تحلیل انسانشناختی کارآفرینی و توسعه روستایی در عصر جهانی شدن: مطالعه موردی استان همدان
حسن شهرکی
نوشتههای مرتبط
رضا موحدی
احمد یعقوب فرانی
چکیده
پژوهش حاضر با رویکردی کیفی و با هدف بررسی و تحلیل کارآفرینی روستایی در عصر جهانی شدن انجام شده است. جمعآوری دادهها با انجام مصاحبههای عمیق بوده است. برای این منظور ۲۰ نفر از کارآفرینان، متولیان و کارشناسان بخش کشاورزی در استان همدان با استفاده از روش نمونهگیری هدفمند از نوع نظری و با حداکثر تنوع و نوسان انتخاب شدند. روش پژوهش بر اساس تحلیل محتوای متون مصاحبه و با استفاده از راهبرد کدگذاری نظری سه مرحلهای (آزاد، محوری و گزینشی) انجام شده است. اعتبارپذیری پژوهش از طریق بررسی زوایای گوناگون و قابلیت اطمینان آن از طریق فراهم آوردن مسیرنمای حسابرسی تأمین شد. یافتههای پژوهش حاکی از آن است که افراد مورد مصاحبه، کارآفرینی و جهانی شدن را به طور کل در حیطه اقتصاد و بر اساس مؤلفههایی همچون، رقابت، سود، بهرهوری، خصوصیسازی و فناوری تعریف و تحلیل میکنند. گفتمان کارآفرینی روستایی ایران به نوعی از سرمایهداری روستایی دامن زده است که ارتباط چندانی با بستر، فرهنگ و اجتماع روستایی نداشته و به انواعی همچون کارآفرینی مبتنی بر اقتصاد، کارآفرینی فناورانه و کارآفرینی علمی کاربردی تقسیم میشود. پژوهش با پیشنهاد مفهوم «کارآفرینی روستایی انسانشناختی» بر اساس نظریه انسانشناختی «تثبیت توسعه» از جامعهشناس و انسانشناس کلمبیایی آرتورو اسکوبار، در برابر کارآفرینی اقتصادی و نیز مفهومپردازی این گونه از کارآفرینی به پایان میرسد.
کلید واژگان: آرتورو اسکوبار، تحلیل محتوا، توسعه روستایی، جهانی شدن، کارآفرینی انسانشناختی، کارآفرینی روستایی.
مقدمه
در نظر بسیاری (مفتخری و زرگری نژاد و دلاوری، ۱۳۸۸)، توسعه برآمده از شرایط و ارزشهای تاریخی کشورهای غربی است بنابراین به منظور پرهیز از چنین ارزشهایی باید به توسعه دیدی گفتمانی داشت (اسکوبار،۱۹۹۷،۲۰۰۵). آرتورو اسکوبار (۱۹۸۴ و ۱۹۸۵) در قالب مکتب پساساختارگرایی و متأثر از دیدگاههای میشل فوکو به کالبدشکافی گفتمان توسعه و ضمن تحلیل محتوای اسناد توسعهای به انتقاد و تحلیل آن شرایطی میپردازد که توسعه را برای کشورهای جهان سوم معنادار ، باارزش و پذیرفتنی ساخته است. هماکنون میتوان از آغاز دوران پساتوسعه یاد کرد (اسکوبار، ۲۰۰۵؛ فریدمن، ۲۰۰۶)؛ دورانی که در آن با جایگزینهایی برای توسعه به جای توسعه بدیل روبروییم؛ جهانی که در آن دیگر گفتمان توسعه، یکپارچه ، تک معنایی و هژمونیک نیست بلکه قابل مذاکره ، در اختیار و قابل استفاده بوده و از میانکنشی میان سوژههای پویا حاصل میشود. همچون مفهوم توسعه، ادبیات کارآفرینی نیز بسیار گسترده و سرشار از تعاریف و مفاهیم گوناگون است.
همچون توسعه بسیاری (فایول، ۲۰۰۷؛ دانینگ، ۲۰۰۵؛ نیکلسون و اندرسون، ۲۰۰۵؛ برگلاند، ۲۰۰۷؛ کپ، ۲۰۰۳؛ تورنتون، ۱۹۹۹؛ هافستد، ۱۹۸۰) به کارآفرینی نیز نگاهی گفتمانی داشته و آن را نه برخاسته از ویژگیهای روانی کارآفرینان بلکه برخاسته از یک بستر خاص با ویژگیهای اجتماعی و فرهنگی ویژه تلقی کرده و کارآفرینی روستایی را با چندکارکردی در کشاورزی (ویلسون، ۲۰۰۷؛ گارزون، ۲۰۰۵؛ هوتنن، ۲۰۱۲؛ وسالا و وسالا، ۲۰۱۰) همراستا و همسو میبینند. کارآفرینی روستایی یکی از بهترین راهبردها است که میتواند در جهت درآمدزایی روستایی، ایجاد اشتغال و رفع بیکاری، جلوگیری از مهاجرت، افزایش کیفیت زندگی و سطح رفاه در جامعه روستایی، ایجاد حس رقابت و کسبوکارهای جدید و جلوگیری از ناآرامیها و آشوبهای اجتماعی مؤثر واقع شود (دابسون، ۲۰۰۵؛ اولیجین و منزل، ۲۰۰۴؛ مورفی، ۲۰۰۵؛ دوتا، ۲۰۰۴؛ مکلوی، ۲۰۰۵).
ادامه متن در tose-rostaii