳۰۸ از سوى آندره گدار معمار فرانسوى طراحى و نماى ورودى آن به سبک نماى ایوان کسرى ساخته شد تا اینکه در سال ۱۳۱۶ رسماً گشایش یافت.»
هم اکنون این موزه داراى سیصد هزار شىء باستانى از سراسر کشور مربوط به دوران مختلف پیش از تاریخ، تاریخى و اسلامى است. از نظر برزین تاسیس موزه ایران باستان نقطه عطفى در تاریخ موزه و موزهدارى در ایران محسوب مى شود: «این موزه در واقع نخستین موزه علمى ایران است که خود مولود قانون جدید عتیقات مصوب ۱۳۰۹هـ. ش است. مظفرالدین شاه قاجار طى قانونى در سال ۱۹۰۰ میلادى برابر با ۱۲۷۸هـ.ش، اجازه کاوشهاى علمى باستانشناختى را در نقاط باستانى کشور به مدت شصت سال به دولت فرانسه واگذار کرد، اما این قانون سى سال بعد لغو شد و مجلس شوراى ملى وقت در سال ۱۳۰۹ قانون تقسیم اشیاى کشف شده را تصویب کرد که قطعات معمارى از این امر مستثنى بود و در جاى خود باقى مى ماند.»
به عبارتى نیاز به مکانى امن براى نگهدارى آثار به دست آمده و امکان مطالعه و بالاخره نمایش آثار، باعث ایجاد موزهاى علمى، مدرن و مجهز بود.
محمدتقى مصطفوى ریاست وقت موزه ملى، با دیدن پشتکار و علاقه بسیار برزین به اشیاى موزهاى و تحقیقاتش در این باره، به او پیشنهاد تحصیل در رشته باستانشناسى مى دهد و او با کمال میل این پیشنهاد را مىپذیرد. پس از نامهنگاریهایى با دانشکده ادبیات با تغییر رشته او موافقت شد. در واقع او نخستین بانوى ایرانى است که به دلیل عشق به فرهنگ باستان و کاوش هاى علمى اش به باستان شناختى روى آورد و همزمان به کار در موزه تیر مشغول بود.
برزین با شوقى سرشار از این دوران حرف مى زند. مى گوید: «تجربیاتم براى شاگرد اول شدن کافى بود. فقط باید تئورىها را مىخواندم. به تمامى سوالهاى استادان جواب مىدادم، پسرها هم حسادت مىکردند و مىگفتند چون یکدانه دختر است بیشتر به او نمره مىدهند!»
به هر حال برزین شاگرد ممتاز شد و از طرف وزارت فرهنگ و هم از طرف دانشگاه پنسیلوانیا در آمریکا بورس گرفت.
او پس از اتمام تحصیلات در دانشگاه تهران به آمریکا رفت و به مدت دو سال در دانشکده پنسیلوانیا به تحصیل مشغول شد و دانشنامه موزهدارى دریافت کرد. پس از بازگشت به ایران باز به موزه ملى پیوست و بالاخره سه سال آخر کارش، او را به موزه آزادى فعلى منتقل کردند.
پروین برزین هنوز هم بعد از این همه سال وقتى از آن دوران و تجربیات سخن مىگوید، چشم هایش برق مىزند. از شوق درون چشمهایش مى توان روزهاى پر از موفقیت او را تجسم کرد. زنى که هیچگاه آرام نداشته و همواره براى آموختن در تلاش بوده است و حالا از انتخاب خود و اینکه چنین راهى را در موزهدارى و باستانشناسى در پیش گرفته راضى است، هر چند ناملایمات کار را یادآور مى شود اما خوشحال از این شیوه گذران عمر است.
مىگوید که تنهایى او را از پاى درنیاورده و هنوز با خواندن روزنامهها مسائل و مشکلات و حوادث مربوط به حفارىها و آثار باستانى را پیگیرى مىکنند.
نگران از غارت آثار باستانى در کشور است و از حادثه جیرفت اظهار تاسف مىکند.
او از دورانى مى گوید که حفاریها بدون هیچ حساب و کتابى در همه جاى ایران رواج یافته بود: «با شروع حفارىها، تمام توجه مطبوعات و مردم به اشیاى خارج شده و یا کشف محلى باستانى بود و بدین ترتیب با گذشت دو سال از زمان تاسیس موزه رکودى در آن حاکم شد.»
دورهاى که اشتیاق مردم براى بازدید روزبهروز کمتر مىشد و تمام تلاش برزین و همکارانش برروى نوشتن مقالات و تحقیقات برروى اشیا و ایجاد فضایى جدید در موزه متمرکز شده بود تا شاید این سکون را از بین ببرند. به این ترتیب در اداره عتیقات که پیش از این براى نظارت برحفارىها تشکیل شد، قانونى به تصویب رسید که در حفارىهایى که خارجىها در آن شرکت دارند، نمایندهاى از ایران نیز حضور داشته باشد.
برزین ادامه مىدهد: با اجراى این قانون گروههاى انگلیسى، فرانسه و آمریکا با یک نماینده از ایران در مناطق باستانى حضور مىیافتند و هرچه به دست مىآمد، ده شىء منحصر به فرد آن متعلق به ایران و باقى به دو قسمت تقسیم مىشد که با قرعه کشى نیمى از آن به موزه ملى و نیمى به هیئت حفارى خارجى تعلق مىگرفت.
در موزه تهیه شناسنامه و فیشى که در آن شرح حال اشیا داده مىشد و در نهایت ثبت اشیا بخش اسلامى زیرنظر برزین و همکارانش انجام مىشد.
برزین نخستین زنى بود که به عنوان نماینده دولت ایران در حفاریها شرکت مىکرد.
در حفاریهاى پاسارگاد به سرپرستى دیوید استرونوخ انگلیسى و هیئت همراهش برزین حضور داشت.
با لبخندى بر لب مىگوید: «کارگران به حضور زن در کارهاى اینچنینى و حفاریها عادت نداشتند.»
در خلال صحبتهایش از حضور آگاتا کریستى در این دوره حفارى صحبت مىکند و مىگوید: «زن تنومندى بود که به واسطه شوهرش، یکى از دوستان استرونوخ در آنجا حضور داشت و من فکر مىکردم دائماً در حال ریختن طرح یک رمان پلیسى است.»
علاوه بر این حفاریهاى تخت جمشید نیز با حضور برزین انجام مىشد. او بسیارى از تجربیاتش را مدیون این سالهاست. عشق به موزه ها و اشیاى موزهاى او را بر آن داشت تا براى تاسیس موزه کاشان، موزه میاندوآب و موزه ارومیه اقدام کند و پس از آن چیدمان و دکوراسیون موزه تبریز نیز بر عهده او بود.
از سفرهایش به نقاط مختلف دنیا در دوران کارى پیش از انقلاب و آموختههاى سفرها مىگوید. برزین به یاد مىآورد. در نمایشگاهى که از اشیاى باستانى ایران در موزه لوور پاریس برپا شده بود و پس از آن به موزه بریتیش و ویکتوریا آلبرت انگلستان و متروپولیتن آمریکا و چندین شهر اروپایى دیگر رفت، به عنوان نماینده ایران در آن حضور داشته است.
همچنین در نمایشگاهى که در آمریکا با عنوان هفت هزار سال هنر ایران برگزار شد، برزین از طرف معاونت وزارت فرهنگ و از سوى موزه ملى در آن حضور داشت و همراه با نوشیندخت نفیسى به سخنرانیهایى در ایالات مختلف درباره اشیاى نمایشگاه پرداختند.
برزین تنها کسى است که از میان جهان آرا، ریاضى، بیانى و مهدى بهرامى، به عنوان اولین تحصیلکردههاى رشته موزهدارى، در قید حیات است. او طى دوران خدمتش تا سال ۱۳۴۵ به تالیف مقالههاى بسیارى پرداخته است.
هنر فلزکارى در ایران، تحول دوران سفالسازى، جمشید و زندگى افسانهاى او، نقوش انسان بر روى ظروف، سفالینه از قرون ۳ تا ،۸ افتخارات هنرى ایران در موزههاى جهان، مسجد تاریخانه دامغان، نگاهى به تاریخچه تذهیب قرآن، نقش زن ایرانى در هنر و چندین مقام دیگر از نوشتههاى پروین برزین است که تعداد بسیارى از آنها براى آموزش موزهداران مورد استفاده قرار مىگرفت.
در حال حاضر هیچ کتابى با نام برزین در دست نیست، اما کتابى با عنوان «سفال» را نشان مىدهد و مىگوید این کتاب را به سفارش یکى از اقوام و بر حسب دوستى به نام او نوشتم و چاپ کردم. از او مىپرسیم اگر دوباره پیشنهاد کار در موزه را به او بدهند، چه پاسخى خواهد داد؟ و او متواضعانه مىگوید: «نمىپذیرم، چون باید براى درستى انجام کار متعهد بود، درحالى که روزهاى پیرى چنین توانى را برایم باقى نگذاشته است.»
-این مقاله ابتدا در مجموعه «مهرگان» و در جشننامه مشاهیر معاصر ایران به سفارش و دبیری محسن شهرنازدار تهیه و منتشر شده است. پروژه مهرگان که در موسسه فرهنگی- مطبوعاتی ایران به انجام رسید؛ به معرفی نخبگان ایرانی متولد ۱۲۹۰ تا ۱۳۳۰ خورشیدی میپرداخت. بخشی از این پروژه سال ۱۳۸۳در قالب کتاب منتشر شده است.
– ویرایش نخست توسط انسانشناسی و فرهنگ: ۱۳۹۸
– آمادهسازی متن: فائزه حجاری زاده
-این نوشته خُرد است و امکان گسترش دارد.برای تکمیل و یا تصحیح اطلاعات نوشته شده، به آدرس زیر ایمیل بزنید:
elitebiography@gmail.com