انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

تحلیلی بر کتاب‌شناسی‌های موسیقی در ایران

ساختن یک کتاب‌شناسی فرایندی پردازشی است که پیش و بیش از هر چیز سرعت دسترسی به اطلاعات پراکنده و مشروح را افزایش داده و عمل جستجو را کوتاه می‌کند. پردازش مرتبه‌ی دوم اطلاعات که باعث آفرینش «اطلاعاتی درباره‌ی اطلاعات» می‌شود. در این گونه پردازش، اولین موضوع مهم دسته‌بندی است. یک کتاب‌شناسی یا مرجع‌شناسی حتا اگر هیچ داده‌ی توصیفی‌ای به همراه نداشته باشد با تقسیم اطلاعات اولیه به موضوعات مشخص، کاربرش را برای برگزیدن از میان اطلاعات درهم یاری می‌دهد…

تعاریف و کارکردها

کتاب‌شناسی یا معادل انگلیسی‌اش (Bibliography) ترکیبی است که در آن واژه‌ی Bible به معنای انجیل و مطلق کتاب مورد استفاده قرار می‌گیرد. استفاده‌ا‌ی شبیه آن‌چه در زبان فارسی در ترکیب «اهلِ کتاب» از واژه‌ی کتاب می‌شود که در این‌جا مراد از آن «نوشتنی» و اثر مکتوب است. بنابراین کتاب‌شناسی‌ها به ثبت و دسته‌بندی آثار مکتوب درباره‌ی یک موضوع خاص می‌پردازند. در زبان فارسی برای انواع اختصاصی‌تر کتاب‌شناسی (برای مثال فهرست و دسته‌بندی مقالات مربوط به یک موضوع) اصطلاح مقاله‌شناسی یا گاهی مرجع‌شناسی یا منبع‌شناسی نیز به کار رفته است که همگی بر کلی‌ یا جزئی‌تر شدن دایره‌ی شمول موضوع دلالت دارند نه تغییر ماهوی در کارکرد.

کتاب‌شناسی و فهرست‌های وابسته، از عناصر شناختی (اطلاعاتی) مرتبه‌ی دوم است. نسبت کتاب‌شناسی به کتاب‌ها و جریان نشر را شاید بتوان به یکی از جنبه‌های رابطه‌ میان واژه‌نامه و زبان تشبیه کرد (آسان کردن جستجو). هر چند در واژه‌نامه‌ها معمولا چندین معنی در مقابل یک مدخل قرار می‌گیرد (یعنی از دیدگاه ریاضی یک رابطه‌ی یک به چند) اما در مرجع‌شناسی یک مدخل (نام مرجع) ممکن است در مقابل چند توصیف یا قلم اطلاعاتی تکرار شود (یعنی رابطه‌ی چند به یک).

مولفه‌های یک کتاب‌شناسی
ساختن یک کتاب‌شناسی فرایندی پردازشی است که پیش و بیش از هر چیز سرعت دسترسی به اطلاعات پراکنده و مشروح را افزایش داده و عمل جستجو را کوتاه می‌کند. پردازش مرتبه‌ی دوم اطلاعات که باعث آفرینش «اطلاعاتی درباره‌ی اطلاعات» می‌شود. در این گونه پردازش، اولین موضوع مهم دسته‌بندی است. یک کتاب‌شناسی یا مرجع‌شناسی حتا اگر هیچ داده‌ی توصیفی‌ای به همراه نداشته باشد با تقسیم اطلاعات اولیه به موضوعات مشخص، کاربرش را برای برگزیدن از میان اطلاعات درهم یاری می‌دهد.

کاربر این نوع اطلاعات بیش از همه، کسانی هستند که به‌دنبال نوشته‌ها و مراجع مرتبط با موضوعی خاص، برای مطالعه‌ی دقیق‌تر می‌گردند. کمتر دیده شده کسی برای خواندن یک کتاب یا مقاله از سر تفنن زحمت مطالعه‌ی یک مرجع‌شناسی را بر خود هموار کند. پژوهش‌گران اعم از حرفه‌ای و غیرحرفه‌ای، مهم‌ترین استفاده‌کنندگان این کتاب‌ها هستند؛ در نتیجه کیفیت این کتاب‌ها را باید بر اساس میزان برآورده کردن نیازهای پژوهشی سنجید. از دیدگاه این دسته از استفاده‌کنندگان اولین نیاز، دقت و شفافیت در روش‌های تقسیم‌بندی و نوشتاری است. به همین دلیل در ابتدای کتاب‌شناسی‌های معتبر نوشته‌ای درباره‌ی این روش‌ها و مستندات‌شان موجود است. غیر از تقسیم‌بندی، هر قلم اطلاعاتی یا مدخل نیز خود حاوی اطلاعات است؛ برای مثال: آوردن تنها نام کتاب، با آوردن نام کتاب و نویسنده متفاوت است؛ نمونه‌ی دوم اطلاعات بیشتری را منتقل می‌کند. ضمن این که این یکی از عناصر متمایز کننده میان کتاب‌شناسی‌های مختلف است، ترتیب نوشته شدن این اقلام هم برای خواننده‌ی دقیق، حاوی اطلاعات است. برای مثال: نام کتاب، نام نویسنده،تاریخ نشر با تاریخ نشر، نام نویسنده، نام کتاب؛ از این دیدگاه متفاوت است که دومی اهمیت بیشتری برای کارهای جدیدتر قائل شده اما اولی اهمیت بیشتری به شناخت نویسنده داده است.

با وجود آوردن عنوان و تقسیم‌بندی موضوعی، خواننده‌ی پژوهش‌گر گاه نیازمند است بیشتر بداند، چرا که بسیاری از اوقات عنوان، گویای تمامی بار اطلاعات یک مقاله یا کتاب نیست. همچنین تقسیم‌بندی موضوعی هر چقدر هم دقیق باشد نمی‌تواند خواننده را کاملا راهنمایی کند که در مقاله چه چیزی خواهد یافت. به همین دلیل توصیف و چکیده‌نویسی یا به عبارت دیگر کتاب‌شناسی توصیفی ضرورت می‌یابد. اولین مسئله‌ای که کتاب‌شناسی‌های توصیفی را از یکدیگر متمایز می‌کند روش چکیده‌نویسی است؛ زیرا یک چکیده‌ی خوب می‌تواند ضمن فشرده بودن، اطلاعات زیادی را منتقل کند. از این دیدگاه هر چه اطلاعات منتقل شده نسبت به طول چکیده‌ی نوشته شده (تعداد کلمات) بیشتر باشد کارآیی بیشتر است. در فهرست‌نویسی از مراجع (به‌ویژه مقالات) علمی این مشکل کمتر دیده می‌شود چون که چکیده‌ی مقاله یا پژوهش بخش جدا نشدنی آن است؛ بدیهی است که می‌توان (اگر اندازه‌ اجازه می‌دهد) آن را بدون تغییر چاپ کرد و در غیر این صورت مبدا کار قرار داد. اما در ایران حتا مجلات تخصصی موسیقی (غیر پژوهشی) نیز چکیده‌ی مقالات را چاپ نمی‌کنند، که بتوان از آن استفاده کرد. بنابراین چکیده‌نویسی را باید مولف کتاب‌شناسی انجام دهد از همین رو انتخاب زبان هم از عناصر مهم بوده و نتیجه‌ی کار باز هم متمایز کننده‌ است.
پس از یک بار فهرست کردن تمامی مراجع، مسئله‌ی فهرست‌کردن ضربدری پیش می‌آید. به لحاظ این که مقالات (و بیش از آن کتاب‌ها) تنها به یک موضوع نمی‌پردازند، گاه لازم است اطلاعات مربوط به یک مدخل در چند جای دیگر هم بیاید. تشخیص این نکته که این تکرار اطلاعات در کجا و در مورد کدام مدخل‌ها صورت بگیرد، نکته‌ی دیگری است که به عنوان وجه تمایز میان کتاب‌شناسی‌های مختلف می‌تواند مورد بررسی قرار گیرد.
پژوهندگان معمولا با اطلاعات اولیه به دنبال مراجع می‌گردند. به اصطلاح گفته می‌شود جستجوی‌شان جستجوی کور نیست؛ به همین علت لازم است که فهرست‌های دیگری هم جدا از فهرست اصلی تشکیل شود که از زوایای دیگر اطلاعات را نگاه کرده باشد. برای مثال گاه پژوهش‌گری به دنبال نام خاصی است و هر چه درباره‌ی او یا نوشته‌ی او باشد ممکن است هدف تحقیق‌اش قرار گیرد. برای چنین فردی فهرست راهنمای نام‌ها از فهرست اصلی مهم‌تر می‌شود. در صورتی که فهرست دوم (نام‌ها) موجود نباشد او باید بگردد و تمامی مراجع مرتبط با نام مورد نظرش را خود بیابد (عملا آن فهرست را برای دست‌کم یک مدخل تشکیل دهد). این به شرطی است که اطلاعات مربوط به آن نام در مدخل‌ها موجود باشد (اطلاعات ممکن است داخل مقاله یا کتاب پنهان شده باشد). فهرست‌های راهنما یا آن گونه که در کار مرجع‌شناسی و کتاب‌داری معروف است؛ «نمایه‌ها»، از دیگر است هستند که می‌تواند این نوع کتاب‌ها را از یکدیگر متمایز کند.
از آن جا که آثار مکتوب منتشر شده در یک حوزه‌ی خاص شکل‌های متفاوتی دارد بنابراین پرداختن یا نپرداختن به یکی یا چند تا از این شکل‌های مختلف وجه تمایز دیگری میان کتاب‌شناسی‌های متعدد به وجود می‌آورد. مقالات پیایند‌ها، کتاب‌های چاپ شده، پژوهش‌های درسی (پایان‌نامه‌ها) و بروشور برنامه‌های رسمی و غیر رسمی نمونه‌هایی از آثار مکتوب مختلفی است که می‌تواند هدف یک کتاب‌شناسی قرار گیرد. این که یک کتاب‌شناسی کدام‌ گروه از این آثار مکتوب را شامل گردد، برای خواننده تعیین کننده است. برای مثال یک کتاب‌شناسی ممکن است تنها به مقالات چاپ شده در پیایندها بپردازد ، در این میان این که به کدام پیایندها پرداخته و دلایل این انتخاب، برای پژوهش‌گری که می‌خواهد از این کتاب استفاده کند اهمیت می‌یابد. از سوی دیگر کتاب‌شناسی می‌تواند محدود به دوره‌ی زمانی، جغرافیا و/یا زبانی خاص باشد. در این موارد هم محدودیت اعمال شده کار جستجوگران را ساده خواهد کرد.
بنا بر آن چه گفته شد بررسی یک کتاب‌شناسی یا مقایسه‌ی چند کتاب‌شناسی با یکدیگر را می‌توان بر اساس ۷ مولفه‌ی متفاوت انجام داد:
۱- روش یا استاندارد دسته‌بندی
۲- روش نوشتن اطلاعات یک مرجع
۳- شیوه‌ی توصیف یا چکیده‌نویسی (اگر وجود دارد)
۴- نوع تکرار اطلاعات یا (از دیدگاه نظریه‌ی اطلاعات؛ افزونگی) (۱) و (۲)
۵- نمایه‌ها
۶- عوامل محدود کننده (محدوده‌ی تاریخی، جغرافیایی و …)
۷- چگونگی انتخاب (و گاهی ارزش‌گذاری) منابع برای بازبینی و استخراج اطلاعات (۳)
سنجیدن همگی این مولفه‌ها ممکن است در یک مرجع‌شناسی ممکن (یا حتا لازم) نباشد، اما در ادامه سعی شده پنج کتاب‌شناسی موسیقی چاپ شده در ایران بررسی و بر اساس این مولفه‌ها با یکدیگر مقایسه شود.

تاریخچه‌ی کتاب‌شناسی‌ موسیقی در ایران
چاپ نوشته‌هایی برای شناخت مراجع تخصصی موسیقی در ایران تاریخ طولانی ندارد. اولین مقاله‌ی مستقل از این دست در فروردین ۱۳۴۲ با عنوان «تالیفات بزرگ در موسیقی ایران» تالیف ساسان سپنتا و بعدی در خرداد ۱۳۴۵ (۴) با عنوان «کتابهای خطی درباره موسیقی در کتابخانه مدرسه عالی سپهسالار و کتابخانه مجلس شورای ملی» تالیف «منوچهر باستانی» است که به ترتیب در شماره‌‌ی ۱ دوره‌ی ۱۱ مجله‌ی ‌»موزیک ایران» و ۱۰۴ و ۱۰۵ مجله‌ی «موسیقی» به چاپ رسید. همچنین اولین اثر چاپ شده در این مورد کتاب محمدتقی دانش‌پژوه است که درباره‌ی تعدادی از نسخ خطی مربوط به موسیقی ایران (فارسی-عربی) (قبلا بخش‌هایی از آن به شکل مقاله نیز منتشر شده بود) در کتاب‌خانه‌های جهان در سال ۱۳۵۵ منتشر شد.
به احتمال زیاد، تعداد نوشته‌های موسیقی با وجود افزایش چشم‌گیر بعد از مشروطه و فراگیر شدن مطبوعات هنوز آن قدر زیاد نبوده که نیاز به تالیف کتاب‌شناسی موسیقی احساس شود. شاید هم روش‌های تحقیق یا فعالیت‌های پژوهشی انجام شده در آن سال‌ها و نحوه‌ی استفاده از مستندات و ارجاعات به گونه‌ای نبوده که پژوهش‌گران احساس نیاز کنند (۵).
نگاهی به نشریات تخصصی این دوره نشان از افزایش نوشته‌های مربوط به شناخت مراجع (البته بیشتر درباره‌ی نمونه‌های خطی) دارد (۶). افزایشی که در پایان یک دوره‌ی تقریبا ده ساله بالاخره در سال ۱۳۵۵ منجر به انتشار اولین کتابِ کتاب‌شناسی موسیقی امروزی تالیف «ویدا مشایخی» شد.

کتاب‌شناسی‌های موجود
تا کنون ۵ عنوان کتاب کتاب‌شناسی موسیقی به زبان فارسی چاپ شده، که به ترتیب سال انتشار عبارت است از: [۱] «کتاب‌شناسی موسیقی» تالیف ویدا مشایخی ۱۳۵۵ «مرکز اسناد فرهنگی آسیا»، [۲] «کتاب‌شناسی موسیقی» تالیف «محمدحسین درافشان»۱۳۸۲ «مرکز پژوهش‌های اسلامی صدا و سیما»، [۳] «کتاب‌شناسی موسیقی (۱۳۸۱-۱۲۸۱)» تالیف «مهتاب خرمشاهی» ۱۳۸۳ «سرود»، [۴] «کتاب‌شناسی موسیقی در ایران» تالیف «سیمین حلالی» ۱۳۸۴ «ماهور» و [۵] «کتاب‌شناسی و مقاله‌شناسی موسیقی ایران به طریق توصیفی» تالیف «سید علی‌رضا میرعلی‌نقی» ۱۳۸۶ «مرکز موسیقی حوزه هنری» (۷). شاید اولین نکته‌ای که در همان نظر اول توجه را جلب می‌کند فاصله‌ی تقریبا سی ساله میان اولی و بقیه‌ی کتاب‌شناسی‌های موجود است. این شکاف که برای اهل موسیقی در ایران ناشناخته نیست در دیگر عرصه‌های موسیقی نیز (البته با طول مدت کمتر) اتفاق افتاده. نکته‌ی دیگری که می‌توان به آن توجه کرد ناشران این آثار است؛ در سال ۱۳۵۵ تنها «مرکز اسناد فرهنگی آسیا» که یک موسسه‌ی بین‌المللی با کمک دولت بود، دست به چنین کاری زد اما امروز نیمی از عناوین، چاپ ناشران خصوصی است. نکته‌ی دیگر این‌که سه تا از چهار نمونه‌ی جدید ([۲][۳][۴]) تقریبا در یک زمان و بدون اطلاع از کار یکدیگر شروع به کار کرده‌ و بعضی در مقدمه، نبودن چنین کتاب‌شناسی را دلیل کار خود اعلام کرده‌اند. این موضوع وضعیت متناقضی را به وجود آورده است برای مثال جمع‌ آوری اطلاعات [۴] در آبان ۱۳۸۲ شروع شد و [۲] نیز در همان سال منتشر شده است؛ تنها بی‌اطلاعی نویسنده‌ی [۴] از چاپ [۲] می‌تواند نوشته‌ی او در مقدمه را توجیه کند.
[۲] و [۴] تنها به کتاب‌های منتشر شده پرداخته‌ و بقیه علاوه بر فهرست کتاب‌ها، مقالات منتشر شده را نیز مورد توجه قرار داده‌اند. در این میان تنها [۴] فهرست پایان‌نامه‌های دانشگاهی را نیز مورد توجه قرار داده است (۸). از دیدگاه دسته‌بندی [۲] و [۳] منابع را دسته بندی نکرده و براساس حروف الفبا (با کلید عنوان مقاله) مرتب کرده‌اند. [۱] با توجه به این‌که مولف‌اش متخصص کتاب‌داری بوده، از میان روش‌های موجود (با کمک استادان راهنما) روش کتاب‌خانه‌ی کنگره‌ی ایالات متحده‌ی آمریکا را به دلیل این‌که این روش می‌تواند «کلیه‌ی شاخه‌ها را در خود جا دهد» برگزیده و با «تغییرات کوچکی» آن را اساس رده‌بندی کتاب قرار داده است. [۵] ترکیبی از روش دهدهی دیوئی و کتاب‌خانه‌ی کنگره استفاده کرده و این همان «سیستم استانداردی [است] که در طبقه‌بندی مدخل‌های کتاب‌شناسی موسیقی (منظور [۱] است) به کار رفته» است. با توجه به این که در هر دو این نوشته‌ها «عبدالحسین آذرنگ» راهنما بوده، این شباهت زیاد دور از ذهن نیست. هیچ‌کدام از دو منبع گفته شده به وضوح اشاره نکرده‌اند که تغییراتی که در این روش‌های استاندارد داده‌اند چه بوده است تنها [۵] اشاره‌ای کوتاه به برخی از تغییرات در زیرعنوان‌ها کرده؛ مثلا افزوده شدن «احکام فقهی و موسیقی» که در دوره‌ی تدوین [۱] کمتر نوشته‌ای درباره‌ی آن وجود داشت یا اگر بود بازبینی نگردید. در [۴] ضمن این‌که به روش دسته‌بندی اشاره‌ای نیست بررسی محتوا و نیز اشاره‌ی مولف به بهره‌گیری از [۱]، نشان می‌دهد که این منبع نیز تقریبا همان روش را برگزیده است. در مورد استاندارد پایان‌نامه‌ها موضوع مبهم است چرا که در [۱] پایان‌نامه‌ها مورد بررسی قرار نگرفته‌ و روش‌های معمول بین‌المللی نیز باید بر اساس سازمان دانشگاهی ایران اصلاح شود.
روش نوشتن اطلاعات مراجع (و اقلام اطلاعاتی که در این بخش ارائه می‌شود) در [۱]، [۴] و [۵] با تفاوت‌های کوچکی شبیه هم است، برای مثال روش مدخل نویسی برای کتاب در
[۱] نویسنده‌ی کتاب: عنوان کتاب. مترجم. محل نشر، نشر (منظور ناشر است)، تاریخ نشر، شماره‌ی صفحه‌ها
[۲] عنوان کتاب، نام نویسنده (نویسندگان)، نام برگردان کننده، محل نشر (م)، ناشر (ن)، صفحه شمار (ص)، موضوع، کتاب‌خانه
[۴] نام پدیدآور (نویسنده، گردآورنده و …). نام کتاب. جای نشر: ناشر، تاریخ نشر، صفحات
[۵] نام مولف. نام کتاب. محل نشر، ناشر، زمان نشر، تعداد صفحات، مشخصات دیگر
چنین است. همان‌طور که در مثال‌های بالا دیده می‌شود تفاوت‌های کوچکی در اطلاعات و شیوه‌ی نوشتار هر یک از مدخل‌ها وجود دارد که علت آن تفاوت دیدگاه هر یک از مولفین و در مورد فرق‌های [۱] با بقیه تفاوت منابع قابل دسترسی در زمان تدوین است. مولفان [۲] و [۳] که احتمالا کمتر با روش‌های نوشتن کتاب‌شناسی آشنا بوده‌ و بر خلاف بقیه [۱] را هم سرمشق قرار نداده‌اند، مشخصات را با همان شکلی که در شناسنامه‌ی کتاب موجود است (حتا در قالب نوشتاری نیز [۳] از همین روش پیروی کرده است) آورده‌اند. در این میان [۳] قیمت کتاب‌ها را نیز به اطلاعات مدخل‌ها افزوده؛ همین نکته نشان می‌دهد که نگارنده‌ی [۳] احتمالا قصد نوشتن کتاب‌شناسی عمومی‌ کاربردی‌تر (از دید خواننده‌ی عام) داشته یا این که کمتر با کار تدوین کتاب‌شناسی آشنا بوده است. [۲] نیز نام کتاب‌خانه‌ای که کتاب را در آن یافته و موضوع (البته مشخص نیست موضوع را خود استنباط کرده یا …؟) را به عنوان اطلاعات اضافی در مدخل آورده است.
از بین این ۵ کتاب‌شناسی [۳] و [۵] حاوی توصیف‌هایی است، از محتویات مقاله یا کتاب معرفی شده. در [۳] اشاره شده که توصیف‌ها از روی «منابعی که توسط ناشر یا مولف در مقدمه‌‌ی کتاب آورده شده و یا در کتاب‌نامه‌های وزارت ارشاد وجود داشته» نوشته شده. با وجود این گاه در این توصیف‌ها اشاراتی وجود دارد دال بر آن که، نویسنده آن را افزوده است. این نوشته‌ها بیشتر در تایید منابع است؛ برای مثال: در [۳] ص۱۷۶، در توصیف «شعر و موسیقی و ساز و ادبیات فارسی» آمده «این کتاب از مهمترین منابع تحقیقی در مورد موسیقی ایرانی است» این گفته که معلوم نیست بر چه پایه‌ای قرار دارد حتا اگر هم درست باشد اعتبار و بی‌طرفی یک کتاب‌شناسی را مخدوش می‌کند. یا در نمونه‌ی دیگری در [۳] ص۱۷۳ نوشته شده: «اطلاعات جامعی در مورد این کتاب و موضوع شانزده مقالۀ موسیقی به دست نیامد» این جمله‌ها که در توضیح کتابی به نام «شانزده مقاله موسیقی» آمده این سوال را به ذهن می‌آورد که: پس اطلاعات این مدخل از کجا آمده است؟ اگر از منبع دیگری نقل شده چرا اشاره‌ای به آن نیست؟ و اگر نه… در همین مورد در مقدمه نیز جمله‌ی جالب توجهی هست: «برای کتاب‌هایی که به هیچ عنوان قابل دسترسی نبوده یا فاقد شناسنامه‌ی کامل بوده‌اند (عموما کتاب‌های منتشر شده قبل از ۱۳۶۰) توضیحی نوشته نشده و با همان مشخصاتی که در دسترس بوده درج گردیده‌اند» احتمالا اطلاعات کتاب‌هایی که به هیچ عنوان در دسترس نبوده‌اند از منابع دیگری که به هیچ عنوان نام برده نشده‌اند نقل شده است! در [۵] اندازه‌ و زبان منبعی که قرار بوده توصیف شود در نظر گرفته شده و سعی شده تا حدودی هم یک دستی زبان توصیفی کتاب حفظ شود. با توجه به این‌که در [۵] بعضی مدخل‌ها در جاهای مختلف تکرار شده، چنان‌که نویسنده نیز در «مقدمۀ مولف» می‌نویسد، توصیف هر یک متفاوت است. این عمل ضمن این‌که به نویسنده فرصت می‌دهد تا توصیف هر مدخل را متناسب با رده‌بندی‌اش انتخاب کند اطلاعات بیشتری نیز از یک منبع به خواننده منتقل می‌سازد. برای مقایسه‌ میان توصیف‌های این دو کتاب مثال زیر می‌تواند کمک کند:
تاریخ تحول ضبط موسیقی در ایران؛ [۵] «تاریخچه ضبط صدا و دستگاه‌های آن در ایران. دو دوره ضبط صفحات ایرانی و مشخصات آثار ضبط شده. فهرست مشخصات تعدادی از صفحات ایرانیو مختصر شرح حال هنرمندان مربوط. تاریخچه ضبط صدا روی فیلم، رادیو، تلگراف و بیسیم در ایران. شرح بازیافت آثار صوتی قدیم توسط تمهیدات فنی ویژۀ مؤلف. روش‌های حفظ و نگهداری و استفادۀ صحیح از وسایل صوتی» [۳] «مجموعه حاضر گزارشی است درباره شیوه‌ها و تمهیدات و ضبط و پخش صدا که در آن سیر تکاملی ضبط موسیقی در ایران به تدریج از زمان ساخت فوندگراف آغاز می‌شود، سپس با اولین ضبط آثار تاریخ موسیقی ایران، سیر تحول صفحه گرامافون و صداگذاری فیلم ناطق ادامه می‌یابد. مباحث دیگر کتاب درباره ضبط موسیقی، مربوط به اختراع رادیو و تلویزیون، صفحه ریز شیار، ضبط استریو، نوار کاست و سرانجام آخرین ابتکار در کار ضبط صدا و ساخته شدن دیسک فشرده (CD) است. در این اثر همچنین شرح حال بعضی از چهره‌های برجسته موسیقی ایران و نحوه حفظ نگهداری از وسایل صوتی به تفصیل بیان شده است.» از مقایسه‌ی این دو نوشته کاملا مشخص است که [۳] بیانی عمومی‌تر، نزدیک‌تر به روایت و کم دقت (به واژه‌ی فوندگراف که به جای فونوگراف آمده توجه کنید) دارد و [۵] بیشتر برای استفاده‌ی اهل پژوهش فراهم شده است.
نمایه‌ی نام پدیدآورندگان، نام کتاب‌ها (و مقالات) در هر ۵ کتاب دیده می‌شود. [۴] نمایه‌ی موضوعی و نمایه‌ی آثار (آلبوم‌ها، اپراها، باله‌ها و …) را افزون بر این‌ها دارد و پدیدآورندگان نیز در نمایه‌ی کلی نام‌ها فهرست شده است. نویسنده‌‌ی [۳] فهرست جداگانه‌ای برای ناشران تهیه کرده است. در [۱] نام نویسندگان از نام کسانی که درباره‌ی آن‌ها چیزی نوشته شده جدا و با عنوان «فهرست نام کسان» چاپ شده. همچنین فهرستی تحت عنوان «فهرست تحلیلی» در [۱] آمده که صرف‌نظر از نام‌اش به فهرست موضوعی شبیه است.
در تمامی این ۵ کتاب محدودیت تاریخی اعمال شده مربوط به زمان شروع مطالعه است؛ برای مثال [۳] با تاریخ انتشار ۱۳۸۳، منابع را تا سال ۱۳۸۱ بررسی کرده که منطقی به نظر می‌رسد. اما از این بین [۴] متمایز است چرا که با این استدلال که [۱] آثار نوشتاری درباره‌ی موسیقی را تا سال ۱۳۵۳ مطالعه کرده کار خود را با بررسی منابع از سال ۱۳۵۴ به بعد شروع کرده است (۹). آثار فهرست شده در همگی این کتاب‌ها محدود به زبان فارسی است و آثار چاپ شده به دیگر زبان‌ها در مورد موسیقی ایران را در بر نمی‌گیرد. همین‌طور نمونه‌ای هم در هیچ‌یک دیده نشد که کتاب یا مقاله‌ای به زبان فارسی و چاپ خارج از ایران فهرست شده باشد.
نحوه‌ی جمع‌آوری اطلاعات در این ۵ کتاب‌شناسی متفاوت است. [۲] و [۴] کتاب‌خانه‌ها را برای یافتن اطلاعات مربوط به کتاب‌ها جستجو کرده‌اند. نام این کتاب‌خانه‌ها در ابتدای هر یک از این دو منبع آمده. نگاهی گذرا به این دو فهرست نشان می‌دهد که [۲] با توجه به این که ناشرش «مرکز پژوهش‌های اسلامی صدا و سیما» بوده است به تعدادی از کتاب‌خانه‌های منسوب به مدرسان حوزه‌ی علمیه نیز دسترسی داشته که در [۴] به چشم نمی‌خورد؛ از جمله کتاب‌خانه‌های «آیت الله مرعشی»، «آیت الله سیستانی»، «آیت الله گلپایگانی» و «فیضیه»، به همین دلیل ممکن است منابعی که مسائل فقهی مرتبط با موسیقی را دنبال می‌کنند، در [۲] بیشتر دیده شود. در [۱] اشاره‌ای به این که اطلاعات در کجا تهیه شده نیست بلکه فهرستی از نشریاتی که مورد بازبینی قرار گرفته چاپ شده است. این فهرست در [۴] جزو نمایه‌ها و با عنوان «نمایه‌ی نشریات» آورده شده. در [۳] و [۵] اطلاعی در این باره به چشم نمی‌خورد.
[۴] و [۵] در توضیح معیار انتخاب میان انبوه منابع قابل بررسی نوشته‌ای از ایرج افشار را نقل کرده‌اند که وی در مقدمه‌ی جلد چهارم کتاب «فهرست مقالات فارسی» (۱۰) نوشته است: «در تدوین این فهرست هیچ نوع تمییزی را بین مقالات جایز ندانسته‌ام یعنی آنها را سبک سنگین نکرده‌ام. این کار محقق و مصنف صاحب تشخیص است که مقالات محققانه و عمیق را با طبع سلیم و بینش انتقادی از نوشته‌های پست جدا سازد. فهرست‌نگار را با نیک و بد نوشته‌ها کاری نیست، نخواسته‌ام این فهرست جنبه‌ی گزیده و انتقادی داشته باشد.» (۱۱) و بدین ترتیب مدعی شده‌اند که صافی‌ای را برای بر گزیدن مقالات اعمال نکرده‌اند الا مرتبط بودن با موضوع موسیقی. در [۱] اشاره‌ای به این موضوع شده که نگارنده با «بررسی دقیقتر و نظرخواهی از صاحبنظران» سعی کرده «تا آنهایی [نشریاتی] را که از جهاتی ارتباط کمتری با زمینه‌ی شناخت کار داشته‌اند از این مجموعه حذف کنم» بنابراین ۲۲ نشریه‌ی باقی مانده را که در نهایت مورد بررسی قرار گرفته، نوعی فرایند گزینشی معین ساخته که معیارهای گزینش و گزینش‌کنندگان‌اش (همان صاحب‌نظران) در متن مشخص نشده است. در [۲] و [۳] نیز اشاره‌ای به معیار گزینش نیست، البته با توجه به این که در این‌ها تنها فهرست نام کتاب‌ها آمده چنین گزینشی کمتر لازم بوده است (۱۲).
بررسی مولفه‌های هفت‌گانه نشان می‌دهد که ضمن این که چاپ چنین کتاب‌هایی برای استفاده‌ی پژوهش‌گران ایرانی ضروری است، دقت بیشتری در فرآوری آن‌ها لازم می‌شود چرا که این آثار قرار است تا سال‌ها پژوهش‌گران را برای یافتن مدارک مورد نیازشان راهنمایی کند و هر اشتباه در چنین فهرست‌هایی می‌تواند به عنوان سندی صحیح به گروهی از پژوهش‌های بعدی سرایت کرده یا مدت‌ها وقت پژوهش‌گران را برای مقابله و تصحیح اشتباه تلف سازد.
هر کتاب‌شناسی درست از همان لحظه‌ی چاپ (یا شاید پایان دوره‌ی مطالعه) کتابی کهنه به شمار می‌رود، چون جریان نشر از حرکت بازنمی‌ایستد و به حرکت خود ادامه می‌دهد، به همین دلیل انتشار چنین آثاری بر روی رسانه‌های ذخیره‌سازی رایانه‌ای و به شکل بانک اطلاعاتی علاوه بر این‌که امکانات جستجو را افزایش می‌دهد موجب می‌شود تا به راحتی بتوان هر از چندگاهی منابع تازه را به آن افزود و این نقص را بر طرف کرد؛ این چیزی است که تا کنون مورد توجه ناشران این گونه آثار قرار نگرفته است.

پی‌نوشت
۱- Redundancy.
۲- البته پرداختن به این موضوع که از مباحث پیچیده‌ی نظریه‌ی اطلاعات است، چندان هم ساده نیست و استخراج آن برای یک کتاب‌شناسی مستلزم محاسبات آماری و پردازش داده‌های بسیاری است. این بحث برای کتاب‌شناسی‌ای که بخواهد بر یک رسانه‌ی رایانه‌ای منتشر شود اهمیت حیاتی دارد.
۳- این قسمت بیشتر زمانی که انتخاب پیایندها برای بازبینی مقالات مورد نظر است اهمیت می‌یابد.
۴- هر چند بین این دو مقاله هم در چند کتاب‌شناسی کلی، بخش‌هایی به موسیقی اختصاص یافته بود (برای مثال کتاب‌شناسی گیلان:۱۳۴۲) اما این اولین نوشته‌ای است که به طور مستقل و منحصرا درباره‌ی آثار موسیقی نوشته شده است.
۵- فرضیه‌ی اخیر احتمال بیشتری دارد. یک بررسی اجمالی و سطحی نشریات تخصصی آن دوره نشان می‌دهد اعتبار اسنادی و ثبت منابع در مقالات چندان جدی گرفته نمی‌شده. به نظر می‌رسد در مورد کتاب‌ها وضع کمی بهتر بوده اما با وجود تعداد اندک نویسندگان آگاه، نیاز به چاپ چنین کتاب‌هایی احساس نمی‌شده است.
۶- با توجه به این که تا پیش از دهه‌ی چهل شمسی هیچ اطلاعی از چاپ چنین کتاب‌شناسی‌هایی در دست نیست، تالیف بیش از ۱۵ عنوان مقاله یا بخش‌هایی از کتاب‌شناسی‌های دیگر درباره‌ی موسیقی افزایش چشم‌گیری محسوب می‌شود.
۷- برای جلوگیری از تکرار نام‌ها در ادامه‌ی متن برای اشاره به هر یک از این عنوان‌ها از شماره‌‌ای که درون [] قرار گرفته استفاده می‌شود.
۸- منبع [۵] به نوشته‌ی مولف اولین جلد از یک مجموعه‌ی پنج جلدی است، بنابراین ممکن است برخی از نکاتی که در این‌جا به آن اشاره می‌شود در جلدهای آینده بیاید.
۹- در [۵] اشاره‌ای به این موضوع هست که: «بسیاری از مطالب و مقالاتی که به هر علت در کتاب‌شناسی موسیقی (منظور [۱] است) تألیف خانم ویدا مشایخی دیده نمی‌شد، شناسایی و برگه نویسی شد.» شاید به دلیل برخورد با همین مطالب است که میرعلی‌نقی با وجود آگاهی از [۱] تصمیم گرفت دوباره دوره‌ی مورد بررسی [۱] را نیز در کار خود بیاورد.
۱۰- اطلاعات مربوط به این کتاب بدون تغییر از [۴] ص۱۰ نقل شده است.
۱۱- لازم است آثار و افراد تاثیرگذار در حوزه‌ی فرهنگ که کارشان حتا پس از ۳۰ سال نیز سرمشق دیگران قرار می‌گیرد، یادآوری شود؛ که از یک سو ارزش‌های چنین افرادی را نشان می‌دهد و از سوی دیگر کمبود تعداد و پراکندگی‌شان را به رخ می‌کشد. نمونه‌ی دیگر در همین مورد راهنمایی عبدالحسین آذرنگ است در قدیمی‌ترین و جدید‌ترین کتاب‌شناسی چاپ شده یعنی [۱] و [۵].
۱۲- در [۲] و [۳] که تقریبا هم زمان نوشته شده‌ است تفاوت‌هایی به چشم می‌خورد که می‌توان آن را به نوعی گزینش (به‌خصوص در [۲]) نسبت داد.

-این یادداشت پیشتر در شماره ۱۹ مجله فرهنگ و آهنگ منتشر شده و برای بازنشر توسط نگارنده در اختیار انسان شناسی و فرهنگ قرار گرفته است.