در هزارتوی روان!
امیرهوشنگ مهریار آنقدر جوان است که فراموش میکنم موهایش سفید شدهاند و ۶۸ سال سن دارد. حتى یادم میرود سؤال تکرارى «نظر شما درباره مرگ…» را از او بپرسم. بههرحال گفتوگو با اولین رئیس اولین مرکز جمعیتشناسی ایران یکى از شیرینترین خاطرات روزنامهنگاری من بوده است…
نوشتههای مرتبط
– متولد ،۱۳۱۵ نقده
ـ اخذ مدرک لیسانس ادبیات از دانشسراى عالى تهران ۱۳۳۷
ـ اعزام به انگلستان و اخذ مدرک دکترى روانشناسى تربیتى از دانشگاه لندن ۱۳۴۲
ـ اخذ مدرک فوقلیسانس روانشناسى بالینى از دانشگاه ادین برو لندن ۱۳۴۴
ـ دریافت مدرک فوق دکترى بهداشت روانى اجتماعى از دانشگاه هاروارد آمریکا ۱۳۵۱
ـ تأسیس و ریاست اولین مرکز جمعیتشناسی ایران در شیراز ۱۳۵۶ـ۱۳۵۳
ـ مشاور سازمان بهداشت جهانى در برنامه تنظیم خانواده و بهداشت کودکان جهان ۱۳۵۷
ـ مشاور سازمان بهداشت جهانى در برنامه مبارزه با بیمارى ایدز ۱۳۷۲ـ۱۳۶۱
ـ رئیس گروه جمعیتشناسی مؤسسه علمى پژوهشى سازمان مدیریت و برنامه از سال ۱۳۷۲ تاکنون
برخى از آثار او که به زبان فارسى نوشته عبارتاند از: درمان رفتارى وسواس، افسردگى و درمان رفتارى آن، طبقهبندی و تشخیص و درمان اختلالات رفتارى کودکان، پیشگیرى از اعتیاد، یادگیرى و رفتار، روانشناسى عمومى.
احمد جلالى فراهانى: امیرهوشنگ مهریار آنقدر جوان است که فراموش میکنم موهایش سفید شدهاند و ۶۸ سال سن دارد. حتى یادم میرود سؤال تکرارى «نظر شما درباره مرگ…» را از او بپرسم. تمام حواسم به حرفهای شیرین و شادابى او میرود و پیراهن آبى خوشرنگی که به تن کرده است. او آنقدر خوشسخن و خوشمشرب است که حتى یادم میرود چایى را که برایم آوردهاند بنوشم. شاید حال و هواى سرافتادگى و تواضع اهل بگووبخند است. بههرحال گفتوگو با اولین رئیس اولین مرکز جمعیتشناسی ایران (بهجز مرکز مطالعات اجتماعى دانشگاه تهران) یکى از شیرینترین خاطرات روزنامهنگاری من بوده است.
«امیر هوشنگ مهریار» متولد روز سیام فروردین ۱۳۱۵ در شهرستان نقده است.
«البته آن موقع نقده یک ده بزرگ یا قصبهای کوچک بود» پس تعجبى ندارد که هنوز با لهجه شیرین آذرى صحبت میکند و شاید این تنها یادگار او از سرزمین مادرى است که تلاش فراوانى براى حفظ و نگهدارى آن دارد. «ترک هستم و آذرى و تحصیلات اولیهام را در همانجا انجام دادهام تا دوم دبیرستان.» از دوم دبیرستان به بعد تحصیلات اش را در تبریز گذرانده و در سال ۱۳۳۷ از دانشسراى عالى تهران در رشته ادبیات فارسى مدرک لیسانسش را با درجه ممتاز دریافت میکند.«چون شاگرداول شده بودم جزو شاگردان اول دیگر دانشگاهها به خارج از کشور اعزام شدم. بعد از یکى دو سال معطلى، البته در آن یکى دو سال هم بهعنوان دبیر دانشسراى عالى کار میکردم. رفتم به انگلستان. اول قرار بود در رشتههای مربوط به زبانهای باستانى ادامه تحصیل بدهم ولى به دلایلى تغییر علاقه و جهت دادم و علیرغم میل اصلى و باطنیام به مؤسسه تعلیم و تربیت دانشگاه لندن رفتم و در این مؤسسه در دوره فوقلیسانس علوم تربیتى وارد شدم.»
در این دوره دکتر مهریار مجبور میشود یک سال در دانشگاه لندن درس بخواند و امتحان بدهد تا لیسانس دانشگاه تهران اش را مسؤولین آموزشى این دانشگاه بپذیرند. بعد از گذشت یک سال و دریافت گواهینامه موردنیاز، از سوى دانشگاه لندن به او اجازه میدهند تا در دوره فوقلیسانس روانشناسى تربیتى ثبتنام کند.
«بورسى که در اختیار ما بود آن زمان فقط ۴ سال بود و بنابراین میبایست در چهار سال دکترایم را تمام میکردم، اما دکتراى دانشگاه لندن آنوقتها بیشتر جنبه تحقیق و تز نوشتن داشت تا تدریس و سر کلاس حاضر شدن. بنابراین تزم را با یکى از استادان گروه روانشناسى مؤسسه تعلیم و تربیت دانشگاه لندن شروع کردم و بعد از گذشت قریب به یک سال که چند فصلى از تزم آماده شده بود، آن را براى استادم فرستادم که موردتوجهاش قرار گرفت و همین ماجرا باعث شد تا از دوره فوقلیسانس منتقل شوم. اما این کار موکول شد به موافقت سناى دانشگاه و تأیید یکى از پروفسورهاى ارشد آنجا به نام پروفسور «فیلیپ ورنل» که او هم پایاننامه مرا تأیید کرد و من اجازه یافتم بهجای ۴ سال در ۳ سال دکترایم را به اتمام برسانم و موضوع تز دکترایم هم ادراک اجتماعى بود»
امیرهوشنگ مهریار دکترایش را زمانى دریافت میکند که روانشناسان اجتماعى تازه پا به عرصه اجتماع گذاشته بودند و تمام قصدشان این بود که بفهمند چطور میتوانند به ادراک و شخصیت افراد بهوسیله روشهای ذهنى پى برد و تا چه حدى برداشت آنها با واقعیت تطابق دارد؟ و تز او در همین زمینه بود که مورد موافقت اساتید دانشگاه لندن قرار میگیرد.« در همان اواخر نوشتن تزم که بهاندازهای سرم شلوغ بود که مجبور بودم خانوادهام را به تهران بفرستم، شاه قرار بود به لندن بیاید و دانشجویان ایرانى مقیم لندن در نظر داشتند تظاهراتى بر ضد او انجام دهند و من هم به دلایلى در این ماجرا شرکت کردم و خانهای که ما در آن اقامت داشتیم محلى شد براى جمع شدن دانشجویان و آماده کردن مقدمات تظاهرات. قبل از آنهم ساواک اخطار داده بود که اگر این کار را بکنید بهشدت با شما برخورد میکنیم. بااینحال ما به این اخطارها اهمیت ندادیم و همین مسئله باعث شد که ساواک به خانه ما بریزد و بهاتفاق تعدادى از افسرهاى نیروى هوایى که در لندن تحصیل میکردند حسابى ما را کتک زدند و تمام پوسترها و اعلامیههایی که تهیهکرده بودیم را پاره کردند. خلاصه کارمان به دادگاه کشید. درواقع من خودم بهاتفاق دیگر دانشجویان به دادگاه رفتیم و از ساواک ایران شکایت کردیم و به همین دلیل پاسپورت من و به دنبال آن بورسى که از دولت داشتم باطل شد و مجبور شدم دو سال دیگر در انگلستان بمانم»
دکتر امیرهوشنگ مهریار این دو سال را هم بیکار نمینشیند و در این مدت در دانشگاه ادین برو یک دوره روانشناسى بالینى را براى استخدام در سیستم بهداشت انگلستان میگذراند که این دو سال کار علمى و عملى باعث میشود تا او مدرک فوقلیسانس روانشناسى بالینیاش را از دانشگاه ادین برو لندن دریافت کند و مطابق با قوانین آن زمان انگلستان او میتوانست مقیم این کشور شده و در این کشور ماندگار شود و درزمینهٔ روانشناسى بالینى مشغول به کار شود. « در همین دوران بود که یکى دوتا مقاله به زبان انگلیسى منتشر کردم و اتفاقاً در اواخر همان دوره توسط یکى از دوستان شیرازى مطلع شدم که در دانشگاه شیراز ، تشکیل شده است و دنبال کادر جدید میگردند و نامهای به مرحوم دکتر «سنایى» نوشتم که آن زمان از روانشناسان بزرگ ایران بودند که اتفاقاً در انگلستان تحصیل کرده بود و او مرا راهنمایى کرد که به دانشگاه شیراز بروم و نامه مرا هم خودش به دانشگاه شیراز فرستاده بود و ازآنجا یک فرم تقاضاى همکارى براى من فرستادند به لندن و باوجوداینکه اصلاً در نظر نداشتم برگردم و همان زمان هم مشغول مذاکره با یکى از دانشکدههای کانادا بودم که به کانادا بروم ولى به دلایلى که عمدتاً خانوادگى بود ترجیح دادم به ایران و سپس شیراز برگردم و در آنجا به علت دوره دوساله بعد از دکترا بهعنوان دانشیار استخدام شدم.»
زمانى که امیرهوشنگ مهریار در سال ۱۳۴۶ وارد دانشگاه شیراز میشود اغلب اساتید این دانشگاه تحصیلکردگان آمریکا بودند و نگاه چندان مثبتى به تحصیلکردگان اروپایى نمیکردند و هسته اصلى دانشگاه شیراز هم توسط همین افراد شکل گرفت، بااینهمه دکتر مهریار در کوتاهترین مدت در سیستم آموزشى این دانشگاه به رتبه استادى میرسد. «درست سر چهار سال که حداقل دوره زمانى لازم بود تقاضا کردم که استاد شوم و چون براى استادان ۴مقاله بینالمللی لازم بود و من ۶ تا مقاله نوشته بودم که در سطح بینالمللی مطرح شده بود، در رأس چهار سال رتبه استادیام را از این دانشگاه گرفتم و همانجا ماندگار شدم. در همان سال هم بورسى از دانشگاه هاروارد براى دوره فوق دکترى در رشته «بهداشت روانى اجتماعى » گرفتم که استاد خیلى معروف آن زمان در دانشگاه هاروارد به نام «جرالد کاپلن» بود که از پیشروان نهضت پیشگیرى در بهداشت روانى و روانپزشکی بود. ولى بااینحال از محیط آمریکا اصلاً خوشم نیامد. بااینکه گرین کارت گرفته بودم و میتوانستم آنجا ماندگار شوم و بااینحال به ایران و همان دانشگاه شیراز برگشتم و خلاصه در آنجا ماندنى شدم.»
او پس از اخذ مدرک فوق دکترى از دانشگاه هاروارد در سال۱۳۵۱ به ایران بازمیگردد و ۴سال تمام در این دانشگاه میماند و تدریس میکند. « در همین سالها بود که به مسائل جمعیت و تنظیم خانواده علاقهمند شدم، تحقیقات وسیعى در خصوص به دنیا آمدن بچههایی که خواسته هستند را شروع کردم و چون در ایران و کشورهاى درحالتوسعه زادوولد خیلى بالا بود و اکثر این زادوولدها هم درواقع ناخواسته بود، براى پیشگیرى ازاینگونه تولدها که بسیار هم بودند تمام تلاشم را به کار بردم و با بسیج دانشجویانى که با من همکارى میکردند فعالیت گستردهای را براى جلوگیرى از این امر و کاهش رشد جمعیت به کار بستم. خوشبختانه همان زمان دانشگاه شیراز با همکارى دانشگاه کارنایدین آمریکا ، مرکز جمعیتشناسی را در شیراز در سال۱۳۵۴ تأسیس کردند. » و امیرهوشنگ مهریار اولین رئیس این مرکز میشود و تا سال ۱۳۵۶ در همین سمت باقى میماند و در سال۱۳۵۶ به سوئیس میرود و یک سال تمام با سازمان بهداشت جهانى همکارى میکند و در این مدت با برنامه بهداشت، بارورى که برنامه تحقیقاتى گستردهای در زمینههای مربوط به تنظیم خانواده و سلامت کودکان همکاریهای گستردهای را انجام میدهد. «کار ما در آنجا این بود که بهعنوان مشاور این برنامه به نقاط مختلف جهان سفر میکردیم و از پروژههای سازمان بهداشت جهانى بازدید میکردیم و آنها را ارزیابى میکردیم و یا اگر کسى براى پیشبرد برنامههای بهداشتى کشورش پولى درخواست میکرد و طرح به این سازمان میداد ما ارزیابى میکردیم.»
پس از یک سال همزمان با انقلاب اسلامى او به ایران بازمیگردد و بهعنوان عضو شوراى دبیران جامعه دانشگاهیان (نماینده دانشگاه شیراز) با این شورا همکارى میکند و در اسفند سال۱۳۵۷ رئیس دانشگاه شیراز میشود. «البته قبل از اینکه توسط دولت انقلابى رئیس دانشگاه شوم، دو سه ماهى بود که عملاً تمام امور را میگرداندم و معاون آموزشى دانشگاه شیراز شدم و این به خاطر فشار اساتید دیگر به رئیس وقت دانشگاه شیراز بود.وقتى هم که انقلاب شد بهعنوان سرپرست دانشگاه شیراز بودم تا زمانى که انقلاب فرهنگى شد و چون جو نامناسبى در دانشگاهها به وجود آمده بود و من علنى گفته بودم که حاضر نیستم خیلى از اساتیدى که قرار است تسویه شوند، را تسویه بکنم، صلاحم در این بود که کنار بروم و استعفا دادم و رفتم و معاون امور دانشجویى ما «دکتر ظهور » سرپرست دانشگاه شیراز شد و پس از آن هم دکتر مصطفى معین رئیس دانشگاه شیراز شد.»
خروج امیرهوشنگ مهریار فرصت خوبى براى او بود تا به مطالعه و تحقیق و ترجمه بپردازد و خودش میگوید:« در سالهای انقلاب فرهنگى مثل خیلیهای دیگر کلى کتاب خواندم و تحقیق کردم و ترجمه تا اینکه دانشگاه مجدداً باز شد و چون اولین رشتههایی که فعالیت خود را در دانشگاهها از سر گرفتند رشتههای پزشکى بودند، در این رشتهها به روانپزشکی و رشتههای وابسته به آن اهمیت بیشترى میدادند و بنابراین از ما خواستند ما به دانشگاه پزشکى شیراز برویم و تدریس کنیم»
و بهاینترتیب امیرهوشنگ مهریار تا سال۱۳۶۸ در دانشگاه شیراز تدریس میکند و پس از آن به دلیل پست جدیدى که از طرف سازمان بهداشت جهانى به او پیشنهاد میشود به ژنو میرود. «وقتى میخواستم به ژنو بروم مسؤولین دانشگاه شیراز در حق من لطف بسیار داشتند و ما را از دانشگاه شیراز اخراج کردند! شاید هم حق داشتند. چون بدون اجازه رفته بودم و ۳۰سال سابقه کار ما را ندیده گرفتند و گفتند اخراجى! خلاصه… به ژنو رفتم و با سازمان بهداشت جهانى ۴سال همکارى داشتم و این دفعه کارم بیشتر مشاوره در برنامه مبارزه با بیمارى ایدز بود و در بخش مطالعات رفتارى اجتماعى من بهعنوان مشاور همکارى میکردم و در سال ۱۳۷۲ از طرف دکتر مشایخى رئیس مؤسسه تحقیقات و پژوهش سازمان مدیریت و برنامه کشور دعوت به همکارى در این مؤسسه شدم و بااینکه بازهم تصمیم جدى دراینباره نداشتم به ایران برگشتم و ماندنى شدم و هنوز هم هستم و کار تحقیقاتى انجام میدهم.»
و او حالا مدیر گروه جمعیتشناسی این مؤسسه است و در هفته چندساعتی را به تدریس براى دانشجویان دکترا و فوقلیسانس میگذراند. امیرهوشنگ مهریار اوضاع روانشناسى و جمعیتشناسی را در سالهای پس از انقلاب خوب میداند و میگوید: «به نظر من اوضاع رشتههای مرتبط با روانشناسى در این سالها بهتر شده است. به این معنى که علیرغم نگاه منفى که در اوایل انقلاب به این رشته وجود داشت، بااینحال این رشته پیشرفت خوبى در این سالها داشته است.» وى معتقد است سیستم روانشناسى در سالهای پس از انقلاب علمیتر شده است.
امیرهوشنگ مهریار از زندگى در ایران راضى است و خیلى از مسائلى را که در سطح اجتماعى رخ میدهد طبیعى و ذاتى میداند و میگوید:« این اتفاقات حتى در پیشرفتهترین کشورهاى دنیا هم رخ میدهد.» خوشبینی او باعث میشود تا پس از گفتوگو و وقتى وارد خیابان کاشانک میشوم احساس شیرینتری نسبت به پاییز و برگهای زردش داشته باشم و فراموش کنم که به آغاز فصل سرد نزدیک میشوم. خداحافظ آقاى امیرهوشنگ مهریار. تا پایان شومینه!
– این مقاله ابتدا در مجموعه «مهرگان» و در جشننامه مشاهیر معاصر ایران به سفارش و دبیری محسن شهرنازدار تهیه و منتشر شده است. پروژه مهرگان که در موسسه فرهنگی- مطبوعاتی ایران به انجام رسید؛ به معرفی نخبگان ایرانی متولد ۱۲۹۰ تا ۱۳۳۰ خورشیدی میپرداخت. بخشی از این پروژه سال ۱۳۸۳در قالب کتاب منتشر شده است.
– ویرایش نخست توسط انسانشناسی و فرهنگ: ۱۳۹۷
– آمادهسازی متن: فائزه حجاری زاده
-این نوشته خُرد است و امکان گسترش دارد.برای تکمیل و یا تصحیح اطلاعات نوشته شده، به آدرس زیر ایمیل بزنید:
elitebiography@gmail.com