ورزش زنان چه در بعد فردی و چه بعد رسمی و بینالمللی در دهۀ اخیر در ایران بیشتر مورد توجه قرار گرفته است. این را هم میتوان در زندگی زنان عادی در جامعه دید که بیشتر از نسل قبل به ورزش روی آوردند و هم در مطرح کردن بیشتر مسائل ورزشی در مباحث اجتماعی روز. البته این بدان معنا نیست که اگر در دهههای قبل کمتر این موضوع بحث میشده است، علاقه زنن هم به ورزش کمتر بوده است. این میتواند به دلیل باز شدن بسترهای بیشتر مانند فضای اینترنتی و مجازی باشد که چنین دغدغههایی بیشتر نمود پیدا کردند. این نمود را در عرصۀ هنر همچون فیلمهای داستانی و مستند دید. فیلم مستند «جایی برای فرشتهها نیست» یکی از فیلم های مستند چشمگیر در این حوزه است که از دیگر فیلمهای با چنین مضمونی یک سر و گردن بالاتر است. این فیلم روایتگر سفر پرفرازونشیب دختران جنگنده و سختکوش تیم ملی هاکی ایران است که به مسابقات آسیایی اعزام میشوند. این فیلم در سال ۱۳۹۸ به کارگردانی سام کلانتری ساخته شده است و برندۀ سیمرغ بلورین بهترین فیلم مستند از سی و هشتمین دورۀ جشنواره فجر است.
فیلم دارای فیلمنامه و ساختار قوی است و مخاطب را به خود جلب میکند. شروع و پایان خوبی دارد و با هوشمندی بدان پرداخته شده است و حتی قسمتهای هیجانی فیلم هم قابل توجه است. کارگردان به همراه مربی و سرپرست تیم که آقایی است که خودش اسکیت هاکی بازی میکند با اعضای تیم همراه میشود. کارگردان با اینکه درصدد است تا مسائل ورزش زنان را در قالب این تیم نشان دهد اما نمیخواهد صرفا با عجز و ناله و کمبودها و بیتوجهیها بپردازد. هرچند در دل فیلم به مشکلات تیم میپردازد اما سعی دارد نشان دهد با این وضعیت موجود چگونه میتوان وارد مسیر بهتری شد و مشکلات را اندیشمندانه تا حد امکان حل کرد. ورود کارگردان به تیم همراه با ورود روانشناس به تیم است، یعنی همزمانی کارگردان و روانشناس خط سیر مناسبی را در روایت داستان ایجاد کرده است. شناخت روانشناس با اعضای تیم و مسائل آنان با شناخت کارگردان و مخاطب همراستا است. تیم هم از لحاظ فنی ضعیف است و هم از لحاظ روحی کاملا فروپاشیده و ناامید است. روانشناس سعی دارد از همان ابتدا با گرفتن تست روانشناسی و نشستهای فردی با تک تک اعضا بیشتر آشنا شود و همزمان مخاطب هم با شخصیتهای بازیگران فیلم که همان بازیکنهای تیم هستند آشنا میشود. ابتدا روانشناس سعی دارد از خاطرات و تجربیات آنها در تیم بگوید و آنها هم از تجربیات و سختیهایشان مخصوصا بهعنوان زن ورزشکار سخن میگویند، از اینکه وقتی به مسابقات میروند آزادیهایی که دیگر تیمها دارند آنها را اذیت میکند. آنها از اعتماد به نفس پایین خود سخن میگویند. دختران ایرانی عمدتا دارای اعتماد به نفسهایی پایین هستند چرا که اصولا حمایت و پشتیبانی مخصوصا از سوی مردان نمیشوند. نکته قابل توجهی که مربی به آن اشاره دارد این است که این دختران دوست ندارد فیلم بازی خودشان را ببینند. آنها از خودشان تنفر دارند.
نوشتههای مرتبط
اگرچه این فیلم نشان دادن مسائلی است که دختران در ورزش با آنها دستوپنجه نرم میکنند اما سعی ندارد همه مردان را لزوما بیتفاوت نشان دهد. اتفاقا کارگردان تلاش کرد تا نقش مهم مردان را نشان دهد که تا چه اندازه در رشد و پیشرفت دختران و زنان میتوانند موثر باشند. دو نفر از اعضای تیم آرزو و هدی شوهرانی بسیار حامی دارند. آرزو (دروازهبان) میگوید: «من اعتماد به نفس داشتم، با علی این اعتماد به نفس بیشتر و ماندگار شد.» شوهر آرزو معتقد است «هر قانونی که دیگران نوشته شده است مردان نوشتند بنابراین طبیعی که به نفع خودمون نوشته شده باشه. جنسیت زن جنسیت مخالف ما نیست جنسیت همراستا با ما هست. من نفس میکشم او هم نفس میکشه، من آزادم او هم آزاد، من ورزش میکنم، او هم باید ورزش میکنه، من ۱۱ شب ورزش میکنم، او هم ۱۱ شب تمرین کنه، چه اشکالی داره.» پدر نگار هم پشتیبان دلگرمکنندهای است، پدر و مادر نگار هر دو براساس فلج اطفال معلولیت دارند و نگار تنها فرزند آنها است. در مورد این ورزش پدرش شدیدا نگران سلامتی او است به همین دلیل ابتدا چندان رضایت ندارد اما از آنجائیکه فردی منطقی است با گفتوگوهای روانشناس دیدی بهتر پیدا میکند، او نقاش است و روح لطیفی هم دارد. مادر و پدر نگار نگران ازدواج او هستند و مادرش به شوخی مرتب به او میگوید چرا دوست پسر پیدا نمیکند. در مقابل پدر نگار، مادر او چون خودش نمیتوانست ورزش کند علاقهمند است که دخترش این مسیر را ادامه دهد. روانشناس براساس تئوری لایهها براساس ۳۳ لایه بازیکنها را تحلیل میکند و به آنها نشان میدهد که چه تیپ شخصیتی هستند. وجود روانشناس و صحبتهای او با بازیکنان وجه بارز فیلم است و اگر او و مسیر رواندرمانی و مشورتهایش در فیلم نبود، کارگردان احتمالا با سختی بیشتری برای ورود به موضوع مواجه میشد.
موازی با آمدن روانشناس به گروه، مارینا کاپیتان تیم ملی فرانسه، مربی تیم ایران، میشود. حضور او مانند حضور روانشناس تغییر اساسی در شرایط بازی و روحیه آنها ایجاد میکند. از همان ابتدا از تجربه خودش میگوید که تاثیر گذار است « من خیلی دیر هاکی رو شروع کردم، زمانیکه ۱۴ سالم بود ولی هم تیمیهای من از ۵ سالگی شرع کردند. آرزوی من رسیدن به تیم ملی فرانسه بود. آن زمان فقط یک بار در هفته بازی می کردم. وقتی ۱۸ سالم بود در مقابل تیم ملی آمریکا بازی کردیم آنها ۱۴ ساله بودند و هزار بار از من بهتر بودند. دو راه داشتم یا از آرزویم دست بکشم یا ادامه بدم. از یه روز تمرین در هفته رسیدم به ۴ روز در هفته و ۳ روز تمرین بدنی. به من کم بازی میدادند و بیشتر روی نیمکت بودم. هشت سال تمرین کردم و برای همیشه بازیکن ثابت شدم. کاپیتان تیم شدم به خاطر تلاشم، نه استعدادم. چون اصلا استعداد نداشتم. اگر هدفی دارید باید برایش خیلی تلاش کنید. یکی دوبار در هفته کافی نیست. مادربزرگ من هم هفتهای یکی دو بار تمرین میکنه. از هر لحظهتون لذت ببرید و بهترین خودتون را ارائه بدید… خودتون را با بقیه مقایسه نکنید.» این سخنان برای روحیه بازیکنانی مایوس طبیعتا انرژیدهنده است و روزنهای از امید را در دل آنها میگشاید و آنها را برای جلو رفتن و امید به موفقیت داشتن مطمئنتر میکند.
بحث اسپانسر تیم از مهمترین دغدغههای مربی است و برای جمع کردن پول از دیگران برای دخترها دریغ نمیکند. خود دختران هم سعی میکنند تا اطرافیان و اقوام خود را ترغیب به کمک کردن تیم کنند. بودجههای ورزشی در میان تیمهای مردان تبعیضگونه توضیع میشود، بودجه تیمهای بانوان که وضعیتی اسفبار دارد. خود مربی از حامیان زنان است. «من با یک زن بزرگ شدم. مادرم ۲۴، ۲۵ ساله بود که از پدرم جدا شد و من او با هم سالها زندگی کردیم تا اینکه او را از دست دادم. من زن بودن را در مملکت خودم شاید بیشتر از هر کسی دیگر درک کنم. اینکه شهروند درجه دو میشود را میفهمم اینکه نگاهها نسبت به او جور دیگر میشود را میفهمم.» از دختران میخواهد جنگجو باشند «من وقتی پشت سر شما صحبت میکنم میگم همه شما مثل فرشتهها میمونید ولی هاکی بازی فرشتهها نیست من امروز یک سری آدم دریده میخوام.»
آنها برای مسابقات اعزام میشوند، روانشناس با آنها نمیرود، اما همچنان با آنها در ارتباط است. خانوادهها قبل از مسابقه برای بازیکنان ویدئو ارسال کردهاند و واکنش احساسی دختران هنگام دیدن ویدئوها از نقاط پررنگ فیلم است، اینها طرحهایی است که فیلم را برجسته ساخته است. شاید آنچه که دختر ایرانی مخصوصا در دهههای قبل کم داشت حمایت بود. نه آنکه اکنون این عدم حمایت وجود ندارد، همچنان باقی است اما نگرش اطرافیان و خانوادهها و حتی جامعه به ورزش زنان بهتر شده است. این حمایت باید بیش از پیش گسترش پیدا کند. آنچه که خیلی اهمیت دارد برنامهریزیهای کلان برای حمایت از ورزش بانوان و تخصیص بودجه برای آنان است. وظیفۀ مربی رسیدگی به پیشرفت فنی تیم است نه گردن کج کردن برای جمعآوری اندکی بودجه برای خریدن حتی لباس تیم. باشگاه ورزشی مرکز خیریه نیست؛ دست کم در حد ملی نیست. در ایران به دلیل بحث حجاب زنان و حرکات ورزشی که مستقیما به بدن آنان ارتباط پیدا میکند مشکلات ورزش آنها پیچیده است. به همین دلیل ورزش بانوان در زمرۀ دغدغههای مهم نمایندگان و مسئولین قرار نمیگیرد. مسئلۀ ورزش بانوان، مسئلهای ساختاری است که باید جدیتر و علمیتر بدان نگاه شود.
دختران در کره بعد از یک باخت و ۳ برد به ایران باز میگردند و با استقبال خانوادههای خود مواجه میشوند. روانشناس در همان اواسط کار پیشنهاد ساختن آهنگ انگیزشی برای روحیه دادن به تیم را مطرح کرده بود که براساس ویژگیهای شخصیتی بازیکنان ساخته شود تا در تیم نوعی آرامش، وحدت و یکپارچگی ایجاد کند. آنها بعد از برد بازی آخر وقتی همصدا این آهنگ را در رختکن میخوانند:
یه تیم غیرتی جنگجو و قدرتی، دخترای ایران
به عشق این دیار بجنگ و کم نیار، دخترای ایران
تو بازی بینظیر خستگیناپذیر، دخترای ایران
با عشق و پشتکار روزهای بیقرار، دخترای ایران
قطعا این فیلمی از نوع مستند گزارشی نبوده است و مسائل این فیلم را میتوان به کل مشکلات تیمهای بانوان ایرانی تعمیم داد.