انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

جامعه‌شناسی موسیقی(۷)

 

گروهها و موسیقی: عضویت و بسیج

 

تیموتی جی. داود-دانشگاه اَموری برگردان: فردین علیخواه

اگرچه دریافت موسیقی می‌تواند فعالیتی خصوصی و منفرد باشد(برای مثال افراد هنگام دویدن به آیپد خود گوش می‌کنند) [ولی] بیشتر تحقیقات نشان می‌دهند که که این فعالیت، همچنین تلاشی گروهی هم هست-به ویژه آنکه افرادی با ترجیحات و سلایق مشابه[در موسیقی] می‌توانند به یکدیگر متمایل شوند(ر.ک. بوردیو ۱۹۸۴). در واقع نگوس و رومن ولزکوئز[۱] جامعه‌شناسان را به چالش می‌کشند تا بررسی کنند که موسیقی‌های خاص و گروهها چگونه از نظر تاریخی با همدیگر مرتبط بوده‌اند. در نتیجه، آنها استدلال می‌کنند که با چنین بررسی‌هایی ما از دام تحلیلی‌ای که به سادگی مدعی است برخی گروهها به انواع خاصی از موسیقی وابستگی طبیعی دارند، اجتناب می کنیم. جامعه‌شناسان اغلب به هنگام پرداختن به مضامینی همچون عضویت و بسیج دچار چالش می‌شوند..

دانشمندان علوم اجتماعی و انسانی به شیوه‌های گوناگونی به مضمون نخست[عضویت] نزدیک شده‌اند. جریانی از تحقیقات، نشان مارکسیسم فرهنگی را بر خود دارند و بر خرده‌فرهنگ‌های جوانی پس از جنگ جهانی دوم که دربردارنده نگرش‌ها و اعمالی علیه جریان غالب بود، متمرکز است(ر.ک. هال و جفرسون ۱۹۷۶ ؛ ترنر ۱۹۹۰). بنابراین به خرده‌فرهنگ‌هایی که محوریت‌شان بر ژانرهایی نظیر هوی‌متال، پانک، گات[۲] و موسیقی آلترنیتیو[۳] است توجه می کند(برای مثال ویلیس ۱۹۷۸، هبدیج ۱۹۷۹، لانگ ۱۹۸۵، ارنت ۱۹۹۳، کروز ۱۹۹۳، لبلانک ۱۹۹۹، هودکینسون ۲۰۰۲). بسیاری از این مطالعات تمایل دارند تا به شکلی سطحی از محتوای موسیقایی عبور کنند و در عوض، بر مؤلفه‌های سبک زندگی نظیر مد و رفتار در فضاهای عمومی که مبنای گروهبندی‌های مبتنی بر موسیقی است و همچنین بر جایگاه حاشیه‌ای اعضای خرده‌فرهنگ در جامعه وسیع‌تر تأکید ورزند. به عبارت دیگر، آنها اغلب اوقات صرفاً، و حتی بیش از جزئیات واقعی، به دریافت موسیقی[و نه محتوا] اشاره می‌کنند. با این حال، بعضی از این مطالعات موسیقی حاشیه‌ای را در معرض توجه قرار می دهند. برای مثال واینشتین[۴](۱۹۹۱) درباره ریتم و طنین[آهنگ] بحث می‌کند که در قلب موسیقی هوی‌متال قرار دارد و اینکه آنرا با قدرت صوتی اشباع می‌کند، او همچنین نشان می‌دهد که اعضای خرده‌فرهنگ[هوی‌متال] برای عشق ورزیدن و آشنا شدن خودشان با محتوای موسیقی هوی‌متال که شامل چیرگی تکنیکی می‌شود که توسط گیتاریست‌های متال به نمایش درمی‌آید سرشان را بالا می‌گیرند(ر.ک. والزر ۱۹۹۳) چند مطالعه با تمرکز بر وفاق و ساخت اجتماع موضعی مخالف جریان خرده‌فرهنگ دارند (برای مثال ، تیتون ۱۹۸۸ ؛ گاردنر ۲۰۰۴). لورا کلاوسون[۵] (۲۰۰۴) با بررسی آوازخوانی بومی “هارپ روحانی[۶]” در جنوب ایالات متحده ، شرح می‌دهد که چطور این ساخت در جریان  می‌تواند انعطاف‌پذیر باشد. خانواده‌های جنوبی که برای مدت‌ها در کلیساهای محلی‌شان در این شکل سنتی از موسیقی مشارکت داشته‌اند خود را میزبان «جویندگان» شمالی یافتند که تازه‌واردان مشتاق این سبک‌اند. بر اساس عشق و علاقه دوطرفه‌شان به هارپ روحانی، این محافظه‌کاران جنوبی و لیبرال‌های شمالی جمعی را تشکیل دادند که ورای تفاوت‌هایشان بود.

یک جریان نهایی‌ با تکیه بر مناظر موسیقایی[۷] -مجموعه‌ای از بازیگران و ارتباطاتی که بر سبک‌های موسیقایی خاصی تمرکز یافته‌اند- به مضمون عضویت می پردازد(استرا ۱۹۹۱) با طرح مفهوم منظر، حامیان‌اش به فراتر از آن چیزی می‌روند که معتقد تنگناهای رویکرد خرده‌فرهنگ است(برای مثال استرا ۱۹۹۱، بنت ۲۰۰۴، پیترسون و بنت ۲۰۰۴). از این رو آنها (الف) تحلیل خود را به شکلی توسعه دادند که جوانانی را دربرگیرد که در تضاد با نظم غالب هستند، (ب) سیال بودن عضویت را در نظر بگیرند، اینکه افرادی به شکل نسبتاً آسانی به منظری وارد یا از آن خارج می شوند، و (ج) تأکید می‌ورزند که مناظر محلی همچنین می‌توانند به سایر مناظر مرتبط شوند. تحقیق رومن ولزکوئز(۱۹۹۹) درباره سالسا نشان می‌دهد که این تغییر مفهومی بیانگر چه چیزی باید باشد. او کارش را با دنبال کردن مسیرهای جهانیِ هم امریکای لاتینی‌ها و هم موسیقی سالسا، و تازه‌واردان مرتبط با آن در لندن آغاز می‌کند. او استدلال می‌کند که امریکای لاتینی‌ها هر زمان که در کشورهای مختلف جابجا می‌شوند در عوض آنکه هویت‌شان را با خودشان حمل کنند، آنرا از نو و به شکل جدیدی خلق می‌کنند. به علاوه، سایر عوامل نیز در تعریف محلی هویت لاتین نقش دارند. باشگاههای سالسا در لندن که جذب‌کننده امریکای لاتینی‌ها هستند همچنین آن کسانی را جذب می‌کنند که تحسین‌کننده این ژانر از موسیقی‌اند و در آنها متمایزبودگی و روحیه عاشقانه را برمی‌انگیزد. در نتیجه مکان‌های مهمی را که در آنها هویت امریکای لاتینی به هم وصل می‌شوند تغییر و شکل می‌دهد. بنابراین بر اساس شرکت‌کنندگان در آن، منظر سالسا ناهمگن است(به جای همگن، آنگونه که گاهی رویکرد خرده‌فرهنگی بیان می‌دارد) و نمودهای محلی آن با سایر مناظر موجود در اطراف و اکناف جهان نظیر نیویورک درهم تنیده است.

سایر حامیان این ادبیات[پروهشی] به شکلی مشابه نشان می‌دهند که چگونه مشارکت‌کنندگان محلی منظر با استفاده ( و تغییر) مواد موسیقایی که از آنسوتر از محل[زندگی] آنان جریان یافته هویتی را بنا می‌کنند -حتی هنگامی که «محل» شکلی مجازی داشته و در شبکه جهانی اینترنت قرار دارد(برای مثال بنت ۱۹۹۹ الف، ۱۹۹۹ ب، ۲۰۰۲، میشل ۱۹۹۶، هریس ۲۰۰۰، کیبی ۲۰۰، لی و پیترسون ۲۰۰۴).

 

در حالی که تحقیقات روی مضمون نخست[عضویت]، به وحدتی توجه می‌کند که موسیقی قادر به ایجاد آن است تحقیقاتی که به مضمون دوم[بسیج] می‌پردازند این امر را برجسته می‌کنند که موسیقی چگونه از سویی می‌‌تواند جرقه اختلاف را روشن سازد(برای مثال بایندر ۱۹۹۳، روزمن ۲۰۰۴) و از سوی دیگر به عنوان معیار وحدت به شمار رود(برای مثال سرلو ۱۹۸۹، روی ۲۰۰۴). اخیرا حجم قابل‌توجهی از آثار به نظریه‌های متنوع جنبش‌های اجتماعی توجه کرده‌اند و استدلال‌شان آن است که موسیقی منبعی قوی برای بسیج جنبش فراهم می‌آورد(برای مثال آیرمن و جیمسون ۱۹۹۸، آیرمن ۲۰۰۲، استین برگ ۲۰۰۴، تراپ ۲۰۰۵). موسیقی قادر ست جرقه ناآرامی را روشن نماید زمانی که ترانه ها توجه را به مسائل اجتماعی برمی‌انگیزد و برای حل مسائل دعوت به عمل می نماید.

در طول دوره‌ای که یکبار کارگران کارخانه از موفقیت‌شان به عنون نوازندگان « هیل‌بیلی[۸]» سرخوش بودند -پخش ترانه‌های شدیداً انتقادی آنان از طریق سالن‌های اجرا و رادیو موجب ناآرامی در بین کارگران نساجی جنوب[امریکا] شد و در نتیجه حدود ۴۰ هزار کارگر بین سال های ۱۹۲۹ و ۱۹۳۴ از کار برکنار شدند(روشینیو و داناهر ۲۰۰۱، ۲۰۰۴، روشینیو، داناهر و سامرز-افلر ۲۰۰۲، داناهر و روشینیو ۲۰۰۴). البته این جنبش‌ها نیازی به آن ندارند تا بر ترانه‌های آشکارا انتقادی تکیه کنند. برای مثال برخی از حضّار ایتالیایی اپراهای وردی[۹] را که دارای ترانه‌های خنثی و بی‌ضرری بود مشتاقانه شنیدند و آنها را بیانگر وضعیت سیاسی روز بازتفسیر کردند (استاماتوف ۲۰۰۲). این جنبش[برای تأثیر گرفتن از موسیقی] به مخاطبی متحد و/یا همگن نیاز ندارد. [برای مثال] ترانه‌های هیپ‌هاپ چنان می‌توانند طنین‌انداز باشند که امریکایی‌های افریقایی‌تباری را که در فقر شهری زندگی می‌کنند با افریقایی‌های امریکایی‌تباری که از نظر تحصیلی و شغلی موفق‌اند، گرد هم آورد(واتکینز ۲۰۰۱). بنابراین این اثر موضع دی‌نورا(۲۰۰۳) را تأیید می‌کند که می‌گوید موسیقی هم در سطح فردی و هم در سطح جمعی «در زندگی رسوخ می‌کند».

[۱] Román Velázquez

[۲] goth: خرده فرهنگی که در دهه هشتاد میلادی در بریتانیا ظهور و گسترش یافت و سبک موسیقی خاص خودش را داشت. م.

[۳] alternative music: به موسیقی‌ای اشاره دارد که خارج از جریان غالب و مسلط موسیقی بوده و عمدتا به دنبال اهداف تجاری نیست.م.

[۴] Weinstein

[۵] Laura Clawson

[۶] Sacred Harp

[۷][۷] Music scenes

[۸] امریکایی های جنوبی معروف به پشت‌کوه نشین که معمولا به شکل تحقیر‌آمیزی بکار می‌رود.

[۹] Verdi