نیست بر لوح دلم جز الف قامت یار*** چه کنم حرف دگر یاد نداد استادم
وقتی به کارنامه نوشتاریم نگاه میکنم و راهی را که تاکنون پیموده ام، مرور میکنم؛ به افراد و شخصیتهایی برمیخورم که در زندگی علمی ام نقش موثری داشته اند. از جمله این شخصیتها باید به زنده یاد دکتر روح الامینی اشاره کنم که از همان ورود به دانشکده، من و قطعاً بسیاری از دوستان و دانشجویان آن دوره شیفته درس و گفتار و سکنات استاد شدیم.
نوشتههای مرتبط
برای من سه درس بزرگی که از استاد روح الامینی گرفتم به این شرح بود:
۱- در درس «مبانی مردم شناسی» استاد موضوع paper ( یا به قول خودش: سیاه مشق) درس را آزاد قرار داده بود تا هر دانشجو موضوعی را از یکی از کتابهای حوزه مردم شناسی انتخاب کند و به صورت خلاصه بنویسد. یکی از این کتابها، کتاب «تاریخ مردمشناسی» اثر: «ه. ر. هیس، به ترجمه ابوالقاسم طاهری» بود. البته ناگفته نماند که این کتاب نایاب بود و به سادگی به دست نمی آمد (همانقدر بدانید که این کتاب را از کتابخانه یکی از دوایر دولتی که هیچ ارتباطی با مردم شناسی نداشت از طریق دوستی یافتم و آن را به امانت گرفتم و دیگر پس ندادم، که البته ماجرای آن را در نوشته ای نگاشته ام). من از این کتاب مبحث «رقص و موسیقی در قبایل» را انتخاب کردم و در پایان ترم به استاد تحویل دادم. نوشته استاد در هامش این «سیاه مشق» اولین درس برایم بود. استاد نوشته بودند: «دانشجوی خوش نویس، کارتان خوب بود ولی کار بدون منبع ارزش علمی ندارد» (یادتان باشد آن موقع تحقیقات کلاسی را با دست خط مینوشتیم و چون من دست خط خوبی داشتم، استاد اینگونه خطابم کرده بود). این نوشته استاد درس بزرگ و تلنگری بود تا همیشه کارهای نوشتاریم را با ارجاعات صحیح و کامل انجام دهم.
۲- در درس «زمینه فرهنگشناسی: تالیفی در انسانشناسی فرهنگی و مردم شناسی» paper کلاسی درس، توصیف یک شیء بود. من در این درس شیئی را که برای توصیف انتخاب کرده بودم «آیینه قدی» بود. اگر خاطرتان باشد در منازل قدیم و در بین جهیزیه مادران ما «آیینه قدی- تعبیه شده در کمد و یا با ساختاری مستقل» جزیی از اشیاء منزل به شمار میآمد. این توصیف را با جدیت انجام داده بودم و نمره کامل گرفتم. شاید به نظر آید که توصیف یک شیئ چه اهمیتی دارد. اما درسی که بعدها از این کار گرفتم این بود که دکتر روح الامینی میخواست بفهماند که روش تحقیق در مردم شناسی از روش intensive یا «ژرفانگر» و عمیق استفاده می گردد. یعنی برعکس روش پهنانگر در جامعه شناسی که موضوع در وسعت زیاد ولی در سطح تبیین میشود در مردمشناسی، حوزه تحقیق در منطقه ای محدود ولی با کار موشکافانه و ژرفانگر صورت می¬گیرد.
۳- برای پایان نامه کارشناسی ارشد هم موضوعی که ابتدا با دکتر روح الامینی برای رساله انتخاب کردم، «نمادها و ابزارهای تعزیه در ایران» بود. اما به دلیل بوروکراسی اداری که برای تهیه اسناد تعزیه از برخی سازمانها داشتم، موضوع را نتوانستم با ایشان بگیرم؛ چون هر استاد اجازه داشت که با تعداد محدودی دانشجو پایان نامه کار کند. اما نکته اینجا بود که دکتر گفت دوست داشتم پایان نامه ات با من بود. اما با هر کس که گرفتی کارت را خواهم خواند و باید خوب انجام دهی. اینجا بود که گفته استاد انگیزه تحقیق و نوشته پایان نامه را در من دوچندان کرد. طوری که عنوان پایان نامه ام با موضوع: « بررسی وضعیت فرهنگی اجتماعی طایفه عرب کُتی» (قابل جستجو در اینترنت)، به عنوان یک مدخل در «دانشنامه فرهنگ مردم» ثبت شده است، همچنین از آن یک مقاله علمی- پژوهشی در فصلنامه «پژوهشهای انسان شناسی» دانشگاه تهران و یک مقاله در فصلنامه «فرهنگ مردم ایران» مرکز تحقیقات صداوسیما نیز به چاپ رسیده است.
آخرین دیداری که با استاد داشتم، در منزلشان و برای گرفتن یک مصاحبه با دوست عزیزم دکتر خلعتبری بود. درست یکسال پیش از فقدان استاد. اولین بار بود که به آپارتمانشان در منطقه فیشرآباد میرفتم. آپارتمانی بزرگ و یا بهتر بگویم موزه ای بزرگ پر از اشیای مردم شناسی. از درِ بزرگ کلوندار قدیمی تا داس و ابزارهای ریزی که همه بر دیوار هال منزل به شکل شکیلی آویزان بود. در شروع گفتگو و قبل از طرح سؤالات، استاد از همه جا گفت. اما مکثها و سکوتهای بین بیانشان معلوم بود که کهولت سن، اثر خود را گذاشته است. در اینجا بود که همسرشان به کمک میآمد و با گفتن محمود!، توجه استاد را به تمرکز و یادآوری بیانشان جلب میکرد. با اینحال هنگام طرح سؤالات استاد پاسخ-هایشان را با دقت بیان کردند. مصاحبه با استاد نیز در فصلنامه «نجوای فرهنگ» اداره کل پژوهشهای رادیو و بعدها در سایت «انسان شناسی و فرهنگ» (قابل جستجو در اینترنت) بازنشر یافت.
در تمام نوشته هایم اعم از کتاب، مقاله و یا یادداشت که در حوزه «مردم شناسی» است، توانایی هایم را مدیون استادان زیادی هستم که با توجه به مطالب بالا، بی شک یکی از آنها روانشاد دکتر محمود روح الامینی است که با این نوشته یاد و نامش را گرامی می¬دارم.
این مطلب قبلا در نوروزنامه ۱۳۹۹ انسانشناسی و فرهنگ منتشر و اکنون بازنشر می شود.
https://bit.ly/2Xu6eN4