انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

بررسی نمایشنامه «مکبث» شکسپیر با الگوی «سفر قهرمان» جوزف کمپبل

جوزف کمپبل در کتاب های خود مانند قهرمان هزار چهره و قدرت اسطوره به ترکیباتی اشاره میکند که با بررسی تطبیقی اسطوره ها در فرهنگ های مختلف به وجود آنها پی برده بود. نظریه «سفر قهرمان» او ساختاری کلی برای سفر ظاهری و باطنی متحول کننده قهرمانان در همه ادوار و اقوام مختلف -که به زعم کمپبل دارای وجوه یکسانی هستند،- فراهم می آورد. سفری که قهرمان در طی آن مراحل عزیمت، تشرف و بازگشت را می پیماید.

 

بررسی نمایشنامه «مکبث» شکسپیر با الگوی «سفر قهرمان» جوزف کمپبل

میلاد حسن نیا[*]

چکیده

جوزف کمپبل در کتاب های خود مانند قهرمان هزار چهره و قدرت اسطوره به ترکیباتی اشاره میکند که با بررسی تطبیقی اسطوره ها در فرهنگ های مختلف به وجود آنها پی برده بود. نظریه «سفر قهرمان» او ساختاری کلی برای سفر ظاهری و باطنی متحول کننده قهرمانان در همه ادوار و اقوام مختلف -که به زعم کمپبل دارای وجوه یکسانی هستند،- فراهم می آورد. سفری که قهرمان در طی آن مراحل عزیمت، تشرف و بازگشت را می پیماید.

در این نوشتار سعی بر آن است که به بررسی سفر یک ضد قهرمان به نام «مکبث» که در نمایشنامه ای از شکسپیر به روایت درآمده است با نگاهی به الگوی سفر قهرمان کمپبل پرداخته شود. البته شایان ذکر است این بررسی با توجه به اصلاحاتی که «کریستوفر وگلر» در کتاب «سفر نویسنده» نسبت به مراحل سفر قهرمان کمپبل مبادرت ورزیده، انجام می گیرد.

ابتدا خلاصه ای از نمایشنامه «مکبث» ارائه می گردد و سپس به بررسی مراحل سفر قهرمان و همچنین کهن الگوهای موجود در این نمایشنامه پرداخته میشود.

واژگان کلیدی

جوزف کمپبل – قهرمان – مکبث – کهن الگو

مقدمه
جوزف کمپبل که تحت تاثیر یونگ و نظریه ناخودآگاه جمعی او قرار گرفته بود با استفاده از دانش و آگاهی که با مطالعه اسطوره های ملل گوناگون و بررسی تطبیقی آنها کسب کرده بود، نظریه «تک اسطوره» خود را شکل داد. بر اساس نظریه تک اسطوره کمپبل، همه اسطوره ها از اشکال واحد کهن الگوهایی پیروی می کنند که در هر زمان و مکانی در قالبی خاص نمود می یابند. از دیدگاه او بن مایه اصلی اسطوره ها در طول تاریخ تا زمان معاصر همواره یکسان بوده است. تمام اسطوره های جهان در اصل، داستان واحدی را بیان می کنند و تعدد داستانها به علت ویرایشهای گوناگون از داستان است. بنا بر این نظریه، یک داستان بزرگ ، یک قهرمان اصلی و دیگر عناصر مرتبط با این داستان در تمام تاریخ بشری در حال تکرار است. داستان تنها در هر دوره‌ای با توجه به شرایط زمانی و مکانی خاص خود دستخوش تغییراتی سطحی می‌گردد و بازیگران و شخصیتهای خود را عوض می‌کند. (کنگرانی، ۱۳۸۸)

قهرمان یکی از قدیمی‌ترین کهن‌الگوهایی است که همواره محور اصلی مباحث اسطوره‌ای بوده است و سایر کهن ‌الگوها نظیر استاد، منادی و… در ارتباط با قهرمان معنای خود را به دست می آورند. « « Heroیا قهرمان واژه‌ای یونانی از ریشه‌ای به معنای محافظت‌کردن و خدمت‌کردن است. قهرمان یعنی کسی که آماده است نیازهای خود را فدای دیگران کند. بنابراین مفهوم قهرمان در ارتباط با مفهوم ایثار و فداکاری است. (ووگلر، ۱۳۸۷: ۵۹)

ترتیب اعمال قهرمان الگوی ثابتی را دنبال می‌کند که در تمامی داستانهای جهان در دوره‌های مختلف قابل شناسایی است. می توان اینگونه پنداشت که یک قهرمان اسطوره‌ای کهن‌الگویی وجود دارد که زندگی او در سرزمینهای گوناگون توسط اقشار مختلفی از مردم نسخه‌برداری شده است. )کمپبل، ۱۳۸۰: ۲۰۶(

کمپبل سه مرحله برای سیر تحول و سفر تک اسطوره قهرمان در نظر میگیرد که عبارت اند از: جدایی (عزیمت)، تشرف و بازگشت؛ و آن را هسته اسطوره یگانه می نامد. و در شرح آن می نویسد:

«یک قهرمان از زندگی روزمره دست می کشد و سفری مخاطره آمیز به حیطه شگفتی های ماوراء الطبیعه را آغاز می کند: با نیروهای شگفت در آن جا روبه رو می شود و به پیروزی قطعی دست می یابد. هنگام بازگشت از این سفر پررمز و راز، قهرمان نیروی آن را دارد که به یارانش برکت و فضل نازل کند» (همان:۴۰)

در این نوشتار سعی بر آن است که ضد قهرمان یکی از مشهورترین نمایشنامه های شکسپیر یعنی «مکبث» را با توجه به دوازده مرحله ای که کریستوفر وگلر از مراحل سفر قهرمان کمپبل استخراج نموده، مورد تجزیه و تحلیل قرار داده شود و بررسی شود که آیا یک ضد قهرمان مانند «مکبث» نیز می تواند در این الگو جای گیرد و یا اینکه این ضد قهرمان میتواند تمامی این مراحل را پشت سر بگذارد؟

برای این منظور ابتدا خلاصه ای از نمایشنامه «مکبث» اثر شکسپیر ارائه میگردد و سپس به مقایسه روند سیر و تحول مکبث -ضد قهرمان- در درام شکسپیر با الگوی «سفر قهرمان» کمپبل و همچنین در بخش بعدی به شناسایی کهن الگوهای موجود در این نمایشنامه پرداخته میشود.

خلاصه ای از نمایشنامه
تراژدی مکبث شرح زندگی پر حادثه سرداری دلیر و لایق به نام مکبث است. دانکن، پادشاه شریف و مهربان اسکاتلند، او را از میان هواخواهان خود برمی‌کشد و به وی لقب و منصب می‌بخشد اما مکبث بر اثر تلقین جادوگران و وسوسه نفس و به اغوای زن جاه‌طلب خویش در شبی که پادشاه مهمان اوست او را در خواب به قتل می‌رساند و با این کشتن جهنمی برای خویش به‌وجود می‌آورد. مکبث از آن پس گرفتار عذاب وجدان می‌شود چندانکه هر آهنگی و هر در کوفتنی او را هراسان می‌کند.

سردار مکبث Macbeth و سردار بنکو Banquo پس از شکست سپاهیان نروژی و در راه بازگشت به اسکاتلند با جادوگران و ساحران روبرو می‌شوند که از آینده خبر می‌دهند و در حالیکه امیر کودور Cawdor زنده‌است او را سپهسالار کودور می‌خوانند و به او می‌گویند که شاه خواهد شد. ساحران در پاسخ سؤال بنکو می‌گویند که: فرزندان تو به پادشاهی می‌رسند. دو سردار غرق در تعجب و شگفتی از ساحران جدا می‌شوند. مکبث در راه بازگشت توسط پیک دانکن Duncan پادشاه اسکاتلند با خبر می‌شود که امیر کودور به جرم عدم لیاقت به اعدام محکوم شده و ولایت کودور نصیب او شده‌است و این پیام تکان دهنده درستی پیشگوئی ساحران را بر او ثابت می‌کند. دانکن برای تقدیر از سردار پیروز(مکبث)، به قصر او وارد می‌شود تا شب را نیز در کاخ او سر کند. غافل از آنکه مکبث با وسوسه‌ای همسرش لیدی مکبث فرجامین شب زندگی او را تدارک دیده‌اند. دانکن در خوابگاه به قتل می‌رسد و دستان مکبث و روان لیدی مکبث به خون ولی نعمتشان که به فروتنی و تواضع مشهور است آلوده می‌شود اما این پایان ماجرا نیست و مکبث برای آنکه پیشگوئی ساحران محقق نشود قاتلینی برای کشتن فرزندان بنکو مأمور می‌کند. بنکو که بو برده‌است فرزندش فلیانس Fleance ممکن است کشته شود او را فراری می‌دهد ولی خود بدست همان قاتلین کشته می‌شود. ملکم Malcom فرزند دانکن نیز می‌گریزد تا مبادا به قتل برسد و این اقدام بر خشم و میزان خونخواری مکبث می‌افزاید. هدف بعدی مکداف Macduff سالار فایف Fiffe است که او نیز از اسکاتلند فرار کرده، به جمع مخالفان مکبث پیوسته‌است، اما مکبث کاخ مکداف را به آتش می‌کشد و زن و فرزاندان سالار فایف را با قساوت به دیار مرگ روانه می‌کند. اکنون مکبث و لیدی مکبث را چاپلوسان و بزدلان دوره کرده‌اند و هر آنکس که اندکی شجاعت و غیرت دارد دو راه پیش رو دارد: گریختن از اسکاتلند یا پذیرش مرگ. پس جوّ هولناکی بر اسکاتلند حاکم شده و حتی مردان بزرگ نیز غالباً از ترس جان به جنگل پناه می‌برند. لیدی مکبث که در آرزوی رسیدن به تاج و تخت گرفتار جنون شده و دستان آلوده اش را می‌شوید تا خون ریخته دانکن و دیگران را از آن بزداید اما هر بار بیش از پیش گرفتار عذاب وجدان شده و در سرسرای کاخ راه می‌رود و افشای راز می‌کند و ندیمه و دیگران بر خود می‌لرزند که چگونه بانو مکبث و مکبث دستشان را به خون دیگران آلوده کرده‌اند. پس نه مکبث و نه همسرش شادمان نیستند و از این رو مکبث به ساحران متوسل می‌شود تا از آنها بشنود که آینده چگونه خواهد بود. ساحران در بار دوم دیدار، او را امیدوار می‌کنند که حکومتش و جانش پا برجاست و مادامی که جنگل بیرنام به حرکت در نیاید و تا زمانی که فردی از مادر زائیده نشده باشد که او را به قتل برساند نباید نگران باشد. اما در این اثناء مخالفان مکبث به سرکردگی مکداف دردمند و ملکم در صدد حمله به اسکاتلند هستند و لیدی مکبث نیز در اوج جنون بسر می‌برد و سرانجام جان می‌سپارد. سربازان تحت امر فرماندهان مخالف مکبث درختان جنگل بیرنام را قطع کرده و با استتار خود در پس آنها بسوی مقر حکومت مکبث حمله می‌برند و او حرکت جنگل بیرنام را زنگ خطر تحقق پیشگوئی ساحران به حساب می‌آورد اما هنوز امیدوار است که زنده بماند اما هنگامی که از زبان مکداف می‌شنود که او از مادر زاده نشده بلکه با جراحی شکم مادر، وی را بدنیا آورده‌اند مرگ را پیش روی خود می‌بیند و چنین نیز می‌شود: مکداف، مکبث جنایتکار را می‌کشد و سپاهیان وارد کاخ شده و ملکم را به عنوان شاه اسکاتلند بر می‌گزینند.[†]

مراحل سفر قهرمان
تمامی داستان ها دارای مولفه های ساختاری یا مراحل مشترکی هستند که در تمام اسطوره ها، قصه های پریان، رویا ها و فیلمهای سراسر جهان یافت می شوند. «سفر قهرمان» از این دوازده مرحله تشکیل شده است. شاید لازم به ذکر نباشد که افسانه ها و اغلب داستان ها و روایات اسطوره ای معاصر به صورت آگاهانه به قصد تبعیت از مراحل «سفر قهرمان» نوشته نشده اند و جوزف کمپبل بعد از مطالعه قرنها سنت داستان گویی موفق به طرح ریزی نظریه «سفر قهرمان» شد، این نمادها و الگو ها در فرآیند داستان گویی به نحوی نیمه هوشیار شکل می گیرند، در نتیجه «سفر قهرمان» مدلی انعطاف پذیر و قابل انطباق است و می تواند اشکال و زنجیره های بی نهایت متنوعی از مراحل را در خود جای دهد. به عبارت دیگر بسته به نیاز های هر داستان می توان مراحل سفر را حذف یا تکرار یا جا به جا کرد. (ویتیلا، ۱۳۹۰: ۹-۶)

دنیای عادی
دنیای عادی این قدرت را به ما میدهد تا قهرمان را بشناسیم و قبل از شروع سفر با وی همذات پنداری کنیم. دنیای عادی این فرصت را به ما میدهد تا با تمایلات، گرایشها و دغدغه های قهرمان آشنا شویم و در عین حال خصایص و نقایص منحصر به فردی را نشان می دهد که از او شخصیتی ملموس وباور پذیر می سازد. ممکن است مسائل درونی و بیرونی قهرمان مشخص شود، هرچند این مسائل می تواند بسته به مقتضیات سفر تغییر کند. (همان: ۱۱)

شکسپیر دنیای عادی شخصیت قهرمان درام خود را در مجلس دوم از پرده یکم به تصویر می کشد، صحنه ای که حتی خود مکبث در آن حضور ندارد اما سرهنگ زخمی و راس گزارش جنگاوری، دلاوری، فداکاری و لیاقت مکبث فرمانده سپاه اسکاتلند در نبرد با سپاهیان نروژی را به حضور دانکن پادشاه اسکاتلند می رسانند. مخاطب در این صحنه ابتدایی از نمایشنامه درکی نسبی از شخصیتی به نام مکبث پیدا می کند، فرمانده ای کار آزموده و دلیر که حاضر است برای پادشاه و سرزمین دست به هرگونه جانفشانی بزند، آن چنان که خود مکبث در مجلس چهارم همین پرده خطاب به پادشاه می گوید:

«بالاترین پاداش مرا همین وظیفه خدمت است و دولت خواهی که بر گردن دارم. آنچه بر شهریار است پذیرش خدمتگزاری های ماست. » (شکسپیر، ۱۳۹۱: ۲۷)

حال مخاطب باید در انتظار بماند تا بداند که آیا مکبث با ورود به دنیای ویژه این خصائل نیکو را حفظ می کند؟

دعوت به ماجرا
دعوت به ماجرا با بر هم زدن آرامش دنیای عادی قهرمان، داستان را رو به جلو می راند و چالش یا جستجویی را پیش می کشد که باید بر عهده گرفته شود. دعوت به ماجرا دنیای عادی را از تعادل خارج می کند، این دعوت اغلب توسط کهن الگوی «منادی» ابلاغ می شود و شکل های مختلفی به خود می گیرد. قهرمان ممکن است به یک رشته دعوت های متوالی نیاز داشته باشد تا سر انجام بفهمد چاره ای جز پذیرش دعوت ندارد. (ویتیلا، ۱۳۹۰: ۱۱)

درمجلس سوم از پرده یکم خواهران جادو –کهن الگوهای منادی- آرامش دنیای عادی مکبث را بر هم میزنند و او را به ماجرایی چالش برانگیز فرا می خوانند. مکبث و بنکو که شادمان از صحنه کارزار با سپاهیان نروژ که به برتری سپاه اسکاتلند انجامیده بود بر می گشتند از طریق پیشگویی های سه خواهر جادو آگاه می گردند که فرزندان بنکو پادشاه و خود مکبث سپهسالار گلامز، کودور و در نهایت پادشاه می گردد.

امتناع از پذیرش دعوت
قهرمان به دلیل ترس ها و دلواپسی هایی که به واسطه دعوت به ماجرا در وجودش شکل می گیرد از پذیرش سفر سر باز می زند. قهرمان تمایلی به تغییر ندارد و بهشت امن دنیای عادی را ترجیح می دهد. امتناع از پذیرش دعوت مرحله ای اساسی است که خطرات پیش رو را در صورت قبول دعوت بیان می کند. بدون وجود خطر یا احتمال شکست، نمی توان مخاطب را ترغیب به همراه شدن در سفر قهرمان کرد. (همان: ۱۱)

در ادامه مجلس سوم از پرده یکم که مکبث به وسیله راس و آنگوس از صحت بخشی از پیشگویی های سه خواهر جادو مطلع می شود، در اندیشه هایش بر ترسی که بر او مستولی شده است، اذعان می دارد و از ورود به این ماجرا خود را باز میدارد.

« … چرا دل به وسوسه ای می سپارم که خیال هول انگیزش موی بر اندام ام راست می کند … چنان چارستون تن ام را می لرزاند که دست به کار شدن را همچون خیالی نقش بر آب می کند. … بخت اگر خواهد مرا پادشاهی دهد، مرا بی کوشش من تاج بر سر تواند نهاد.» (شکسپیر، ۱۳۹۱: ۲۶)

ملاقات با استاد
قهرمان با یک استاد ملاقات می کند تا برای غلبه بر ترسهای اولیه خود که مانع از ورود قهرمان به دنیای ویژه هست به قوت قلب، بصیرت، اندرز، آموزش یا مواهبی جادویی دست یابد. استاد ممکن است یک آدم واقعی باشد یا چیزی مثل یک نقشه یا دفتر یا رمز نوشته. (ویتیلا، ۱۳۹۰: ۱۱)

مکبث ماجرای دیدارش با خواهران جادو و پیشگویی آنها را با همسرش –لیدی مکبث- در میان می گذارد، لیدی مکبث که نقش کهن الگوی استاد را ایفا می کند به مکبث کمک می کند تا ترس هایش را پشت سر بگذارد و برای ورود به دنیای ویژه مجاب گردد.

« کجا شد آن ردای امیدی که خود را در آن پیچیده بودی؟ … تو را چه بیمی ست از آن که در کردار و دل به دریا زدن همان باشی که در آرزو کردن؟ » (شکسپیر، ۱۳۹۱: ۳۵)

عبور از آستانه
عبور از آستانه به این معناست که قهرمان سرانجام خود را متعهد به سفر کرده است. او اکنون آماده عبور از درگاهی است که دنیای عادی را از دنیای ویژه جدا می کند. ممکن است عبور از آستانه به چیزی بیش از پذیرش ترس های خود، یک نقشه، یا اردنگی جانانه ای از طرف استاد نیاز داشته باشد. این احتمال هم وجود دارد که قهرمان به واسطه نیروهای درونی مجبور به قبول دنیای ویژه خود شود. (ویتیلا، ۱۳۹۰: ۱۲)

مکبث به واسطه نیروی درونی خود –قدرت طلبی- و با تحریک و راهنمایی استاد خود –لیدی مکبث- سرانجام بر ترس هایش غلبه می کند و حاضر به ورود به دنیای ویژه می شود.

«من آماده ام و اندام به اندام ام را همچون زه کمان از پی این کار گران می کشم …»(شکسپیر، ۱۳۹۱: ۳۶)

« می روم و می کنم. صدای زنگ مرا می خواند. اما تو ای دانکن، بدان گوش مدار که این صدای آن ناقوس عزایی ست که تو را به بهشت میخواند یا به دوزخ! » (شکسپیر، ۱۳۹۱: ۴۱)

آزمون ها، متحدان، دشمنان
قهرمان بعد از عبور از آستانه با آزمون ها، متحدان و دشمنان رو به رو می شود و قوانین دنیای ویژه را فرا می گیرد. قهرمان می خواهد بداند به چه کسی می تواند اعتماد کند. متحدان او شناخته می شوند و ممکن است یک وردست هم به قهرمان ملحق شود یا گروه کاملی از قهرمانان شکل گیرد. قهرمان با دشمنان نیز رو به رو می شود. این ورود به دنیای ویژه تعهد قهرمان را نیز به سفر ارزیابی می کند و این سوال را مطرح می کند که آیا قهرمان قادر است به پیروزی برسد. (ویتیلا، ۱۳۹۰: ۱۲)

مکبث در ابتدای این سفر و ورود به دنیای ویژه متحدی نخواهد داشت به جز همان استاد خود یعنی لیدی مکبث، در مقابل شاید تمام اسکاتلند در برابر این عمل شوم در مقام دشمن او قرار بگیرند، پادشاه دانکن و سپاهیانش. اما با کمک نقشه طرح ریزی شده استاد، مهمترین دشمنان او به دو نگهبان پادشاه –نگهبانان آستانه- تقلیل پیدا می کند و همان ها آزمون پیش از آزمون بزرگ هستند.

راهیابی به ژرفترین غار
قهرمان باید مقدمات لازم را برای راهیابی به ژرفترین غار، که او را به نقطه عطف سفر یا آزمون بزرگ می رساند، تدارک ببیند. ممکن است نقشه ها مرور و حمله ها برنامه ریزی شوند، یک گشت اکتشافی صورت گیرد و احتمالا از نیروهای دشمن کاسته شود، تا قهرمان بتواند با بزرگترین ترس خود یا خطر اصلی که در دنیای ویژه کمین کرده رو به رو شود. (همان: ۱۳)

نقشه و برنامه قتل پادشاه به صورت حساب شده ای توسط لیدی مکبث طرح ریزی می شود، انجام بخشی از آن نیز بر عهده خود اوست و در این میان مهمترین و شاید تنها وظیفه مکبث حضور در مرحله آزمون بزرگ و با موفقیت گذراندن آن باشد.

« چون دانکن به خواب رود … با دو پرده دار اش چنان شراب خواری و نوشانوشی به راه اندازم که هوش، این پاسدار مغز، در سرشان بخار شود … آن گاه که تن شراب آکندشان مرده وار در خوابی خوکانه فرو رود، من و تو با آن دانکن بی نگهبان چه نتوانیم کرد؟ و بر آن افسران … چه تهمت ها که نتوانیم نهاد؟ … » (شکسپیر، ۱۳۹۱: ۳۶)

آزمون بزرگ
قهرمان درگیر آزمون بزرگ می شود، یعنی همان بحران اصلی مرگ و زندگی که طی آن با بزرگترین ترس خود رو به رو می شود، به جنگ دشوار ترین چالش خود می رود و مخاطب با دلهره از خود می پرسد آیا قهرمان جان سالم به در خواهد برد. آزمون بزرگ مرحله مرکزی و بنیادی سفر است. ممکن است قهرمان از قدرت کافی برای موفقیت در مرحله آزمون بزرگ برخودار باشد اما در نیمه دوم سفر مجبور باشد با نیروهای قوی تری رو به رو شود. (ویتیلا، ۱۳۹۰: ۱۳)

شکسپیر در درام مکبث به گونه ای متفاوت از بسیاری دیگر داستان ها و روایت ها کمترین تاکید را بر مرحله آزمون بزرگ قرار می دهد، گویی که برای شکسپیر مرحله بازگشت قهرمان از دنیای ویژه بیش از مراحل عزیمت و تشرف او به دنیای ویژه دارای اهمیت است. شکسپیر به طور تقریبی دو پرده از این نمایشنامه را به مراحل عزیمت و تشرف و سه پرده دیگر از این درام پنج پرده ای را به بازگشت قهرمان اختصاص می دهد. شکسپیر برای شرح مرحله آزمون بزرگ تنها به گفتگویی مختصر میان مکبث و لیدی مکبث در مجلس دوم از پرده دوم اکتفا می کند:

«لیدی مکبث: … شوهر ام

مکبث: کار را تمام کردم … صدایی نشنیدی؟ … » (شکسپیر، ۱۳۹۱: ۴۲)

پاداش
قهرمان از مرگ جان به در می برد، بر بزرگترین ترس خود چیره می شود، اژدها را می کشد یا بحران عاطفی را تاب می آورد، و حالا به پاداشی دست می یابد که به دنبال آن بوده است. پاداش قهرمان اشکال مختلفی دارد: شمشیر جادویی، اکسیر، آگاهی یا بصیرت بیشتر، آشتی با معشوق. فرقی نمی کند این گنج چه باشد، به هر حال قهرمان این حق را پیدا کرده که جشن بگیرد. این جشن نه تنها به قهرمان امکان تجدید قوا می دهد، بلکه به مخاطب نیز فرصت می دهد تا قبل از اینکه سفر را با قهرمان از سر گیرد و تا نقطه اوج و حل و فصل کشمکش پیش رود، نفسی تازه کند. ممکن است قهرمان پاداش را آشکارا تصاحب کند، یا شاید هم چاره ای جز دزدیدن آن نداشته باشد. ممکن است قهرمان این اکسیر ربایی را برای خود توجیه کند و بگوید که تاوان آن را تا این لحظه با آزمون ها و آزمایش ها داده است. ولی باید با عواقب این سرقت رو به رو شود، زیرا نیروهای «سایه» برای باز پس گیری اکسیر، که نباید وارد دنیای عادی شود، به تعقیب او می شتابند. (ویتیلا، ۱۳۹۰: ۱۳)

پاداش مکبث همان چیزی است که به دنبالش بود، قدرت و پادشاهی. شکسپیر بر این مرحله نیز مانند مرحله پیشین تاکید چندانی نمی کند و مراسم تاج گذاری مکبث را به نمایش نمی گذارد و تنها به گفت و گویی میان راس و مکداف بسنده می کند:

« راس: پس پادشاهی چه کسی را جز مکبث تواند بود؟

مکداف: هم اکنون او را به پادشاهی برداشتند و او به اسکن رفته است تا ردای شاهی بپوشد. » (شکسپیر، ۱۳۹۱: ۵۳)

درام مکبث هر چه سریعتر به سمت مرحله بازگشت پیش می رود تا مشخص کند که مکبث چگونه در مواجهه با عواقب این اکسیر ربایی یعنی به دست آوردن پادشاهی نا به حق قرار می گیرد.

راه بازگشت
قهرمان باید سرانجام برای کامل کردن سفر دوباره متعهد شود و «راه بازگشت» به دنیای عادی را در پیش بگیرد. موفقیت قهرمان در دنیای ویژه، چه بسا بازگشت را دشوار کند. عملی که آغازگر راه بازگشت است، مثل هر نقطه عطف قدرتمندی، می تواند مسیر داستان را تغییر دهد. (ویتیلا، ۱۳۹۰: ۱۴)

مکبث راه بازگشت از دنیای ویژه به دنیای عادی را با طرح ریزی نقشه قتل بنکو و پسرش در سه مجلس اول از پرده سوم آغاز می کند. زیرا بنکو شاهد پیشگویی پادشاهی مکبث به وسیله خواهران جادو بود و از آن مهمتر خواهران جادو پیشگویی کرده بودند که دودمان بنکو و نه مکبث پادشاهی خواهند نمود. مکبث ترس و هراس خویش از بنکو را مانع بازگشتش به دنیای امن و آرام عادی می دید، به همین دلیل به دوتن از قاتلان –متحدان مکبث- فرمان می دهد تا بنکو و پسرش را به صورت مخفیانه از میان بردارند. قاتلان بنکو را به قتل می رسانند اما پسرش فلیانس می گریزد.

دومین گام در راه بازگشت از میان برداشتن مکداف بود که به پیشگویی خواهران جادو مانعی دیگر بر سر راه بازگشت مکبث به دنیای عادی به حساب می آمد. مکداف که خود به انگلستان گریخته بود، قاتلان به دستور مکبث در مجلس دوم از پرده چهارم به کوشک او شبیخون می زنند و همسر و فرزندانش را به قتل می رسانند. و این همان نقطه عطف قدرتمند در راه بازگشت به دنیای عادی است که مسیر سفر مکبث را تغییر می دهد، مکداف با کینه ای که از مکبث به دل گرفت به کشتن او سوگند می خورد و در نهایت هم اوست که مکبث را به قتل می رساند.

تجدید حیات
در این مرحله، قهرمان تجدید حیات می یابد، که خطرناک ترین رویارویی او با مرگ است. این آزمون نهایی مرگ و زندگی نشان می دهد که قهرمان هر آنچه را به دنیای عادی آورده نزد خود حفظ کرده است و می تواند آن را به کار بگیرد. تجدید حیات می تواند یک آزمون بزرگ جسمی باشد، یا نبرد نهایی میان قهرمان و سایه. این نبرد به خاطر چیزی به مراتب مهمتر از زندگی قهرمان است. ممکن است زندگی دیگران یا تمام جهان در خطر باشد و قهرمان حالا باید ثابت کند که به مقام قهرمانی نایل شده و حاضر است خود را با طیب خاطر برای نجات دنیای عادی قربانی کند. (همان:۱۴)

پرده پنجم آزمون نهایی مرگ و زندگی برای مکبث است، که همانا نبرد با سپاهیان انگلستان به فرماندهی ملکم شاه بر حق سرزمین اسکاتلند می باشد. مکبث با پیروزی در این آزمون می توانست آخرین و مهمترین مانع اش را برای بازگشت به دنیای عادی از پیش رو بردارد و تجدید حیات یابد، اما مکبث به دلیل ویژگی های ضد قهرمانانه ای که در شخصیتش بود همان قدرت طلبی و خون خواری، نتوانست مانند یک قهرمان از این مرحله عبور کند. برای او ارزش های والا ملاک آغاز این سفر و ورود به دنیای ویژه نبود و تنها در پی ارضای امیال شخصی خود بود و در نتیجه این مرحله از سفر آخرین مرحله ای بود که مکبث توانست به آن ورود کند اما خروج نه!

 

 

 

بازگشت با اکسیر
بازگشت با اکسیر پاداش نهایی «سفر قهرمان» است. قهرمان تجدید حیات یافته و تطهیر شده و این حق را به می یابد که دوباره به دنیای عادی بازگردد. قهرمان واقعی با یک اکسیر بر می گردد تا آن را با دیگران قسمت کند یا به مصیبت های سرزمین خود پایان دهد. (همان:۱۴)

مکبث نتوانست به آخرین حلقه از زنجیره سفرش سیر کند و یک پایان تراژیک برای او و داستان زندگی اش رقم خورد، این پایان تراژیک به مخاطب آگاهی بیشتری از خود و دنیایش اعطا می کند و این به راستی همان اکسیر سفر است. مکبث با سرگذشت عبرت آموز خود برای مخاطب افزایش آگاهی و تجربه زیستن در این دنیا را به ارمغان آورد هرچند که خود نتوانست به نیکی این سفر و تجربه را به سرانجام برساند.

کهن الگوها: نقش هایی که شخصیت ها بازی می کنند
کهن الگوها معرف کارکرد یا نقشی هستند که شخصیت ها در یک داستان ایفا می کنند. کهن الگو را نقابی می توان در نظر گرفت که یک شخصیت در صحنه ای خاص به چهره می زند. ممکن است یک شخصیت به طور کلی نقش استاد را در قصه ایفا کند و همان تک نقاب را در بخش اعظم سفر به چهره بزند. اما همان گونه که ما در زندگی خود نقش های بسیاری بازی می کنیم و حتی نقاب خود را در طول یک روز عوض می کنیم، شخصیت های داستان هم این توانایی را دارند که هر یک از نقاب های کهن الگویی را بسته به نیاز های داستان بر چهره خود بگذارند. (همان:۱۷)

قهرمان
«خدمت کردن و ایثار کردن»: قهرمان شخصیت اصلی ما و هدف عمده او جدا شدن از دنیای عادی و قربانی کردن خود در راه خدمت به سفری است که در پیش دارد. سفر قهرمان ممکن است چالشی شخصی باشد: برنده شدن در یک رقابت، التیام بخشیدن به یک زخم، یافتن عشق. گاه نیز قهرمان باید به این دلیل که زندگی دیگران یا حتی سرنوشت جهان در خطر است، دعوت به ماجرا را لبیک گوید. چون ما سفر را از دریچه چشم قهرمان تجربه می کنیم باید قادر باشیم تا حدی با وی ارتباط برقرار نماییم. انگیزه های قهرمان باید جهان شمول و همگانی باشند: یافتن عشق، موفق شدن، تصحیح کردن یک خطا، جستجوی عدالت و… . لزومی ندارد قهرمان خوب مطلق باشد. برخی از دوست داشتنی قهرمانان ما در واقع ضد قهرمانان و یاغی ها و قهرمانان تکرو و تنها هستند، یعنی کسانی که با قوانین خود زندگی می کنند و پیوسته در برابر نظام می ایستند. (همان:۱۸-۱۷)

مکبث شخصیت قهرمان در نمایشنامه شکسپیر است. اوست که بنا بر هدفی شخصی یعنی رسیدن به پادشاهی اسکاتلند و با انگیزه ای جهان شمول همان قدرت طلبی که ممکن است در وجود همه ابنای بشر نهفته باشد پای در این سفر هول انگیز می نهد و برای رسیدن به هدف حاضر می شود پای بر زندگی خود و تمامی ارزش هایی که پیش از ورود به دنیای ویژه آنها را پاس می داشت، بگذارد. مکبث به هیچ عنوان قهرمانی دوست داشتنی نیست و بلکه بهتر است بگوییم یک ضد قهرمان است، اما هم او باز می تواند احساساتی نظیر ترحم و حتی همذات پنداری را در مخاطب برانگیزد. مکبث در طی این سفر دگرگون می شود او که در ابتدا به دلیل ترس ها و ارزش های دنیای عادی اش حاضر به ورود به دنیای ویژه نبود و به تحریک و ترغیب استادش –لیدی مکبث- پای در این سفر نهاد در طی مراحل این سفر به صورت تمام عیار به موجودی خون خوار بدل گشت که حتی لیدی مکبث از شر جنایات او به هراس افتاد و خودکشی لیدی نیز نتوانست تاثیری بر این سنگدلی شکل یافته او نهد.

استاد
«راهنمایی کردن»: استاد، به عنوان کهن الگویی اساسی، به قهرمان انگیزه، بصیرت و آموزش می دهد تا بر تردید ها و ترس های خود غلبه کند و آماده سفر شود. (همان:۱۸)

لیدی مکبث در این نمایشنامه نقاب کهن الگوی استاد را بر چهره دارد و نقش او ایجاد انگیزه در مکبث است، او را آموزش می دهد و حمایت میکند که بر ترس هایش فائق آید.

« … از نهاد تو بیم دارم … تو خواهان بزرگی هستی و از بلند پروازی نیز بهره وری، اما نه از آن شرارتی که همراه آن می باید. … آن ترسی که تو را از کار باز می دارد و بر میل ات چیرگی دارد می باید از میان برود. بشتاب و این جا بیا، تا شور و شر خویش را در گوش تو ریزم و با جسارت زبانم گوشمال دهم هر آن چیزی را که تو را از آن حلقه زرین دور می دارد … » (شکسپیر، ۱۳۹۱: ۳۰)

لیدی مکبث که به عنوان استاد و متحد همراه مکبث می باشد، حتی بعد از عبور از آستانه و در سایر مراحل مانند آزمون بزرگ و راه بازگشت راهنمایی ها و کمک های خود را به مکبث عرضه میدارد:

«برو آبی بیاب و این شاهد ناپاک را از دستان ات بشوی. این خنجرها را چرا از آنجا آوردی؟ این ها باید آنجا باشند. آن ها را ببر و خادمان خفته را به خون بیالای.» (همان: ۴۴)

نگهبان آستانه
«آزمودن»: نگهبانان آستانه از دنیای ویژه و راز های آن در برابر قهرمان حفاظت می کنند و آزمون های اساسی را برای اثبات تعهد و ارزش قهرمان فراهم می کنند. نگهبان آستانه می تواند یک شخص یا یک در قفل شده یا یک حیوان یا یکی از نیروهای طبیعی مثل طوفان باشد. (ویتیلا، ۱۳۹۰: ۱۸)

نگهبانان آستانه در این نمایشنامه دو نگهبان محافظ پادشاه هستند که تنها موانع برای رسیدن مکبث به بالین دانکن و قتل او می باشند.

منادی
«هشدار دادن و به چالش کشیدن»: شخصیت های منادی چالش ها را پیش می کشند و خبر از آمدن تغییری مهم می دهند. سر و کله آنها ممکن است در هر مرحله ای از سفر پیدا شود، اما اغلب در آغاز سفر ظاهر می شوند تا دعوت به ماجرا را ابلاغ کنند. منادی ممکن است درون قهرمان باشد و در قالب رویا ها و تصورات، او را به تغییر دادن زندگی خود ترغیب کند. (همان: ۱۸)

در نمایشنامه مکبث سه خواهر جادو ایفا گر نقش کهن الگوی منادی می باشند، که در همان ابتدای نمایش یعنی مجلس یکم از پرده یکم در صحنه ای که حتی خود مکبث حضور ندارد، رو در روی مخاطب قرار می گیرند و به مخاطب ندای پیشامدی چالش برانگیز را می دهند که در قلب آن مکبث حضور دارد، شکسپیر با این ترفند پیش از آنکه حتی خود قهرمان –یا ضد قهرمان- داستان یعنی مکبث را از دنیای ویژه پیش رو آگاه سازد به مخاطب این ندا را می دهد که در روند نمایش با چالشهایی رو به رو خواهد، چالش هایی رازگونه و جادویی که منادی گران آن ها تنها میتوانند سه خواهر جادو باشند.

در مجلس سوم از پرده یکم خواهران جادو بار دیگر به روی صحنه می آیند و این بار رو در روی مکبث به او بشارت می دهند که سپهسالار گلامز، کودور و در نهایت پادشاه خواهد شد و در ادامه راس و آنگوس که در این صحنه می توان گفت نقاب منادی را به چهره می زنند، با اعلام اینکه سپهسالار کودور به علت خیانت به مرگ محکوم شده و مکبث جایگزین او خواهد شد، خبر از درستی بخش اول از پیشگویی های سه خواهر جادو را می دهند.

مکبث در مجلس یکم از پرده چهارم این بار خود به نزد سه خواهر جادو می رود تا با شنیدن پیشگویی های آن ها از موانع بازگشتش به دنیای عادی آگاه شود، سه خواهر جادو سه پیشگویی را به مکبث عرضه می دارند، اول آنکه «بترس از مکداف»، دوم آنکه «هیچ کس که از زهدان زن زاده شده باشد مکبث را آسیبی نتواند رساند» و سوم آنکه «مکبث هرگز روی شکست نخواهد دید مگر آن روز که جنگل بزرگ برنام از فراز تپه ی دانستین روی بدو آورد.» (شکسپیر، ۱۳۹۱: ۸۳-۸۲)

در مجلس پنجم از پرده پنجم پیک خبر از درستی پیشگویی سوم را به مکبث می دهد، با فرمان ملکم فرزند پادشاه فقید اسکاتلند تمامی سپاهیان یک شاخه از درختان جنگل برنام بریده اند و جلوی خود قرار دادند، تو گویی که جنگل راه افتاده است. و در مجلس هشتم از پرده پنجم مکداف راز پیشگویی دوم را بر ملا می کند: «مکداف: امید از طلسم ات بردار. از همان شیطانی که تا کنون خدمت اش را کرده ای بپرس تا به تو بگوید که مکداف را نا بهنگام از شکم مادر بیرون کشیده اند.»(همان: ۱۱۶) مکداف که با عمل سزارین به دنیا آمده بود با مکبث به جنگ می پردازد و او را می کشد.

ملون
«زیر سوال بردن و فریب دادن»: نقاب ملون با مخفی کردن نیات و علایق شخصیت، قهرمان را گمراه می کند. حضور ملون باعث بروز سوالات و تردیدهایی در ذهن قهرمان می شود و می تواند به شکل موثری تعلیق ایجاد کند. (ویتیلا، ۱۳۹۰: ۱۹)

یکی از شخصیت های ملون که در این نمایشنامه حضور دارد سپهسالار کودور است. البته او در ارتباط مستقیم با مکبث نیست و دانکن پادشاه اسکاتلند را با خیانت خود گمراه می سازد، چنان که دانکن درباره او می گوید:

« شگردی نیست که با آن بتوان نقش ضمیر را در چهره ها خواند؟ او نیک مردی بود که من به وی پشتگرمی تمام داشتم.» (شکسپیر، ۱۳۹۱: ۲۷)

از دیگر شخصیت های ملون این نمایشنامه می توان به مکبث و لیدی مکبث اشاره کرد که با وجود داشتن نقاب کهن الگوی قهرمان و استاد در صحنه هایی از نمایش نقاب ملون بر چهره می زنند آن چنان که لیدی مکبث خطاب به مکبث می گوید:

« برای فریفتن زمانه همرنگ زمانه شو. به چشم و دست و زبان خوش آمدگوی باش، چون گل بی آزار بنمای، اما ماری باش در زیر آن.» (همان: ۳۱)

سایه
«نابود کردن»: سایه ممکن است مظهر نهفته ترین تمایلات ما، ذخایر بکر و دست نخورده ما یا حتی خصایص طرد شده ما باشد. همچنین می تواند نمادی برای بزرگترین ترس ها و نگرانیهای ما باشد. از آنجا که سایه بازتابی است از ویژگی های قهرمان، می تواند مظهر خصایص مثبتی باشد که احتمالا قهرمان تراژیک یا تکرو سرکوب و نفی کرده است. ممکن است شخصیت های سایه یکسر بد نباشند و چه بسا خصایص قابل ستایش و حتی رهایی بخش داشته باشند. (ویتیلا، ۱۳۹۰: ۱۹)

شبح بنکو که در مهمانی مکبث در مجلس چهارم از پرده سوم در مقابل چشمان مکبث نمایان می شود و بر صندلی او می نشیند، ایفا گر نقش کهن الگوی سایه است، توهمی که از وجدان سرکوب شده مکبث سرچشمه می گیرد، هراس از بنکو که در وجود مکبث ریشه دوانده بود بعد از قتل بنکو به فرمان مکبث تبدیل به هراس از جنایت و دستان خون آلود خود می گردد و به صورت شبحی سایه وار باز می گردد و در سر راه مکبث قرار میگیرد تا مانع از بازگشت مکبث به دنیای عادی شود.

دغلباز
«مختل کردن»: او از بهم ریختن شرایط موجود لذت می برد و با گفتار و رفتار مضحک خود دنیای عادی را به آشوب می کشد. دغلباز از خنده استفاده می کند تا پوچ و عبث بودن موقعیت را به شخصیت ها نشان دهد. (همان: ۱۹)

شخصیت دربان مست که در ابتدای مجلس سوم از پرده دوم -یعنی درست مجلس بعدی از مجلس قتل پادشاه- حضور کوتاهی دارد می تواند نمونه خوبی برای این کهن الگو باشد. شخصیت مست و مضحکی که خود را دربان دوزخ می نامد:

«دربان: بله آقا، تا خروس خوان دوم می گساری کردیم. می دانید که می خواری مایه سه چیز را فراهم می کند.

مکداف: کدام است آن سه چیزی که به ویژه می خواری مایه اش را فراهم می کند؟

دربان: عرض کنم، سرخی بینی، خواب، و شاش. شهوت را هم بیدار می کند و هم نمی کند. یعنی هوس را بیدار می کند، اما آلت فعل را می خواباند. … » (شکسپیر، ۱۳۹۱: ۴۶)

 

 

 

نتیجه گیری
جوزف کمپبل با تحقیق و بررسی در اسطوره‌های سراسر جهان دریافت که ساختار واحدی در همه آنها یافت می شود، الگویی ثابت که در فرهنگها و دوره‌های مختلف تنها تکرار می‌شود و بر این اساس، نظریه تک‌اسطوره خود را مطرح کرد که بر مبنای آن، تمامی افسانه ها و اسطوره‌های جهان یک داستان را با جزئیات متفاوت بازگو می‌کنند. مهم‌ترین تک‌اسطوره‌ از دیدگاه کمپبل تک‌اسطوره‌ قهرمان است، که بخش عمده ای از آثار او را به خود اختصاص داده است. کمپبل معتقد بود که تمامی تمدنها و فرهنگها قهرمانان اسطوره‌ای مشابهی دارند که در طی سفری نمادین سه مرحله عزیمت، تشرف و بازگشت را طی می کنند.

در این نوشتار نمایشنامه مکبث شکسپیر و روند پیشروی داستان و قهرمان آن یعنی مکبث با توجه به مراحل دوارده گانه سفر قهرمان که به وسیله کریستوفر وگلر از الگوی سفر قهرمان کمپبل استخراج شده بود، مورد بررسی قرار داده شد و مشخص شد که ضد قهرمانی مانند مکبث نیز می تواند در قالب این الگو قرار گیرد هرچند که ممکن است موفق نشود تمامی مراحل سفر را با موفقیت پشت سر بگذارد. همچنین در بخش بعدی شخصیت های کهن الگویی موجود در این نمایشنامه که در جای جای این درام نقاب های کهن الگویی خاصی را بر چهره می زنند مورد بررسی قرار گرفتند و نشان داده شد ممکن است که چند شخصیت معرف یک کهن الگو باشند و همینطور ممکن است یک شخصیت در زمان ها و موقعیت های مختلف معرف چند کهن الگو باشد

 

منابع

شکسپیر، ویلیام (۱۳۹۱). مکبث، ترجمه داریوش آشوری، چاپ یازدهم، تهران: آگه.

کمپبل، جوزف. (۱۳۸۰)، قدرت اسطوره؛ گفتگو با بیل مویرز، ترجمه عباس مخبر، تهران، نشر مرکز.

ووگلر، کریستوفر. (۱۳۸۷)، سفر نویسنده، ترجمه محمد گذرآبادی، تهران، انتشارات مینوی خرد.

ویتیلا، استوارت (۱۳۹۰). اسطوره و سینما، ترجمه محمد گذرآبادی، چاپ دوم، تهران: هرمس.

کنگرانی، منیژه (۱۳۸۸). تحلیل تک‌اسطوره نزد کمبل با نگاهی به روایت یونس و ماهی. (یک بهمن ۱۳۹۱) http://anthropology.ir/node/5873

http://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%85%DA%A9%D8%A8%D8%AB ( یک بهمن ۱۳۹۱)

 

 

ویژه نامه ی «هشتمین سالگرد انسان شناسی و فرهنگ»
http://www.anthropology.ir/node/21139

 

 

 

 

[*] دانشجوی کارشناسی ارشد پژوهش هنر دانشگاه هنر اصفهان

[†] http://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%85%DA%A9%D8%A8%D8%AB ( یک بهمن ۱۳۹۱)