انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

بنگاه های تجاری آقای [آنتوان] بلر

ابراهیم ورده ترجمه منوچهر مرزبانیان

روز ۱۱ اکتبر گذشته، موقع صرف ناهار، آقای “نیکولا سارکوزی” هم، در نیویورک، به حلقه بسیار پول ساز سخنرانان اسم و رسم دار گام نهاد. گویا پیشنهاد ارائه خدماتی از این دست (با پایمزدهائی حدود ۱۰۰ هزار یورو) هم اینک هم پُر و پیمان به دفتر رئیس جمهور پیشین فرانسه سرازیر است. به نوشته مجله اکسپرس (به تاریخ ۳ اکتبر ۲۰۱۲)، «از هنگام عزیمت از کاخ “الیزه” در ماه مه گذشته»، وی «هفتاد فقره» از این قبیل پیشنهادها را دریافت کرده است.

آیا دستیابی به بلند پایه ترین مقامات دولتی چیزی جز منزلگاهی در برنامه ریزی پیشرفت حرفه ای [برخی کسان] نیست تا [درپی آن] ثروت اندوزی شخصی فرجام آنرا رقم زند؟ هرچه هست آقای “سارکوزی” در سال ۲۰۰۸، وقتی آهنگ سر و دست شکستن برای دوره دوم ریاست جمهوری را در سر نداشت با چنین عباراتی بود که در باره آینده خویش می اندیشید: «راستش، در سال ۲۰۱۲، من به ۵۷ سالگی خواهم رسید، و نامزد انتخابات نخواهم شد. وقتی به میلیاردهائی که گیر “کلینتون” می آید می نگرم، من هم می توانم جیب هایم را به راحتی با آنها پرکنم! پنج سال خرج این کار می کنم و بعد هم می روم تا مثل “کلینتون” پول دربیاورم (۱).» رئیس جمهور پیشین آمریکا که هنگام ترک کاخ سفید حول و حوش ۱۱ میلیون دلار قرض بالا آورده بود، در ماه ژانویه ۲۰۰۱ دیگر او را « نویسنده و سخنران کنفرانس ها» می شناختند. یک سال نگذشته، درآمدهای زوج “کلینتون”، به لطف پیش پرداخت کتاب خاطراتش و نرخ سخاوتمندانه کنفرانس هائی که می داد، از ۳۵۸ هزار دلار به ۱۶ میلیون دلار رسید.

در دنیای کوچک رؤسای پیشین کشورها، تغییر شغل “آنتونی بلر”، نخست وزیر پیشین بریتانیا (۲۰۰۷ – ۱۹۹۷)، بی تردید جزو موفق ترین جامه بدل کردن هاست. پیشرفت سیاسی همانقدر برق آسا که بندبازانه وی –که از جناح چپ حزب کارگر آغازید و هنگام جنگ عراق، با نمایش فرمانبرداری از دولت آمریکا به فرجامی رسید که به لقب « سگ کوچولوی دست آموز “جورج بوش”» سرافراز شد– راه را بر آینده ای گشود که در آن، نیات خیر و کسب و کار پر رونق انگار خوب با هم جور در می آیند.

در «نظام درهم بافته “بلر”»، خیر و شر، سخنان زیبا و اصول والا حضوری فراگیر دارند. وی در کتاب خاطرات خود با خوانندگان در میان گذاشته است که مذهب «هماره بیش از سیاست» وی را «بر سر شوق» می آورده (۲). هنوز لختی از ترک مقام نخست وزیری نگذشته، با پاپ “بنوای شانزدهم” دیدار کرد تا وی را از تمایل خود به ترک آئین کلیسای “انگلیکن” و گرویدن به مذهب “کاتولیک” آگاه سازد –لابد فقدان سختگیری و صلابت حکمت الهی در کلیسای انگلیس را نمی پسندیده، که صرفا پدید آمده بود تا اذن طلاقی که “پاپ [کلمان هفتم]” از “هانری هشتم” [۱۴۹۱‌- ۱۵۴۷] دریغ داشت را به آن پادشاه ارزانی دارد. در کهکشان بنیادها و سامانه های خیریه ای که آقای “بلر” پدید آورده، “بنیاد ایمان” «به قصد تشویق احترام و تفاهم میان مذاهب»، در کنار رسالت های دیگری جای گرفته که دغدغه های سیاسی تری دارند، مانند “ابتکار برای زمامداری در آفریقا” که داعی آن است که «کارآمدی حکومت ها را بهبود بخشد». اما هدف همواره همان است: به چشم کشیدن نیکوکاری های مستأجر پیشین ساختمان شماره ۱۰ “داونینگ استریت” از دریچه رسانه ها و تأمین مدام محموله های یورو، دلار یا ارزهای دیگر برای وی.

آقای “بلر” از فعالیت های دیگرش در جستجوی قراردادهای چرب و نرم و اغوای مشتریان درشت، سر و صدای چندانی بلند نمی کند. زیرا در فرصت میان دو گردهمائی به قصد نجات پرندگان یا ترویج ایمان، وی بنگاه هائی را بنیاد نهاده است که در سلوک آنها استغناء و بی غرضی بسیار کمی می توان دید. چنین اند “شرکای تونی بلر”، دفتری به قصد «عرضه رایزنی های راهبردی در باره گرایش های سیاسی و اقتصادی و اصلاح دولت ها با نگرشی تجاری»، و یا شرکت سرمایه داری”Firerush Ventures No 3.”. رهبر پیشین حزب کارگر صلاح اندیشی های خود را به بانک آمریکائی “JP Morgan”، فعال در معاملات بورس، شرکت بیمه “Zurich Financial Services”، دولت کویت، صندوق سرمایه گذاری “شرکه مبادله للتنمیه” ابوظبی نثار می کند و چندین و چند نهاد مالی بین المللی و دولت ها را نیز بی نصیب نمی گذارد؛ اما قلبش بیشتر در گرو خدمت به جرگه سالاران و حکومت های غارتگر خاورمیانه، آفریقا و اتحاد پیشین شوروی است. برآوردها از انباشت گنجینه این دولتمرد، پس از تغییر شغلش میان ۲۰ تا۶۰ میلیون لیره استرلینگ (معادل ۲۴ تا ۷۴ میلیون یورو) در نوسان است.

گاه که آقای “بلر” را سوداگری آزمند توصیف می کنند، «دلش به درد می آید» و آزرده خاطر می گوید: « من ثلث وقتم را وقف فعالیت های نیکوکارانه می کنم یا به زخم پویه صلح در خاور میانه می زنم، آن هم مجانی.» پیش از آنکه بیافزاید که اگر به راستی دلش می خواست می توانست … «پول بسیار بیشتری به چنگ آورد (۳)»

بنیانگذار “نیو لیبر°”، هرگز میدان سیاست را به تمامی ترک نکرد. روز ۲۷ ژوئن ۲۰۰۷ درست همان روزی که به موجب قراری که سال پیش از آن با “گوردن براون” وزیر اقتصادش گذاشته بود، استعفا نامه اش را عرضه کرد تا وی را جانشین خود سازد، نمایندگی نهادهای چهارگانه (ایالات متحده، اتحادیه اروپا، روسیه و سازمان ملل متحد ) در خاورمیانه را بر عهده گرفت. مأموریت وی: همراهی با «پویه صلح میان اسرائیل و فلسطین» و بهیود اوضاع زندگی در سرزمین های اشغالی. او به ندرت قدم در آن خطه گذاشته است و کارنامه وی –که اساسا از تمناهائی به لابه، از این یا آن طرف برای بروز حسن نیتی در نمی گذرد– را به «ناچیز» توصیف کردن حکایت از گشاده دستی در تعبیر دارد.

این مأموریت، با اینهمه چرخ و دنده بنیادین نظامی است که در آن نیکوکاری آخر سر پولساز می نماید. نهاد چهارجانبه آقای “بلر” هرچه در حوزه سیاست و اقتصاد به چیزی بیارزد را در بر می گیرد. از اینرو وی هر آن به هر رهبری که بخواهد دسترسی دارد، از جمله (و به خصوص) به حاکمان مطلق خلیج [فارس] که اهدا کنندگان منابع مالی به سرزمین فلسطین اند. حال بماند دفترنشانی هائی که وی طی ده سالی که در ساختمان شماره ۱۰ خیابان “داونینگ استریت” مقیم بوده برای خویش سرهم کرده، یا بهانه و مجال تماسی که سازمان های غیر انتفاعی بسیاری که ایجاد کرده است برای وی فراهم می آورند. «مارک بلر» بدینسان بر پایه آمیزه ای از گونگونی ها تکیه دارد، تکامل یافته ترین شکل یک کاپیتالیسم دسترسی [به قدرت و ثروت]، که به پول های کلان تبدیل می شود.

مثلا روزنامه “لوموند” (۱۹ سپتامبر۲۰۱۲) گزارش داده بود که چگونه آقای “بلر” در مزایده عمومی فروش شرکت “Xstrata” که صندوق مالی دولتی “قطر هولدینگ” دومین سهامدار آنست مداخله کرده بود تا خرید سهام آن را برای “Glencore”، شرکت غول آسای معاملات مواد اولیه، آسان کند. آقای “Ivan Glassenberg”، مدیر عامل شرکت اخیر به زاری دست به دامان آقای “بلر” شده بود تا «شما را به خدا کاری کنید تا قطر راضی شود». آنگاه، به نوشته “لوموند”، آقای “بلر” «بدون اتلاف وقت» گوشی تلفن را بر داشته و به رفیقش “حامد بن جاسم الثانی”، نخست وزیر امیر نشین صادر کننده گاز و رئیس “قطر هولدینگ” زنگ زده بود: «در پایان این گفتگوی تلفنی، قرار ملاقاتی میان دوطرف معامله در لندن گذاشته شد.» معامله خرید سهام آن شرکت قاعدتا باید در پایان ماه نوامبر به انجام برسد. میزان حق القدم آقای “بلر” ؟ «بیش از یک میلیون لیره استرلینگ [۲۴‌‌/‌۱ میلیون یورو] (…) برای سه ساعت کار.»

خدمات مردی که با این حال هرگز در بخش خصوصی کار نکرده است هم اشتیاق بنگاه هائی را برمی انگیزد که برای قراردادهای نان و آب دار در بازارهای دشوار رس دندان تیز کرده اند و هم صندوق های سوداگر بورس باز، در تکاپوی یافتن سر نخ و راه رخنه (اگر نگوئیم استفاده غیرقانونی از اطلاعات درونی شرکت ها در معاملات). تناقض نمائی مضاعف: این تبدیل نام و آوازه به پول، پرده استتاری بر کار شاق حدود صد «زیردست»ی می کشد که برخی به حلقه نزدیک نخست وزیر تعلق داشته و برخی دیگر از “سیتی” [مرکز سوداگری لندن] و “وال استریت”، یا از دفاتر رایزنی آبرومند به مأموریت آمده اند.

چنین درآمیزی نقش ها [سیاستمداری و سوداگری] همواره هم از ناشیگری ها بری نمی ماند. آقای “بلر” در دوران نخست وزیری خود ضامن «تغییر رفتار» معمر قذافی به سلوک دولتمردی قابل معاشرت شده بود –که موفقیتی که به بار آورد را هم به چشم دیدیم. در پی آن، در نقش تازه میانجی، در مقام مشاور مالی خانواده رهبر لیبی و مشاور بانک “JP Morgan”، با دستمزدی که آنرا به ۲ میلیون لیره استرلینگ در سال تخمین می زنند، بارها در “طرابلس” اقامت گزید. او به تازگی به سوداگری با آقای “نورالدین نظربایف”، که با مشتی آهنین قزاقستان را رهبری می کند هم روی آورده است، که در سال ۲۰۱۱ با افزون بر ۹۵‌% آراء بار دیگر انتخاب شد. آقای “بلر” که ۸ میلیون لیره استرلینگ در سال برای «تربیت دستگاه اداری» و «اصلاح دولت» این جمهوری در حال گذار دریافت می دارد، دستش را روی آتش می گذارد که البته به نیت خیر است! (۴).

وقتی خدمت دولتی به خودی خود نه یک هدف، بلکه وسیله ای پیش پا افتاده در یک طرح گذار حرفه ای، بر چشم انداز ثروت اندوزی آتی به حساب آید، آیا آرمان دموکراتیک اندکی آسیب نمی پذیرد؟ چنانکه “Jack Abramoff”، «لابیگر چیره دست» مخلوع شرح داده، بهترین وسیله به فساد کشاندن دولتمردان به دست بنگاه های اقتصادی آنست که آئینه دورنمای درخشان یک شعل آتی که منبع ثروتی را تضمین کند پیش چشمان ایشان بجنبانید (۵).

آقای “بلر” در سخنرانی تازه ای در باره فضایل نوع دوستی تشریح کرده است که «کار کردن بیرون از محظورات دولتی پربار و انگیزاننده است و بالقوه [به وی] اجازه می دهد که تأثیری بیش از آنچه هنگامی که در سپهر سیاست [بود] برجای بگذارد» (۶).

 

° در سال های دهه ۱۹۸۰ چپ روی های حزب کارگر به انشعاب جناح میانه رو و تشکیل حزب سوسیال دموکرات انجامید. این تجربه و کاهش قدرت سندیکاها در دوران نخست وزیری خانم “مارگاریت تاچر” حزب کارگر را به میانه روی کشانید و مطالبه اشتراکی کردن اقتصاد از اساسنامه آن حزب رخت بربست. با پیروزی حزب در انتخابات سال ۱۹۹۷، “آنتونی بلر” رویکرد جدیدی به اقتصاد و سیاست موسوم به راه سوم با انگ “نیو لیبر” پیش گرفت؛ شیوه ای از سوسیال دموکراسی که با لیبرالیسم سر آشتی دارد. “ریچار گوت” در مقاله خود با عنوان « کناره گیری بی جلال آقای آنتونی بلر» در شماره ماه ژوئن ۲۰۰۷ لوموند دیپلوماتیک بیشتر در این باره گفته است. (م)

IBRAHIM WARDE

* استادیار مدرسه حقوق و دیپلوماسی فلچر (Fletcher)، (مدفورد ماساچوست، ایالات متحده)؛ نویسنده کتاب تبلیغات امپراتوری و جنگ مالی علیه تروریسم، انتشارات Agone- لوموند دیپلوماتیک، مارسی-پاریس، ۲۰۰۷.

پی نوشت ها

۱- مجله Le point، پاریس، ۳ ژوئیه ۲۰۰۸.

۲- تونی بلر (Tony Blair)، یک سفر: زندگی سیاسی من (A journey: My political life)، انتشارات Knopf، نیویورک، ۲۰۱۰، صفحه ۶۵۴.

۳- دیلی تلگراف، لندن، ۳۰ سپتامبر ۲۰۱۱.

۴- دیلی تلگراف، لندن، ۲۲ اکتبر ۲۰۱۱.

۵-Jack Abramoff, Capitol Punishment : The Hard Truth About Washington Corruption From America’s Most Notorious Lobbyist, WND Books, NewYork, 2011.

۶- سامانه اینترنتی “Huffingtonpost.com”، ۱۶ آوریل ۲۰۱۲.

این مقاله در چارچوب همکاری انسان شناسی و فرهنگ و سایت دوستان لوموند دیپلماتیک منتشر می شود و در نوامبر ۲۰۱۲ در فرانسه به انتشار رسیده است.