انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

تجربه ابتلا به ویروس کرونا؛ مصاحبه با یک روزنامه‌نگار

تعداد مبتلایان به کرونا در کشورمان روزبه روز در حال افزایش است، در این رابطه تهران به عنوان پر جمعیت‌ترین شهر کشور نیز تعداد مبتلایان بسیار زیادی را به خود اختصاص داده است، از طرفی با توجه به اینکه نحوه مواجه کسانی که با این بیماری دست و پنجه نرم کرده‌اند و به بهبودی نیز دست پیدا کرده‌اند، از اهمیت بسیار زیادی برخوردار است، در این راستا من به سراغ یکی از دوستانم که روزنامه نگار اجتماعی است و از زمان اعلام رسمی ورود ویروس کرونا به ایران به طور مستقیم با این بیماری در تماس بود رفته‌ام، او با توحه به ماهیت حرفه‌اش از روز اول با بیماران کرونایی در تماس بود و در نهایت نیز خود به این ویروس مبتلا شد، او حتی در زمانیکه در بیمارستان بستری بود، روایت‌گر تجربه‌ای جالب است، از اینکه بیماران تهرانی هر کدام چگونه به این بیماری مبتلا شده‌اند و به طور کلی اینکه زندگی در شهر پر جمعیتی مانند تهران چگونه باعث شده که آن‌ها به کرونا مبتلا شوند، در ادامه گفتگوی من با سعید،۳۲ ساله و روزنامه‌نگار اجتماعی را می‌خوانید که تجربه‌ای بسیار شنیدنی در مواجه با این ویروس و همچنین بهبود خود را روایت کرده است.

در ابتدا برایمان تعریف کن که چگونه به ویروس کرونا مبتلا شدی؟

خوب من روزنامه‌نگار هستم و در حوزه اجتماعی قلم می‌زنم، حوزه بهداشت و درمان این اواخر برایم جذاب شده بود و به صورت تخصصی در این زمینه تمرکز کردم، خوب تقریبا از ابتدای زمستان بود که بحث کرونا در چین بسیار داغ شد و ما نیز با توجه به اینکه بین ایران و چین روابط بسیار گسترده‌ای وجود داشت به دنبال این بودیم که ببینیم که آیا از این کشور بیمار کرونایی وارد ایران شده است یاخیر، از سوی دیگر در همان ابتدا اطلاعات دقیقی در مورد این بیماری وجود نداشت و ما سعی کردیم با تحقیق و گفتگو با پزشکان اطلاعات صحیح و جامع‌ای را در اختیار مردم قرار دهیم. در اواخر بهمن ماه نیز ما با توجه به صحبت‌هایی که با بیمارستان‌های مختلف داشتیم، به یقین رسیده بودیم که کرونا به ایران وارد شده تا اینکه در ابتدای اسفندماه اعلام شد به طور رسمی کرونا ویروس به ایران وارد شد، با توجه به این موضوع، تازه کار ما به صورت رسمی شروع شد و تلاشمان هر روز بر این بود که آخرین و آمار و اطلاعات را از مسئولین وزارت بهداشت و همچنین بیمارستان‌های تهران کسب‌کنیم، بنابراین هر روز به بیمارستان‌هایی که بیماران کرونایی در تهران پذیرش می‌کردند، سر می‌زدیم و از نزدیک اوضاع را زیر نظر می‌گرفتیم و با کسانی که مراجعه می‌کردند به گفتگو می‌پرداختیم، در این بین با توحه به ارتباطاتی که با مسئولین بیمارستان، پزشکان و پرستاران پیدا کرده بودیم، توانستیم چندین بار با رعایت نکات بهداشتی در بخش کرونایی حضور پیدا کنیم و با تعدادی از بیماران به گفتگو بپردازیم، اما بالاخره در یکی از این دفعات ویروس به من انتقال پیدا کرد و من نیز کرونا گرفتم.

دقیقا چه زمانی بود که متوجه شدی به کرونا مبتلا هستی؟

در ایام عید بود که دچار تب شدید به همراه تنگی نفس شدم و با توجه به این که بیماران زیادی را دیده بودم که با این علایم به کرونا مبتلا شدند، سریعا به بیمارستان مراجعه کردم و تست دادم و بعد از آن نیز مشخص شد که من نیز به کرونا مبتلا شده‌ام.

از همان ابتدا که در در بیمارستان‌ها برای تهیه گزارش می‌رفتی، فکرش را می‌کردی دست آخر خودت نیز به کرونا مبتلا شوی؟

فکرش را که می‌کردم، اما وقتی که فهمیدم که کرونا گرفته‌ام، در همان ابتدا وحشت بزرگی مرا فرا گرفت و از آن واقعا ترسیدم، تقریبا یک روزی طول کشید که خود را پیدا کنم و بتوانم بر ترسم از این ویروس غلبه کنم، به جرئت می‌توانم بگویم، شب اولی که در بیمارستان بستری بودم، سخت‌ترین شب عمرم بود و حس بسیار عجیبی داشتم که به همراه ترس بسیار زیادی نیز بود، اما صبح روز بعد که از خواب بیدار شد، تازه یکم حالم بهتر شده بود و فهمیدم اطرافم چه خبر است، در اتاقی که من بستری بودم سه نفر دیگر نیز حضور داشتند، که دونفر از آن‌ها از من بزرگتر و یک نفرشان نیز کوچکتر بود، از سویی یک لحظه به ذهنم خطور کرد برای اینکه بتوانم دوران بیمارستان را راحتتر سپری کنم با این بیماران و شرایطشان به گفتگو بنشینم، با توجه به شرایطی که برای آن‌ها پیش آمده، همین موضوع گویی برای من تبدیل به انگیزه و بهانه‌ای شد که بتوانم بر شرایط قائق آیم و این مسئله را بپذیرم که می‌توانم با کرونا مبارزه کرده و به بهبودی کامل دست پیدا کنم.

موضوع جالب شد، پس در ایام دست و پنجه نرم کردن با کرونا نیز دست از کارت نکشیدی؟

واقعا سخت است که در بیمارستان باشی و بدانی که ممکن است جان خود را از دست بدهی، پس من برای بهبودی و شکست کرونا نیاز به یک انگیزه و محرک داشتم که بتوانم به این بیماری در آن شرایط سخت غلبه کنم و این موضوع شد مجرک من؛ اما من برای انجام این کار با موانع و مشکلات بسیاری زیادی روبرو بودم، اولا نمی‌شد که با بیماران دیگر تماس مستقیم داشته باشی و بنابراین از همان روی تخت باید با آن‌ها هم کلام می‌شدم، از سوی دیگر پزشکان و پرستاران نیز اجازه نمی‌دادند که تو بخواهی برای مدت طولانی صحبت کنی، همچنین راضی کردن افراد برای صحبت در این موضوع نیز خودش بسیار سخت به نظر می‌رسد، در مجموع می‌توانم بگویم کار بسیار مشکلی را پیشرو داشتم، اما خوب با توجه به شرایطی که با آن روبرو بودم واقعا به این امر احتیاج داشتم که بتوانم چنین کاری را انجام دهم، بنابراین باید سعی خود را می‌کردم که بتوانم راهی برای انجام این کار پیدا کنم.

راهکارت برای انجام آنچه در فکرت داشتی، چه بود؟

چیزی که به ذهنم رسید این بود که بتوانم از این زاویه شروع کنم که از آن سه نفر بپرسم چگونه مبتلا شدند و اینکه به آن‌ها نگویم که من قصد جمع آوری و مکتوب کردن این اطلاعات را دارم و بعدا نیز که خواستمم این اطلاعات را منتشر کنم، نام آن‌ها را به صورت مستعار استفاده می‌کنم، این بهترین شیوه‌ای بود که می‌توانستم به اطلاعات با اصالت و درستی دست پیدا کنم، بنابراین در ابتدا شروع کردم شغل آن‌ها را پرسیدم و این طوری سر صحبت را بازکردم، یکی از آن‌ها راننده تاکسی بود، دیگری دانشجو و فرد آخر نیز کارمند بانک، از سوی دیگر با توجه به اینکه آن سه نفر همگی اهل تهران بودند و در این شهر نیز به کرونا مبتلا شدند، تقریبا فهمیدم که باید دنبال چه چیزی باشم، در واقع به دلیل اینکه قرنطینه شهرها برای جلوگیری از شیوع بیشتر کرونا بسیار مورد توجه بود، من از این زاویه با این افراد وارد دیالوگ شدم که اولا بدانم آن‌ها تا چه حد در تهران قرنطینه را رعایت کرده اند و ثانیا از سوی دیگر چه چیزی باعث شده که آن‌ها به کرونا مبتلا شوند، همچنین به دنبال این بودم که متوجه شوم اقدامات مختلفی که در شهر تهران در سطح مشاغل مختلف برای جلوگیری از شیوع کرونا مورد استفاده قرار گرفته تا چه حد کارآمد بوده است، بنابراین روایت خود را بر اساس این مباحث استوار کردم و کار خود را شروع کردم.

ایده بسیار بکری در آن شرایط به ذهنت رسید، در عمل این مسئله چگونه پیش رفت؟

واقعا همان موقع نیز برای خودم خیلی ماجرا جذاب شد، به طوریکه به واقع مبتلا شدن خودم به کرونا را بعضا فراموش کردم و این مسئله به من برای شکست این ویروس بسیار کمک کننده بود، البته شاید شما پیش خود بگویید که در آن شرایط سخت، حساس و بغرنج چگونه انجام این کار ممکن بود، من این کار را در طول مدتی که در بیمارستان که حدود سه هفته به طول انجامید،پیش بردم، از سوی دیگر از روی اقبالم آن سه نفر نیز با توجه به شرایطی که داشتند، همین مدت را نیز در بیمارستان حضور داشتند و من می‌توانستم سر فرصت کار خود را انجام دهم بدون آن که این امر صدمه و لطمه‌ای به روند درمان و بهبود ما وارد کند. حال در ادامه من به صورت تک به تک تجربه این سه فرد را نقل خواهم کرد.

خوب از نفر اول شروع کن؟

خوب از بزرگ‌ترینشان شروع می‌کنم، منصور، او راننده تاکسی و ۵۴ ساله بود، او ساکن محله شوش بود، او سرگذشت جالبی داشت، منصور دارای یک کارگاه تولید کفش بود که به دلیل اوضاع بد اقتصادی و رکود ناشی از آن ورشکست می‌شود و برای پرداخت بدهی‌های خود مجبور می‌شود وام بگیرد، از سویی برای پرداخت اقساط وام، مجبور می‌شود روی به مسافرکشی بیاورد، در این رابطه تاکسی یکی از دوستان خود را قرض می‌گیرد و روی آن کار می‌کند، اما بعد از شیوع کرونا نیز او بدون توجه به این بیماری به کار خود ادامه می‌دهد تا اینکه در شب عید گرفتار کرونا می‌شود،او معتقد بود که مجبور بوده طی اسفندماه که اوضاع کرونا بسیار وخیم بوده و بسیاری از افراد دست از کار کشیده بودند، اوهمچنان به کار خود ادامه دهد و علیرغم اینکه مسائل بهداشتی و ایمنی رعایت می‌کرده، اما با توجه به اینکه در اسفندماه بیش از صدها مسافر را سوار کرده، بالاخره یک نفر نیز ناقل بوده و باعث شده او نیز گرفتار شود، این راننده تاکسی انجام اقدامات حمایتی از سوی مسئولان شهری تهران را بسیار دیرهنگام می‌دانست، چرا که از روز اول اگر این اقداماتی که بعد از عید نوروز انجام می‌شد، را ترتیب می‌دادند، دیگر او و سایر رانندگانی که مبتلا شدند نیز از شر ابتلاء به کرونا ویروس خلاص می‌شدند. نکته جالب در مورد او این بود که یکی از بستگانش نیز در انگلیس راننده تاکسی بوده و او هم به کرونا مبتلا شده بود، اما زمانیکه این فرد در بیمارستان‌های انگلیس بستری بوده، دولت خرج بیماری وی را پرداخت کرده و از سوی دیگر بیمه بیکاری نیز تا شش ماه برای او پرداخت خواهد شد. به نظر‌می‌رسد چنین مقایسه‌هایی که این افراد انجام می‌دهند، با توجه به موقعیت دو کشور درست نباشد، اما این مسئله نشان می‌دهد، که در کشورهای توسعه یافته و جهان سوم چه تفاوتی در اعطای امکانات رفاهی و خدماتی در هنگام رویدادهای ناگهانی وجود دارد، بنابراین نتیجه‌ای که می‌توان در این زمینه گرفت این است که در کلان شهرهایی که جمعیت بسیار زیادی دارند، از جمله تهران باید برای مشاغل خدماتی از جمله رانندگان تاکسی تمهیداتی اندیشیده شوند تا سلامت افراد تحت هر شرایطی تضمین است، از سوی دیگر واکنش سریع و تصمیم‌گیری در چنین مواردی است که باید به سرعت و در همان ابتدای امر صورت گیرد، همان‌طور که اشاره شد اگر اقداماتی که برای رانندگان تاکسی در فروردین ماه انجام شد، این اقدامات در همان ابتدای اسفندماه انجام می‌گرفت، هم برای رانندگان و هم برای مسافران می‌توانست بسیار مثمرثمرتر باشد و از ابتلای بسیاری از افراد به کرونا جلوگیری می‌کرد.

خوب از نفر دوم بگو،از او چه روایتی داری؟

نفر دوم دانشجویی بود به نام بهنام که ۲۲ ساله و ساکن محله تهرانپارس بود و روانشناسی می‌خواند، او به دلیل اینکه کرونا را جدی نگرفته بود و برای خرید شب عید در بازار جضور پیدا کرده بود، به کرونا مبتلا شده بود در همان شب عید، از او دلیل جدی نگرفتن این ویروس منحوس را جویا شدم که اوگفت، فکرش را نمی‌کرده که به کرونا مبتلا شود چرا که تا آن زمان همه بیماران افراد میانسال و پیر بوده‌اند، همچنین در تلویزیون و فضای مجازی در اسفندماه خیلی تبلغ شد که جوانان به کرونا ابتلاء پیدا نمی‌کنند، اما بعد از آن نیز مشخص شد که چنین چیزی به هیچ عنوان واقعیت ندارد، از سوی دیگر او خیلی پشیمان بود که مسائل و موارد بهداشتی را رعایت نکرده بود، البته این جوان در خلال صحبت‌های خود به نکته جالبی در مورد فضای شهری تهران اشاره کرد که برای من خیلی جالب بود.

در تهران خوب جمعیت بسیار زیادی زندگی می‌کند، جمعیتی بالغ بر ۱۵ میلیون نفر، اما امکاناتی که در تهران وجود دارد، تقریبا برای حداکثر یک سوم این جمعیت وجود دارد و این امر تهران را در برابر بحران‌های طبیعی و غیر طبیعی بسیار حساس و شکننده جلوه می‌دهد، نکته‌ای که نسبت به آن غفلت شده، در مورد همین کرونا شما نگاه کنید، برای استفاده از حمل و نقل عمومی اعم از مترو و اتوبوس مردم چه مصائبی را باید تحمل کنند، از یک سو به میزان کافی امکانات وجود ندارد که این امر باعث می‌شود فاصله اجتماعی که این همه روی آن مانور داده می‌شود، رعایت نشود و از سوی دیگر این امر خطر ابتلاء را در بین شهروندان تهرانی افزایش می‌دهد، با توجه به این موضوعات باید گفت، به لحاظ شهری پایتخت به هیچ عنوان آمادگی بحران‌های اینچنینی را ندارد و این موضوع در آینده نیز می‌تواند تبعات بسیار جبران ناپذیری را به دنبال داشته باشد.

روایت نفر سوم چگونه بود؟

نفر سوم نیز یک کارمند بانک به نام مسعود، ۳۸ ساله و ساکن پونک بود که در ایام کل اسفند را مجبور بود که سر کار حاضر شود و به همین خاطر نیز دست آخر به کرونا مبتلا شده بود، نکته جالب توجه در مورد او این بود که تعریف کرد،رئیس و معاون شعبه‌ای که او آن‌جا مشغول کار بود، در ایام اسفند که تب کرونا بسیار داغ بود و همه از این ویروس وحشت داشتند، به هیچ عنوان به بهانه‌های مختلف سر کار حاضر نمی‌شدند، اما کارمندان زیر دست خود را محبور می‌کردند که به بانک بروند، این در حالیست که در آن زمان نیز به دلیل کمبود دستکش و ماسک، فعالیتی او انجام می‌داد با خطر بسیار زیادی بود که در نهایت نیز این امر دامن او را گرفت.

به عنوان کسی که از ابتدا با مسائل کرونا درگیر بودی و بعد نیز با این بیماری دست و پنجه نرم کردی، به نظرت آیا فضای شهری تهران و امکانات موجود در آن می‌توانست در جلوگیری از شیوع بیشتر کرونا اثرگذار باشد؟

صددرصد، اگر ما در اسفندماه به طور کامل شهر را قرنطینه می‌کردیم و این امر در ایام عید نیز به طور کامل ادامه پیدا می‌کرد، قدر مسلم بدانید دیگر، کرونا تا امروز، یعنی در آستانه تابستان به این وضع نبود و موج دوم آن نیز آغاز نمی‌شد، به نظرم ما در یگ دوگانه معیشت و سلامت گیر افتادیم و به خاطر اینکه امکانات و توان کافی برای قرنطینه کامل شهرها را نداشتیم، تن به بازگشایی پیش از موعد دادیم، شما امروز فضای تهران را مشاهده می‌کنید که مملو از جمیت است و اکثر افراد نیز مسائل بهداشتی را به هیچ وجه رعایت نمی‌کنند، معلوم است که در چنین شرایطی کرونا همچنان جولان خواهد داد.

آیا در بیمارستان با پزشکان و پرستاران توانستی صحبتی داشته باشی و از تجربیات آن‌ها در طول کارشان در ایام کرونا بخصوص اینکه در شهر تهران مشغول به کار هستند، اطلاعاتی کسب کنی؟

به طور طبیعی با توجه به وضعیتی که بیمارستان‌ها تا امروز دارند و فشار کاری که پرسنل بیمارستان زیر آن هستند، فضای برای گفتگو زیاد محیا نبود، اما در فرصت‌های کمی که دست داد با پزشکان و پرستاران نیز صحبتی انجام دادم، اگر بخواهیم در مورد تهران به نکته‌ای اشاره کنم، این است که بسیاری از آن‌ها به این مسئله اشاره می‌کردند که کار در تهران آن با این حجم از جمعیت در شرایط کرونایی بسیار سخت و طافت‌فرسا است و با توجه به اینکه نسبت امکانات به جمعیت به هیچ عنوان در تهران عادلانه نیست، این تجهیزات جوابگوی مردم و بیماران نیست و آن‌ها نمی‌توانند به تمامی نیازهای موجود پاسخ دهند، این امر از آن جهت دارای اهمیت است که نشان می‌دهد تهران در مواجه با بحران‌هایی نظیر کرونا از لحاظ امکانات و تجهیزات بیمارستانی و مرتبط با مسائل سلامت در اوضاع خوبی قرار ندارد و اگر پاندمی کرونا اوج پیدا می‌کرد، عملا سیستم بهداشتی و درمانی تهران نمی‌تواست جوابگوی جمعیت میلیونی شهر باشد.

آیا همچنان بعد از بهبودی به کار خبر مرتبط با کرونا مشغولی ؟

بعد از اینکه حدود سه هفته در فروردین ماه در بیمارستان بستری بودم، به خانه منتقل شدم و دوران قرنطینه را نیز در اردیبهشت ماه سپری کردم، در اول خرداد نیز با توجه به آزمایشی که دادم و جواب آن منفی بود، دوباره به کار خود مشغول شدم، اما متاسفنانه این روزها دوباره کرونا اوج گرفته و به دلیل بازگشایی‌هایی که صورت گرفته آمار ابتلا و مرگ ناشی از کرونا افزایش پیدا کرده است.

به بازگشایی‌ها اشاره کردی، عادی‌سازی شرایط در شهر تا چه میزان می‌تواند اوضاع را وخیم‌تر کند؟

به نظر می‌رسد این بازگشایی‌ها و عادی شدن شرایط در شهرها یک اجبار فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و… بود، با توجه به اینکه اگر تعطیل بودن مشاغل و کسب و کارها بیش از این طول می‌کشید، دولت باید هزینه زیادی را صرف پرداخت به مردم می‌کرد، اما دولت به دلیل تحریم‌ها و کاهش درآمدهای نفتی با کسری شدید بودجه رویرو است، قدر مسلم توان پرداخت این هزینه را نداشت، بنابراین شرایط به مررو عادی شد، و کسب و کارها و مشاغل نیز به چرخه فعالیت بازگشتند، در این زمینه می‌توان گفت استراتژی بر این مبنا است که در شهرها به سوی ایمنی گله‌ای و دست جمعی حرکت کنیم، زیر الان که مردم دیگر به آن صورت قرنطینه نیستند و بر اساس پیش‌بینی‌ها نیز کرونا در پاییز همچنان با این شدت ادامه خواهد داشت، می‌توان گفت، بسیاری از مردم تا آن زمان مبتلا خواهند، مضاف بر اینکه‌تا الان نیز بسیاری از افراد کرونا گرفته‌اند، اما چون بیماری آن‌ها خفیف بوده، خودشان متوجه نشده‌اند، بنابراین به مرور زمان مردم به این ویروس مبتلا می‌شوند و بعد نیز نسبت به آن ایمن خواهند شد.

به عنوان جمع‌بندی نکته خاصی باقی‌مانده است؟

می‌توانم به این مسئله اشاره کنم که تجربه ما از شهری که در آن زندگی می‌کنیم یعنی تهران در مواقع بحرانی کاملا با آن تجربه زیسته‌‌ای که در شرایط عادی آن را پشت سر گذاشته‌ایم، بسیار متفاوت است، در شرایط بحران است که می‌توان به شکنندگی و آسیب‌پذیر بودن شهر پی برد و اینکه ممکن است چه کمبودها و نقضان‌هایی در فضای شهری وجود داشته باشد، به عنوان مثال شرایط کرونایی ثابت کرد که سیستم حمل و نقل عمومی تهران به هیچ عنوان کفایت این همه جمعیت را نمی‌کند و مسئولان و برنامه‌ریزان شهری باید در این زمینه یک اقدام موثر و راهگشا را انجام دهند.