فرّخ امیرفریار (مجله جهان کتاب)
جامهٔ کتابها، جومپا لاهیری. ترجمهٔ پرتو شریعتمداری. تهران: جهان کتاب، ۱۳۹۸. ۵۶ ص. ۱۵۰۰۰۰ ریال.
کالبد کتاب، از زمانی که به صورت نسخههای خطی فراهم میشد و بعد از اختراع چاپ که به فراوانی تکثیر شد، تا سدهها عرصهٔ هنرنمایی هنرمندان در کشورهایِ بافرهنگ و ثروتمند بوده است. بسیاری از عالیترین نقاشیها و تزیینات برای کتابها انجام گرفته و جلد کتابها هم عرصهٔ این هنرنماییها بوده است، مانند به کار گرفتن مواد و مصالح گرانبها مثل چرم و طلا و سایر فلزات قیمتی و شکل دادن آن به زیباترین صورتها. هنر کتابسازی و کتابآرایی به دلیل وفور این آثار حوزهٔ مستقلی در هنر محسوب میشود و پژوهشهای فراوانی در باب آن صورت گرفته است. اینهمه به دلیل اهمیت و اعتباری است که کتاب از گذشتههای دور در تمدنها داشته و صاحبان قدرت و ثروت اغلب کتابخانهای داشتهاند با گرانبهاترین و نفیسترین نسخهها.
با اختراع و رواج چاپ و وفور انتشار کتابها اینگونه کتابسازی رو به افول نهاد، البته همچنان کتابهای نفیسی در جهان تولید شده و میشود و انتشار اینگونهٔ مصوّر و زیبا و نفیس به صورتی دیگر ادامه دارد. با تحولات علمی و صنعتی، اجتماعی و فرهنگی نیاز به انواع کتابها پدید آمد و تولید کتاب در کشورهای صنعتی که پیشرفت سریعی را آغاز کرده بودند گسترش یافت. توجه دیگر عمدتاً به محتوا و تکثیر فراوان بود به قیمتی که خوانندگان و مردم هم بتوانند آن را تهیه کنند. امروزه هرچند که دیگر از زرقوبرق سابق و هنرنماییهایی که در تولید کتاب میشد کمتر اثری هست اما کتاب به عنوان کالا ناگزیر باید بتواند خواننده را جلب کند. از این روست که هنر تولید کتاب و کتابآرایی اکنون نیز به صورتی دیگر وجود دارد و کتابهای خوشچاپ و زیبا از خریداران و خوانندگانْ دلُربایی میکند. در زمینهٔ هنر کتابآرایی بیشترْ طراحان و هنرمندان حرف زدهاند و مینویسند و بسیاری نویسندگان و خوانندگان چندان شناختی از ویژگیهای کتاب خوشچاپ ندارند، حداکثر کششی به برخی از کتابهایی که به نظرشان زیباست دارند.
جامهٔ کتابها گفتار بلندی است از خانم جومپا لاهیری، نویسندهٔ ۵۳ سالهٔ هندی – آمریکایی، که آوازهای جهانی دارد و چند کتاب او هم به فارسی ترجمه شده است. وی در این کتاب به عنوان نویسنده تأملات خود را دربارهٔ جلد کتاب بهطورکلّی و نیز جلدهای برخی کتابهایش بیان کرده است. پدر لاهیری کتابدار بوده است و شاید پیشهٔ او باعث آشنایی و حساسیّت بیشتر لاهیری نسبت به کالبد کتابها شده باشد، هرچند خودش چیزی در این باره نمیگوید.
لاهیری میگوید جلد یک نوع ترجمه است، برداشتی است از واژههای من به زبانی دیگر، به زبانی بَصَری که معرف متن است اما بخشی از آن نیست. جلد باید برداشتی آزاد از کتاب باشد. جلد هم چهره است و هم نقاب، زیرا آنچه را که نهان نیست، پنهان میکند. ممکن است خواننده را بفریبد و ممکن است او را نومید و سَرخورده کند. درست مثل زیوری است طلاییرنگ و بنجل با درخششی که فریبنده است. جلد از متن متمایز است. ممکن است کسی جلد کتابی را دوست داشته باشد اما از خود کتاب بدش بیاید، یا برعکس. پس جلد خود هویتی مستقل و مَنِش و قدرتی از آن خود دارد. لاهیری میگوید امروزه کارکرد جلد بسیار بیش از آنکه زیباییشناسانه باشد، تجاری است. در بازار یا کامیاب میشود یا ناکام. به نظر او امروزه ناشران جلدها را آکنده از انتظارات غیرمنطقی کردهاند. جلد باید توجه کسانی را که در کتابفروشیهای بزرگ دنیا با سردرگمی به برانداز کردن کتابها مشغولاند بیدرنگ جلب کند تا آنها این کتاب را انتخاب کنند و بردارند. اینهمه نیرو و راهبردی که در پس جلد کتاب نهان است گویای واقعیتی غمانگیز است: شمار سرسامآور کتابهایی که هرسال در جهان منتشر میشوند و تعداد اندکی که خریداری و خوانده میشوند. صرفنظر از قدرتی که جلد دارد، اگر کتابی را به فروش نرساند بیارزش است.
وی از درج اظهارنظرها، شرح زندگی نویسنده و … در پشت جلد و لببرگردانها هم بیزار است. او اینها را رسم تأسفبرانگیزی میداند و میگوید دلم میخواهد نخستین واژگانی که خوانندهٔ کتاب میخواند، واژگان خودم باشد. اما امروزه هیچکس نمیخواهد چیزی را که ناشناخته است بدون داشتن اطلاعاتی از پیش بخرد، حتی یک کتاب را.
روایت او از طراحی پشت جلد کتابهای خودش هم جالب توجه است. میگوید برای برخی ناشران فقط نام و عکس من دلیل کافی است تا شتابزده طرحی برای جلد کتابهایم را بپذیرند که اشارههایی کلیشهای به هند دارد: تصویر فیلها، گلهای خوشرنگ، دستهای حَنا بسته، رودخانهٔ گَنگ و نمادهای مذهبی و عرفانی. هیچکس توجه نمیکند که مکان رویدادهای بیشتر داستانهای من آمریکاست که فرسنگها از رود گَنگ دور است! با در نظر گرفتن چاپهای مختلف پنج کتاب او به زبانهای مختلف، حدود صد جلد گوناگون برای این کتابها طراحی شده که با هم تفاوتهای آشکاری دارند: شاداب، محزون، روشن، تیره، تصویر اسلحه، داس و چکش، مناظر کلکته، دستهگلی بر میز و… او میپرسد: چطور میشود یک کتاب موجد اینهمه تصویرهای گوناگون باشد؟ او همچنین از سرقت طرح جلد یکی از کتابهایش میگوید که ناشری ایتالیایی از کتاب او برداشته و روی جلد کتاب نویسندهٔ دیگری گذاشته است!
لاهیری میپرسد: جلد بینقص کدام است؟ و در پاسخ میگوید چنین چیزی وجود ندارد. بیشتر جلدها مانند لباسها عمر محدودی دارند. تنها در یک دورهٔ زمانی خاص، معقول و منطقی به نظر میرسند و دیدنشان لذّتبخش است و پس از آن قدیمی و از مُد افتاده به نظر میرسند. با گذشت چند سال، جلدها هم باید از نو طراحی شوند و تغییر کنند، درست مثل ترجمهها؛ جلد تازه به کتاب نیروی تازه میبخشد و امروزیترش میکند.
*
با خواندن جامهٔ کتابها من هم به عنوان دوستدار کتاب به خاطرهها و تجربههایم در خرید کتاب رجوع کردم. برای دوستدار کتاب نَفْسِ خرید کتاب در بسیاری موارد لذّتبخش است، مانند هر کالای دیگری که افرادی که آنها را دوست دارند میخرند؛ مبلمان، جواهر، پوشاک، تابلو نقاشی و … کم نبوده و البته زیاد هم نبوده کتابهایی که آنها را به خاطر جلد و هیئت زیبایشان خریدهام. در دوران جوانی من که دوران لذّت بردن از خرید کتاب بود کتابهای زیادی در ایران منتشر نمیشد و کتابهای باارزش بهراحتی توجه گوهرشناسان را جلب میکرد و کتابهای خوب در میان تَلّی از آثار نازل و قلابی گم نمیشد. ظاهراً در مورد هر کالایی معمولاً افزایش کمیّت با نزول کیفیت همراه است. در حدود نیمسدهٔ پیش کتابهای فارسی از نظرم فُرم ساده و معمولی بودند و اغلب کتابها از این نظر جذابیتی نداشتند. ناشران معتبر مثلاً ابنسینا اغلب کتابها را با جلد سخت منتشر میکردند و رایحهٔ خوش چسب صحافی آنها تا سالها به مشام میرسید. بنگاه ترجمه و نشر کتاب اغلب آثارش روکش یونیفورم داشت. در آن سالها شاید کمتر روی جلد جلب توجه میکرد.
از دههٔ ۴۰ به اینسو توجه به روی جلد و اساساً فیزیک کتاب بیشتر شد و رفتهرفته کتابهای زیبا و خوشچاپی تولید شد که قابل قیاس با کتابهای فرنگی بود. سازمان کتابهای جیبی فرانکلین، که البته دیگر کتاب جیبی به قطع کوچک منتشر نمیکرد، شروع به انتشار کتابهایی در قطعهای مختلف کرد که اغلب چشمگیر بودند و حاصل مدیریت کریم امامی و ذوق هرمز وحید. روی جلد برخی از این کتابها ساده بود و تنها عنوان کتاب نوشته شده بود امّا همراه با رنگ زمینهٔ جلد نوعی فِخامت به آنها میداد، مانند از صبا تا نیما، بهار و ادب فارسی، کاروند کسروی و رمانهایی با روکش که طرحهای جذابی داشت. انتشارات امیرکبیر هم در همین زمان کتابهای خوشچاپی را عرضه میکرد که با حالتی یونیفورمگونه میگفت که تولید امیرکبیر است. انتشارات زمان به مدیریت آلرسول هم گهگاه روی جلدهای زیبا و متفاوتی عرضه میکرد و البته حتماً ناشران دیگری هم آثار نظرگیری ارائه کردهاند که اکنون در خاطر ندارم.
دربارهٔ هنرها تفاوت سلیقه وجود دارد. برخی هرچه کار بیشتری روی اثر انجام گرفته باشد آن را بیشتر میپسندند و برخی طرفدار زیبایی در عین سادگیاند. در پوشاک و در معماری این تفاوتها بهراحتی قابلمشاهدهاند. به نظر من بار سنگین توضیح محتوای کتاب را باید عنوان و عنوان فرعی و معرفی کوتاه پشت جلد بر دوش گیرند و جلد بدون آنکه قصد فریب خواننده را داشته باشد باید جذّاب باشد و در موارد معدودی میتواند بیانگر جوهر کتاب باشد. من در مورد جلد کتاب، زیباییِ همراه با سادگی و مرتبط با مضمون کتاب را ترجیح میدهم.
لاهیری در صفحهٔ آغازین کتابش میگوید جلدهای بیشتر کتابهایش تناسب و همگنی با او ندارند و از همین رو به عنوان نویسنده گاه میاندیشد چارهٔ کار شاید یونیفورم باشد. و در جایی دیگر از کتاب میگوید خاصیت یونیفورم این است که با قدرت در برابر مُد، آشفتگی و بیثباتی پایداری میکن. یونیفورم مانند کتابِ برهنه، بیرون از گذر زمان به زندگیاش ادامه میدهد.
این حرفها مرا به یاد کتابهای انتشارات خوارزمی، ناشر محبوب سالهای جوانی من و بسیاری همنسلانم انداخت. خوارزمی از شاخصترین ناشران دهههای ۴۰ و ۵۰ بود و خوشبختانه هنوز هم هرچند اندک کتابهایی چاپ و بازچاپ میکند. جنس جلدهای خوارزمی مقوایی کرمرنگ و اندکی موّاج بود، و گاهی کرم متمایل به قهوهای و یا خاکستری روشن با نشانهای در گوشهٔ چپ و نقشی برگرفته از قالی که کار محمود جوادیپور بود. در سالهای پس از انقلاب، مرحوم حیدری برای بعضی کتابها طرحی هم اضافه کرد مثل چهرهٔ پوپر برای جامعهٔ باز و طرحهایی برای پیرمرد و دریا و هکلبریفین. هیچ طرح روی جلدی برای من جذابیت همین طرح جلدهای خوارزمی را نداشت. شاید خواندن کتابهای خوارزمی که اغلب آثاری ارزنده و معتبر بودند در این حس و حال تأثیر داشتند، مانند دوستیای که به خاطر اعتماد آدم عمیق میشود و یا مثل اینکه در میان جمعیتی انبوه آدم چهرهٔ آشنایی را ببیند و با دیدن آن شادی و آرامشی به او دست دهد.
*
در سال ۱۳۸۳ مؤسسهٔ جهان کتاب پژوهشی را با عنوان «بررسی وضعیت تقاضای کتاب در تهران» به انجام رساند. طیّ این پژوهش، در ۳۰ کتابفروشی با در نظر گرفتن پراکندگی جغرافیایی، علاوه بر سنجش کمّی و کیفیِ فروش کتاب، با خریداران نیز مصاحبه شد. یکی از موضوعات پرسشنامهٔ پژوهش، «معیار انتخاب کتاب» بود. انتخاب کتاب براساس «جذابیّت طرح جلد کتاب» تنها ۷/۰ درصد پاسخها را شامل شد. بقیهٔ پاسخها به ترتیب عبارت بود از: موضوع کتاب (۶/۷۰ درصد)، شهرت نویسنده/ مترجم (۶/۲۶ درصد)، شهرت ناشر (۱ درصد) و جذابیت نام کتاب (۹/۰ درصد).
این یادداشت پیشتر در مجله جهان کتاب منتشر شده است و در چهارچوب همکاری انسانشناسی و فرهنگ و جهان کتاب بازنشر میشود.