جنبه جامعهشناختی موسیقی چیست؟(۱)
ویلیام جی. روی-دانشگاه کالیفرنیا ، تیموتی جِی. داود -دانشگاه اموری، برگردان فردین علیخواه
نوشتههای مرتبط
مقدمه
نسل اول جامعه شناسان برآن شدند تا الگویی خاص از واقعیتی را شرح دهند که منحصراً به این رشته نوپا تعلق داشت؛ که اعلام می کرد جامعه واقعیتی منحصربهفرد است و دولت را به علوم سیاسی، بازارها را به اقتصاددانان، فضا را به جغرافیدانان و گذشته را به مورخان واگذار می کرد. ولی جامعه شناسی در نیمقرن گذشته، جایگاه خود را در مجامع دانشگاهی تثبیت کرده است، ما از گروهی با چارچوب ها و نگاه محدود بهسوی گروهی با جهت گیری های فراخ تر پیش رفته ایم و حوزه هایی نظیر جامعه شناسی اقتصادی، جامعه شناسی سیاسی و «جامعه شناسی های» مختلفی را پذیرفته ایم. هر کدام از این حوزه ها با این پرسش ها مواجه اند که رشته ما چه نظریه های عمومی یا ابزارهای تحلیلی عرضه می دارد و درباره هر موضوع؛ به طور خاص چه چیز جامعه شناختی است؟ این مقاله، تأملی بر حوزه تحقیقاتی رو به رشدی است که چالش ها و دیدگاه های متمایزی را عرضه می دارد: جامعه شناسی موسیقی.
همانند بسیاری از تخصص ها در جامعه شناسی، محققان اغلب بنا بر علاقه ای شخصی جذب جامعه شناسی موسیقی شده اند. جای تعجب نیست که آن ها نیز مخاطب آماده ای در بین سایر دوستداران موسیقی پیدا کرده اند. همانطور که کارهای بنیادی ماکس وبر ، دبلیو.ای.بی.دو بویس ، آلفرد شوتز ، هوارد بکر ، ریچارد پیترسون ، پیر بوردیو و تیا دینورا گواهی میدهند، جامعه شناسی از مدتها پیش، چشم اندازی مهیا کرده است که از طریق آن می توان به فهم موسیقی، کسانی که آنرا انجام می دهند و تأثیر موسیقی بر افراد نائل شد. مقاله حاضر در ادامه به بیان سهم جامعه شناسی در مطالعه موسیقی، همچنین به تلاشها برای حرف زدن با مخاطبانِ گسترده جامعه شناسی، و کمک آن به سایر حوزه های این رشته می پردازد.
در اینجا ربط وسیعتر جامعه شناسی موسیقی کانون توجه ما است؛ در حالی که سایر تحقیقات به بررسی ریشه ها و تحولات این عرصۀ تخصصی می پردازند (دود،۲۰۰۷؛ مارتین ، ۱۹۹۵)، ما در این مقاله برای نشان دادن چگونگی نقشِ برجسته جامعه شناسی موسیقی در قالب پرسش های زیر، رویکرد متفاوتی را اتخاذ کرده ایم: الف) از نظر جامعه شناختی، موسیقی چیست؟ ب) افراد و گروه ها چگونه به استفاده موسیقی می پردازند؟ ج) تولید جمعی موسیقی چگونه امکانپذیر می شود؟ د) چگونه موسیقی به تمایزات وسیعتر اجتماعی ازجمله طبقه، نژاد و جنسیت ارتباط پیدا می یابد؟ با پرداختن به این پرسش ها، نشان می دهیم که جامعه شناسی موسیقی با زیرشاخه های متنوعی چون قشربندی، جنبشهای اجتماعی، جامعه شناسی سازمانی و تعامل گرایی نمادین در ارتباط است. جدای از برجسته ساختن چنین ارتباط وسیعی، ما بر موضوعات در حال تکوین نیز تمرکز خواهیم کرد: موسیقی نوعی تعامل است که بیانگر روابط اجتماعی بوده و تشکیل دهنده آن است (خواه این روابط اجتماعی خرده فرهنگ ها، سازمان ها، طبقات و یا ملت ها باشند) و مفروضات فرهنگی مربوط به این روابط را عینیت می بخشد. این بدان معناست که زمینه های اجتماعی-فرهنگی برای درک نقش و توانایی موسیقی حیاتی است. در واقع زمانی که یک موسیقی واحد در اینگونه زمینه ها قرار می گیرد به شیوه های کاملاً متفاوتی عمل می کند (همانگونه که جامعه شناسان انتظار دارند)؛ بنابراین آنچه جامعه شناختی به شمار می رود در مقایسه با روابط اجتماعی که موسیقی هم دارند). از این رو آنچه جامعه شناختی به شمار می رود کمتر درباره ویژگی های صوتی است در مقایسه با روابط اجتماعی که موسیقی هم بخشی از آن و هم شکل دهنده به آن است.
از نظر جامعه شناختی، موسیقی چیست؟
موسیقی یک پدیده منفرد نیست، ازاین رو[تنها] با یک تعریف نمی توان تمام آن را درک کرد. هنوز هم مسائل مربوط به اینکه موسیقی «چیست» مرزهای مطالعاتی این حوزه را در زمینه آنچه باید بررسی شود مشخص می سازد. اندیشمندان علوم اجتماعی و علوم انسانی تأکید دارند که تمایز موسیقی از «غیر موسیقی» در نهایت یک سازۀ اجتماعی است- امری که هم ترتیبات اجتماعی و مفروضات فرهنگی را شکل می دهد و هم شکل می پذیرد. با توجه به اینکه برساخت بودن آنچه ما آنرا موسیقی در نظر می گیریم در حد بسیار وسیعی پذیرفته می شود، پایه های اجتماعی-فرهنگی آن اغلب می تواند پنهان باشد. ما به پیروی از فیلیپ بولمنِ[۱] (۱۹۹۹) موسیقی شناس، با بحث در این خصوص که موسیقی چگونه به مثابه شیء[۲] و فعالیت[۳] تعریف می شود، به این برساخت می پردازیم. همانطور که در قسمت های بعدی نشان خواهیم داد، این نوع مفهوم سازی از موسیقی پیامدهای قابل توجهی برای تولید و مصرف موسیقی دربردارد.
موسیقی به مثابه شی
با موسیقی اغلب به عنوان یک شیء برخورد می شود؛ چیزی که دارای لحظه خلق، ماندگاری ویژگی ها در طول زمان و مکان و قابلیت استفاده و اثرگذاری است. با این اوصاف، موسیقی می تواند از زمان و مکانش منتزع شود و در زمینه های جدیدی قرار گیرد؛ برای مثال اثر مس در سی مینور[۴] باخ که بیش از ۲۵۰ سال پس از خلقش بیشتر در محیط های سکولار اجرا می شود تا در محیط های مذهبی. تبدیل شدن صداهای زنده موسیقی به یک شیء، دستاوردی اجتماعی محسوب می شود که نیازمند تبیینی جامعه شناختی است. علاوه بر این، جامعه شناسان با موسیقی به عنوان انواع مختلفی از اشیاء مواجه می شوند، چنانکه در منابع به دو مورد از انواع آن اشاره شده است: نخست موسیقی به عنوان یک نظام نهادینه شده از تونالیته و موسیقی به عنوان یک کالا. هر دو پیشینه ای طولانی دارند و این نگاه به موسیقی را پشتیبانی می کنند که موسیقی به عنوان متنی نوشتاری و/ یا ضبط شده می تواند به تملک درآید، انتشار یابد و مورد بازبینی قرار گیرد.
موسیقی به عنوان نظام نهادینه شده از تونالیته اساساً بدان معناست که نت های معینی بر اساس یک الگوی منظم به شکلی بکار گرفته شده و تکرار می شوند که می توان آن ها را به مثابه اشیاء[۵] در نظر گرفت: بخش های ساختاری آواها در قطعات مختلف آوازی، سمفونیها و سایر آثار موسیقی. یک جنبه اساسیِ تونالیته تقسیم زیر و بمی صدا به نت های مجزا (یعنی نت ها) است؛ هر چند این تقسیم بندی می توانست به روشی بسیار فردی پیش رود، اما وبر (۱۹۵۸) به وحدت رویه قابل توجهی اشاره می کند که در طول زمان حاصل شده است: او معتقد است خاستگاه این نظام از غرب سرچشمه می گیرد. این نظام طبقه بندی زیروبمی، از یک رویکرد تکموردی به یک رویکرد نظام مند محاسباتی، مبتنی بر پیشرفت های ریاضیات و آکوستیک تغییر کرد. سرانجام اوایل قرن هجدهم موسیقی تونال منتج به ایجاد فاصله مساوی بین نتهای متوالی گردید؛ همان ۱۲ نت در هر اکتاو (نت های دو، دو دیز، نت ر، ر دیز و غیره) که دارای فاصله مساوی از هم اند و این امکان را می دهند که در یک آهنگ به آسانی از یک کلید به کلید دیگر برویم (برای حفظ گام، می توان ملودی و هارمونی قطعه «تولد مبارک» را بالا و پایین کرد). همچنان با رشد منطقی و یا عقلانی تقسیم بندی زیر و بمی از طریق محاسبات، سایر عناصر نظام موسیقی نیزدستخوش تغییر شدند: عناصر هارمونیک تا حدی قابل پیش بینی و باثبات شدند (نظیر کاربرد رایج آکوردهای ماژور)؛ نت نویسی جزئیات نت ها و هارمونی ها دقیق تر شدند؛ و تولید سازهای استانداردی که قادر به نواختن نت هایی با فواصل مساوی بودند افزایش یافت، همچنین می توان در مورد پیانو مثال زد که در آن ۱۲ نت در هر اکتاو با کلیدهای سیاه و سفیدش را در بر می گیرد. وبر اظهار می دارد که این عقلانیت در حال تکوین، زمینه شکوفایی موسیقی متمایز و پرتفصیلی، نظیر موسیقی ارکسترال در غرب را فراهم کرد و بطورکلی فرایندهای اجتماعی در زمینه عقلانیت را آشکار ساخت. هر چند این نظام تنها و علمیترین روش تقسیم گام به نت ها نبود (دوفینز، ۲۰۰۷؛ ر.ک. بکر، ۱۹۸۲: ۳۲-۳۳)، این شیء موسیقایی در حد گسترده ای، به ویژه در غرب بدیهی فرض می شود و این همان شیوه ای را شکل می دهد که افراد موسیقی را می شنوند (ر.ک. کراس، ۱۹۹۷).
دستاورد موسیقی به مثابه یک شیء به فراتر از کدگذاری در نت نویسی و نظام عقلانی شده تونالیته می رود. موسیقی در مکان های متعددی، به عنوان اشیاء مبادله ای (کالاها) تجسم می یابد. امر خرید و فروش موسیقی در طول قرن ها، همراه با گستردگی طیف متنوعی از کالاها رخ داده است؛ پیشگامان اولیه ای که در کار خرید و فروش نیروی کار بودند با دولت، کلیسا و اشراف، به عنوان حامیانی عمل می کردند که خدمات نوازندگان و آهنگسازان را تضمین می کرد (ابوت و ریکاک، ۱۹۹۰؛ دنورا، ۱۹۹۱؛ شرر، ۲۰۰۱). کالایی شدن سریع اشیاء موسیقایی در (اواخر) دهه ۱۷۰۰ با گسترش نشر موسیقی تجاری و شکل گیری قوانین کپی رایت ریشه دواند که این قوانین موجب تثبیت مجموعه نت ها به عنوان هستیهایی مستقل شدند. عینت بخشیدن به نتها و کلمات در یک محصول، به آهنگسازان کمک کرد تا از وضعیت حمایتی[پیشین] به سوی بازار آزاد حرکت کنند (لنبرگ، ۲۰۰۳؛ شرر، ۲۰۰۱) و تقریباً بطور همزمان، مکانهای تجاری که به اجرای این متون موسیقیایی اهمیت می دادند به سرعت افزایش یافتند (ر.ک. دی نورا، ۱۹۹۱؛ وبر، ۲۰۰۶). در وضعیت جدید در صورت اجرای متون موسیقایی در مکان های مختلف و یا انتشار آنها برای اهداف تجاری، ناشران و سایرین غرامت مالی دریافت می کنند (داود، ۲۰۰۳؛ راین، ۱۹۸۵). در اواخر دهه ۱۸۰۰ و اوایل دهه ۱۹۰۰ زمانی که بکارگیری فناوری موسیقی را از طبیعت زودگذر اجراء[زنده] و طبعیت ایستای متن مکتوب رها کرد [روند]کالایی شدن موسیقی گسترش یافت. اجراهایی که به تسخیر فن آوری درآمده بودند تبدیل به محصول شدند و از طریق صنایع نوظهور ضبط، رادیو و فیلم به طور گسترده ای انتشار یافتند (داود، ۲۰۰۳؛ سانجک و سانجک، ۱۹۹۱). این صنایع، همچنان از طریق منابعی نظیر آی پادها و موسیقی آنلاین چنین محصولاتی با اجراهایی بیشتر عرضه می کنند (بول، ۲۰۰۷؛ لوشون و همکاران، ۲۰۰۵). در حال حاضر کالایی شدن موسیقی به موضوعی فراگیر و به یک واقعیت زندگی در بیشتر جوامع تبدیل شده است، که آدورنو (۲۰۰۲) و دیگران نسبت به آن اظهار تأسف می کنند. آنچه واقعاً به تملک درمی آید (نت های روی کاغذ، اجرا، بازتولید آن از طریق تکنولوژی) موضوع مناقشه است و قضاوت درباره آن پیامدهای گسترده ای برای پویایی اجتماعی موسیقی در بردارد (لوشون و همکاران، ۲۰۰۵؛ سانجک و سانجک، ۱۹۹).
به طور کلی این بررسی خودآگاهانه درباره شیوه های مواجهه با موسیقی به عنوان یک شیء برای برساخت اجتماعی درس هایی دربردارد. چون دستاورد شیءبودگی موسیقی ویژگی نسبتاً فرهنگی و تاریخی دارد، می تواند به عنوان الگویی برای فرایند شیوارگی مطالعه شود، در حالی که آفرینش های انسانی به اشتباه به عنوان امری صرفا نشئت گرفته از طبیعت درنظرگرفته شده اند (برگر و لاکمن، ۱۹۶۶). دقیقاً همانطور که هفت روز هفته تنها یکی از روش های معمول تقسیم زمان است، به همین طریق فواصل مساوی نیز تنها یکی از روش های تقسیم زیروبمی نت هاست. با هر دو اینها به شکلی طبیعی برخورد می شود که بیانگر ریشه دواندن عمیق این ابداعات در زندگی روزمره است (دوفینز، ۲۰۰۷؛ زروباول، ۱۹۸۵). شیء بودگی موسیقی به مثابه یک کالا نیز آموزنده است؛ شیء بودگی موسیقی و تجسم یافتن آن در نهادها، فراگیری آن در زندگی روزمره، عمومیت آن به عنوان یک سرگرمی و تأیید آن در یک گفتمان تقدیس متعالی، آن را تبدیل به نمونه ای قابل دسترس در فرایند برساخت اجتماعی می کند. محققان پدیده های جامعه شناختی مشابه- نظیر هنر، فناوری و پول- می توانند از فرایندی که طی آن بیشترِ موسیقی (نه تمام آن) تبدیل به ابژه ای کالایی شد بیاموزند.
ادامه دارد …
[۱] Phillip Bohlman
[۲] object
[۳] activity
[۴] B Minor Mass
[۵] things