انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

تحلیل اجتماعی ادبیات داستانی معاصر(۱): یحیی دولت‌آبادی و شهرناز: آسیب‌شناسی الگوی ازدواج ایرانی

یحیی دولت‌آبادی در سال ۱۲۷۹ قمری(۱۲۴۱ خورشیدی) در خانواده‌ای روحانی در دولت آباد اصفهان دیده به جهان گشود، پدرش شیخ هادی دولت‌آبادی از روحانیان سرشناس و ملاکان شناخته شده دولت‌آباد و اصفهان بود که پس از مدتی به دلیل اختلاف با ظل‌السلطان، حاکم وقت اصفهان، به تهران آمد و با رجال سرشناس دربار ناصری و مظفری نیز مراودات به نسبت گسترده‌ای یافت. یحیی در جوانی برای تحصیل علوم دینی به نجف رفت و پس از بازگشت به ایران با برخی از رجال و روشنفکران عصر آشنایی به هم رسانید و به واسطه احتشام‌السلطنه به انجمن معارف که با اجازه امین‌الدوله(صدراعظم مظفرالدین شاه) متصدی تاسیس مدارس جدید در ایران شده بود، پیوست. با آغاز جنبش مشروطه‌خواهی او نیز در صف مشروطه‌خواهان قرار گرفت و پس از برقراری نظام مشروطه چند دوره نمایندگی مجلس را تجربه کرد. در مجلس پنجم(آبان ۱۳۰۴) با انتقال سلطنت(به دلیل مغایرت با قانون اساسی) مخالفت کرد و به همین دلیل مغضوب دربار واقع شدو پس از آن از سیاست کناره گرفت و در سال ۱۳۰۸ با کسب اجازه از دولت از ایران خارج شد.

دولت آبادی رمان « شهرناز» را در سال ۱۳۰۵ و در همین فاصله پایان دوره نمایندگی در مجلس پنجم و خروجش از کشور نوشت.

شهرناز داستانی است با درونمایه اجتماعی با پی‌رنگی خانوادگی که بسیار شبیه داستانهای عامه‌پسند سالهای بعد از خودش(به ویژه پس از انقلاب که عامل سکس از داستانهای عامه پسند حذف شد)، به نظر می‌رسد و حتی نام‌گذاری کتاب با یک نام کم سیلاب زنانه هم بعدها به الگویی برای داستانهای عامه پسند تبدیل شد.

وضعیت مالی و اجتماعی دولت‌آبادی در زمان نگارش و انتشار به گونه‌ای نبود که بتوان گمان کرد، نگارش شهرناز و طرح پی‌رنگ مرکزی آن برای کسب درآمد، شهرت و دیگر انگیزه‌های شخصی بوده؛ ناشر کتاب، مطبعه مجلس، نیز نیاز و انگیزه مالی برای چاپ کتابهای خود نداشت، این شرکت که در سال ۱۲۸۵ خورشیدی با هدف چاپ روزنامه مجلس تاسیس شد و به مرور با استفاده از بودجه عمومی به یکی از بزرگترین مراکز چاپ خاور میانه تبدیل شد(افراسیابی، ۱۳۸۸، ۲۳) این چاپخانه در سال ۱۳۰۵(سال انتشار شهرناز) معادل ۲۵۶۳۰ تومان و ۴ قران و ۷۵ دینار برای حقوق کارکنان و ۲۵۲۶۲ تومان برای مصارف خود بودجه دریافت کرده و ۵۲۵۱۵ تومان و ۷ قران و ۴۰ دینار عایدی داشته است(همان، ۳۲)؛ در بررسی آثاری غیر از آثار رسمی حکومتی مانند قوانین وضع شده و کتب درسی مدارس و… که در فاصله ۱۳۰۶-۱۳۰۴ توسط این مطبعه منتشر شده، در کنار یحیی دولت‌آبادی به نویسندگانی چون اعتصام الملک، نماینده پیشین و رییس کتابخانه مجلس(ترجمه تیره‌بختان از ویکتور هوگو، ۱۳۰۴)، حاج میرزا رضا شریعتمدار دامغانی، نماینده وقت مجلس (ترجمه عقاید الوثنیه فی دیانه النصرانیه، ۱۳۰۴)، محمد‌علی فروغی کفیل بعدی نخست‌وزیری(حکمت سقراط، ۱۳۰۴)، حسین کوهی کرمانی مدیر نسیم صبا و از نزدیکان مدرس(خلنامه کوهی، ۱۳۰۴)، عبدالرحیم خلخالی، از نزدیکان داور و رئیس دیوان محاسبات(داستان خونین، ۱۳۰۴)، نظام وفا،نماینده پیشین مجلس و… بر می‌خوریم که کم و بیش نشان می‌دهد، میزان نفوذ نویسنده در نهاد مجلس در انتشار آثار توسط مطبعه مجلس بیش از روابط حرفه‌ای نشر اهمیت داشته (و مگر امروز در موسسات نشر دولتی و حکومتی همین رویه حاکم نیست؟). با این وصف می‌توان گفت دغدغه فروش و بازگشت سرمایه و تامین معاش، مساله‌ی تعیین کننده‌ای در شکل‌دهی به «شهرناز» نبوده اما به هرحال برای هر نویسنده‌ای خوانده شدن اثر و توانایی برقراری ارتباط با مخاطب یک دغدغه‌ی اساسی است؛ به ویژه برای نویسنده‌ای چون یحیی دولت‌آبادی که انگیزه‌ی اصلیش اصلاح اجتماعی و فرهنگی است، رضایت مخاطب و برآورده کردن انتظارات او از اثر و نزدیکی به سلیقه مخاطب یک دغدغه مهم محسوب می‌شود.

در زمان نگارش «شهرناز» نزدیک یک پنجم از حدود ۵/۱۱ میلیون نفر جمعیت ایران را افراد شهر‌نشین تشکیل می‌دادند و از این گروه کمتر از هشتصد هزار نفر باسواد بودند(آذرنگ،۱۳۹۰، ۴۳۹) در این زمان هنوز بازار اصلی کتاب تهران همان بازار بین‌الحرمین(بین مسجد امام خمینی و مسجد جمعه) بود و چند سال پس از این بود که کتابفروشان به خیابان ناصریه(ناصر خسروی امروز) و بوذرجمهری و باب همایون(سمت دارالفنون) نقل مکان کردند (انجوی شیرازی،۱۳۹۳، ۱۸۲) از مجموع گزارشهایی که از آن دوران در دست داریم می‌توان گفت که بازار کتاب در تهران تا پیش از انتقال به ناصریه هنوز شکل واقعی خود را نیافته بوده و فضای بازار بین‌الحرمین کماکان شکل سنتی خود(حلبی سازان-کاغذ فروشان) را داشته و پس از انتقال بوده که کتاب فروشی‌های مشهور تهران شکل گرفته‌اند، هر کتاب‌فروشی پاتوق گروهی از روشنفکران شده و در کتابفروشی‌ها جزوه‌هایی برای معرفی کتاب منتشر می‌شده (همان).

در چنین محیطی نویسنده برای دیده شدن اثر و حفظ ارتباط با مخاطب کاری دشوار در پیش دارد. دولت‌آبادی برای این کار از حربه‌هایی استفاده کرده که بسیاری از آنها امروز به کلیشه‌های جذب مخاطب تبدیل شده‌اند اما در زمان خود هوشمندانه و مبتکرانه محسوب می‌شده‌اند. انتخاب نامی جذاب(و کنجکاوی برانگیز) و موضوعی خانوادگی/عشقی با محوریت شخصیتی زیباروی از طبقه‌ی اعیان، تا امروز هم روشی مناسب برای جذب مخاطب محسوب می‌شود. همچنین ویژگیهای فرمی و روایی( مانند استفاده از زبانی نزدیک به زبان قصه‌گویی قدیم، روایت هر اپیزود تا پایان و…) برای حفظ رابطه با مخاطب ناآشنا به قراردادهای ادبیات داستانی جدید مناسب است.

با این وجود، شهرناز کتابی عامه پسند که برای سرگرم کردن مخاطب و فروش نوشته باشد نیست. شهرناز کتابی است در جستجوی « وضع طبیعی» و توصیه برای بازگشت به آن. در این جستجو مولف، نهاد خانواده و شیوه‌های همسرگزینی را در کانون داستان قرار داده و بررسی می‌کند.

داستان شهرناز آشکارا در ایران رخ می‌دهد اما جز این مولف از هیچ مکان و زمان خاصی نام نمی‌برد. شخصیت اصلی داستان، شهرناز، دختر امیر لشکر و از هم صحبتان ملکه در حرمسراست که در آغاز داستان ۱۴ سال دارد. در آغاز داستان می‌خوانیم که در اتاق شهرناز لامپ برقی هم هست که نشان می‌دهد، داستان باید پس از ۱۲۸۵ خورشیدی(هم زمان با سال آغاز سلطنت محمدعلیشاه) که حاج امین الضرب نخستین کارخانه برق را به تهران آورد(بانکیان، ۱۳۸۶، ۳۴) بگذرد. این با اوصافی هم که در کتاب از نیروها و مناسبات نظامی می‌شود هم‌خوانی دارد. چرا که مشخص است، داستان باید پس از آغاز تلاش‌ها برای کنار گذاشتن ساختار ایلیاتی ارتش و تشکیل نیروی منظم مانند تاسیس ژاندارمری (۱۲۹۰ خورشیدی )، بریگاد مرکزی (۱۲۹۵ خورشیدی) و یا ادغام آنها در سال ۱۳۰۰ رخ بدهد (شیخ نوری، ۱۳۸۵).این نشانه‌های زمانی با این ادعای دولت‌آبادی که شهرناز را زمانی که زنی ۵۵ ساله بوده از نزدیک دیده و داستانش را شنیده در تضاد است و نشان می‌دهد که دست‌کم بخشی از داستان زاییده تخیل شخصی نویسنده است .

شهرناز داستان پنج ازدواج است که هر کدام از یک الگوی آشنا در جامعه عصر پیروی می‌کنند:

۱- ازدواج شهرناز و هوشنگ: شهرناز ۱۴ ساله است و هوشنگ ۲۲ ساله، هر دو از طبقه بالای جامعه شهری هستند.بی آن‌که یکدیگر را ببینند بر اساس توافق خانواده‌هایشان بر سر سفره عقد می‌نشینند. الگوی این ازدواج بر اساس عضویت در خانواده گسترده، با وساطت عامل انسانی و بر مبنای مبادله است.در این ازدواج هوشنگ به واسطه خویشاوندی با امیر لشکر به درجه سرهنگی می‌رسد و شهرناز جعبه جواهراتش را(که بسیار دوست دارد) پرتر می‌بیند؛ این الگوی ازدواج را باید الگوی سنتی-شهری در عصر نگارش کتاب به حساب آوریم. یحیی دولت‌آبادی نیز خود بر اساس همین الگو ازدواج نموده؛ در خاطراتش می‌نویسد:

« برای همسری من دختر حاج میرزا محسن‌خان مظفرالملک را انتخاب می‌نمایند، من از وصلت با مظفرالملک و گرفتن دختر از او انکار نمی کنم و اسباب این کار فراهم می‌شود در ماه ذی الحجه ۱۳۱۱ ه. در این وقت سی و دو سال از عمر من گذشته چند سال آن را از روی ادراک زندگانی منفرد نموده‌ام و مدتی لازم است تا به ترتیب زندگانی با غیر انس بگیرم آن هم غیر ناشناس و طفل سیزده ساله که باید با او روزگاری به انتظار گذرانید. و به حقیقت خبط بزرگی است که ما مناسبات طبیعی را در امور زناشویی مخصوص در کار تقارب سنی رعایت نمی‌نماییم… » (دولت آبادی، ۱۳۶۱، ج۱-۱۱۷)

ویلیام گود معتقد بود، الگوهای این‌چنینی ازدواج در دوران پساصنعتی رو به تغییرند و همه‌ی جوامع به سوی الگویی می‌روند که در آن سن ازدواج افزایش می‌یابد، انتخاب همسر از سوی خود فرد انجام می شود و ازدواج از پیش برنامه ریزی شده کاهش می‌یابد.(گود، ۱۳۵۳) اگرچه شیوه‌ی بررسی و برقرای رابطه خطی بین مدرنیزاسیون و تغییر الگوی ازدواج در بررسی گود مورد انتقادات بسیاری بوده اما به نظر می‌رسد نمی توان تاثیر تغییرات اجتماعی و روند حرکت جامعه به سوی جامعه‌ی صنعتی/ سرمایه‌داری بر الگوی ازدواج را نادیده گرفت؛ ایران در عصر نگارش شهرزاد اگرچه هنوز وارد نخستین مرحله جدی مدرنیزاسیون خود که با استقرار کامل رضاشاه در قدرت آغاز شد، نشده بود اما نسیم تجدد در آن وزیده بود و الگوهای کهن خویشاوندی در آن در معرض تزلزل بود. رمان شهرناز بازتاب همین تزلزل است.

ویژگی جالب توجه دیگری که این الگوی ازدواج در داستان دارد، این است که بر خلاف قوانین شرعی(و لذا حقوقی عصر) و رسم معمول جامعه، در این ازدواج خانواده دختر چون جایگاه سیاسی و اجتماعی به مراتب بالاتری دارند، دست بالا را دارند. پس از ازدواج هوشنگ به خانه شهرناز می‌آید و طلاق که هوشنگ مدتی است در آرزوی آن است، تنها زمانی ممکن می‌شود که خانواده دختر برای آن پیش قدم می‌شوند. فرزند هوشنگ و شهرناز هم پس از طلاق در خانه شهرناز می‌ماند.

دولت آبادی در وصف مراسم عروسی شرح مبسوطی از جادو و خرافات عصر در این باب می‌دهد که در نوع خود محل توجه است و همچنین باید گفت جعبه جواهرات شهرناز که به واسطه هدایای این ازدواج پرتر از پیش می شود، نقشی کلیدی در داستان دارد، جواهرات به عنوان کالایی که هیچ ارزش مصرفی ندارد و تنها به جهت ارزش مبادله‌ای مورد توجه است به نمادی از دوری زندگی شهری از وضع طبیعی در داستان بدل می‌شود.

۲- هوشنگ پیش از جاری شدن طلاقش با شهرناز برای گریز از خانه او با رشوه برای خود ماموریتی مهیا می‌کند و راهی سرحدات می‌شود؛ در روستایی دورافتاده در مرز شاهد ازدواج پسر کدخداست.

در الگوی این ازدواج، ازدواج برای عضویت در خانواده گسترده است؛ همسرگزینی بر مبنای عشق رمانتیک اما بدون رابطه جنسی پیش از ازدواج است و بدون هیچ واسطه انسانی انجام شده.

در نگاه دولت آبادی این وضع طبیعی زندگی انسان است: «در دهات زنان به سادگی طبیعی رو نمی‌گیرند مگر وقتی که نظرهای ناپاک شهریان را مشاهده کنند…در دهات و ایلات زنان و مردان با هم معاشرت دارند، در کار و زندگی یکدیگر کمک می‌نمایند و بسیار کم می‌شود فساد اخلاق در آنها بروز کند…در همان کودکی که آلایش هوا و هوس نیست به موافقت طبیعی پسران و دختران با یکدیگر رفیق می‌شوند…بسیار می‌شود اهل یک آبادی از اول می‌دانند همسر فلان دختر کدام پسر است، یعنی دست طبیعت و نبود آلایش برای پدران و مادران در کار زن و شوهری فرزندان خویش هیچ زحمت و کلفتی باقی نمی‌گذارد.»(شهرناز، ص ۶۱)

دولت آبادی این شیوه ازدواج را شیوه طبیعی و آرمانی می‌داند و در برابر آن شیوه ازدواج شهری عصر و نیز ازدواج غربی را قرار می‌دهد و می‌نویسد: « باید دانست مسئله زناشویی و انتخاب چنان‌که در طبقات بالای ما تفریط می‌شود در طبقات پایین غربیان به حد افراط می‌رسد و بسا می‌شود که یک دختر مرحله‌ها باید طی کند و دوست و آشنای بسیار بگیرد تا عاقبت با یک تن زندگی کند.»

او در درستی سخنش رقص شب عروسی را مثال می‌زند؛ در این مراسم در روستا زن و مرد دست یکدیگر را گرفته و می‌رقصند بی آنکه کسی به کسی نظری شوم داشته باشد و می نویسد: « این کار که از روی سادگی طبیعی، بی هیچ گونه آلایش به هوا و هوس در میان دهاتیان معمول است، همان کاری است که با پیرایه‌های بسیار به نام تمدن و آزادی در مغرب زمین از تفنن‌های درجه اول شمرده می‌شود.» (شهرناز، ۱۰۳)

این نگاه به وضع طبیعی و جامعه غرب نمایی است دیگر از اندیشه‌های روشنفکران عصر درباره مسائل زنان و نسبتش با فرهنگ ایرانی و نمونه دیگری است از تلاشهای روشنفکرانه برای بنا نهادن تجدد ایرانی بر مبنای داشته‌های درونی فرهنگ ایران.

همچنین این سخنان دولت‌آبادی درباره حجاب و حیا در این بخش کلید مناسبی برای فهم نظر مشهورش درباره کشف حجاب رضاشاه، که فروغی در جلسه‌ای در کانون بانوان از او نقل کرده بود، به دست می‌دهد:

«زنهای ما دیر یا زود از این چادر سیاه بیرون خواهند آمد، اگر درست بیرون آمدند برای ایران و ایرانی سعادت است و اگر درست بیرون نیامدند نکبت و شقاوت.»(دولت آبادی، ۱۳۶۱،ج۴، ۴۳۵)

۳- هوشنگ پس از دیدن زندگی دهقانان علاقه‌مند به زندگی آنان می‌شود و در معاشرت بیشتر با آنان به دختری دهقان از طبقه خرده ملاکان به نام پریوش دل‌ می‌بندد؛ پس از خواستگاری از پریوش به یکی از املاک خانودگی پدرش به نام کاشانه نقل مکان می‌کند و با جهیز گرانبهایی که پریوش از احشام و …آورده در آنجا ساکن می‌شود و زندگی سعادتمندی می‌یابد.

این ازدواج نیز بر مبنای عشق رمانتیک بدون رابطه‌ جنسی پیش از ازدواج است (داستان تاکید بسیاری هم بر حجب پریوش در دوران عاشقی دارد ) و تفاوتش با ازدواج قبلی در تشکیل خانواده هسته‌ای توسط هوشنگ و پریوش است.

این الگو که آشکارا مورد توصیه دولت‌آبادی است با معیارهای همسان‌گزینی که در آن عصر رواج داشته نسبتی ندارد. معمولا طبقه دهقانان خرد به دلیل نگرانیهای مالکانه بیشترین سخت‌گیری را در همسان گزینی اعمال کرده‌اند و حتی هنوز هم ازدواج خویشاوندی در میان این گروهها از متداول‌ترین اشکال ازدواج محسوب می‌شود.

تصویر سعادت باری که نویسنده از زندگی دهقانان عصر به دست می‌دهد، بیش از آنکه مبتنی بر واقعیت باشد نوعی رویا پردازی آرمان‌گرایانه از چیزی است که به باور او می‌تواند در آینده باشد.خرده مالکان در دورانی که داستان در آن می‌گذرد چنان از تعدی‌های اربابان و حکام ولایت در رنج بودند که گاه برای جلب حمایت یک حامی قدرتمند بخشی از زمینهایشان را به او می‌بخشیدند و یا روستا را رها می‌کردند و به عنوان فراش وارد خدمت دولتی می‌شدند تا بتوانند زمین‌هایشان را حفظ کنند. (اشرف-بنو عزیزی، ۱۳۸۸، ۶۱)

نویسنده با شرح مبسوطی که از جهیزیه پریوش می‌دهد این جهیزیه که مجموعه‌ای از کالاهای ضروری زندگی است را در برابر جواهرات شهرناز قرار می‌دهد و نه تنها ازدواج روستایی بلکه شیوه تولید و سبک زندگی دهقانی مبتنی بر زراعت و تولید مایحتاج ضروری زندگی و چشم پوشی از دیگر تجملات را به عنوان «زندگی طبیعی» مورد توجه قرار می‌دهد.

این نگاه با مدل تجدد مورد نظر دولتمردان عصر که در دوره ۱۵ سال پس از انتشار شهرزاد در ایران اجرا شد، در تضاد بود؛تمام برنامه‌های نوسازی رضاشاه معطوف به شهرها بود و در پایان سلطنتش جمعیت شهری ایران رو به افزایش گذارده بود.

۴- پدر شهرناز پس از جدایی او از هوشنگ می‌میرد و شهرناز بخش مهمی از دارایی و نفوذ خانوادگی خود را از دست می‌دهد. پس از چندی کناره‌گیری از جامعه به تدریج با موقعیت جدید خود خو می‌گیرد و به موسیقی و نقاشی و خوشنویسی علاقه‌مند می‌شود. پس از چندی به واسطه‌ی زنی از آشنایان که با هنرهای شهرناز آشنا شده، صاحب منصبی نظامی به نام دارا از شهرناز خواستگاری می‌کند.شهرناز که پس از مرگ پدر به سبک مادر که گرجستانی تبار است از گفتگوی با مردان پرهیز نمی‌کند در جلسه‌ای با دارا صحبت کرده و به عقد او در می‌آید و سپس به منزل او نقل مکان می‌کند.

این شیوه ازدواج همان الگویی است که امروز در جامعه ایران، ازدواج سنتی خوانده می‌شود. تشکیل خانواده هسته ای با همسرگزینی بر اساس ویژگیهای شخصیتی و خانوادگی، با واسطه و بر اساس گفت و شنود پیش از ازدواج .

شهرناز دلباخته همسرش است، اما مرد عیب بزرگی دارد: معتاد به قمار است و به دلیل همین عیب جواهرات شهرناز از دستش به در می‌رود وپس از کش و قوس بسیار ازدواج او و دارا به طلاق می‌انجامد.

۵- پس از طلاق شهرناز از دارا مرد پیری به نام فیروز که در زمان تاهل شهرناز نیز به بهانه‌های بسیار و بر خلاف میل شهرناز به ملاقات او می‌آمده با جعل دست خط شهرناز او را به عقد فضولی خود در می‌آورد و شهرناز از ترس آبرویش به این عقد رضایت می‌دهد، اگر چه فیروز را هرگز در بستر خویش راه نمی دهد. این شیوه ازدواج که بنایی هوس بازانه و دغلکارانه دارد، آخرین الگویی است که دولت‌آبادی معرفی می‌کند و شهرناز تا ۵۵ سالگیش که پایان این داستان است اسیر این عقد مکارانه است.

 

منابع

۱- آذرنگ، عبدالحسین، تاریخ نشر کتاب در ایران، بخارا، شهریور ۱۳۹۰

۲- اشرف، احمد، بنوعزیزی، علی، طبقات اجتماعی دولت و انقلاب در ایران،ترجمه سهیلا ترابی فارسایی،نیلوفر، ۱۳۸۸

۳- افراسیابی، هما، مطبعه مجلس و منشورات آن، پیام بهارستان، بهار ۱۳۸۸

۴- انجوی شیرازی، سید ابوالقاسم، حدیث کتابفروشان، بخارا، آذر و دی ۱۳۹۲

۵- بانکیان، محمد اسماعیل، نقش امین الضرب‌ها در توسعه صنعت برق، اقتصاد انرژی، مهر ۱۳۸۶

۶- دولت ابادی، یحیی، حیات یحیی، ۴ جلد، انتشارات فردوسی، ۱۳۶۱

۷-دولت آبادی، یحیی، شهرناز، مطبعه مجلس، ۱۳۰۵

۸- شیخ نوری، محمد امیر، تغییر ساختار ارتش ایران از سنتی به مدرن،زمانه دی‌ ۱۳۸۵

۹- گود، ویلیام، خانواده و جامعه، مترجم:ویدا ناصحی، مطالعات جامعه شناختی، تابستان ۱۳۵۳