مطالعات تحرکات[۱] که در سالهای اخیر مورد توجه محققان علوم اجتماعی قرار گرفته است در علم جغرافیا نیز پیشینه دارد.شاید مشخص ترین موردی را که بتوان در این زمینه به آن اشاره کرد مطالعات تاثیرگذار تورستن هاگراستراند[۲] جغرافیدان سوئدی در دهه ۷۰ می باشد. هاگراستراند شکلی از ” جغرافیای زمان ” یا “جغرافیای زمان – فضا “[۳] را توسعه داد. او سعی کرد نقشه راههایی را که مردم از خلال فضا و زمان در پیش می گرفتند بر مبنای دومحور فضایی و یک محور زمانی ترسیم نماید تا بتواند نگاه علمی تری به حرکت داشته باشد . نیجل تریفت [۴](۲۰۰۵) اثرات جغرافیای زمان هاگراستراند را بر علوم اجتماعی معاصر بسیار مهم می داند .از نظر تریفت نمواردها و نقشه های هاگراستراند یک حس غیرانتزاعی ، حسی از وجود داشتن ، حضور داشتن و در-آنجا – بودن را ایجاد می کند . از نظر تریفت جغرافیای زمان با تاکید بر محدودیتهای فیزیکی بر کنش انسان و شبکه های پهن دامنه تری که موقعیتهای آنان را مدیریت می کنند این امر را ممکن می کند که از برساختگرایی اجتماعی گذر کرد . همچنین وی نمودارهای هاگراستراند را در تقلیل تمایز مابین انسانها و دیگر ابژه ها مهم می داند و از نظر وی انها نوعی بی طرفی بازنمایی فراهم می کنند . حتی می توان گفت نوعی دموکراسی در توصیف از جهان را درنظر دارند.
در کل تریفت اهمیت جغرافیای زمانی هاگراستاند را بعنوان یک نظریه اجتماعی فضامند شده که نشاندهنده محدوده کنش انسانی در فضا و زمان است، می داند که با این کار یک مبنای جغرافیایی ویژه یرای نظریه های مادی گرای گسترده تری نظیر نظریه کنشگر- شبکه ایجاد کرده است . اما با شکل گرفتن پارادایم تحرکات در علوم اجتماعی ما شاهد گسترش مطالعات این امر در میان محققان هستیم .مطاللعاتی که سعی می کنند حرکت در جوامع را درسطحها و بسترهای مختلف مورد بررسی قرار دهند . . .
نوشتههای مرتبط
شلر و اری[۵] ۶ منبع نظری که در پی ریزی پارادایم تحرکات اثر داشتند را عنوان کرده اند:
۱-مطالعات زیمل که درنشان دادن این امر که مردم و مکانها به یکدیگر پیوند می خورند وهمچنین تحرک همزمان یک کنش مادی و نمادین است ،مهم می باشد . کلانشهر مدرن را تحت سیطره گردش فرض کردن مستلزم تمرکز بر اشکال حرکت یا جنبش است . این نیز به معنای حرکت از پیوستگی و بی واسطگی تجربه به ناپیوستگی ،میانجیگری و انتزاع است . زیمل توجه ما را به حرکت کالاها و تصاویر ما از آنها نیز جلب می کند. همچنین تجربه کلانشهر برای افراد در حرکت ، به تجربه های جدید از فضاهای اجتماعی و کثرت و سرعت ارتباط با دیگران نیز مربوط است (زیمل،۳۷)
۲-بر مبنای جنبه مادی حرکت می توان به مطالعات علم و تکنولوژی اشاره کرد .تاکید این مطالعات بر طبیعت احتمالی بودن پدیدارهای هر روزه است .چیزهایی شبیه هواپیماها و سیستمهای آب و فاضلاب پیش- داده نیستند ، بلکه نتیجه شبکه های گسترده ای از مردم، اشیا،ماشینها ،متنها هستند که باید در کناریکدیگر قرار گیرند که شاهد اجرای امر اجتماعی باشیم (لو۱۹۹۴) .مطالعات علم و تکنولوژی برای نشان دادن خصیصه ناپایدار عناصر مختلف زندگی روزمره مفیدند. .
۳- “چرخش فضایی” در علوم اجتماعی که تاکید فزاینده بر این واقعیت دارد که همه فرایندهای اجتماعی در ” جایی”[۶] اتفاق می افتد ، این جاها ی مختلف باعث ایجاد تقاوتهای عظیمی می شوند. .
۴- چهارمین فرض در رابطه با فهم تجربه حسی انسان از طریق یک بدن مادی است . از مسائل مهمی که در روش شناسی مطالعات تحرکات مهم می باشد در مرکزیت قرار گرفتن بدن جسمانی بعنوان یک وسیله موثر است که از خلال آن ما مکان و حرکت را حس می کنیم و بدین ترتیب است که جغرافیاهای احساسی برساخته می شود . از نظر تریفت ظهور بدن بعنوان یک قدرت تبیینی در علوم اجتماعی عمیقا وابسته با نظریه نا- بازنمایی[۷] است ، که در جستجوی کشف این مسئله می باشد که چگونه تجارب حسی گوناگون و تاثرات عاطفی بر درک ما از جهان و خودمان تاثیر می گذارند .(ثریفت ۲۰۰۴) . این تجربه محیط از خلال بدن بوسیله فیلیپس (۲۰۰۵) مورد ملاحظه قرار گرفته است .بحث وی بر تفاوتهای مابین راه رفتن بدنمند و غیربدنمند متمرکز است .منظور در اینجا راه رفتن برمبنای تجربه ای از یک مکان بیرونی و راه رفتن برمبنای تعهد به تاملی درونی است . حسهایی همچون دیدن ، شنیدن ،بوییدن و لمس کردن نقش مهمی در مشخص کردن چگونگی ادراک مردم از مکانها و تجاربشان از آنها بازی می کنند.
۵- مطالعه برروی شبکه های اجتماعی که در فهم این امر که چگونه ارتباطات میان مردم و مکانها ساخته و تقویت می شود، مفید است .
۶-توجه بر نظم و آشفتگی همزمان ،یا امور غیرقابل پیش بینی که مشخصه نظامهای پویای اجتماعی در مقیاس گسترده است ،در مطالعات پارادایم تحرکات نیز مهم می باشد . مسئله پیشبینی پذیری و پیشبینی ناپذیری جنبه کلیدی برای فهم پدیده های حرکتی دارد.
این مهم است که توجه داشته باشیم شلی و اری سرفصلهای یک میدان مطالعاتی جدید را توصیف می کنند که به جنبه های مختلف حرکتی جوامع متحرک امروزی ما بعنوان سوژه های خود نگاه می کنند ، در حالیکه این سوژه ها در حرکتند . شاید این امکان باشد که با روشهای سنتی شبیه مصاحبه ها و پیمایشهایی که اصولا در حالت ایستا انجام می گیرند نیز به تحقیق پرداخت. اماروش شناسی حرکتی در جستجوی کاربرد حرکت بعنوان بخشی از نگرش تحقیق است ..لذا معمولا محقق خود در حرکت است . در این میان یا خود محقق بدنبال سوژه در میان فضاهای مختلف است و یا سوژه را برای هدفهای تحقیق به حرکت وامی دارد .
باید خاطرنشان شود که توجه به جنبه های مادی حرکت در این پارادایم در روشهای مطالعه هم خود را نشان می دهد .
در واقع این توجه به مادیت پذیرش این واقعیت است که مردم، اشیاء، و حتی انگاره ها در محلی جاگرفته اند . برای مثال بعنوان یک انسان ما همه بدنمند هستیم و بدنهایمان یک مکان و زمان منحصربه فردی را اشغال می کنند . هیچکس نمی تواند در یک زمان و یک مکان مشخص همان جایی را که اشغال کرده ایم ، اِشغال کند . به همین دلیل است که ما همه جهان را به شیوه های مختلفی تجربه می کنیم .
انگاره بدنمندی که وابسته به مکان است این امر را مشخص می کند که جایگاه یک پدیدار در فضا و زمان در تعیین ویژگیهایش امری ضروری است .
با توجه به این تاکیدات ،مکان در تحقیقات پارادایم تحرکات نه تنها بعنوان سوژه ای برای تحقیق ، بلکه بعلت اثراتش در فرایند تحقیق مهم می باشد
منابع:
-فریزبی،دیوید (۱۳۸۶).گئورگ زیمل .ترجمه شهنازمسمی پرست .تهران :.نشرققنوس
-Hein,jane.Evans,james.Jones,phil(2008). Mobile methodologies:Theory,Technology and Practice .Geography compass 2(5).pp1266-1285-
Time geography.(n.d).In wikipedia.Retrieved October 2 ,2015. From https://en.wikipedia.org/wiki/Time_geography –
[۱] mobilities
[۲] Thorsten hagerstrand
[۳] Time geography or time_space geography
Nigel thrift
[۵] Shelly & urry
[۶] somewhere
[۷] Non-representational theory