انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

جامعه باز و جامعه بسته در اندیشه پوپر

پوپر فیلسوف علم و معرفت که در ابتدا عقاید سوسیالیستی داشت، اما به تدریج به لیبرالیسم گرایش یافت؛ و جزء اندیشمندان این مکتب شد. او پیر و مهندس اجتماعی است. یعنی هر عمل بایستی جز به جزء یا گام به گام پیش رود.”مهندسی اجتماعی …عبارت است از اطلاعات لازم مبتنی بر امور واقع برای ساختن یا دگرگون سازی نهادهای اجتماعی بر حسب خواستها و هدف های ما.( پوپر،۱۳۶۴، ۵۱). پوپر کسانی چون افلاطون، ارسطو، هگل و مارکس را به چالش کشیده؛ و آنان را مسببین ایجاد جامعه بسته می داند. «اگر در این کتاب پاره ای سخنان سخت درباره برخی از بزرگترین رهبران فکری بشر گفته شده است امیدوارم انگیزه ام استخفاف و تحقیر ایشان نبوده باشد این امر از این اعتقاد راسخ من سرچشمه می گیرد که اگر بنا باشد تمدن ما به هستی ادامه دهد باید عادت به دم فرو بستن و سر فرود آوردن در برابر مردان بزرگ را از خویشتن دور کنیم مردان بزرگ خطاهای بزرگ مرتکب می شوند و چنانکه در این کتاب کوشیده ام نشان دهم بعضی از بزرگترین پیشوایان گذشته، پیشینیان، حمله همیشگی به آزادی و عقل کرده اند» (همان، ۱۱).

مهم ترین علت روان شناختی و جامعه شناتی توتالیتاریسم در گریز توده ها از وحشت آزادی و مسئولیت ناخواسته و تمنای آنان برای امنیت است پس از خروج انسان از جامعه سنتی اقتدار طلب و بسته و آغاز سنت انتقادی شرایط و نیازهای جدیدی رخ نمود که اظطراب و تنش های عمیقی در انسان به وجود آورد به نحوی که آرزوی بازگشت به رحم امنیت از دست رفته در او بیدار شد در جامعه مدرن سنت و سلسه مراتب و دین به منزله پشتیبانان امنیت فردی فرو می ریزند امکان نقد و بررسی و انتخاب راه های گوناگون و بی سابقه زندگی فراهم می شود و در مسلمات کهن تردید پدید می آید جامعه بر اثر فشارهای تمدن به گسیختگی تمایل می یابد و فرد و جامعه از آزاد اندیشی به جزم اندیشی و از آزادی به امنیت پناه می برندریشه گرایش به جامعه بسته که از دیر باز در مقابل گرایش تمدن به آزادی و انتقاد پدید آمد همین است تمنای مدینه فاضله امن و امان تمنای جامعه ای بسته و دور از دسترس آزادی فکر و انتقاد.( بشیریه،۱۳۸۱، ۶۸).

جامعه بسته در نظر پوپر جامعه ای است که در آن حقایق کلی از پیش کشف شده باشد، به عبارتی دیگر از هم اکنون آینده را شناخت در حالی که علم با توجه به ابطال پذیری مستقر می شود، کسانی جامعه بسته را به وجود آورده اند که آینده را پیشگوئی کرده و روزی را نوید می دهند که در آن انسان به تمام خواسته های خود خواهد رسید.

اگر بتوانیم فرآیند تاریخ را بدانیم، پس از هم اکنون علم در اختیار ماست در حالی که علوم فقط از راه ابطال پذیری اثبات می شوند.« وقت یک متفکر به نظر پوپر نباید صرف اثبات درستی یک نظریه شود بلکه باید در رد آن بکوشد و به تجربه هایی بپردازد که نادرست بودن آن نظریه را نشان دهند فقط زمانی یک نظریه از نظر علمی درست به حساب می آید که در مقابل همه این آزمایشها مقاومت کرده باشد و تازه این نظریه تا زمانی قابل قبول می ماند که نظریه دیگری جایگزین آن نشده است نظریه ای که به نوبه خود تحت آزمون قرار خواهد گرفت. علم این چنین پیش می رود فقط آن چیزی خصلت علمی دارد که بتوان آن را رد کرد. آنچه باطل نشدنی است فقط در حیطه جادو و عرفان امکان پذیر است» (گی شرمان،۱۳۷۴، ۲۶۱).

درست بودن یک نظریه زمانی است که در مقابل احکام ابطال پذیر، مقاومت کرده باشد ونظریه ای جدید جایگزین آن نشده باشد.«از دید پوپر نظریه ها هر چند هرگز تحقیق پذیر [= اثبات بردار]نیستند ولی بایستی علی الاصول تکذیب پذیر[= ابطال بردار] باشند به گفته او در انتخاب بین دو نظریه دانشمندان باید آن یک را برگزینند و به کار گیرند که تعداد و نتایج یا استنتاجهای قابل ابطالش در تجربه بیشتر باشد چرا که اگر چنین نظریه ای از آزمون تجربه جان به در ببرد سزاوار اطمینان بیشتری است.» (ایان باربور، ۱۳۶۲، ۱۸۱).

حال باید پرسید منظور پوپر از ابطال پذیری چیست؟

« مراد پوپر از گزاره های ابطال پذیر این است که شأناً و منطقاً صورتاً به شکل ابطال پذیر بیان و عرضه شود و عملاً به ابطال نرسد اگر نظراً و صورتاً ابطال پذیر باشد و در عمل هم ابطال پذیر باشد یعنی به نحوی عقلی – تجربی ابطال شود که مورد حمایت پوپر یعنی جهان علم و علم جهان نیست و نمی تواند باشد پس مراد او گزاره هایی استکه صورتاً و شأناً و تدویناً ابطال پذیر باشد اما عملاً ابطال نشود و تا زمانی که ابطال نشود مقبول است… . مراد از ابطال پذیر باطل نیست حتی ابطال پذیر ممکن است اثبات پذیر از آب در آید» (خرمشاهی،۱۳۷۷، ۶۶۲).

نظر اصلی او نفی روش استقرا در علوم تجربی است که بر طبق آن فرضیات علمی با مشاهدات مثبت تایید می شوند به طور کلی پوپر مدافع آزادی سیاسی و رقابت آزاد، مهندسی اجتماعی تدریجی (جز به جز)، مدافع جامعه باز و مخالف تاریخ گرایی و هر گونه ایدئولوژی انقلابی و یوتوپیایی است هم چنین تعابیر مناقشه آمیز و جدید پوپر از اندیشه های فلاسفه سیاسی قدیم به ویژه افلاطون و هگل او را در جرگه شارحان نام دار فلسفه سیاسی در آورده است.(همان، بشیریه، ۶۰).

پوپر بیان می دارد گروهی که در پی اصالت تاریخ و خلق جامعه ای آزاد برای بشر هستند خود موجب ایجاد جامعه بسته می شوند که در آن نه از آزادی خبری است و نه از دموکراسی و برابری بلکه تمام امتیازات انسان از بین رفته و چیزی بر آن حاکم نیست.

پوپر جبر گرایی علمی را که شدیدترین وجه آن در نظریه لاپلاس مطرح شده بود سخت ترین و جدی ترین مشکل در راه توضیح آزادی خلاقیت و مسئولیت انسان و دفاع از آن ها تلقی می کند وی جبرگرایی علمی را نظریه ای تعریف می کند که به موجب آن ساخت جهان چنان است که اگر ما توصیف کاملاً دقیقی از وقایع گذشته در دست داشته باشیم و به کل قوانین طبیعت واقف باشیم در آن صورت هر واقعه ای به طور عقلی و به اعلی درجه دقت قابل پیش بینی است اما چنیننظریه ای هم آزمون ناپذیر و هم ابطال ناپذیر است جبر گرایی امکان هر گونه خلاقیت و آزادی را نفی می کند.(همان، ۶۵).

پوپر را مدافع تساهل لقب داده اند چرا که برای آدمی خطاپذیری را قائل است.«اذعان به این مسئله که انسان خطاپذیر است پشتوانه تئوریک این نوع از تساهل است کارل پوپر را می توان بزرگترین مدافع، نظریه پرداز از نظریه تساهل تئوریک در دوران معاصر دانست حقیقت امر دست نیافتنی نیست بلکه فرض بر این است که همواره می بایست در باب شناخت مطلق یک حقیقت شک روا داشت و در واقع از طریق تساهل توری های خود را تا آنجا که ممکن است از قوت و استحکام بیشتری برخوردار نمود» (لاک،۱۳۷۸، ۴۰).

پوپر بعد از آنکه نقد کلی را به اندیشمندان پیرو جامعه بسته وارد می نماید، از جامعه «باز»خود صحبت به میان می آورد .« خاطر پوپر در گرو آزادی فرد و دیگر خواهی است در مورد اولی او به اندیشه کانت اشاره می کند در خصوص» آن نوع حکومت که از طریق تدوین قوانین به نحوی که آزادی هر کس بتواند با آزادی همه دیگر کسان همزمان وجود داشته باشد بیشترین آزادی ممکن را برای افراد بشر تأمین می کند در مورد دومی [یعنی دیگر خواهی] پوپر به« آموزه محوری حکمت عملی کانت » ارجاع می دهد که می گوید و همیشه بدان که افراد انسانی [ هر یک فی نفسه] غایتند و از ایشان صرفاً همچون وسیله ای برای رسیدن به غایات خود استفاده مکن».

«… در فصل بیست و چهارم جامعه باز بحث پوپر درباره آنچه ممکن است شالوده برتری اخلاقی خوانده شود عبارت است از بیان مجدد بستگی کانتی آزاد با عقل بر اساس گفت گو راجع به رابطه آزادی و دیگر خواهی….به نوشته او خودگرایی پیوند نزدیک دارد با خواست سیاسی مهندس اجتماعی عقل یعنی البته مهندس تدریجی یا جز به جز – به معنای بشر دوستانه و با مطالبه عقلانی شدن جامعه و برنامه گذاری برای آزادی و برای کنترل آن به وسیله عقل یعنی نه به وسیله «علم» و نه به وسیله مرجعیت افلاطونی شبه عقلی بلکه به وسیله عقل سقراط واری که به حدود خود آگاه است و بنابراین به دیگران احترام میگذارد و هدفش مجبور کردن ایشان ولوبه خوشبخت شدن نیست»( جرمی شی یرمر،۱۳۸۶، ۱۴۴- ۱۴۳).

پوپر آزادی را آنچنان می بیند که جان استوارت میل بیان می کند بارها گفته است که آزادی من تا آنجا ادامه دارد که دستم در فضا به صورت کسی برخورد نکند از سوی دیگر وی معتقد است نظام دموکراسی می تواند باعث آزادی شود هر چند که این نوع سیستم کامل و مطلوب واقعی انسان نیست اما در مقایسه با سایر نظام هایی که تاکنون خلق شده اند از وجه بهتری برخوردار است او نظریه جدیدی را درباره ی دموکراسی ارائه می دهد:

«اما همه این دشواری های نظری به راحتی قابل رفع است اگر که ما به عوض این پرسش قدیمی که در چه کسی باید حکومت کند. این مساله علمی تازه را مطرح سازیم که: چگونه می توانیم به بهترین نحو از بروز شرایطی که در آن یک حاکم بد و دردسرافزا می شود جلوگیری به عمل آوریم؟ وقتی که می گوییم بهترین راه حلی که در اختیار ما قرار دارد تدوین یک قانون اساسی است که اجازه می دهد حکومت با استفاده از رای اکثریت کنار گذارده شود.مقصودمان این نیست که اکثریت همواره بر حق است حتی این را نیز نمی گوییم که اکثریت معمولاً بر حق است تنها می گوییم که این روش غیر کامل بهترین چیزی است که تاکنون ابداع شده است…هر کس که تا به حال تحت نوع دیگری از حکومت را زندگی کرده باشد یعنی تحت یک حکومت دیکتاتوری که نتوان بدون خونریزی تغییرش داد – می داند که نظام دموکراسی هر چند که با یک نظام
کمال مطلوب فاصله زیادی دارد اما این ارزش را دارد که آدمی را در راه استقرارش مبارزه کند و حتی جان خود را در این راه بگذارد البته این نظر شخصی من است فکر می کنم که کار درستی نباشد که بخواهم دیگران را بدان ترغیب کنم»(جیانکارلو بوزتی،۱۳۷۸، ۱۵۸- ۱۵۷).

پوپر در زمینه آزادی اقتصادی معتقد است که دولت باید در امر اقتصاد دخالت کند، به نحوی که به آزادی اقتصادی منجر شود؛ ولی نبایستی این دخالت ها از حد بگذرد و دچار تغییرات در بازار شود که خود نقض آزادی را در پی خواهد داشت مهم ترین هدف زندگی سیاسی «آزادی» است پس شرایط اقتصادی می تواند در عرصه آزادی مهم جلوه نماید.

از حیث سیاست های اقتصادی پوپر هوادار نوعی سوسیال دموکراسی است از نظر او آزادی اقتصادی بی حد و حصر مخل آزادی و دمکراسی است پوپر از دولت رفاهی و ایجاد موسساتی برای حمایت از طبقات پایین و مداخله دولت در اقتصاد دفاع می کند… به هر شکل در سرمایه داری پیشرفته آزادی کامل بازار متصور نیست زیرا اگر دولت هم مداخله نکند انحصارات شرایط رقابت کامل را از بین می برند.(همان، بشیریه، ص ۷۷).

باید مراقب و هوشیار باشیم و نباید بیش از آنچه برای حفظ آزادی ضروری است به دولت اختیار بدهیم.(همان، جرمی شی یرمر، ص ۸۲).

پوپر را یک فیلسوف علم گرا می دانند و گروهی معتقدند که او چهره بارز و نمونه این مکتب در جهان محسوب می شود او که از استبداد و توتالیتاریسم آسیب دیده بود به هنگام حمله هیتلر به اتریش رفته و اقدام به نگارش کتاب جامعه باز نمود و به طریقی سعی کرد بیان دارد عقایدی هست که منجر به پیدایش جامعه بسته می شوند که از آن جمله می توان به متفکران اشاره کرد که در عقاید آنان نوعی از مبانی مارکسیسم نهفته است.

جامعه بسته، در نگاه پوپر جامعه ای است که قوانین در آن کشف شده باشد و انسان بتواند فرآیند تاریخ را پیش بینی کند و با این عمل بر علوم احاطه یابد در حالی که علم از راه ابطال پذیری استقرار پیدا می کند؛ نظریه ای را می توان پذیرفت که در مقابل حکم ابطال پذیری مقاومت از خود نشان داده و نظریه جدیدی جایگزین آن نشده باشد.

« پوپر هرگز به آنچه خود « علم گرایی» می خواند موافق نبود او به این باور همگانی و ماده گرایانه که علم فرا شد گردآوری داده های عینی ( اثباتی) است و از راه استقراء می توان به نتایجی کلی دست یافت انتقاد کرده است پوپر هرگز نپذیرفت که علم می تواند از ارزشگذاری ها و پیش داوریهای مستقل و رها باشد» (احمدی، ۱۳۷۳، ۱۳۱).

کارل مارکس در تحلیلهای خود بیان می دارد که روند تاریخ روزی به سوسیالیست ختم می شود که آدمی در آن به آزادی و حقوق خود دست می یابد در حالی که این خود نقض آزادی است اگر تاریخ به سوی مسیری مشخص در حرکت است آزادی و اختیار انسان در این فرآیند چگونه معنا می یابد. پوپر با چنین دیدگاهی جامعه بسته خود را بیان می دارد که افرادی چون افلاطون، ارسطو، هگل و مارکس در به وجود آمدن آن نقش مهمی داشته اند اما در جامعه باز او آدمی می تواند در سایه دموکراسی و علم به آزادی دست یابد در چنین جامعه ای انسان برای خود زندگی می کند نه از استنتاج و نه از استنباط نهایی خبری است.

« نظریه و قیاسی عالمانه است که به قول کارل پوپر ابطال پذیر باشد زیرا شناخت علمی را نمی توان به قطعیت و نهایت رساند علم با ابطال پذیری نظریه ها رشد می کند و آزمایشهای پی در پی زمینه ساز تحول فکری می شود یکی از ویژگیهای جوامع باز نیز خصلت نهایی نکردن استنباط و استنتاج است» (سریع القلم، ۱۳۸۰، ۱۳۷).

پوپر از جمله فلاسفه ای که نه تنها در عرصه فلسفه دارای عقیده و صاحب نظر است بلکه در زمره متفکران علم شناخته می شود او در زمینه آزادی از جان استوارت میل پیروی و بر اندیشمندان بعد از خود تاثیر گذار بود. پوپرسالهای پایانی خود را در توجیه برتری دموکراسی و لیبرالیسم نسبت به سایر سیستمهای حکومتی گذراند و در همین رابطه همایش های بسیاری را برگزار نمود او با طرح پرسش جدید در واقع قصد داشت هدفی تازه را برای پیروان دموکراسی ایجاد نماید.

نام پوپر برای همیشه در زمره پیروان لیبرالیسم به یادها خواهد نشست او عمر خود را صرف علم و فلسفه نمود تا آنکه با خلق تئوری جدید پنجره ای تازه را گشود. نگارش کتاب جامعه باز و دشمنانش کمک شایانی به اهل علم و معرفت در باز شکافی خلق جوامع بسته نمود وی در این کتاب اهل کاروان کل نگر را مسبب ایجاد جامعه بسته معرفی و به طریق فلسفی و علمی که تا به آن روز سابقه نداشت بر آنان تاخت.

منابع

۱- احمدی، بابک، “مدرنیته و اندیشه انتقادی”، ۱۳۷۳، چاپ اول، تهران، نشر مرکز.

۲- باربورایان، “علم و دین”، ۱۳۶۲، چاپ اول، ترجمه بهاء الدین خرمشاهی، تهران، نشر دانشگاهی.

۳- بشریه،حسین، “درسهای دموکراسی برای همه”، ۱۳۸۱، چاپ دوم،تهران، نشر نگاه معاصر.

۴- بوزتی، جیانکارلو، “درس این قرن”، ۱۳۷۸، چاپ دوم، ترجمه علی پایا، تهران، نشر طرح نو.

۵- پوپر، کارل، “جامعه باز و دشمنان آن”، ۱۳۶۴، چاپ اول، ترجمه عزت الله فولادوند، تهران، نشر خوارزمی.

۶- خرمشاهی، بهاء الدین، “فرار از فلسفه”، ۱۳۷۷، چاپ اول، تهران، نشر جامی.

۷- سریع القلم، محمود، “روش تحقیق در علوم سیاسی و روابط بین الملل”،۱۳۸۰، چاپ اول، تهران، نشر فروزان روز.

۸- شرمان، گی، “اندیشمندان راستین زمان ما”، ۱۳۷۴، چاپ اول، ترجمه ویدا ناصحی، تهران، نشر آروین.

۹- شی یرمر، جرمی، “اندیشه سیاسی کارل پوپر”، ۱۳۸۶ ، چاپ اول.، ترجمه عزت الله فولادوند، تهران، نشر ماهی.

۱۰- لاک، جان،”نامه ای در باب تساهل”، ۱۳۷۸، چاپ اول، ترجمه کریم شیرزاد گلشاهی، تهران، نشر نی.