انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

خدایان سفر در اساطیر

نوشین کاظمی

اسطوره معرب واژه «هستوریا» به معنی جستجو، آگاهی و داستان است. اساطیر نماینده تداوم فرهنگی یک ملت و به نوعی تاریخ آن هستند و پیوندی ناگسستنی با آیینها و عقاید دینی دارند. از سوی دیگر اسطوره، تجسم خواستهها و احساسات آدمی است در مقابله با درماندگیها. نقشی که اسطوره در دین دارد آنها را از حکایتها متمایز میکند. آدمی میکوشد که در دین خویش شناختش را از خویشتن، طبیعت و محیط خود بیان کند. این جستار بر آن است تا به بررسی تعدادی از خدایان سفر در جهان و به ویژه در ایران بپردازد. در این میان آنچه حائز اهمیت است، نه صحت تاریخی داستانها، بلکه مفهومی است که برای معتقدان آنها در بردارد.

 

اولین مسافر تاریخ؛ مسافری برای زندگی

در جستجوی اسطورهای، صحبت از اولینها است. چگونه میتوان به دنبال نشانههای سفر در ناخودآگاه جمعی بشر بود و از «گیلگمش» نگفت. حماسه سومری گیلگمش، حماسه بزرگِ مرگ و زندگی است، کهنترین محصول اندیشه انسان؛ اندیشهای که به واسطه آن، انسان قدم در راه سفر میگذارد؛ سفری برای دانستن و تجربه کردن. این حماسه بر الواح شکستهای که از کتابخانه آشور بانیپال (قرن ۷ ق.م) پیدا شد، نوشته شده بود. گیلگمش، فرمانروای نیمه الهی و جوان در شهر اوروکِ بینالنهرین از مادری الاهه و پدری کاهن به دنیا آمد. او در زیبایی و نیرومندی یکتا بود و از اینکه کسی را شایسته عشق یا نبرد نمییافت، همواره احساس دلتنگی میکرد. مردم نیز از رفتارهای او ناخشنود بودند. خدایان «انکیدو» را به نبرد با او فرستادند. آن دو پس از یک نبرد سخت با هم دوست شدند و به سرزمینی جنگلی رفتند و در آنجا غولی را کشتند. در راه بازگشت، الاهه عشق (ایشتر) به گیلگمش دل بست، ولی پهلوان از عشق او سر باززد. الاهه، گاو آسمان را برای نابودی گیلگمش و انکیدو فرستاد؛ اما به دست آنها کشته شد. خدایان انکیدو را به مرگ محکوم کردند. با مرگ دوست، گیلگمش از تنهایی و وحشتِ مرگ به هراس افتاد. نزد «اوتنهپیشتیم»، تنها انسان بیمرگ رفت تا چاره جاودانگی را از او جوید و اینچنین سفر او برای گریز از سرنوشت آغاز شد.

 

هرمس

«هرمس»، خدای تردستی و نگهدارنده مسافران، بازرگانان و راهزنان در یونان است. رومیان او را «مرکور» مینامیدند. هرمس در بیشتر موارد در پیکر جوانی نیرومند با سیمای زیرک و دوستداشتنی و بدنی نرم و چالاک در جامه سفر و کلاهی بر سر، صندل بالدار بر پا و عصای چاووشی در دست مجسم میشود. در حقیقت هرمس از خدایان بسیار قدیم یونان و در اصل خدای شبانان ناحیه اردکای یونان به شمار میرفت. او را خدای نگهبان خانهها نیز میدانستند، از این رو در بالای ورودی بیشتر خانههای یونانیانِ اولیه مجسمه یا تصویر کوچکی از او نصب شده بود. اندکاندک او به صورت خدای نگهبان و محافظ مسافران درآمد و در یونان کلاسیک نیز به همین عنوان شناخته شد. تصویر هرمس به صورت طلسم در محل تقاطع جادهها نصب شده بود تا مسافران را از بیراهه رفتن و خطرات سفر حفظ کند؛ بیدلیل نبود که بعدها یک ماموریت دیگر را نیز به او دادند که عبارت بود از هدایت ارواح مردگان به قلمرو زیرِزمین. از آنجا که در ازمنه کهن سفر فقط به منظور تجارت صورت میگرفت، هرمس خدای تجارت نیز محسوب میشد، چراکه بازرگانان برای معرفی و فروش کالاهای خود مجبور بودند، داد سخن بدهند و محاسن و مزایای آن را توصیف کنند، بنابراین هرمس خدای فصاحت و بلاغت نیز به شمار آمد. علاوه بر این خدای خدایان او را به قاصدی مخصوص خود برگزید. از این رو است که در ایلیاد هومر در شرح جنگهای تروا همیشه اوست که پیامهای خدای خدایان را به خدایان و مردم ابلاغ میکند و پاسخ میگیرد. برای هرمس معادلهای زیادی در فرهنگهای گوناگون تعریف شده است: «طاط» یا تاهوتی میان مصریان، «اخنوخ» نزد یهودیان (و سنت عتیق)، «هوشنگ» میان ایرانیان باستان، «ادریس» (و الیاس) میان مسلمانان، «بوذاسف» یا بودا در خاور دور، «اورمزد» نزد شرق نزدیک و «اننجهد» در برخی متون کهن ایران باستان. وجه مشترک این اسامی در فرهنگها و نوشتههای کهن آن است که در حقیقت او را به نوعی پیامبر و یا یک الهه یا موجودی جاودانه میدانستند که مبشر اسرار و علوم بود و پیدایش بسیاری از علوم همچون نجوم، حکمت، کیمیاگری و مانند آنها را به او منسوب کردهاند. اکنون میتوانیم تصویر یک شخصیت واحد را در میان این افراد به ظاهر متفاوت جستجو کنیم. البته گاه شخصیت هرمس دچار اختلاط شده و یکی دانستن او با افرادی نظیر بودا چندان صحیح به نظر نمیرسد. گفتنی است بعدها «هرمنوتیک» به معنی تفسیر نیز از همین ساختار مشتق شده است.

 

چیستا؛ ایزدبانوی راهها

واژه «چیستا» به معنای علم، دانش، معرفت و فرزانگی است. چیستا با صفت «رزیشت» یعنی راستترین همراه است. او راه راست را میشناسد و انسانها را به راه راست، چه در این جهان و چه در جهان دیگر دعوت میکند. به همین خاطر او را ایزد راه و طریق نیز نامیدهاند. «ژاله آموزگار» در کتاب «تاریخ اساطیر ایران» میگوید: چیستا ایزدبانو و نماد آگاهی است. این ایزدبانو با ایزدبانوی دین ارتباط نزدیک دارد و یشت شانزدهم اوستا مربوط به ایزدبانوی دین همگی در توصیف چیستا است. او هدایت به راه راست را چه در این جهان و چه در جهان دیگر عهدهدار است. در مهریشت نیز آمده است که چیستای راست کردار در طرف چپ گردونه مهر میتازد. البته در سایر بخشهای اوستا نیز نام او آمده است. برخی چیستا را به معنی «آنچه مورد توجه» و «در خور توجه» گرفتهاند و این را صفتی برای ایزد بانوی دین فرض کردهاند. آنها عقیده دارند چیستا ایزدی جداگانه نیست، بلکه صفتی برای ایزد دین است. بعضی نیز معتقدند که بعدها وظایف چیستا به دو ایزد کوچکتر، چیستی و دین سپرده شده است. چیستی نیز از فعل چیست به معنی اندیشیدن و آگاهی یافتن و دانستن مشتق شده است. او ایزد بانوی علم و معرفت است.

وای(وایو)؛ خدای همیشه در حرکت

 

ایزد دیگر «وای» است که تجسمی است از فضا و همچنین از باد؛ بادی که در ابر بارانزا زندگی میآورد و در طوفان، مرگ. او از اسرارآمیزترین خدایان هندوایرانی است. در هند باستان او را برآمده از نفس غولِ جهانی میدانند که دنیا از بدن او ساخته شده است و همچنین او را روح خدایان به شمار میآورند. در ایران دَمِ زندگی است. هم اورمزد و موجودات خوب و پارسا برای او قربانی میکنند و هم موجودات اهریمنی؛ ولی دعاهای آفریدگار و موجودات خوب مستجاب میشود و خواستههای ویرانگرانه برآورده نمیشود. همانطور که اورمزد در بالا و در روشنی فرمانروایی میکند و اهریمن در پایین و در ظلمت، وای در فضای میان آن دو یعنی در خلا حکمفرمایی دارد. در وای نوعی مفهوم بیطرفی یا دو پهلویی وجود دارد؛ زیرا هم وای خوب یا وای وِه (بِه) است که در گروه ایزدان جای میگیرد و هم وای بد که جزو موجودات اهریمنی به شمار میآید. به عبارت دیگر به او میتوان دو جنبه داد: جنبه حیات بخش و جنبه مرگ آفرین. او هم نخستین دمی است که زندگی با آن آغاز میشود و هم واپسین دمی است که مرگ را به دنبال دارد. همانگونه که باد از میان هر دو جهان نیک و بد میگذرد، این شخصیت نیز میتواند هم نیکوکار باشد و پیوند دهنده و هم نابود کننده و در هم کوبنده. مشخصات او پیشرونده، پسرونده، دلیرترین، نیرومندترین و ستبرترین است. صفت عمده او در متون پهلوی «دیرنده خدایی» یا «دیرنگ خدایی» است، یعنی کسی که فرمانروایی دراز مدت دارد.

در زبان عربی نیز واژه «ریح» به معنی باد است و در قرآن، آیه بیست و دوم سوره یونس از دو نوع باد یاد میشود. «ریح طیبه» بادی خوش و «ریح عاصف» یا تندباد که انسانهای درون کشتی را در بر میگیرد. اما چرایی ذکر باد در میان ایزدان سفر، همیشه در حرکت بودن آن است و نیز رسالتی که برای باد در ادبیات بارها به آن اشاره شده است؛ مسافری همیشه رونده که حامل خبر است. بدیهی است اسطورهها جدا از فرهنگ و تاریخ یک ملت نیستند؛ اینچنین است که نمود عنصر باد در ادبیات ایرانی بسیار هویدا است؛ باد پیشرونده و همیشه در سفر.

حافظ از شعرایی است که به وفور از باد در اشعارش استفاده کرده است. گاه به آنها جان داده و گاه حتی آنها را صاحب درک و شعور و صفاتی عالی دانسته است. حافظ از بیش از بیست و یک نوع باد در اشعارش استفاده کرده است؛ از باد بهار، خزان، دی و صبا گرفته تا باد پریشانی، غرور و نخوت؛ البته صبا در دیوان حافظ جایگاه ویژهای دارد. صبا نسیمی است که در وقت طلوع خورشید از مشرق میوزد و در دیوان حافظ کارکردهای بسیاری را به خود گرفته است که از مهمترین آن فراگرد ارتباطی باد است؛ خبررسانی یکسویه، دوسویه و یا به عبارتی چاپار؛ و اینچنین است که یکی از نمودهای مثبت عنصر باد، به صورت حلقه ارتباطی در اشعار شاعران تجلی پیدا میکند. وقتی درد اشتیاق قصد جان کند، صبا چارگر و امدادرسان است. در دیوان حافظ باد صبا از قهرمانان و موجودات شعری فعال است.

 

صبا اگر گذری افتدت به کشور دوست

بیار نـفحهای از گیسوی معنبر دوست

 

در اشعار سعدی، مولانا و سنایی نیز باد، سخت جلوهگری میکند و در اغلب موارد نیز خبر از معشوق دارد که میتواند نمادی از روح حقیقت باشد. حقیقتی که سالک به دنبال آن قدم در راه دشوار سفر مینهد. «مریم حسینی» از پژوهشگران معاصر ادبیات فارسی معتقد است سنایی به سبب کثرت توجه به باد و تعبیرهای گوناگون آن «شاعر باد» نامیده میشود و اینگونه است که باد مسافری همیشه رونده است تا آنجا که سنایی آن را «دفتر سخن» میداند. شاعر باد را به دفتری تشبیه کرده است که سخنها را بر آن ثبت میکنند. شاید شاعر میداند که اگر بادِ همیشه مسافر و هوا نبود هیچ کلمهای به گوش کسی نمیرسید.

 

از اسطوره به حماسه

با گذر از روزگار اسطورهای، اساطیر نیز در قالبی دیگر به حیات خود ادامه میدهند. گروهی از پژوهشگران حماسه را برخاسته از اسطوره و صورت تغییر یافته آن میدانند. آنچه در این میان به وقوع میپیوندد تحول خدایان و گاه بروز و نمود آنان در قالب پهلوانان حماسی است. این دگرگونی گاه در پارهای صفات پهلوان و گاه در قالب پیرِ خرد که در جریان سفر به یاری پهلوان میآید، بروز پیدا میکند. در ادب حماسی پهلوانان زیادی در جستجوی خویشتن و در طلب زندگی قدم در راه سفر گذاشتهاند؛ پهلوانانی چون رستم، آرش، اسفندیار و … .

در حماسههای عرفانی نیز سفر حالتی درونی به خود میگیرد. پهلوان در آرزوی جاودانگی قدم در راه دشوار سفرهای مخاطرهآمیز مینهد و هفت وادی عشق یا هفت مرحله سیر و سلوک را در طلب شکوه زندگی طی میکند.

آنچه گفته شد مختصری بود بر سرگذشت سفر و مسافر در گذر تاریخ، چه آنجا که اسطوره میخوانیمش یا آنجا که در ادبیات متجلی میشود. فراگرد سخن، خردگرایی و جستجوی دانش، مبنای همه دیدنها و چه بسا سرگردانیهای بشر به نظر میرسد. به تعبیر کوندرا تجدد زمانی آغاز شد که دونکیشوت آرامش خانه خود را به قصد کشف جهان واگذاشت.

منابع

آموزگار، ژاله، ۱۳۹۱، تاریخ اساطیر ایران، تهران، سمت.

پاکباز، رویین، ۱۳۹۰، دایرهالمعارف هنر، تهران، فرهنگ معاصر.

حسینی، مریم، ۱۳۸۴، «رمزپردازی باد در آثار سنایی»، فصلنامه علوم انسانی دانشگاه الزهرا، شماره ۵۶ و ۵۷.

حسینی، وحیده، ۱۳۹۳، خدایان و دیوان ایران باستان، تهران، نوید شیراز.

شمیسا، سیروس، ۱۳۷۴، انواع ادبی، تهران، فردوس.

شفا، شجاعالدین، ۱۳۸۳، افسانه خدایان، تهران، دنیای نو.

کلباسیاشتری، حسین، ۱۳۸۶، هرمس و سنت هرمسی، تهران، علم.

مسکوب، شاهرخ، ۱۳۹۴، درآمدی بر اساطیر ایران، تهران، فرهنگ جاوید.

کیا, علیاصغر؛ ثقهای، سعید،۱۳۹۰، «مطالعه نقش باد در شعر حافظ»، مجله جهانی رسانه، شماره ۱۱.

هینلز، جان، ۱۳۷۹، شناخت اساطیر ایران، ترجمه احمد تفضلی و ژاله آموزگار، تهران، آویشن.