این عکس متعلق به زن و شوهری کهنسال است که در سالهای دههی ۳۰ با یک دوربین ابتدایی از آنها گرفته شده است.
به تعبیر امروزی و با نگاه نشانهشناسی (semiology)، ژست (gesture)این زن و شوهر را میتوان چنین تشریح کرد: نگاه خیره (gaze)به دوربین ندارند، در عوض به زمین خیره شدهاند، افقهای دوردست را نگاه نمیکنند، حتا میتوان گفت چشمانشان نیز بسته است، زن ایستاده و مرد نشسته و گویی هیچ رابطهای میانشان نیست. در لباسپوشیدنشان کوچکترین نشانهای از پوشیدن لباسهای نو، خاص یا متفاوت نیست. قصد پنهانسازی یک واقعیت و نه به رخ کشیدن آن را دارند. آنچه خود را بیش از پیش نمایان میکند نوعی شرم از قرارگرفتن مقابل دوربین به مثابه یک سوژه است و آنچه اهمیت ندارد چگونگی بازتاب بدن و کالبد انسانی در عکس است. گویی هر یک به تنهایی یک سوژهاند و دیگر امر بیاهمیت حضور دیگری در عکس است. این را میتوان از بیتفاوتی هر دو نسبت به هم درک کرد، از سوی دیگر وجود فاصله میان کالبد اینان نیز بر این امر گواهی میدهد. اما این بیتفاوتی و فاصله امری ظاهری است، زیرا این دو نفر در یک رابطهی زناشویی با یکدیگرند و امکان بیتفاوتی در واقعیت نسبت به یکدیگر وجود ندارد. بنابراین عکس توانسته یک واقعیت بیرونی را به مسئلهای غیرواقعی تقلیل دهد. studium در این عکس به تعبیر دوگانهی studium/ punctum بارتی، به زمینهای ارجاع میدهد که عکاس میل به جاودانکردن پدربزرگ و مادر بزرگ خویش داشته است. جاودانگی و عکس رابطهی پویایی با یکدیگر دارند. عکس جاودان میکند و به مثابه «اکسیری» که قدما از دیرباز آن را در «کیمیا» میجستند، اما با تقلیل (reduction) واقعیت و دستیازی به مکانیسم بازتابندگی(reflexivity)، لحظه را روی کاغذ(و در سالهای اخیر در رایانهها) زندانی و آن را بیش از هرچیز به ابزاری برای شناخت با زمینهی تاریخی و فرهنگی بدل میکند. عکاسی در این تعریف یک واقعیت اجتماعی(social fact) است که خود نیز خالق واقعیتهای اجتماعی بیشمار در زمینههای فرهنگی بینهایت است، از این رو قابلیت خوانش در نظریههای مختلف را دارد. اگرچه از بعد زیباشناسانهی هنری آن نمیتوان غافل بود. عکاسی به مثابه یک هنر نیز در قرن جدید خالق صحنههای به یادماندنی، مهم، دستکاریشده(manipulate)، مستند، سیاسی، تاریخی و غیره به دلیل برقراری یک رابطهی عاطفی میان سوژه و عکاس بوده است. به هر حال در این عکس آنچه از studium فهمیدهمیشود، خلق یک سوژهی جاودان توسط موجودی میرا، از کالبدهایی میراست. به همین دلیل پس از گذشت نیمقرن این زن و مرد کهنسال هنوز حضور دارند و بدنهایشان در ذهن دیگران بازتولید(reproduce) شده است. اما باید توجه داشت که آنچه ما از کالبد این زن و شوهر میبینیم به دلیل همان تقلیلیافتگی واقعیت، یک لحظه از یک عمر است و نباید موجب تفسیر و یا تعمیم به کل زندگی آنان شود. زیرا اینان بیش از هرچیز موجودات زندهای هستند که از خلال ثبت توسط دوربین عکاسی به موجوداتی مرده – حتا در زمان حیات خود- بدل شدهاند. مانند همهی عکسهایی که ما از خود میاندازیم و به تعداد عکسهای آلبوم خود میافزاییم. گویی با این کار به شکل پارادوکسیکالی به خلق مردن و در عین حال به خلق جاودانگی میپردازیم. به همین دلیل و با وجود این دادهی اتنوگرافیک مبتنی بر نداشتن یک رابطهی قابل احساس در عکس با وجود رابطهی زناشویی میانشان نباید موجبات تعمیم به کل زندگی آنان فراهم شود. از این رو در اینجا باید وارد فاز تحلیل فرهنگی شد و به مثابه یک وجه دیگر در تحلیل این عکس مسئله را نگریست. چرا هیچ رابطهی عاطفی میان این زن و شوهر در عکس دیده نمیشود؟ مسئله را باید در بافتار فرهنگی(cultural context) حیات آنان نگریست. اگر به ژستهای امروزی در آلبوم عکس زوجهای جوان نگاه نشانهشناختی داشته باشیم، اصرار عجیبی به بازنمایی یک رابطهی عاطفی شدید میان خود دارند و با انواع فیگورها و ژستها، قصد دارند دوئیت و در عین حال یگانگی دونفری خود را بیش از هر واقعیت دیگری نمایش دهند. اینجا نیز ما با تقلیل و دستکاری واقعیت مواجهیم. به نظر میرسد تفاوت میان چنین ژستها و ژست موجود در این عکس مانند دو سر یک طیف و مسئلهی مشترک میان هردو تقلیل واقعیت به شکلهای مختلف است؛ این واقعیت که در گذر زمان رابطهی زناشویی از یک فضای خصوصی خارج و آن را هرچه بیشتر به فضای عمومی میکشاند در صحبت بسیاری از کهنسالان امروزی شنیده میشود؛ آنان نیز از روزگاری سخن میگویند که شرم و حیا به مثابه مفاهیم محوری میان رابطهی زناشوییشان حاکم بوده و اکنون رابطهی زوجهای جوان برایشان غیرقابل درک است. به همین دلیل و با پرهیز از تعمیم این دادهی تحلیلی مبتنی بر عدم بازنمایی هیچ رابطهی عاطفی در این عکس قدیمی، بایدگفت عکاسی و عکس در نزد پیشینیان در چنین بافت فرهنگی با مختصات خود، نشانگر وجود یک تکنولوژی مدرن است که میتواند و قدرت ورود به فضای خصوصی افراد را دارد، از این رو سنت در مقابل آن قد علم میکند و با تمام توان مقابلش میایستد. این نوع ایستادگی را باید از خلال ژستهایی درک کرد که مانند نگاه به پایین، نادیدهگرفتن دیگری در عکس، فاصلهی میان زوجین و غیره دید.
نوشتههای مرتبط
شناسنامهی عکس:
کوکب و رضا
تاریخ عکس : دههی سی
روستای مزدقینه- شهر همدان- استان همدان
محل نگهداری نسخهی چاپی عکس: آرشیو خانوادگی فرزند ارشد پسری آنان
دقیقن معلوم نیست عکاس کدام یک از نوههای آنان بوده است.
در نوشتن این یادداشت از مقالههای زیر کمک گرفته شده است:
گفتگو با ناصر فکوهی : عکس و زندگی یا رویکرد انسان شناختی به عکاسی
عکاسی: از اتوپیا تا دیستوپیا
ایمیل نویسنده: fsayyarpour@gmail.com