انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

حاجی فیروز

محمود امیدسالار ترجمه حسین سراجی جهرمی

مشهورترین هنرمند قومی سنتی، که در خیابان های ایران در روز های نزدیک به نوروز به چشم می خورد.حاجی فیروز رهگذران را با خواندن ترانه های سنتی و رقص و نواختن دایره ی خود، برای چند سکه سرگرم می کند.وی به ندرت بر دری می کوبد، اما به محض باز شدن دری اجرای خود را آغاز می کند.

حاجی فیروز چهره ی خود را سیاه می کند،لباس های بسیار رنگارنگ ،معمولا-اما نه همیشه-قرمز می پوشد و همیشه کلاهی بر سر دارد که گاهی بلند و مخروطی شکل است.ترانه هایش، در جمله بندی و ملودی کاملا سنتی و سرود های تکراری کوتاه هستند(بلوکباشی،۱۹۷۷،صص.۱۰۸-۹؛همان،۲۰۰۱،ص.۳۸).نمونه ای از این ترانه ها:

حاجی فیروزه /سالی یه روزه سالی یه روزه.

همه میدونن/ منم می دونم.

عید نوروزه/ سالی یه روزه.

ترانه ی زیر معمولا به یک “لهجه ی خنده دار” سنتی یا با تقلید از یک لکنت زبانی خوانده می شود:

ارباب خودم سلامو علیکم،

ارباب خودم سر تو بالا کن!

ارباب خودم منو نیگا کن،

ارباب خودم لطفی به ما کن.

ارباب خودم بزبز قندی،

ارباب خودم چرا نمی‌خندی؟

گاهی اوقات، حاجی فیروز، که درآمدش به توانایی و استعدادش در سرگرم کردن با طنز بستگی دارد، ترانه های سنتی دیگری نیز مطابق با روال خود کار میکند.یکی از محبوب ترین ها که ترجمه ی آن تقریبا ناممکن است این ترانه می باشد:

بشکن بشکنه، بشکن،

من نمی‌شکنم، بشکن،

اینجا بشکنم یار گله داره،

اونجا بشکنم یار گله داره،

این سیاه بیچاره چقد حوصله داره

(کلمه ی “بشکن” ممکن است توسط تماشاچیان به عنوان برگردان به ترانه خوانده شود.)

منابع فارسی و عربی کلاسیک که بسیاری از هنرمندان قومی را ذکر کرده اند هیچ اشاره ای به حاجی فیروز ننموده اند ، هیچ اشاره ی اتفاقی نیز در شعر یا نثر دوره کهن نیامده است.جای کمی شک هست، با این حال، حاجی فیروز عملا جایگزین همه ی دیگر هنرمندان پیشین سال نو از قبیل کوسه، میر نوروزی، گل بیابانی، آتش افروز و غیره شده است.(برای برخی از این ها بنگرید اینجوی،۲، صص. ۱۱۲-۱۳، ۱۷۰-۷۱؛ مصطفوی، شرح زندگانی ۱، صص.۳۵۴-۵۵).

در مقاله ی ابتدا منتشر شده در ۱۹۸۳، مهرداد بهار اظهار می دارد که شخصیت حاجی فیروز از مراسم ها و افسانه های مربوط به حماسه ی سیاوش شاهزاده اقتباس شده که به نوبه ی خود از مراسم ها و افسانه های مرتبط با تموز(به سومری:دوموزی. Dumuzi.) خدایان سومری کشاورزی و رمه ها، گرفته شده است،.به پیروی از جیمز فریزر(James Frazer)، بهار استدلال می کند که تموز، هر بهار از جهان مردگان برمیگشت و جشن وی ، مرگ و تولد دوباره ی زندگی گیاهی را گرامی می داشت.در برخی از این مراسم ها که مردم در خیابان ها می خواندند و می رقصیند، بسیاری چهره هایشان را سیاه می نمودند.از این شواهد سست، بهار استنباط کرد که حاجی فیروز ایرانی با چهره ی سیاه شده ی خود باید بقای منسک بین النهرینی تیره کردن چهره ی شخص، در هنگام شرکت در جشن تموز، باشد(بهار،۱۹۹۵a، ص.۲۲۶).ده سال بعد بهار در مصاحبه ای فرض اصلی خود را قطعی تر دانست و مدعی شد که “چهره ی سیاه شده ی حاجی فیروز، بازگشت وی را از جهان مردگان نمادپردازی می کند، لباس قرمزش نشانه ی خون سرخ سیاوش و آمدن خدای قربانی شده به زندگی است، در حالی که سرخوشی وی از شادمانی تولد دوباره است” (بهار،۱۹۹۵b،ص.۲۳۱).در یک یادداشت بعدا نوشته شده بر فصل ۱۴ بندهشن(Bundahišn)، وی بر این تصور است که نام سیاوخش(Siyāwaxš) شاید به معنای “مرد سیاه” یا “مرد سیه چرده” باشد؛ و اظهار می دارد که بخش “سیاه” نام ممکن است اشاره ای به سیاه کردن چهره های شرکت کنندگان مراسم های بین النهرینی که گفته شد باشد یا اشاره ای به صورتک های سیاهی که آن ها برای بزم ها به چهره می زدند.وی می افزاید که کاراکتر حاجی فیروز شاید باقی مانده ای از این اعمال باستانی باشد(بهار،۱۹۹۶،صص.۱۹۴-۹۵).با این حال، وی در اثبات دیدگاه های خود شکست می خورد، و آن ها به صورت مجموعه ای از گمانه زنی های تنها مبتنی بر قیاس هایی بدون هیچگونه تکیه گاه مسجل باقی می مانند.محققی دیگر حاجی فیروز را تداومی از یک سنت سال نوی روزگار ساسانی می یابد که در آن بردگان سیاه،با پوشیدن لباس های رنگارنگ و مقدار زیادی آرایش، مردم را با آواز و رقص سرگرم می کردند(رازی،ص.۴۴).جعفر شهری حاجی فیروز را شخصیتی متأخر تر و نه مربوط به برخی مراسم های دینی کهن در نظر می گیرد بلکه آن ها را بردگان سیاهی می داند که دسته های هنرمندان را تشکیل می دادند.وی اظهار می کند که رنگ قرمز لباس های حاجی فیروز شاید نمایانگر شادکامی باشد و نام فیروز(به معنای “پیروز”) باید به عنوان یک فال نیک به آن ها داده شده باشد.(شهری،ج ۵، صص.۱۱۱-۱۴).در مقاله ی انسانشناختی کوتاهی در باب جشن های ایرانی، دو کاراکتر متمایز به نام های میر نوروزی(امیر نوروزی) و حاجی فیروز به صورت غیرقابل توجیهی با این اشاره که حاجی فیروز باقی مانده ای از کاراکتر قدیمی تر است ، با هم آمیخته شده بودند (روح الامینی،صص.۴۷-۴۸) سرود حاجی فیروزی که محمود روح الامینی به دست می دهد اندکی از آن چیزی که بیشتر منابع عرضه می کنند متفاوت است(ص.۴۸):

حاجی فیروزه،

عید نوروزه،

سالی چند روزه.

کتابشناسی

بهار،مهرداد،”نوروز زمان مقدس”،چیستا ۲،۱۳۶۲ش./۱۹۸۳،صص.۷۷۲-۷۸؛بازچاپ در همان،جستاری چند در فرهنگ ایران، ویرایش ۲.، تهران،۱۳۷۴ ش./۱۹۹۵a،صص.۲۲۱-۲۹.

————،”نوروز،جشنی آریایی نیست،”در جستاری چند در فرهنگ ایران، ویرایش ۲.،تهران،۱۳۷۴ ش./b1995،صص.۲۲۹-۳۷.

————،پژوهشی در اساطیر ایران،ویرایش کتایون مزداپور،تهران،۱۳۷۵ش./۱۹۹۶.

بلوکباشی علی،فرهنگ عامه،تهران،۱۳۵۶ش./۱۹۷۷.

————–،نوروز:جشن نوزایی آفرینش،ویرایش دوم.تهران،۲۰۰۱.

اینجوی شیرازی، ابوالقاسم،جشن ها، آداب و معتقدات زمستان،۲ ج.تهران،۱۳۵۴ ش./۱۹۷۵

هنری ، مرتضی،آیین های نوروزی،تهران،۱۳۵۳ش./۱۹۷۴،صص.۴۴-۴۷.

روح الامینی،محمود،آیین ها و جشن های کهن در ایران امروز،ویرایش دوم.،تهران،۱۹۹۹.

رازی،هاشم،نوروز؛سوابق تاریخی تا امروز،جشن آبپاشان،تهران،۱۳۵۸ش./۱۹۷۹.

شهری،جعفر،تهران قدیم،۶ج،تهران،۱۳۷۱ش./۱۹۹۲.

(محمود امیدسالار) – ایرانیکا

در اصل منتشر شده در:۱۵ دسامبر،۲۰۰۲

آخرین تجدیدنظر:۱ مارس،۲۰۱۲

این نوشتار در نسخه ی چاپی قابل دسترس است.

جلد ۱۱،بخش .۵،صص.۵۵۱-۵۵۲

مجله «انسان و فرهنگ» ویژه نوروز ۱۳۹۲
http://anthropology.ir/node/17161

مجله «انسان و فرهنگ» ویژه نوروز ۱۳۹۱
http://anthropology.ir/node/12899

مجله «انسان و فرهنگ» ویژه نوروز ۱۳۹۰
http://www.anthropology.ir/node/10236