انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

خلاصه کتاب ” تفکر خلاق و حل خلاقانه مسئله”

خلاصه کتاب ” تفکر خلاق و حل خلاقانه ی مسئله”

تألیف خیریه بیگم حائری زاده و لیلی محمدحسین، تفکر خلاق و حل خلاقانهی مسئله ۱۳۹۵، چاپ نهم، نشر نی

در آینده بیسواد کسی نیست که نتواند بخواند، بلکه کسی است که یاد نگرفته که چگونه یاد بگیرد.

کتاب “تفکر خلاق و حل خلاقانهی مسئله” شامل ۱۴۹ صفحه و چهار فصل است. همانطور که از نام این کتاب مشخص است، مسئلهی مهم آن ” تفکر” است و ابتدا با شرح لغات کلیدی و سپس دلایلی برای نشان دادن اهمیت آن سعی در همراه کردن مخاطب دارد. همانطور که نویسندگان این کتاب در بخش مقدمه بیان کرده اند، “مطالبی که در بخشهای مختلف این کتاب آمده است تلخیصی از کتاب حل خلاقانه ی مسئله میباشد.”

فصل اول: فواید تفکر خلاق و مهارتهای حل خلاقان ی مسئله

در اولین فصل از این کتاب مؤلف به تعریف و تشریح کلمات کلیدی میپردازد و دلایل اهمیت آنها ر مطرح میکند. یکی از این کلمات کلیدی، “خلاقیت” است که عبارت است از: ” بازی با تخیل و امکانات که در حین تعامل یا عقاید، افراد و محیط، منجر به ارتباطات و نتایج جدید و معنادار میشود.” کلیدواژهی بعدی” مسئله” به معنای ” هر چیزی که هر تغییری باعث متفاوت شدن یا بهبود آن میگردد”، است.

با در نظر داشتن این دو تعریف بهعنوان مفاهیم اصلی و فوایدی که تفکر خلاق میتواند به همراه خود داشته باشد، نویسندگان معتقدند “برای جبران نقطهضعفها و نقایص آموزشی لازم است از مهارتهای خلاقانهی حل مسئله بهره جست.” از مشکلاتی که در برنامهی آموزشی ما وجود دارد، روش آموزش است که تنها “تفکر تحلیلی” را به دانش آموزان القا میکند و این در حالی است که بیش از ۸۰ درصد از مسائل زندگی به تفکری خلاق نیازمند هستند؛ هرچند این به معنای بیفایده بودن روش تحلیلی نیست بلکه فرایند تفکر خلاقانه و حل خلاقانهی مسائل، سه طرز فکرِ تحلیلی، خلاق و نقادانه را در برمیگیرد.

آخرین موضوع مطرح شده در این فصل، “الگو” است که ” یک سری قواعد است که حدومرز را مشخص کرده و ما را در راه رسیدن به موفقیت در آن محدوده یاری میدهد، بهشرط آنکه با استفاده از همین قوانین و قواعد حل مسئله، موفقیت را ارزیابی نماییم.” در این بخش تلاش برای بررسی تأثیر تغییر شرایط بر الگوها انجامگرفته است. درواقع اینگونه استدلال شده است که زمانی که شرایط تغییر میکند، الگوهایی که زمانی موفقیتآمیز بودهاند، نهتنها ممکن است دیگر موفقیتی به دنبال نداشته باشند، بلکه مانعی نیز محسوب شوند و در این زمان باید در نظر داشت که با تغییر شرایط و همینطور الگوها، ما به وضعیت “صفر” بازمیگردیم.

فصل دوم: الگوی تمایلات تفکری در مغز چهار ربعی
بخش عمده ی این فصل به بررسی تفاوتهای روش تفکر در افراد و پردازش اطلاعات مطابق نظر ند هرمان، تخصیص یافته است. طبق این نظر، ذهن انسان به چهار بخش تقسیم میشود که با توجه به سیستم آموزشی و خود شخص، قسمتهای مختلفی در هر فرد بر او تسلط پیدا میکند. قصد نویسندگان و ند هرمان از این تقسیمبندی، برتری بخشیدن به یک قسمت و کمارزش کردن بخش دیگر نیست؛ بلکه هرمان معتقد است “هر حالت مغز برای آن کاری که بدان منظور طراحیشده است بهترین حالت ممکن است… و آنچه مورد نیاز است یک توازن بهتر و ارزش قائل شدن برای همهی تواناییهای تفکر است.”
تقسیمبندی هرمان ذهن را به چهار بخش تقسیم میکند که هرکدام نوع خاصی از تصمیمگیری را به وجود میآورند. افرادی که دارای تفکر تحلیلی (الف) هستند، افرادی کمی، منطقی، استدلالی و انتقادی اند و افراد با تفکر (ب) تفکری سازمانیافته، با توالی، کنترلشده، برنامهریزیشده و محافظهکار دارند. در تفکر ربع (پ) تصمیم افراد تحت تأثیر احساسات و روابط بین فردی و نمادین است و در تفکر مسلط ربع (ت) افراد بیشتر بصری، نوآور، کلنگر، استعاری، خلاق و انعطافپذیر هستند. البته باید در نظر داشت که در این میان افرادی هستند که از دو یا چند بخش و حتی تمام ذهنشان در تصمیمگیری و حل مسئله کمک میگیرند.
در قسمت بعدی همین فصل نشان داده میشود که افراد یا توانایی در هر قسمت مغز، به چه روشی یادگیری را دنبال میکنند. بهعنوانمثال افراد بخش (الف) از طریق سخنرانی و کتب درسی، افراد بخش (ب) با آزمونهای روشمند و تمرین و تکرار، بخش (پ) به همراه کنش متقابل و بحث و آزمایش و درنهایت بخش (ت) با بینش و تجسم و ترکیب ایدهها از یادگیری مؤثر بهرهمند میشوند. ازاینرو داشتن سیستم آموزشی واحد برای طیف عظیمی از تفاوتها، توانایی پرورش دادن و به فعلیت رساندن بسیاری از استعدادها را از بین خواهد برد.
فصل دوم با بیان هفت ویژگی مثبت برخورداری از افراد تمام مغزی به پایان میرسد.
فصل سوم: غلبه بر موانع ذهنی تفکر خلاق
این فصل از کتاب با این عقیده که “سال اولیها بیشترین خلاقیت را دارند، زیرا هنوز موانع تفکر خلاق به آنها آموزش داده نشده است”، آغاز میشود و سعی در معرفی تعدادی از این موانع دارد. اولین مانع ذهنی، فرضیات نادرستی مثل ” افراد باهوش متفکران خوبی هستند” و یا ” بازی کار پوچ و بیهودهای محسوب میشود”، است. دومین مانع اعتقاد به وجود تنها یک پاسخ درست است؛ نویسنده معتقد است که این باور ذهن افراد را محدود میکند و آنها را از خلاقیت بازمیدارد. مانع بعدی “نگاه به مسئله بهصورت مجزا” است که میتوان با استفاده از دیدی وسیع، آن را از میان برداشت. مانع چهارم تبعیت از قواعد بهصورتی که افراد را محدود کند و آنها را در چهارچوب مشخصی قرار دهد، است و درواقع عقیدهی نویسنده بر آن است که باید ” ضرورت و فایدهی قوانینی که بر خود و دیگران تحمیل میکنیم را مورد پرسش قرار دهیم.” موانع پنجم تا هفتم به ربع (پ) تفکر بازمیگردد به این معنا که برای رفع آنها نیاز داریم تا این قسمت از ذهن را تقویت کنیم که عبارتاند از: ” تفکر منفی”، ” پرهیز از خطر و یا ترس از شکست” و” گریز از ابهام”
پس از بیان این موانع در آخر این قسمت راههایی از قبیل داشتن تعریف و شعار خاص، پارادوکس، استعاره، طنز و … بهعنوان راههایی برای تمرین تفکر خلاق ارائهمیشود.
فصل چهارم: ارتباطات و حل خلاقانهی مسئله
در این فصلِ کوتاه توضیحاتی در جهت برقراری ارتباط خوب و مؤثر با دیگران دادهشده است چراکه نویسنده معتقد است ” اگر بخواهیم نوآوری کنیم، باید برای خوب ارتباط برقرار کردن وقت بگذاریم.”

لیلا احمدی