بنابراین، این تربیتِ به اصطلاح نسوان، با «فرمان» از بالا انجام میگرفت؛ که در این خصوص مطابق با سند شماره ۳/ ۲۱۴ ، شاهد نامه ای دیگر، به ریاست دفتر مخصوص شاهنشاهی هستیم و در آن باز هم، صحبت از گران فروشی و اجحافِ فروشندگان لباسهای سبک جدید و مناسب حضور در قلمرو عمومی است : «بر حسب تقاضای نماینده اداره کل شهربانی (یاور شوکت) دیروز مجدداً کمیسیون در بلدیه تشکیل گردید و اینطور تصمیم گرفته شد که اولاً موضوع جواز برای کلاه فروشها موقوف گردد و به جای آن کلیه فروشندگان اجناس زنانه از قبیل کلاه، پارچه های غیر ابریشمی، کفش و غیره به اجناس خود قیمت را الصاق کنند که در صورت اجحاف، بلدیه طبق مدارک خرید آنها، رسیدگی کند. در اجرت خیاطها هم تغییراتی داده شد که بنده در صورت مجلس منضمه اصلاح کردم ، قرار شد با این اصلاحات اعلان لازم از بلدیه منتشر شود» ( ۳۵) .
و در مشهد نیز اسنادی موجود است در خصوص سوء استفاده فروشندگان کلاه و لباس زنانه و نیز کمبود آن و همچنین کیفیت بد آنچه در بازار موجود است. به عنوان نمونه در ۲۴ خرداد ۱۳۱۴ : «دستور نمره ۵۳۸۱؛ راجع به استعمال کلاه لبه دار واصل و به عموم اعضاء ابلاغ ، لکن کلاه منظور در مشهد به دست نمی آید و اگر ندرتاً پیدا شود با بدی شکل و جنس ، قیمت های گزافی میگویند که خرید آنها برای اعضای کم بضاعت مقدور نیست و فعلاً در این اداره عموماً همین شکایت را دارند. متمنی است در این موضوع اقدامی فرمایند که تسهیلی در عملی شدن امریه ی صادر حاصل شود ؛ از طرف رئیس اداره طرق شرق، کفیل اداره بلدیه [امضاء : فضل الله بهرامی] » ( ۳۶) .
«امریه ای صادر» می شود، بی آنکه امکانات عملی ساختن آن فراهم باشد ! تصویری گویا از جا به جاییِ فرهنگی که بدون مشارکتِ خودجوش مردم، از بالا تحمیل می شود…؛ در این بین، عجیب نیست که بازارِ سیاه و عرضه کالاهای بی کیفیت و گرانی قیمتها ، مردم، ـ خصوصا اقشار ضعیف اجتماعی ـ را تحت فشار بگذارد .
ظهور اشیاء جدید در رابطه با «بدن» ، بهداشت و سلامتی
«ظهور صندلی در میان مردم به استثنای ادارات دولتی، ابتدا با قوانین بهداشتیِ اماکن عمومی توسط بلدیه، از قهوه خانه ها و پزندگی ها مانند چلو پلوی و آبگوشتی و فرنی پز و امثال آن صورت گرفت؛ چه مردم تا آنزمان در آن اماکن نیز بر روی زمین صرف چای و غذا و مانند آن می کردند و فقط چند قهوه خانه بزرگ باغچه دار بود که در آن نیمکتهای چوبیِ پایه آهنی سه چهار نفره در محل های تابستانیشان گذارده ، بَرِ خیابانی هایشان کنار پیاده رو و لب جوی می نهادند … » (۳۷ ).
به لحاظ فرهنگی آنچه به این تصویر جان می بخشد ، نحوه ی قرار گرفتن در کنارِ همِ بدن ها و صَرف غذا در یک ظرف و آدابی است که خوردن و نوشیدن را در چارچوب فرهنگ سنتی معنا دار می سازد . و جعفر شهری ، تصاویر بسیار زنده و درخشانی از آن ارائه کرده است:
«جلو هر مشتری یا هر چند مشتری، سینی یا مجمعه نهاده غذا در آن برایشان می گذارد، در این عادتِ زیستن به اجماع و گریز از انفراد که اصولاً جای جدای از هم مانند صندلی به دلشان نمی چسبید ، چه اگر در قهوه خانه بود باید دور و نزدیک هم و اگر غذا فروش به هم چنین که باید دوستانه نشسته ، هرچند نفر دستشان در یک ظرف و بادیه برود، در حالی که صندلی آنرا منسوخ و خوی همزیستی و الفت و یگانگی شان را سلب می نمود. در این نمونه که نه تنها نمی توانستند تنها زیسته منفرداً نوشیده صرف غذا بکنند ، بلکه در همان اجتماع چند نفره هم که به گرد یک سینی و کاسه به غذا می نشستند در شروع به آن تا به اطرافیان با بسم الله بسم الله و بفرمائید گفتن تعارف نمی کردند و موقع نوشیدن آب ، تا پارچ و کاسه و لیوانِ دستشان را که می خواستند به دهان ببرند جلو این و آن نگرفته تعارف ننموده (نوش جان) نشوند نیاشامیده گوارایشان نمی آمده ، زمین و دور هم نشستنی که متصل شان نموده ،[حال آنکه] روی مبل و صندلی نشستنی که منفصلشان می کرد » . ( ۳۸ ).
با فرمان ورود میز و صندلی در خوراک پزی ها و قهوه خانه ها ، گرچه به لحاظ هستی شناسی، فضای اجماع و اتصالِ «بدنِ خود و دیگری»، در فرهنگ سنتی برچیده می شود، اما این به معنای ظهور «فردیت» نیست ؛ زیرا انفصالِ حاضر، به فرمان بروکراتیک در برساخته شدنِ نحوه هایی جدید از حضور در قلمرو عمومی انجام گرفته است؛ و هنوز با فردیت طلبی مدرن فاصله دارد. با وجودی که معمولا دلیل این تحول و تغییر را رعایت بهداشت و سلامتی معرفی میکنند، اما شکی نیست که استفاده از میز و صندلی در خوراک خوری ها و قهوه خانه ها، و نیز جدا کردن ظروف غذا (و مسلماً بعدتر، استفاده از قاشق و چنگال) ، در عین حال می توانسته تقلیدی «متمدنانه و شیک» از غرب بوده باشد . و از قضا همین تقلید و الگو برداری، برای بروکراسیِ ایران ـ که به لحاظ سیاسی و اجتماعی، فئودال مآب عمل میکرد ـ ، اقتداری واسطه گرایانه به وجود آورد؛ اقتداری نشأت گرفته از «غیاب فردیت مدرن» که اکنون این جای خالیِ در تصرف بروکراسی جدید، جایگزینِ کنشگری ها و مطالباتِ آن فردیت غایب می شود؛ و در قالب «امریه ها و فرمان» هایی از بالا، پدیدار میگردد : خیابانها را تعریض میکند ، اتوموبیل وارد میکند ، قیم و سرپرست بدن در قلمرو عمومی میشود ، فرمان تغییر پوشاک به سبک مدرن می دهد ، خزینه های حمام ها را برمی دارد ، به تأسیس مدارس برای دختران و پسران در شهرها می پردازد (هرچند که نظام آموزشی را به سلاح فرهنگی خود تبدیل می کند )، به فاحشه خانه ها رسیدگی می کند ؛ بیمارستان میسازد و نهادهای جدید خدماتی تأسیس می کند.
با این همه، بروکراسی جدید هرگز قادر نشد ، تمامی سطوح قلمرو عمومی را به تصاحب خود درآورد. زیرا علارغم ستیزه جویی های رضا شاه با تعزیه های ایام محرم و یا مراسم دینی، قلمرو مذهبی، دور از دسترس تحولات باقی ماند؛ که به دلیل خصلت سنتی اش، همچنان پذیرای آدابِ «اجماع و اتصال» بود. اکنون آدابی که فی المثل در قهوه خانه ها و خوراک پزی ها برچیده شده بود، به تکیه ها ، مساجد و اماکن مقدسه و یا مراسم های مذهبی کوچ میکند. به کلیه مکانها و مراسم مذهبی ای که از قدیم الایام اساساً مبتنی بر «سنت» بوده است؛ یا حتی خانه هایی که پذیرای مراسمی مذهبی است. گرچه بروکراسی، شیوه نشستن به سبک سنت را از صحن عمومی بیرون میراند، اما قادر به تعمیم آن در قلمرو مذهب نمی شود. مساجد و اماکن مقدسه ، خارج از کنترل و نظارت بروکراسی جدید قرار میگیرند و به نوعی ، به سنگر حفاظت از سنت تبدیل میشوند. باری، در مساجد، «بدن»های برادران و خواهران مؤمن بر اساس جنسیت، در فضایی جدا از هم، نشسته بر زمین، در کنار هم بسر می برند : شانه ها و پا ها مماس با یکدیگر؛ به واقع ، در روضه خوانی ها و یا سفره های افطاری، ابوالفضل و یا… ، الگوی تعاملات اجتماعی، به یاری بدن های مماس و نزدیک به هم، از آداب سنتِ دینی گرفته میشود.
ادامه دارد …
منابع :
اسنادی از انجمنهای بلدی ، تجار و اصناف (۱۳۰۰ ـ ۱۳۲۰) / تهیه و تنظیم معاونت خدمات مدیریت و اطلاع رسانی دفتر رئیس جمهمور ؛ تهران : وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ؛ سازمان چاپ و انتشارات، ۱۳۸۰، ص ۷۰۱ ـ ۷۰۲.
اسنادی از انجمنهای بلدی ، تجار و اصناف (۱۳۰۰ ـ ۱۳۲۰) / تهیه و تنظیم معاونت خدمات مدیریت و اطلاع رسانی دفتر رئیس جمهمور ؛ تهران : وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ؛ سازمان چاپ و انتشارات، ۱۳۸۰، ص ۶۹۹ .
شهری ، جعفر؛ تاریخ اجتماعی تهران در قرن سیزدهم، زندگی ، کسب و کار …؛ موسسه خدمات فرهنگی رسا، چاپ دوم ، ۱۳۶۹، ج ۳ ، ص ۴۱ .
شهری ، جعفر؛ تاریخ اجتماعی تهران در قرن سیزدهم، زندگی ، کسب و کار …؛ موسسه خدمات فرهنگی رسا، چاپ دوم ، ۱۳۶۹، ج ۳ ، ص ۴۱.
نویسنده و پژوهشگر علوم انسانی و اجتماعی
پست قبلی