نگاه کردن به محیط، به شیوه ای بازاندیشانه و انتقادی، احتمالا در ابتدا مستلزم آن است که کوشیده باشیم نگاه کردن را پیش از، بعد از و همزمان با فعلیت آن، فهم کرده باشیم. دریافت حسی، نقشی عمده در بازنمایی و برساخت معرفت وشناخت انسان ازدنیا دارد و به گفته ی کلسن(۱۹۹۷) مبنای تجربه ی بدنی است.پس اگر نگاه می کنیم، هم پی این هستیم که بدانیم چه می بینیم، چگونه می بینیم و بر کدام گوشه ی جهان، متمرکز و حساس می شویم. هم دلیل این تمرکز و حساسیت را از خود، از فرهنگ خود و از انواع دیگر بازنمایی که از پیش چگونه دیدن ما را تعلیم داده و پیش زمینه کرده اند، پرسش می کنیم هم خود نگاه کردن را، که دریافتی حسی است در نسبت با تجربه بدنی و در نسبت با بقیه انواع دریافت حسی، می سنجیم. جدای از این ها، به نسبت مفهومی و نشانه ای این فعل نیز توجه می کنیم.
دیدن، همزمان با چیز هایی که گفته شد و به خود چشم اشاره داشت، اشاره ای به ذهن دارد. دیدن، رو در رویی با حقیقت هم هست. آنچه ناپوشیده است، آلثیا(حقیقت آغازین) را فاش می کند (ماری ویس، ۲۰۰۷:۲۴). در این نگاه هایدگری، آشکار شدن، که اتفاقی در اندیشه است، به زبانی بیان می شود که مرتبط با چشم هاست. دیدن در واقع معنایی در نظام نشانه شناختی دوم مرتبه پیدا می کند که ورای عملی است که چشم انجام می دهد. این معنا در کاربرد عامیانه، و در کابرد ادبی در نقشی کنایی و همچنین استعاری قابل دریافت است: ( چشم و گوشش باز شد.) به این معناست که با مسائل جدیدی آشنا شد. چیزهای جدیدی فهمید. بسیاری قبل از گفتن میگویند (ببین!) و بعد از آن حرف می زنند و شما بدون استفاده از چشم ها، به حرف های او توجه می کنید. توجه کردن شما، پردازش ذهنی حرف هاست، به گونه ای که طرف مقابل را فهم کنید و از اندیشه او با خبر شوید. مثال هایی از این دست چه در زبان فارسی و چه در دیگر زبان ها درباره دیدن و دیگر دریافت های حسی به وفور یافت می شود.
دیدن را می توانیم خرید و فروش کنیم. برای ورودی به یک باغ، باغ وحش، نمایشگاه، سینما و… که در همگی با مجموعه ای تجربه های گوناگون مواجه می شویم، می توان با کمی اغماض، دیدن را در اولویتی نسبتا قابل تامل قرار داد. هزینه ای پرداخت میکنیم تا به باغ وحش برویم و چند حیوان ببنیم. دیدن ما اینجا بدون واسطه است.حداقل فکر می کنیم که بی واسطه است. چرا که اگر به این اصطلاح(رابطه بی واسطه) بخواهیم توجه بیشتری کنیم باید به نظر محمد مختاری در انسان در شعر معاصر رجوع کنیم که رابطه بی واسطه را رابطه ای می داند که بدون هیچ گونه مانع در میان دو سوی رابطه، برقرار می شود. دیدن همراه با مدارای اجتماعی است که به دیدن بی واسطه نزدیک است. اما دیدن حیوانی در قفس؟ بی واسطه نیست ولی مایی که پول می دهیم تا حیوان وحشی(متعلق به حیات وحش، متعلق به جایی که بتوان بی واسطه طبیعت را دید) را ببینیم، دست کم تخیل می کنیم یا فکر می کنیم که برای دیدن بی واسطه هزینه کرده ایم. ارزش دیدن بی واسطه را با پول پرداخت می کنیم و دیدن را( ذیل مفهوم کلی تر حضور) درواقع برای یک مدت زمان مشخص، مثل کالا خرید و فروش می کنیم. بسیاری برای تبلیغات، پوستر و پویانمایی و تابلو و لوگو و.. سفارش می دهند و در هر کدام، پیام های ضمنی یا صریح خود را به سمت شما بمباران میکنند. در هر کدام، علاوه بر هر اتفاقی که در حال افتادن است و پای هر مفهومی که در میان است، این دیدن است که در خرید و فروش، مثل کالا رد و بدل می شود. دیدن در فضاهای مجازی مثل یوتیوب، یا در پخش برنامه های تلویزیونی، آشکارا هدف و مورد بهره برداری نظام سیاسی و اقتصادی است. این ویدئو چند میلیون بار دیده شد، این بازی فوتبال را این تعداد تماشا می کنند و… آنقدر بر این اهمیت پافشاری شده که تکنولوژی برای چشم ها، رشد شاخص تر و متنوع تر و گسترده تری در نسبت با دیگر دریافت ها را از آن خود کرده است.
گوشی تلفن همراه، یکی از این تکنولوژی هاست. ابتدا باید اشاره کنیم که با این که به آن گوشی می گوییم، هم اکنون غالب کارکرد ها و نوآوری های این دستگاه، از راه دیدن و برای دیدن مطرح می شود. دوربین قوی، قابلیت سلفی، قابلیت ویرایش عکس، پیش زمینه ی گوشی، شکل آیکون ها، امکانات تصویری اپلیکیشن ها و کاربرد برخط گوشی که اگر بیشتر از کاربرد شنوایی گوشی تلفن همراه نباشد، هرگز کمتر نیست. اغلب اپلیکیشن های پر طرفدار، یا برخط هستند یا تصویری، در هر حال، این دیدن است که پیاپیش، تجربه ی بدنی ما از گوشی را، هم اندازه با دستی که آن را گرفته، شکل می دهد.
پرسشی که میتوان در مورد دیدن در رابطه با گوشی پرسید، پرسش از تربیت دیدن است. بارها در مکالمه با دیگران، از خبر جدید صحبت می کنند. خبر جدید را شنیده ای؟ چطور نشنیده ای؟ در فلان برنامه ی گوشی همه جا حرف از این خبر تازه است.برای (شنیدن) در مورد خبر جدید، و حضور در گفتگوهای روزانه، مجبورم ارتباط با گوشی را حفظ کنم و مرتب به صفحه آن (نگاه) کنم. تربیتی که اینجا انجام می گیرد، نگاه کردن هر روز به این صفحه است که سهمی در ارتباط اجتماعی من ایفا می کند. نگاه کردن در این مورد، به طور ضمنی، نظمی هر روزه دارد و بخشی از فرهنگ و زندگی روزمره ی زیست جهانی است که در آن زندگی می کنم.
حالا بیایید و گوشی تلفن همراه را نبینید. چنانکه انگار دیدن آن امری بدیهی نیست. مثلا می توانید گوشی را روی سایلنت بگذارید. یا این که اصلا چک نکنید و اگر کسی زنگ زد، بدون نگاه کردن به اسم کسی که زنگ زده پاسخ بدهید. پاسخ دادن به او که آن سوی خط ایستاده بدون توجه به نام او، وقفه ای در مکالمه ایجاد می کند که اگر شخص غریبه باشد، معنادار است اگر نه، مثل این است که بازیگر در صحنه، از انجام نقش کوتاهی کرده باشد. کنش زبانی مناسب برای دوستی که می شناسیم، یا برای یکی از اعضای خانواده، چنان خواهد بود که او برای چند لحظه شک خواهد کرد.شاید بپرسد مگر شماره مرا ذخیره نداشتی؟
اگر گوشی سایلنت باشد، که نوشتن این متن کوتاه برای همین مورد است، چرا که من اغلب گوشی خود را سایلنت نگهداشته ام، متوجه هیچ تماسی نخواهید شد اگر نگاه نکنید. نگاه کردن اینجا برای پاسخ به کسی که از راه دور به وسیله موبایل ما را صدا زده، بر گوش پیشی گرفته است. من بزودی متوجه شدم ندیدن گوشی، در این حالت، برای عموم مخاطبان و دوستانم، امری ناخوشایند است. چنان که انگار دیدن منظم گوشی را، و به طور خرد تر، دیدن منظم تمام برنامه های گوشی را، طبیعی و بدیهی و در باید پنداشته باشند. این اسطوره ای است که در باب دیدن شکل گرفته و در شبکه کنش های اجتماعی تاثیر گذاشته است. اسطوره، به معنای بارتی، عاملی است که برساخت اجتماعی و فرهنگی را به طبیعت بدل می کند.(آلن،۲۰۰۴:۶۶)انگار این نه یک مسئله ی اجتماعی باشد، بتوان با آن به نحوه ای متفاوت و متکثر برخورد کرد یا اصلا از آن پرسشی کرد. گسترده و بدیهی در پیش زمینه ی زندگی روزمره است و به ما می گوید عملی که می گوید، طبیعی است و در واقع غیر تاریخی و ازلی است.حال آن که ورود چنین گوشی ها با این امکانات، عمر چندانی در فرهنگ ایرانی ندارد.
هم اکنون در فرهنگ، بخشی، بزرگ یا کوچک از صحبت ها و مکالمات، به داشتن و کارکردن با گوشی تلفن همراه باز می گردد: (کلیپ جدید در مورد فلان قضیه را دیده ای؟) این پرسش، که با لحنی خاص در فضایی از کلام گفته می شود، آغاز یک گفتگوست. می توانید بگویید نه! ندیده ام! معنای مرتبه اول این پرسش و پاسخ همین است که برداشت می کنیم. این که ندیده ایم. به هر دلیلی ندیده ایم. اما اسطوره، معنا را از مرتبه اول به مرتبه دوم می برد.(همان، ۷۷) این مکالمه در این باره است که آیا از دیدن، در نظمی که به همراه گوشی وجود دارد، در سطحی هستی که با هم گفتگو کنیم؟ اگر نه،که بستگی به لحن نه گفتن شما دارد، بعد از دیدن این کلیپ، می توانی با من وارد گفتگو بشوی. معنای ضمنی این پرسش پر تکرار که بار ها در مکالمات می شنویم، این است که دیدن مداوم کلیپ ها برای کسی که میخواد گفتگو کند، بدیهی است.
این نگاهی ساختاری به گوشی تلفن همراه است که الزام های دیگری را هم به زندگی روزانه اضافه می کند. از جمله ی این ها، شارژ برقی است که ما را مجبور می کند روزانه بطور منظم به پریز و شارژر دسترسی داشته باشیم. دیدن ما که از اهمیت آن در شکل گیری معرفت گفتیم، به این طریق، تحت تاثیر عاملیت غیر انسان هایی مثل برق، سیم، باطری، خانه، خود گوشی و… قرار می گیرد. اینجا علاوه بر عاملیت خود ما در بازاندیشی دیدن، پیوند انسان با غیر انسان در شبکه ای مداوم و پیوسته نیز باید مد نظر قرار بگیرد. بنابراین اگر به ابتدای متن بازگردیم و در مورد ددین باز اندیشی کنیم، باید از کجا دیدن، در کجا دیدن، با چه دیدن و در چه دیدن را نیز مطرح کنیم که هر کدام به مداخله غیر انسان هایی اشاره دارد که در شکل گیری معرفت ما و آشکاری آلثیا نقش دارند.
منابع:
آلن، گراهام، ۲۰۰۷، رولان بارت، ترجمه یزدانجو، پیام، نشر مرکز، تهران،چاپ سوم ۱۳۹۴
ماری ویس، ژان، ۲۰۰۴، واژه نامه هایدگر، ترجمه اولیایی، شروین، نشر ققنوس، تهران،۱۳۹۷
شریف زاده، رحمان،۱۳۹۷، مذاکره با اشیا، نشر نی، تهران