انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

درباره مصطفى کمال پورتراب، تلاقى علم و هنر

مصطفی کمال پورتراب

سید علیرضا میرعلى نقى

مصطفى کمال پورتراب، هشتادساله، برخاسته از عمل جراحى سنگینى که مردان جوان به زحمت تاب آن را دارند، با انرژى و اعتقاد، از عشق خود به «موسیقى علمى» می‌گوید و از کارهایى که در دست نگارش و انتشار دارد. اگر ملاک را ـ حداقل بعضی‌اوقات ـ سن درونى افراد در نظر بگیریم و نه سن شناسنامه‌ای آن‌ها، نمی‌توان پورتراب را بیش از مردى پنجاه‌ساله انگاشت. پنجاه‌ساله‌ای با تجربه هشتادساله و همچنان مصر و معتقد. چه پشت پیانو، چه پشت میز تحریرش، وقتى که بی‌وقفه می‌نویسد و ترجمه می‌کند……..

– متولد ۱۳۰۳ تهران
ـ یادگیرى موسیقى در هنرستان عالى موسیقى ۱۳۱۷ تا ۱۳۲۴
ـ نت‌نویسیترانه‌های عامیانه تا سال ۱۳۲۸
ـ یادگیرى پیانو نزد گیتى امیر خسروی و ملیک اصلانیان، بهره‌مند از کلاس درس فریدون فرزانه در فرم و دشیفر، حسین ناصحى در هارمونى و کنترپورن، فؤاد روحانى، زیباشناسى و تجزیه و تحلیل و مهدى برکشلى در آکوستیک و شناخت موسیقى
ـ تحصیل در کنسرواتوار پاریس
ـ ادامه تحصیل در رشته موزیکولوژى
– وی در سال ۱۳۸۷ به‌عنوان چهره ماندگار موسیقی ایران انتخاب شد.

تألیف

«تئوری موسیقی»، نشر چشمه
«مقدمه‌ای بر مبانی آهنگسازی»، نشر چشمه
«آهن‍گه‍ای برگزیده برای پیانو» ، انتشارات سرود
ترجمه
«متد آموزش پیانو اروپا»، ترجمهٔ پویان آزاده، ویرایش مصطفی کمال پورتراب، نشر چشمه
«کن‍ترپوان به زبان ساده»، نوشتهٔ اچ. سی.ال. است‍اک
«تجزیه و تح‍لی‍ل موسیقی برای جوانان»، نوشتهٔ ل‍ئ‍ونارد برنس‍تاین
«هارمونی بر روی شستی‌های پیانو»،نوشتهٔ کارل پدرن، انتشارات چنگ
«تک‍الی‍ف و حل مسائل ت‍ئ‍وری موسیقی و تع‍لی‍م خط و خوشن‍ویس‍ی»، نوشتهٔ اتوره پوتس‍ولی
«آموزش کنترپوان مدال (مق‍امی)»، نوشتهٔ مارسل دوپر، انتشارات چنگ
«هارمونی کلاسی‍ک»، نوشتهٔ سی. اچ. کی‍تس‍ون
«موسیقی مدرن»، نوشتهٔ موریس لورو
«موتس‍ارت»، نوشتهٔ یان مک لی‍ن
«زندگی پراضطراب چایک‍وفس‍کی»، نوشتهٔ هربرت ولس‍توک
«هانون»، نوشتهٔ شارل لویی
«هارمونی مدرن (توضی‍ح و کاربرد آن)»، نوشتهٔ ایگ‍لف‍یل‍د هال

استاد فرزانه زمان ما، زنده‌یاد امانوئل ملیک اصلانیان یک‌بار عبارتى دل‌نشین را گفت: «همیشه براى پانزده‌ساله‌ها و بیست‌ساله‌ها و … افراد جوان، مسابقه می‌گذارند. یک‌بار هم براى هشتادساله‌ها باید مسابقه بگذارند تا ببینند هر کس چه راهى را رفته و حالا به کجا رسیده است.»

و اکنون، مصطفى کمال پورتراب، هشتادساله، برخاسته از عمل جراحى سنگینى که مردان جوان به‌زحمت تاب آن را دارند، با انرژى و اعتقاد، از عشق خود به «موسیقى علمى» می‌گوید و از کارهایى که در دست نگارش و انتشار دارد. اگر ملاک را ـ حداقل بعضی‌اوقات ـ سن درونى افراد در نظر بگیریم و نه سن شناسنامه‌ایآن‌ها، نمی‌توان پورتراب را بیش از مردى پنجاه‌ساله انگاشت. پنجاه‌ساله‌ای با تجربه هشتاد ساله و همچنان مصر و معتقد. چه پشت پیانو، چه پشت میزتحریرش، وقتى که بی‌وقفهمی‌نویسد و ترجمه می‌کند. مصطفى کمال پورتراب، از باسوادترین و معتبرترین موسیقیدانان نسل خود است؛ از نسلى که استادان بزرگ داشتند و افراد نخبه را می‌پروردند. ورود او به هنرستان عالى موسیقى، در دوره ریاست غلامحسین مین باشیان، مصادف با زمانى بود که دوازده نفر از بهترین استادان موسیقى از چک اسلواکى (و نیز از بلژیک) به تهران آمده و در آن هنرستان تدریس می‌کردند. فریدون ناصرى، موسیقیدانى دیگر از همان نسل، آن دوره را درخشان‌ترین دوران هنرستان عالى موسیقى می‌داند و از هنرمندانى نام می‌برد که بعدها، نامشان بر روى جلد و پشت جلد صفحات گرام،از اجراهاى عالى موسیقى کلاسیک، خوانده می‌شد.
پورتراب ۱۴ ساله، وارد دوره متوسطه هنرستان شد و در سال ۱۳۲۴ دوره متوسطه را به پایان برد. در چهار سال آخر دوره تحصیل او، استادان چک اسلواکى به وطن خود بازگشته بودند و به‌جای مین باشیان، علینقى خان وزیرى زمام امور ریاست هنرستان را به دست گرفته بود.
آشنایى پورتراب با موسیقى ایرانى را شاید بتوان محصول این دوره ۱۳۲۴ـ۱۳۲۰ دانست. در این هنگام، او با جدیت مشغول آموختن بود؛ و این جدیت، چه در آموختن و چه در آموزاندن،هیچ‌گاه شخصیت و زندگى او را خالى نگذاشت. گفتن این که در همان ایام، هنرجویى جوان و عاشق موسیقى کلاسیک، از موسیقى روز اجتماع خود هم بی‌خبر نبود و حتى در حدود تمایل، کارهایى هم براى دوستانش به انجام می‌رساند. ازجمله، نت‌نویسیترانه‌های مشهورى که در سال‌های ۱۳۲۸ـ۱۳۲۰ روى آن‌ها اشعار جدى و اشعار فکاهى می‌گذاشتند و تحت عنوان پیش‌پرده، در تئاترهاى تهران می‌خواندند. اولین عکس چاپ‌شده از پورتراب جوان مربوط به پشت جلد اول «مجموعه ترانه‌ها و تصنیف‌های پرویز خطیبى» در سال ۱۳۲۶ است. خطیبى که پیش‌پرده ساز و خواننده و فکاهی‌نویس و روزنامه‌نگاری توانا بود، در انتهاى کتاب از پورتراب جوان تشکر کرده و چند صفحه ازنت‌ها را چاپ کرده است.
در سال ۱۳۳۰ که دوره عالى آهنگسازى در هنرستان افتتاح شد، پورتراب از بهترین استادان درس گرفت. پیانو را نزد گیتى امیر خسروى و امانوئل ملیک اصلانیان (که در سال ۱۳۳۲ به تهران وارد شد، تا پنجاه سال بعد که در همین شهر درگذشت)، نزد فریدون فرزانه که از بهترین معلمان سلفژ و هارمونى بود، فرم موسیقى و دشیفراژ را فرا گرفت.
از حسین ناصحى که همسال او بود و در کنسرواتوار معتبر پل هنیدمیت در ترکیه تحصیل کرده بود، هارمونى و کنترپوان آموخت، دکتر فؤاد روحانى (که سال جارى به سن ۹۴ سالگى در لندن درگذشت) دروس زیباشناسى و فرم و تجزیه‌وتحلیل موسیقى را عهده‌دار بود و دکتر مهدى برکشلى نیز معلم آکوستیک و تجزیه‌وتحلیل و شناخت موسیقى باستانى ایران بود. همچنین، پروفسورهایموتویبر اتریشى، رهبر ارکستر سمفونیک تهران، به او کمپوزیسیون و ارکستراسیون می‌آموخت. کمتر موسیقیدانى مثل او دوره‌های عالى علمى و عملى موسیقى را این‌طور مرتب و دقیق گذرانده و از بهترین استادان بهره‌مند شده است.
پورتراب رساله مهم خود در تجزیه‌وتحلیل موسیقى باستانى را با عنوان «ربع پرده در موسیقى ایرانى» زیر نظر دکتر مهدى برکشلى نوشت. به گمانم بخشى یا تمام این مقاله مهم در کتاب ماهور (ج۲) به چاپ رسیده است. پایان‌نامه او در رشته آهنگسازى با یک مدومان سمفونیک آغاز شد؛ و قطعات دیگر نیز به دنبال آن تصنیف شدند: چند پرلود و اندانسیون، فوگ، سونات پیانو، سونات براى ویولون و پیانو و … که زیر نظر پروفسور هایموتویبر انجام گرفت به مقام رتبه اول آهنگسازى را در هنرستان عالى موسیقى رسید. در این زمان، او سى و چند ساله بود.
پورتراب، از اواخر دهه ۱۳۳۰ تدریس در هنرستان موسیقى را آغاز کرد. در سال ۱۳۴۰ سرپرستى دو ارکستر را پذیرفت: یکى ارکستر بزرگ و دیگرى ارکستر بانوان در اداره کل هنرهاى زیبا. این فرصتى براى تمرین و ورزش ذهنى او در رشته آهنگسازى بود؛ و ساختن قطعاتى براى ارکستر و آواز که در آن زمان اجرا می‌شدند و از «تلویزیون ثابت پاسال» می‌شدآن‌ها را دید، ولى نسخه ضبط‌شده‌ای از آن‌ها در دسترس نیست. در همین اوان،مقالات آموزشى متعددى از او در دو مجله مهم هنرى، به چاپ می‌رسید: مجله موزیک ایران که غیردولتى بود و مجله موسیقى که وابسته به اداره کل هنرهاى زیباى کشور بود و بهترین نویسندگان تحصیل‌کرده موسیقى در آنجا فعالیت قلمى داشتند.
برخلاف بسیارى اشخاص که بعد از فارغ‌التحصیلی، دیگر با کتاب و قلم و خواندن و نوشتن بیگانه می‌شوند؛ براى پورتراب، استاد جوان و شناخته‌شده در مراکز معتبر تهران، تحصیل علم، مرزى را نمی‌شناخت. در چهل‌وچهارسالگی، از بورس تحصیل دولت فرانسه استفاده کرد و به پاریس رفت. با متدهاى جدید تدریس سلفژ و هارمونى و کنترپوان در کنسرواتوار پاریس آشنا شد و دروس مشکل کنکور براى دوره دکتراى موزیکولوژى دانشگاه سوربن را مطالعه کرد. این دوره زیرنظر پروفسور ژاک شایه، رئیس انستیتوى موزیکولوژى و اسکولاکانتوروم بود که کتابى مشترک از او و پروفسور هانرى شلان به فارسى ترجمه شده است (نگره کامل موسیقى، ترجمه پرى برکشلى، از انتشارات دانشگاه تهران). پدر تراب شانس این را داشت که از کلاس‌های موسیقیدان برجسته بین‌المللی، نادیا بولانژه نیز استفاده کند. ایرانیانى که از دروس این استاد موسیقى استفاده کرده‌اند، تعداد انگشت‌شماری هستند. وى بعد از پایان دوره بورس براى ادامه تدریس در هنرستان عالى موسیقى به ایران برگشت. از سال ۱۳۴۷ تا ،۱۳۵۱ تحصیلات خود در رشته آهنگسازى و رهبرى ارکستر را نزد پروفسور توماس کریستیان داوید ـ رهبر اتریشى مقیم ایران ـ ادامه داد و مدت دو سال نیز آسیستان پروفسور داوید بود. در سال ۱۳۵۰ دوره عالى هنرستان موسیقى تأسیس شد و به‌غیراز پورتراب براى آن مقام، کسى درنظر نبود. چهره‌ایچندوجهی که تدریس و تحقیق و آهنگسازى و نوشتن و… را با هم با نظم و انضباط و دقت انجام می‌داد و ارتقاى سطح آموزشى هنرجویان را همیشه در نظرمی‌گرفت. قطعات سوئیت هفت‌پیکر نظامى براى ارکستر سمفونیک، چند قطعه ایرانى براى ارکستر زهى و چند قطعه براى گروه کر آکاپلا (بر مبناى چند رباعى از خیام) حاصل این دوران است. اجرایى مطلوب و نیرومند از این قطعات، در شوروى و با حضور خود آهنگساز انجام شد. در سال ۱۳۵۴ که به دعوت یکى از رؤساى کنسرواتوارى در اتحاد شوروى (سابق) به آنجا دعوت شد و به قصد چند سخنرانى در تجزبه و تحلیل موسیقى جهانى و ایرانى، به همراه پروفسور برکشلى به مناسبت هزار و صدمین سال ولادت ابونصر فارابى، این مراسم برگزار شده بود. پورتراب در سال‌های ۱۳۵۸ ـ ۱۳۴۸ در اوج فعالیت‌های هنرى ـ ادارى و خلاقه خود بود. تا سال ۱۳۵۶ که هیئت بررسى و ارزشیابى هنرى مدرسین هنرستان عالى موسیقى، هیئتی که اصلاً از بلژیک و فرانسه دعوت شده بودند، او را شایسته عنوان استادى شناختند. بازنشستگى او به سال ۱۳۵۹ بود و در کمیسیونى که براى این کار تشکیل شده بود، موسیقیدانان معتبرى چون دکتر محمدتقى مسعودیه، زاون هاکوپیان و فرهاد مشکوه حضور داشتند.
کارنامه زندگى هنرى ـ ادارى ـ تحقیقاتى ـ خلاقه ـ تدریس استاد مصطفى کمال پورتراب از گنجایش این یادداشت کوچک بیرون است. تنها سى و چند سال تدریس مستمر او در هنرستان عالى موسیقى و هنرستان موسیقى ملى و گروه موسیقى دانشکده هنرهاى زیباى دانشگاه تهران خود موضوع یک بررسى مستقل است. همچنین عضویت شوراهاى متعدد تخصصى موسیقى در وزارت فرهنگ و هنر سابق، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامى فعلى، فرهنگستان زبان (در گروه واژه‌گزینی)، انستیتو تحقیقات موسیقی‌شناسی ایران (تأسیس‌شده دکتر پرویز خانلرى و با ریاست دکتر مهدى برکشلى)، انجمن ژونس موزیکال، کمیته موسیقى وابسته به یونسکو، کمیته موسیقى مرکز حفظ و اشاعه موسیقى و نیز عضویت گروه واژه‌گزینی آکوستیک و موسیقى در مرکز نشر دانشگاهى از آن جمله است.
در کنار تمام این فعالیت‌ها، او هیچ‌گاه از تصنیف قطعات کوتاه و بلند دست نکشید. ازجمله قطعه‌هایی براى پیانو و موسیقى مجلسى با عنوان «آواز بى گفتار» و همچنین سرودهاى وحدت و انقلاب براى گروه کر و ارکستر سمفونیک، که بسیارى آن‌ها را شنیده‌اند و کمتر کسى می‌داند که از ساخته‌های استاد پورتراب است. انتشار نیافتن قطعات او و خیلى افراد دیگر (ناصحى، مصطفى کسروى، سیروس شهردار و…) هویت خلاقه آن‌ها را در هاله‌ای از ابهام و ناشناختگى فرو برده و گوش‌هایموسیقیدان‌های جوان ـ متأسفانه ـ با این آثار آشنا نیست.
مهم‌تر از همه، کارنامه قلمى پربار و مفصل اوست.
هیچ موسیقیدانى به‌اندازه او تألیفات آموزشى و مفید نداشته است، نه با این حجم و نه با این کیفیت. آشنایى او با زبان‌های انگلیسى و فرانسه، عادت یک عمر به مطالعه و نوشتن، تسلط و چیرگى او را قوام بخشیده و از او مرجعى معتبر ساخته که نظیرش را در نسل گذشته و امروز کمتر می‌توان یافت.
از اولین کتاب‌های سلفژ پوتسوس تا کتاب تئورى موسیقى که چاپ افست و پلی‌کپی‌ها و نیز چاپ خوش‌ترکیب و زیباى آن، تیراژ فوق‌العاده‌ای را ساخته و از این لحاظ، شاید بتوان کتاب تئورى موسیقى استاد پورتراب را جزو چند کتاب پرفروش موسیقى در ایران ـ از پرفروش‌ترین‌ها و مفیدترین‌ها ـ محسوب کرد.
از مقدمه‌های استادانه او بر کتاب چند جلدی زندگى بتهوون (ترجمه دکتر مجلسى) که بگذریم، او کتاب «کنترپوان به زبان ساده» و «چگونه یک پارتیتور موسیقى را بخوانیم» به ترجمه او نیز از منابع مهم و دم دست دانشجویان موسیقى است. همچنین کتاب‌های هارمونى اثر کیتسون و… فرهنگ جامع چندزبانه‌ای که هنوز از انتشار آن خبرى نیست.
استاد مصطفى کمال پورتراب، هشتادساله‌ای با انرژى پنجاه ساله و با کارنامه‌ای دو یا سه برابر توان و امکان کار یک انسان عادى، هنوز هم به عشق بزرگ خود می‌اندیشد. موسیقیدان بسیار داشته‌ایم و خواهیم داشت، اما موسیقیدانان فرهنگ‌ساز کم هستند و همان‌هایند که موسیقى را هویت و حیثیت می‌بخشند و به آن جایگاهى می‌دهند که موسیقیدان بتواند خود را در تلاقى علم و هنر ببیند و باور کند که وارث شریف‌ترین دستاورد بشرى است. از خود می‌پرسیمبه‌راستی سهم زحمت‌های استاد پورتراب، مرد کار و مبرى از خودنمایى، در این بنا چه اندازه است؟ بی‌تردید، اندک نیست. همه این را می‌دانیم.
وی در ۲ تیر ۱۳۹۵ در ۹۲ سالگی در تهران درگذشت و پیکرش صبح روز جمعه، ۴ تیرماه از مقابل تالار وحدت تشییع و در قطعه هنرمندان بهشت‌زهرا دفن شد.

– این مقاله ابتدا در مجموعه «مهرگان» و در جشن‌نامه مشاهیر معاصر ایران به سفارش و دبیری محسن شهرنازدار تهیه و منتشر شده است. پروژه مهرگان که در موسسه فرهنگی- مطبوعاتی ایران به انجام رسید؛ به معرفی نخبگان ایرانی متولد ۱۲۹۰ تا ۱۳۳۰ خورشیدی می‌پرداخت. بخشی از این پروژه سال ۱۳۸۳در قالب کتاب منتشر شده است.

– ویرایش نخست توسط انسان‌شناسی و فرهنگ: ۱۳۹۷
– آماده‌سازی متن: فائزه حجاری زاده
-این نوشته خُرد است و امکان گسترش دارد.برای تکمیل و یا تصحیح اطلاعات نوشته شده، به آدرس زیر ایمیل بزنید:
elitebiography@gmail.com