تقدس فزایی و تقدس زدایی دو چالش هویتی اقلیت های دینی ایران مطالعه موردی :زرتشتی ها و آشوری های ایران
فرزانه سجادپور- ابراهیم جمالی
نوشتههای مرتبط
از دیر باز دین به عنوان یک مجموعه پیچیده فرهنگی در شکل گیری هویت نقش زیر بنایی داشته است. هرچند امروزه هویت های دینی در مقابل هویت های نوین یا کم رنگ شده و یا به نفع آنها به طور کامل کنار گذاشته شده اند ، اما چالش هویتی اقلیت های مذهبی برای شکل دادن هویتی معنا دار و متفاوت از اکثریت حاکم ، همچنان پیرامون عنصر دین ، باز تولید می شود.
در این پژوهش دو اقلیت دینی ویژه مورد بررسی قرار گرفته اند : آشوری ها و زرتشتیان ساکن ایران. نقطه مشترک این دو گروه اعتقاد به میراث داری تمدن های افتخار آمیز ایران زرتشتی و آشور کهن است. اما از لحاظ تعلق گروهی ، زرتشتیان احساس وابستگی و تشابهات فرهنگی بیشتری با سایر ایرانیان دارند تا آشو ری ها.چراکه زرتشتیان خود را ایرانیانی پایدار بر دین اجدادی می دانند ولی آشوری ها خود را دیندارانی با نژاد سامی فرض می کنند ، که از پرستش بت ها و خدایان متعدد رها شده و به سوی مسیحیت گرویده اند. این دو اقلیت دینی برای تعریف عناصر سازنده هویتی خود و برای تمایز قایل شدن بین “من ” و دیگری ” علاوه بر عناصر تشکیل دهنده قومی ، در یک چالش دینی مکررا” دست به تقدس زدایی و تقدس فزایی در مناسک و حتی باورهای مذهبی خویش زده اند. نمونه های تاریخی متعددی از این فرایندهای دو گانه برای بازتولید هویت های دینی در این پژوهش ارائه می شود. علاوه بر این چون داده های تحقیق بر مبنای یک پژوهش میدانی است کنش های دینی نوین این دین باوران نیز مورد بررسی قرار می گیرد.بنا براین روش تحقیق در این پژوهش به دو صورت اسنادی و میدانی است . در بخش میدانی پژوهشگران با حضور در مناسک دینی و مصاحبه های سازمان یافته ، سوالات پژوهش را ردیابی کردند . و با توجه به پراکندگی زرتشتیان و آشوری های ایران در شهر های مختلف فقط دو مرکز بزرگ زرتشتی نشین و آشوری نشین در ایران در این تحقیق مد نظر است:تهران برای هر دو اقلیت ، یزد برای زرتشتیان و ارومیه برای آشوری ها.
با توجه به پرسش های تحقیق که در صدد دستیابی به چالش های نوین هویتی ایرانیان بر مبنای اعتقاد دینی بود، به این نتیجه رسیدیم که این دو اقلیت دینی برای حفظ هویت گروهی خویش ، مداوما” برخی از عناصر قدسی خویش را تغییر داده اند. این تغییر در دو سوی کاهشی و افزایشی بوده است. گاه ، اعتقادات و باور های پایه کم رنگ شده و یا نادیده انگاشته شده اند تا هویت دینی جدیدی برای کاهش تنش های مذهبی با دین حاکم ، باز تولید شود. و گاه بر عکس با تاکید و برجسته کردن عناصر دینی ، برای ساختن یک هویت منسجم دینی تلاش می شود. هر چند در دو گروه مورد مطالعه سیر واحدی برای شکل گیری هویت نوین وجود نداشت اما بیشترین تقابل آنها در کنش با دین رسمی شکل می گیرد.
واژگان کلیدی:آشوریان،زرتشتیان،هویت ،تقدس زدایی ،تقدس فزایی
مقدمه
به موازات تلاش دولت های مدرن برای استفاده از ” هویت ملی ” جهت ایجاد انسجام در ساختار سیاسی، نخبگان قومی و مذهبی نیز با برجسته کردن برخی مولفه های هویتی در این دو حوزه سعی در حفظ و استمرار هویت خود و تمایز از دیگران دارند. کشور ایران با گروه های قومی و مذهبی متعدد، پیوسته صحنه تعاملات گروه های مختلف در راستای انواعی از همانند سازی و یا تمایزات بوده است. امروزه هویت ملی در ایران با دو عنصر زبان فارسی و دین اسلام پیوند خورده است و به موازات آن اقلیت های دینی با تاکید بر ویژگی های قومی ، فرهنگی و مذهبی سعی در تثبیت و استمرار هویت خود دارند. در این راستا تلاش دو اقلیت زرتشتی و آشوری برای تمایز از ایرانیان مسلمان در خور توجه است. امری که برای آشوریان ایرانی با دشواری بیشتری همراه است، چراکه برخلاف زرتشتیان هیچ گونه مولفه هویتی مشترکی با ایرانیان ندارند مگر زندگی در مرزهای سیاسی مشترک. پدیده ای که در طول دوره های مختلف تاریخی چالش های هویتی ویژه ای را در پی داشته است.در این مقاله تلاش شده است با بررسی فراگرد های تاریخی انجام شده در دو محور تقدس زدایی و تقدس فزایی و نیز مطالعه برخی عناصر دینی نظیر مکان مقدس و فاصله گذاری میان خود و دیگری به بررسی شکل گیری و استمرار هویت در دو اقلیت آشوری و زرتشتی پرداخته شود.
معرفی جوامع موردپژوهش
پس از ورود اسلام و پذیرش آن از سوی ایرانیان،گروهی از دین باوران زرتشتی با مقاومت و اصرار بر دین سابق باقی ماندند که بخش قابل توجهی از این افراد ، امروزه در استان های تهران ،یزد ،و کرمان سکونت دارند. زرتشتیان تهران و روستای شریف آباد شهرستان اردکان در استان یزد ، بنا به ملاحظات روش شناختی جهت سنجش سطح تغییرات فرهنگی و تفاوت های معنادار میان کانون روستایی و شهری بعنوان نمونه های مورد مطالعه در نظر گرفته شده است که این موضوع در مطالعات مربوط به جامعه آشوری نیز رعایت شد.
آشوریان ایران خود را یک اقلیت نژادی – مذهبی می دانند آنان خود را سامی و میراث دار تمدن بزرگ آشور می نامند. علیرغم آنکه اثبات چنین ادعایی یک پژوهش تاریخی مجزا را می طلبد،ما بر این باوریم که اعتقاد آشوری ها به چنین مساله ای تاثیری مستقیم در فرایند شکل گیری هویت آنان دارد. مسکن قدیمی آشوری ها در ایران نواحی شمال غرب است اما امروزه در بسیاری از نقاط ایران پراکنده اند. نمونه های مورد مطالعه، آشوری های ساکن تهران و روستا های اطراف ارومیه است.
یافته های پژوهش
آشوری ها
یکی از عوامل موثر در شکل گیری هویت آشوریان ایرانی چنانکه گفته شد ، فراگرد های تاریخی و شرایط مذهبی حاکم بر ایران بوده است.پذیرش مسیحیت از سوی آشوری ها ، نخستین حرکت تاریخی در راستای دستیابی به یک هویت جدید است، امری که زمینه ساز شکل گیری تمایزات بیشتر آنان با ایرانیان زرتشتی شده است.بسیاری از مورخان معتقدند، نخستین نام های مرتبط با دین زرتشت از قرن ۶ق.م پیدا شده است. دیاکونوف دین ماد ها را تا قرن ۷ق.م مشابه دین آشوری ها می داند( دیاکونوف،۴۵:۱۳۴۵). با سقوط تمدن بزرگ آشور و از بین رفتن قدرت خدایان آن ، دین جدید با آغوش باز از طرف اکثریت آشوری ها مورد استقبال و پذیرش قرار گرفت.به نظر می رسد این امر مقارن با دوران فرمانروایی اشکانیان در ایران بوده است.چراکه ” نمی توان حضور مسیحیت در ایران را پیش از قرن سوم میلادی قطعی دانست”( نفیسی ،۱۷:۱۳۴۳)البته با اینکه دین زرتشت در این زمان دین رسمی نبوده اما دین رایج محسوب می شده، پادشاهان اشکانی مانع گسترش دین تازه وارد نگردیده و مسیحیت در سایه این آزادی در ایران گسترش یافت. آشوری ها و برخی از ایرانی ها در این دوره مسیحیت را پذیرفتند( حکمت،۲۴۹:۱۳۴۵). با ظهور امپراتوری ساسانی و اعلام دین زرتشتی به عنوان دین رسمی ،عرصه بر مسیحیان ایران تنگ شد. علی الخصوص که رقیب مهم ایران ،امپراتوری روم نیز دین رسمی خود را مسیحیت اعلام کرده بود. به طوریکه در زمان شاپور دوم آزار مسیحیان در شمال غرب ایران شدت می گیرد( کریستین سن،۳۶۶:۱۳۷۴) همچنین در زمان بهرام پنجم چنین اتقافی تکرار می شود( میلر ،۲۹،۱۹۲۱). از اینرو مسیحیان ایرانی که پیوسته مورد سوءظن جاسوسی برای امپراتوری روم بودند، برای رهایی از آن در سال ۴۲۴ م طبق مصوبات شورای داد ایشوع ارتباط خود را با کلیسای روم قطع کرده استقلال کلیسای ایران را اعلام کردند( حکمت،۲۴۵:۱۳۴۵). این امر سرآغاز و نقطه عطف برخی فراگرد های تاریخی موثر بر شکل گیری کانون های تقدس فزا و تقدس زدای آشوریان ایرانی است.به این ترتیب مسیحیان ایرانی ضمن تبرئه خود از اتهام جاسوسی برای روم از تعرض پادشاهان ساسانی نیز مصون ماندند. با حمله مغول به ایران به علت عدم وابستگی آشوری ها به یک قدرت متمرکز سیاسی ، به شدت مورد آسیب و هجوم قرار گرفتند ، از اینرو در سال ۱۵۵۵م زمینه انشعاب دیگری در بین آشوریان ایرانی فراهم آمد که منجر به شکل گیری کلیسای کلدانی گردید.
با توجه به جریانات تاریخی مذکور می توان گفت آشوری های ایران در حال بازسازی هویت مذهبی خود در کنار هویت قومی بوده اند. پس از شکست تمدن آشور در را ه دستیابی به هویت نوین خود اقدام به پذیرش مسیحیت نمودند که منطبق بر انگاره تقدس فزایی است و از سوی دیگر با انفکاک از کلیسای روم به نوعی تقدس زدایی دست یازیده اند . امری که در راستای تطبیق با شرایط صورت پذیرفته و در ادامه با انشعاب کلدانی ها ( کلیسای کاتولیک)به نحوی دیگر انگاره تقدس فزایی باز تولید شده است.
بخش دیگری از چالش های هویتی دین ورزان آشوری ناظر بر نستوری بودن یا نبودن آنان است.در متون تاریخی و اسناد موجود اشاره ای به کلیسای شرق آشوری نشده، فقط از کلیسای ایران به طور عام نام برده شده است.و در دوره های متاخرتر از کلیسای نستوری یا سریانی نام می برند. امروزه آشوریان ایرانی ( منتسب به کلیسای شرق آشوری )این مساله را رد می کنند. این در حالی است که پس از طرد نستوریوس ، اسقف قسطنطنیه از مرکز کلیسای شرقی و آمدن شاگردان او به ایران زمینه برای نستوری شدن کلیسای ایران فراهم آمد. علی الخصوص که بارسما اسقف شهر نصیبین ضمن توافق با فیروز شاه ساسانی در ادامه انفکاک کلیسای ایران از روم به همراه لشکری به مناطق مسیحی نشین ایران رفت و زمینه لازم برای نستوری شدن کلیسای ایران را فراهم آورد( میلر ،۲۹۹:۱۹۳۰).
از منظر انسانشناختی نکته حائز اهمیت باور امروزی آشوریان ایرانی است که معتقدند، کلیسای ایران پیش از حضور نستوریوس دارای چنین عقایدی بوده و چون این دو عقایدی مشابه داشته اند این کلیسا به این نام متصف شده است.البته برخی از محققان نیز بر این باور صحه گذاشته و معتقدند این وجه تسمیه مناسبی برای آشوری های ایران نیست( پرلی ،۸۸:۱۳۵۰). این تفکیک هویتی که نوعی چالش تقدس فزایی را نیز با خود دارد با عنوان پیروان کلیسای شرق آشوری عنوان می گردد.آشوریان پیرو این کلیسا خود را در موقعیت بهتری نسبت به دیگر آشوریان منتسب به کلیسا های کلدانی ،پروتستان و ارتدوکس دانسته و بر نوعی هویت متمایز و برتر با انگاره تقدس فزایی تاکید می کنند که با قدمت و دیرینگی و پایداری بر دین اجدادی تعریف می شود.
علاوه بر آن ،پیروان کلیسای شرق آشوری هویت دینی خود را با نوعی شکل گرایی فزاینده تشدید می کنند. امری که مجموعه ای از عناصر قدسی را در اختیار آنان می گذارد تا هویت خود را متمایز از سایر آشوری ها بازیابی کنند.درک از مکان مقدس و تمایل به ایجاد فاصله با دیگران نمونه ای از این امر است که در کانون های مورد مطالعه تهران و ارومیه دارای شدت و ضعف و در عین حال تفاوت های معنادار می باشد. پذیرفتن دیگران در کلیسا به ویژه در تهران به سختی صورت می گیرد و تنها با عبور از کانال های قانونی امکان پذیر است.به گونه ای که هیچ غیر آشوری بدون مجوز مراجع قانونی در کلیسا پذیرفته نمی شود.و در صورت پذیرش نیز، ارتباط چندانی با وی برقرار نکرده از دادن اطلاعات خودداری می کنند. امری که به نظر می رسد با انواعی از انگاره های تقدس فزایی با محوریت عنصر« مکان مقدس» مرتبط است. حضور افراد تعمید نیافته در مراسم عشاءربانی بعنوان افراد غیر خودی به شدت نهی می شود این در حالی است که با افراد عادی آشوری نیز بر حسب سلسله مراتب ویژه ای رفتار می کنند. به عبارت دیگر قسمت های مختلف کلیسا به یک اندازه از درجه تقدس برخوردار نیست. مثلا” سالن اجتماعات یا حیاط کلیسا دارای بار قدسی کمتری نسبت به نمازخانه است و محراب به عنوان اعلاء درجه مکان قدسی آن ، دارای حریم های خاص خود می باشد.مثلا” حضور یک مسلمان در نمازخانه به سختی پذیرفته می شود و یا افراد عادی آشوری نیز وارد حریم محراب نمی شوند.
ورود به کلیسا نمادی از خروج از عالم عرفی و وارد شدن به جهان قدسی است. امری که درذهن یک باورمند آشوری با جزئیات و سلسله مراتب ویژه ای درک می شود. همه اجزا و بخش های کلیسا برای وی دارای اهمیت یکسانی نیست. چراکه در این مکان قدسی هر چیزی با نظم ویژه ای تعریف و در جای خود قرار می گیرد و بخش های مختلف آن با در نظر گرفتن ارتباط آن ها با کانون های قدسی و یا عرفی زمینه درک افراد خودی و بیگانه را فراهم و کانونهایی در راستای شکل گیری هویت مذهبی با تکیه بر انگاره تقدس فزایی را به وجود می آورد.
مفهوم زمان قدسی نیز به شدت تقویت می شود تا این تمایز همچنان حفظ گردد. در واقع » دوران های مقدسی که طی آنان مراسم مذهبی انجام می گیرد به زمان کیفیتی خاص می دهد و بین دو واحد زمان ، ایجاد مرز و جدایی می کند» ( آشوری ،۱۴۴:۱۳۷۱). متولیان امور مذهبی دقیقا از این عنصر برای تقویت هویت مذهبی سود می برند. قدسی در زمان ازلی حلول پیدا می کند زمانی که به قول الیاده تکرار پذیر است(۸۶:۱۳۷۸)در مسیس
شدت شکل گیری کانون های تقدس فزایی از این دست در تهران بیشتر از ارومیه بود تا جایی که مشاهدات پژوهشگر ناظر بر ورود زنان مسلمان در نمازخانه مریم (ع)در شهر ارومیه همراه با پرداخت نذورات که به نظر میرسد مبتنی بر نوعی انگاره تقدس زدایی در راستای تطبیق با شرایط فرهنگی جامعه مورد نظر است.
زرتشتیان
بیشترین حرکت های تقدس فزایی در بین زرتشتیان مربوط به دوره ساسانی است.گردآوری وتدوین اوستا ، ساخت آتشکده های متعدد، ایجاد ساختار نظام مند دینی ، بازنگری در گاهشماری ،منع استفاده از شمایل در مراسم مذهبی (بویس،۱۳۴:۱۳۸۱)برخی از این فراگردهای تاریخی زرتشتیان با محوریت انگاره های تقدس فزایی در این دوره می باشد که با شکل گیری سلسله مراتب مذهبی و ارتباطات متقابل موبدان و پادشاهان این انگاره ها به طور مداوم،مورد تاکید قرار می گیرد. امری که با ورود اسلام به ایران تغییر مسیر داده باعث شکل گیری کانون های جدید تقدس زدایی در میان زرتشتیان می گردد.
از میان جریانات ناظر بر تقدس زدایی در میان زرتشتیان پس از اسلام می توان به کتمان واقعیت مقبره کوروش و نسبت دادن آن به مدفن مادر حضرت سلیمان اشاره کرد.امری که بیشتر در راستای حفظ نماد ها واماکن مذهبی زرتشتی شکل گرفته و منجر به پذیرش آن از سوی مسلمانان و اهداء قربانی و نذورات از سوی مسلمانان گردیده است. این موضوع را می توان در ارتباط با بسیاری دیگر از اماکن مذهبی زرتشتیان نیز مشاهده کرد.مساله ای که بیانگر شکل گیری نوعی انگاره تقدس زدایی همراه با انواعی از ابتکار عمل و هوشمندی در راستای انطباق با شرایط جدید است. نتیجه آن، همانند سازی بیشتر ،کاهش عنصر هویت بخش مذهبی و جایگزینی انواعی از مشترکات قومی – ملی برای زرتشیان بر مبنای هویت ملی مذهبی است.
البته طبیعی است که این فرایند به طور مداوم ادامه نیافته و نخبگان زرتشتی در طول دوره های مختلف تلاش کرده اند تا با تدوین برخی کتب و منابع به شرح مراسم و آداب دینی زرتشتیان و نیز به پاسخگویی سوالات و ابهامات مطرح شده از سوی اکثریت مسلمان بپردازند.به طوری که اغلب کتاب های باقی مانده از سده نهم میلادی کتاب های عملی ( مربوط به آئین های دینی ، تطهیر ، حقوق و مراسم دینی روزانه )است( همان،۱۸۷).
شکل گیری جریانات مدافع باور های دین زرتشتی نظیر ” شکند گمانیک ورزا” و جریانات پان ایرانیستی متاخر با تاکید بر عناصر هویت بخش باستان ،نمونه های دیگری از برگشت جریانات تقدس فزا در دوره های مختلف در بین زرتشتیان و حتی برخی از مسلمانان است.
نمونه ای دیگر از جریانات تقدس زدا در میان زرتشتیان را می توان در نزد پارسیان هند ملاحظه کرد. علیرغم نهی از قربانی خونین در دین زرتشت می توان گفت در بسیاری از مواقع زرتشتیان چنین قربانی ها را جایز دانسته و عمدتا” از گاو برای قربانی استفاده می شده است.اما با مهاجرت گروهی از زرتشتیان به هند، در اثر همانندسازی با هندوان از قربانی گاو ، چشم پوشی کرده و بیشتر به نگهداری از آن و استفاده از موی گاو برای ساختن صافی مخصوص شیره هوم پرداخته اند. رسمی که در بین زرتشتیان ایران هیچوقت مرسوم نبوده است( همان،۲۰۶).
در راستای تبیین درک زرتشتیان از مکان مقدس و نوع چالش های هویتی حاصل از آن باید اذعان کرد که آدریان یا آتشکده از مهمترین اماکن مقدس آنان است که برخی از مناسک دینی در آن برگزار می شود.گذشته از جریان تاریخی احیاء و یا بسته شدن و تغیر کاربری بسیاری از آتشکده ها در ایران بعد از اسلام، باید اذعان داشت که مهمترین آتش از نظر زرتشتیان آتش بهرام است . در ایران آتشکده یزد محل نگهداری آتش مقدس بهرام است که بنا بر برخی از روایت ها باقی مانده آتش دوره ساسانی است. جز این ، رفتار دین باوران در این مکان به خاطر حفظ حرمت آتش ، تا حدود زیادی کنترل می شود.حتی موبدان و روحانیون مذهبی مراقبت می کنند تا آب دهان آنها آتش را آلوده نکند. درعین حال نکته جالب در چنین دایره قدسی تنگی ،امکان بازدید مسلمانان از آتش بهرام بدون مانع مذهبی انجام می شود.در آتشکده یزد بازدید از آتش بهرام از پشت شیشه در یک آفرینگون (آتشدان)بزرگ صورت می گیرد که بیانگر انواعی ا ز جریانات دو سویه تقدس فزایی و تقدس زدایی به موازات یکدیگر می باشد.مساله ای که ضمن تاکید بر مولفه های هویتی مذهبی زمینهء همانند سازی بیشتر را نیز همزمان به معرض نمایش می گذارد.
زمین یکی دیگر از اماکن مقدس زرتشتیان و نمادی از سپندارمذ( یکی از شش امشاسپند )است که نباید آلوده شود.برج های خاموشی پدیده ای ناشی از این باور است. به اعتقاد زرتشتیان در هنگام مرگ ابتدا دیو نسو وارد بدن می شود و فرد را به مرگ دچار می کند. پس مرگ امری اهریمنی و جسد مرده نجس است و نباید در تماس با زمین قرار گیرد، برای همین در گذشته مردگان را بر روی صخره ها رها می کردند و بعد از تجزیه گوشت بدن استخوان ها را در استودان نگهداری می کردند که امروزه این امر بنا بر ملاحظات فرهنگی در ایران و نیز مسائل زیست محیطی ، فراهم نیست. پس برای پاکیزه نگهداشتن زمین لایه ای محافظ بین جسد مرده و زمین ایجاد می کنند تا از تماس بدن با زمین جلوگیری کنند.معمولا” این لایه محافظ از سیمان و یا سنگ تهیه می شود و به همین دلیل برای برگزاری مراسم مذهبی قبل از دفن نیز مرده را بر روی سطوح سنگی قرار می دهند تا با زمین تماس نداشته باشد. به نظر می رسد انواعی از انگاره تقدس زدایی در راستای تطبیق با شرایط اتفاق افتاده است.
برخی دیگر از موارد مبتنی بر انگاره تقدس زدایی در میان زرتشتیان موافقت آنان با حضور مسلمانان در مراسم دینی است. امروزه در تهران در برخی از مراسم مذهبی یا جشن های کهن ملی ، تبلیغ شده و از مسلمانان ورودیه دریافت می شود.برخی مشاهدات پژوهشگر نظیر حضور گروه کر نیروی انتظامی در مراسم جشن سده،کوتاه آمدن از لزوم استقرار زنان قاعده در مکان سرپوشیده و حتی اعلام مواضع انتقادی نسبت و تفاوت معنادار آن در میان نسل های مختلف که عمدتا” نسل های جوانتر ، پایبند آن نمی باشند، نمونه های دیگری از انگاره تقدس زدایی در میان زرتشتیان است که در راستای همانند سازی و بازتولید نوعی هویت مدرن در میان آنان صورت گرفته است.
به موازات شکل گیری انواعی از انگاره های تقدس زدایی در میان زرتشتیان می توان بازتولید برخی جریانات تقدس فزا را نیز در میان آنها مشاهده کرد. حفظ موقوفات در یزد و کرمان توسط زرتشتیان و مراجعت به آنجا در زمان برگزاری گاهنبار ها و انجام مراسم مذهبی با دقت و نیز تاکید روحانیون و نخبگان دینی بر رعایت اموری نظیر نظم وانضباط و یا دقت در انجام مراسم دینی برای تمایز با اکثریت مسلمان، نمودی از بازتولید انگاره تقدس فزایی است.
نتیجه گیری
شکل گیری و استمرار هویت اقلیت های مورد مطالعه پیوسته تابعی از شرایط تاریخی واجتماعی بوده است که در آن قرار گرفته اند.ظهور و بروز کانون های تقدس فزا و تقدس زدا به عنوان انگاره های کلی بازتولید هویت در اقلیت های مورد مطالعه به طور مداوم جایگزین یکدیگر گردیده است.جایگزینی مداوم این انگاره ها درراستای تطبیق گروه با شرایط کلی جامعه ایران بوده و با توجه به میزان اشتراکات اقلیت با جامعه اکثریت دارای تفاوت معناداری است . در این فرایند آشوریان بیشتر درراستای ایجاد تمایز میان خود و دیگر ایرانیان با توجه به انگاره تقدس فزایی به بازتولید هویت قومی _ مذهبی متمایز خود پرداخته اند و تنها در شرایط سخت سیاسی_ اجتماعی به سمت انواعی از تقدس زدایی حرکت کرده اند.البته این حرکتی است که بیشتر از طرف نخبگان مذهبی هدایت می شود وعامه آشوریان در ارتباطات خود شکل آزادانه تری مبتنی بر دوستی و همدلی با عموم مسلمانان و ارامنه ساکن در ناحیه آذربایجان دارند. به نظر می رسد هراس روحانیون مذهبی آشوری در گستراندن دایره قدسی ،مورد سوال قرار گرفتن و از بین رفتن جنبه های قدسی در زیر ذره بین منتقدین است.هرچند فرایند تقدس زدایی دنیا امروزه را فرا گرفته اما روحانیون کلیسای شرق آشوری تلاش دارند با هر چه بیشتر متفاوت نشان دادن اعتقادات بنیانیشان در حفظ هویت مذهبی دین باوران آشوری ، اصرار بورزند.این دوری گزینی از مسلمانان در ایران باعث شده، این اقلیت مذهبی به شدت ناشناخته باقی بمانند.اکثر ایرانیان تنها مسیحیان کشور را ارامنه می دانند و تصویر دقیق و روشنی از باورهای آشوریان ندارند.این درحالی است که اقلیت زرتشتی بیشتر در راستای ایجاد نوعی همانند سازی با سایر ایرانیان به انواعی از تقدس زدایی مبادرت کرده اند.و تنها در شرایط خاص فرهنگی و اجتماعی و بعضا” سیاسی از انگاره های تقدس فزا سود برده اند.شاید چنین روندی مدیون تصور ذهنی است که زرتشتیان از خود و سایر ایرانیان ارائه می کنند.آن ها خود را پایدارانی بر دین اجدادی می دانند که در موطن و زادگاه خود می زیند . تصوری که یک آشوری ایرانی از آن بی بهره است. او سامی نژادی است که در سرزمین بیگانه میزید و دیگر به آشور خدای بزرگ معتقد نیست.زرتشتیان ایران به اصالت نژادی خود نیز مفتخرند.آنها کمتر تداخل با سایر اقلیت ها و مسلمانان را داشته بنا براین خود را نژاد پاک و خالص آریایی میدانند.برعکس مسلمانان ایران که با اعراب ، مغول هاوسایر گروه های قومی _ نژادی هم دین ازدواج کرده اند.اما د رعین حال زرتشتیان خود را با سایر ایرانیان بیگانه نمی دانند.آن ها مرز من و دیگری بسیار پررنگی برای تمایز خود از مسلمانان نمی کشند. هرجا که مسلمانان آن ها را پذیرفته اند بی دغدغه در کنار آن ها قرار گرفته و با مسالمت فراوان در کنارشان زیسته اند.یک مسلمان در جمع زرتشتیان احساس بیگانگی و غربت نمی کند علی الخصوص که زبان رایج زرتشتیان نیز فارسی است و به لهجه بهدینی سخن می گویند.در حالیکه زبان گفتاری آشوریان (با استناد به گفته خود آنان)سوادایا/sevadaya / نامیده میشود که در واقع نوعی گویش عبری است.به هر روی فاکتور زبان نیز یکی از دلایل برای ایجاد بین آشوری ها و مسلمانان محسوب می شود.
و نکته آخر اینکه دو اقلیت مورد مطالعه بیشتر حرکات و جریانات هویت ساز خود را در دو سوی طیف تقدس فزایی و تقدس زدایی دنبال کرده اند.این در حالیست که تفاوت معنا داری در هردو کانون انتخاب شده توسط اقلیت ها در راستای فاصله گذاری و یا تبعیت از انگاره های مورد بحث وجود دارد که بطور خلاصه می توان گفت اقلیت زرتشتی و آشوری با درجات مختلف تابع یک رویکرد متمایز کننده بوده اند ،که این تمایزدهی از طریق کاهش فرایندهای تقدس زدایی یا شدت بخشیدن به عناصر قدسی صورت گرفته است. فرایندی که علیرغم تحولات گسترده فرهنگی در ایران، همچنان تمایز بین اقلیت و اکثریت را قابل شناسایی کرده است.
منابع
پرلی ،دیویدبارسم،۱۳۵۰،آشوری ها،مسیح دوباره مصلوب،ترجمه گیوگیس آقاسی،تهران؛
بویس ،مری ۱۳۸۱،زرتشتیان: باورها و آداب دینی آن ها،ققنوس،تهران؛
حکمت،علی اصغر،۱۳۴۵،تاریخ ادیان،تهران،کتابخانه ابن سینا؛
دیاکونوف،ا.م۱۳۴۵،تاریخ ماد،ترجمه کریم کشاورز،تهران،بنگاه ترجمه و نشر کتاب؛
کریستن سن،آرتور،۱۳۷۴،ایران در زمان ساسانیان،چ نهم، تهران ،دنیای کتاب؛
میلر ،و.م،تاریخ کلیسای قدیم در امپراطوری روم وایران،ترجمه علی نخستین، بی جا،بی نا.
نفیسی ،سعید،۱۳۴۳،مسیحیت در ایران تا صدر اسلام،تهران ،نورجهان.
این مقاله ابتدا در همایش بین المللی “ایران و قفقاز شباهت ها و تفاوت ها”، ایروان، خرداد ۱۳۸۷ ارائه شده و برای چاپ مجدد در اختیار سایت انسان شناسی و فرهنگ ،قرار گرفته است.
یادداشت ها :
۱- منظور از تقدس فزایی کیفیاتی است که بر مبنای آن دین باوران تمایل به ایجاد علقه های مذهبی در دایره باورهای خود را داشته و یا حتی گاه عناصر غیر دینی را به شکل قدسی در معرض دین باوران قرار می دهند تا بار معنایی مذهبی در آن تولید کنند . مثلاً تأکید بر قداست برخی شخصیت های مذهبی یا حتی غیر دینی ، یا تأکید بر انجام امور مستحب .
۲- واژه تقدس زدایی ناظر بر کیفیاتی است که باورمندان دینی تلاش می کنند از قداست برخی عناصر مذهبی بکاهند. مثلاً عدم استفاده از تصاویر حضرت مریم در کلیسا های شرقی که در بدو امری پذیرفته شده بود امّا در راستای تفکیک، نوعی تقلیل گرایی مذهبی در مورد آن صورت گرفت.