انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

بررسی عدم موفقیت تحصیلی در پسران خانواده‌های مهاجر

کاترین ونسان برگردان معصومه خطیبی بایگی

چرا پسران خانواده های مهاجر به اندازه خواهرانشان در تحصیل موفق نیستند؟ دخترها به خوبی فهمیده‌اند که مدارس فرانسه نقش خود را در همسان‌سازی اجتماعی برای فرزندان خانواده‌های مهاجر، بیش‌ازپیش بدتر ایفا می‌کنند. طبق آخرین ارقام پژوهش بین‌المللی «بررسی آموخته‌های دانش‌اموزان» (PISA, enquête 2012)، یک چهارم جوانان ۱۵-۲۴ بدون دیپلم، فرزندان مهاجرانی هستند که در فرانسه به دنیا آمده‌اند، این در حالی است که این جوانان یک پنجم افراد این گروه سنی را تشکیل می‌دهند. این کودکان به واسطه ضعف اجتماعی- اقتصادی والدینشان که ناشی از نوعی بی‌عدالتی آموزشی است، با انبوهی از مشکلات مواجه هستند. اما این نقص روی دختران و پسران تاُثیر یکسانی ندارد.

پژوهشگران موسسه ملی مطالعات جمعیت‌شناسی (INED) و موسسه ملی آمار و مطالعات اقتصادی ( اینسه) (INSEE) که از سال ۲۰۰۸ مشغول مطالعه درباره پژوهشی با عنوان « مسیر‌های تحصیلی و نژاد‌ها» (TeO) هستند که نتایج آن به تازگی منتشر شده‌است (Le Monde du 9 janvier)، با اطمینان این حقیقت را تایید می‌کنند: در سطح اجتماعی برابر و نژاد‌های مختلط، دختران برآمده از خانواده‌های مهاجر درست به اندازه جمعیت عادی فرانسه از فرصت همسان‌سازی تحصیلی استفاده می کنند. اما پسرها، در روند جذب در جامعه پذیرنده و همسان‌سازی تحصیلی دچار مشکل هستند. این پژوهش گروه خاصی را هم نشانه می‌رود: پسران مراکشی و پسران والدینی که از جنوب صحرای بزرگ آفریقا به فرانسه مهاجرت کرده‌ و به دلیل شکست تحصیلی موفق به همسان‌سازی اجتماعی نشده و از جامعه طرد شده‌اند. پدیده‌ای که مولفان پژوهش تئو از آن با عنوان «بزه بزرگ اجتماعی» یاد می‌کنند و مدارس فرانسه قادر به جلوگیری از آن نبوده‌است.

آیا پسرها کمتر از دخترها درس می‌خوانند؟ نقش نابرابری جنسیتی در تحصیل در نظام آموزشی فرانسه و حتی اروپا به خوبی شناخته شده‌است. مطالعات موسسه پیزا (PISA) که از سال ۲۰۰۰ تاکنون هر سه سال یکبار انجام می‌شود، بر این امر صحه می‌گذارد: دخترها کمتر از مسیر تحصیلی خارج می‌شوند، کمتر مردود می‌شوند، دو درصد بیشتر از پسرها موفق به دریافت گواهینامه تحصیلی و دیپلم می‌شوند و امتیاز و جوایز بیشتری هم دریافت می کنند. البته این امر مانع از پیشتازی پسرها در مقاطع بالاتر تحصیلی و بعد از دیپلم نمی‌شود: پسرها ۵۶ درصد دانشجویان دوره دکترا را تشکیل می‌دهند، این در حالی است که دخترها اغلب به دریافت مدرک لیسانس یا فوق لیسانس بسنده می‌کنند.

ماری دورو- بِلا (Marie Duru – Bellat)، جامعه شناس و متخصص مسائل تحصیلی در توضیح مشکل بزرگ پسران در سازگاری با نظام آموزشی به دو حوزه مهم اشاره می‌کند: جامعه پذیری خانوادگی و شیوه آموزشی. وی در این باره می‌گوید: « سال‌‌های ابتدایی تحصیل بسیار سرنوشت‌ساز هستند. پسربچه‌ها در نخستین سال های مقطع ابتدایی در هماهنگ کردن خود با «حرفه دانش‌اموزی» بسیار با مشکل مواجه هستند: ساکت نشستن سر کلاس و تکان نخوردن در نیمکت، علاقه نشان دادن به روخوانی – فعالیتی که از دید آن‌ها کاملا زنانه است، زیرا دیده‌اند که در سنین کودکی‌، مادرها برایشان کتاب می‌خوانده‌اند.- علاوه بر این باید اضافه کرد که اغلب دخترها دایره وا‌ژگانی گسترده‌تری دارند، زیرا والدین از همان سنین کودکی فرزندانشان، با دخترها بیشتر از پسرها حرف زده‌اند. »

حتی معلم‌ها که بعد از والدین وظیفه تعلیم و تربیت فرزندان را به عهده می گیرند، انتطار دارند که دخترها بیشتر از پسرها در درس‌هایشان موفق شوند، کمتر وقتشان را تلف کنند و بیشتر جز شاگرد اول‌ها باشند. این جامع شناس به طور خلاصه می‌گوید:« سیستم آموزشی به دخترها کمتر سخت می‌گیرد، زیرا به آن‌ها امکان بروز رفتارهایی را می دهد که به صورت پیش‌فرض زنانه هستند.» مقاله‌ای درباره فضای آموزشی که در دسامبر ۲۰۱۵ در شماره ۸۸-۸۹ مجله تعلیم و تربیت ( Education & Formation) به چاپ رسید‌ه است، نشان می‌دهد پسرهایی که در مقطع متوسطه اول از بدرفتاری رنج می برند، بسیار زیاد هستند: ۷۴ درصد از دخترهای مورد سوال با این ادعا که « تنبیهات داده در مدرسه کاملا درست و بجا هستند» موافق و ۶۱ درصد پسرها مخالف بودند. ماری دورو- بلا در این خصوص می‌گوید: «پسرها غالبا احساس می‌کنند که «بیشتر تنبیه می شوند» که در اکثر موارد حق با آن‌هاست. حتی در رفتارهای تربیتی مربوط به پدر و مادر، شاهد این هستیم که دختر ها بهتر می‌دانند چگونه به نحوی رفتار کنند که تنبیه نشوند: آن ها با استفاده از حربه‌ کلیشه‌های جنسیتی» طوری وانمود می‌کنند که از رفتار خود پشیمانند و قول می‌دهند که عاقلانه برخورد کنند. بنابراین اعمال تنبیه‌های متفاوت از لحاظ جنسیتی، گاه برای پسرها وجهه قربانی شدن را به خود می‌گیرد.»

این کلیشه‌های جنسیتی که از خانواده و مدرسه سرچشمه می‌گیرند، در فرزندان مهاجران مثل فرزندان سایر افراد به وضوح مشخص است. اما در نسل دوم اقلیت‌های نژادی که حداقل یکی از والدینشان اهل کشورهای جنوب صحرای آفریقاست، شکاف موفقیتی بین جنس دختر و پسر در مقایسه با مردم عادی بسیار بیشتر است. شکست تحصیلی را که به طور خاص گریبان‌گیر فرزندان پسر خانواده های مهاجر است، چگونه می‌توان توجیه کرد؟ پژوهش تئو به طور مستقیم پاسخگوی این پرسش نیست اما فرضیه‌هایی را در این خصوص مطرح می‌کند.

پژوهش تئو در فاصله سال‌های ۲۰۰۸ تا ۲۰۰۹ به صورت مشاهده میدانی بر روی ۸۲۰۰ جوان ۱۸ تا ۳۵ سال که همگی در فرانسه متولد شده و حداقل یکی از والدینشان مهاجر بودند، انجام گرفت. در بین فرزندانی که در این پژوهش شرکت داشتند و همگی تحصیلات خود را در فرانسه گذراده‌بودند، دخترها دارای نتایج بهتری بودند: ۶۲ درصد آن‌ها دیپلم داشتند، این درحالی است که ۶۵ درصد دخترهای جمعیت اکثریت فرانسه (که پدر یا مادر آن‌ها خارجی نیستند) دارای مدرک دیپلم بودند. جالب است که در خانواده‌های مهاجر، دخترانی که یکی از والدینشان اهل جنوب شرق آسیا بودند، درصد موفقیتشان از میانگین درصد خانواده‌های معمولی بیشتر بود (۷۰ درصد).

این وضعیت برای پسرها بسیار نگران‌کننده است. در سال ۲۰۰۸ ، بین فرزندان پسر خانواده‌های مهاجری که در پژوهش شرکت داشتند، فقط ۴۸ درصد دارای مدرک دیپلم بودند؛ این درحالی است که ۵۹ درصد پسران خانواده‌های معمولی دارای این شرایط بودند. ۲۴ درصد این پسرها ( در مقابل ۱۶ درصد) بدون دیپلم از سیستم آموزشی خارج شده‌‌بودند. این رقم در بین پسرهای خانواده‌های مهاجر اهل مراکش، آفریقای سیاه، آفریقای مرکزی یا گینه ۳۰ درصد و برای پسرهای خانواده‌های مهاجر اهل ترکیه ۳۵ درصد بود. به عقیده محققان « در بعضی از جریان‌های مهاجرتی، پسران خانواده‌های مهاجری که در پایان دوره تحصیلات اجباری خود بدون دیپلم هستند و یا به داشتن دیپلم متوسطه اول بسنده می‌کنند، بسیار زیادند.»

اگر بخواهیم این نتایج ناهمگون نزد پسرها و دخترها را بر اساس جوامع اصلی‌شان بررسی کنیم، باید بافت اقتصادی غالبا ناپایدار این خانواده ها را هم در نظر بگیریم و دارایی‌های اجتماعی و سرمایه تحصیلی والدین را در کشورهای اصلی‌شان هم مورد توجه قرار دهیم. متیو ایشو (Mathieu Ichou)، جامعه‌شناس موسسه ( INED) خاطر نشان می‌کند :« مسیر تحصیلی درخشان اکثر دانش‌اموزانی که متعلق به خانواده‌های اهل جنوب شرقی اسیا و چین هستند، به طور حتم باید با این امر که غالب این مهاجران جزء تحصیل‌کرده ترین گروه های کشور اصلی خود هستند، هم‌بستگی داشته باشد. به همین ترتیب، عملکرد ضعیف فرزندان خانواده‌های ترک – که شامل دخترها هم می‌شود- در نظام آموزشی فرانسه با وضعیت اجتماعی والدینشان که برآمده از اقشار روستایی و کمتر تحصیل کرده‌اند، ارتباط دارد.»

محققان در راستای مشخص کردن خاستگاه‌های اجتماعی (مدرک تحصیلی والدین، شرایط اقتصادی، تعداد فرزندان خانواده ) مشکلات تحصیلی که پسران مهاجر با آن دست و پنجه نرم می‌کنند، به این نتیجه رسیده‌اند که : « گذشته از این تفاوت‌ها، بقیه شرایط مساوی است» به این معنا که بعد از در نظر گرفتن میراث اجتماعی، تحصیلی و زبانی که والدین به فرزندانشان منتقل می‌کنند، دیگر شرایط این فرزندان با فرزندان فرانسوی کاملا مساوی است. چنان‌چه شرایط نامساعد مهاجران بهبود پیدا کند، دیگر شاهد شکاف موفقیتی بین پسرهای خانواده‌های مهاجر و اقشار عادی جامعه در نسل‌های بعدی مهاجران اهل استان‌های ماورای دریا (Outre- mer)در فرانسه و پرتغال نخواهیم بود اما اگر فقط به کمرنگ شدن این اوضاع بسنده کنیم، اوضاع نامطلوب تحصیلی برای مهاجران دیگر کشورها از جمله مراکش، ترکیه و جنوب صحرای آفریقا ادامه پیدا خواهد کرد.

چطور می‌توان ماندگاری این شرایط نامساعد را در این گروهها و تفاوت زیاد جنسیتی در همسان‌سازی اجتماعی را درک کرد؟ آیا دخترها و پسرها در خانواده‌هایی زندگی می‌کنند که نسبت به قبل در وضعیت کاملا متفاوتی قرار دارند؟ اوگو لاگرانژ (Hugues Lagrange ) جامعه شناس، این فرضیه را رد نمی‌کند و در مقاله خود با عنوان «انکار فرهنگ‌ها» (Seuil, 2010) از نقش هویت فرهنگی در بررسی مشکلات تحصیلی بر اساس کشور اصلی والدین دفاع می‌کند. وی از چند تحقیقی که در بعضی از محله‌های دره سن (La Vallée de la Seine)، پاریس و سن- اربلان (Saint- Herblain) انجام داد، متوجه شد که در شرایط اجتماعی برابر، بزهکاری و شکست تحصیلی خانواده‌ای مهاجر اهل غرب و شمال آفریقا (مالی، سنگال، موریتانی) سه برابر و در بین ترک‌ها، مراکشی‌ها و ساکنان گینه، یک و نیم برابر بیشتر از پسران خانواده‌های فرانسوی است.

این جامعه‌شناس با یاد‌اوری این حقیقت که در خانواده‌‌های پرجمعیت کشورهای غرب و شمال آفریقا، پدرسالاری، چندهمسری و وابستگی زنان به مردان وجود دارد، شکست تحصیلی و بزهکاری پسران را ناشی از همین مدل خانوادگی می‌داند.

آیا همان‌طور که اوگو لاگرانژ پیشنهاد داده‌است، برای توجیه ناکامی تحصیلی بخشی از پسران مهاجر باید به مساله « کتمان قومیتی و تفاوت‌های فرهنگی»، رویکردی فرهنگی که در جامعه شناسی فرانسه به شدت مورد نقد قرار گرفته‌است، برگردیم؟ آیا باید به مناسک دینی، هنجارهای اخلاقی سنتی ( تفکیک و برخورد متفاوت از لحاظ جنسیتی، چندهمسری) استناد کنیم؟ محققان پژوهش تئو خطر پذیرفتن مذهب را به عنوان یک معیار در مطالعاتشان نپذیرفته‌اند.

لور موگه‌رو (Laure Moguérou) ، جمعیت‌شناس اجتماعی در دانشگاه پاریس-ایکس (Paris-X) و هم‌امضای فصل مربوط به مسیر های تحصیلی در پژوهش تئو، جامعه‌پذیری خانوادگی کاملا متفاوت بین دختران و پسران مهاجران همانند دیگر اقشار فرانسه را تایید کرده‌است. به عقیده وی :« دخترها بیش از پیش کنترل و مجبور می‌شوند در خانه بمانند. همین امر به آن‌ها امکان می دهد که به تکالیف درسی‌شان بیشتر رسیدگی کنند. از آن‌ها انتظار می‌رود که درست رفتار کنند و آرام باشند؛ این در حالی است که پسرها برای بیرون رفتن از خانه آزادی بیشتری دارند. دخترها می‌دانند، در صورتی که از لحاظ مدرک تحصیلی هم‌سطح پسرها باشند، به اندازه آن‌ها شانس موفقیت در بازار کار را نخواهند داشت، بنابراین تبعیض‌های ناشی از دختر بودنشان را پیش‌بینی می‌کنند و برای کمرنگ کردن آن‌ها در ‌آینده از فرصت تحصیل جدی‌تر در مدرسه استفاده می‌کنند. »

لور موگه‌رو به موازات پژوهش تئو با همکاری امانوئل سانتلی ( Emmanuelle Santelli) چند گفتگو با خانواده‌های مهاجر اهل مراکش، مناطق جنوب صحرای بزرگ آفریقا و ترکیه ترتیب داد. این دو پژ.هشگر در این خانواده‌‌ها شاهد تمایل شدید والدین به ادامه تحصیل فرزندانشان بودند. والدین مدرسه را راهی برای همسان‌سازی و تحرک اجتماعی می‌دانستند. اما « در عمل و در فرایند ضرورت ادامه تحصیل فرزندانشان چندان به این اصل پایبند نمی ماندند.» این بررسی‌ها نشان داد که در اقشار اجتماعی مشابه، والدین مهاجر نسیت به اکثریت جامعه فرانسه نظارت کمتری به تکالیف مدرسه فرزندانشان داشتند. پایین بودن سطح سواد هم مانع از این می‌شد که بتوانند در انجام تکالیف دشوار مدرسه به فرزندانشان کمک کنند. دخترها که با این سیستم تحصیلی بیشتر سازگار شده‌بودند، بهتر از عهده این مشکل برمی‌آمدند. با وجود این تبعیض‌ها که در بطن فرهنگ این اقشار پذیرفته شده‌است، اما والدین تمایل دارند برای دخترانشان تا حدی آزادی عمل قائل باشند. در این میان، مادرهایی که بیشتر به ادامه تحصیل فرزندانشان اهمیت می‌دهند، با تن دادن به « نقش همسر، مادر خانواده پرجمعیت، زن خانواده‌دار» همه مشکلات را می‌پذیرند تا در مقابل، دخترانشان درس بخوانند و به سرنوشتی مشابه آن‌ها دچار نشوند.»

این دو پژوهشگر تصریح کردند : « در گروه‌های آفریقایی که در آن‌ها خانواده‌ها پرجمعیت و پدرسالانه است، پدر‌ها با تربیت پسرانشان که در مقایسه با دختران عیب‌جوتر و بیشتر اهل دعوا هستند، بسیار مشکل دارند.»

مدرسه هم در شکست تحصیلی پسرها نقش دارد. در مدرسه با دانش‌اموزان کشورهای مختلف به طور یکسانی رفتار نمی‌شود و فرزندان خانواده‌های مهاجر کم‌تر برخوردار مالی این تبعیض را بهتر از دیگران درک می‌کنند. یائل برنبوم ( Yael Brinbaum) و ژان لوک پریمون (Jeun-Luc Primon)، دو جامعه‌شناس که در پژوهش تئو شرکت داشتند، این مساله را تایید می‌کنند. در مقاله‌ای که در سال ۲۰۱۳ در مجله «اقتصاد و آمار» موسسه اینسه (Insee) منتشر شد، این دو محقق بی عدالتی تحصیلی و نژاد را به هم مرتبط ‌دانستند. در این پژوهش پسرها یک و نیم تا دو برابر بیشتر از دخترها احساس می‌کردند که مسولان مدرسه در جریان جهت‌دهی تحصیلی با آن‌ها با تبعیض رفتار می‌کنند. یائل برنبوم می‌گوید:« این احساس به قدری در پسران شدید است که باعث شده همه آن ها در امر تحصیل تجربیات منفی مشترکی داشته‌باشند – مردودی، خروج پیش از موعد از نظام آموزشی، ورود به بازار کار علی رغم علاقه به رشته تحصیلی-» احساس تبعیض نژادی در فرزندان اقلیت‌های جمعیتی بسیا قوی‌تر است. اگرچه، پژوهش تئو به کرات به پدیده تبعیض و بی عدالتی در مدارس اشاره می‌کند، اما وقتی فرزندان مهاجران از آن حرف می‌زنند، صحبت‌هایشان حقیقت این بی عدالتی را نشان نمی‌دهد.

براساس آخرین تحقیقات موسسه پیزا، کشور فرانسه در زمینه بی‌عدالتی آموزشی در مقایسه با همسایگان اروپایی خود عمکرد خوبی نداشته است. به عقیده برخی محققان، بهبود شرایط، در درجه اول، مستلزم تفکیک مدارس است. ولی برخی دیگر، معتقدند که باید همانند کشورهای شمال اروپا به طور جدی و سریع با نابرابری های تحصیلی برخورد شود.

لور موگه‌رو به نوبه خود بر ضرورت توجه به تنوع جمعیتی در مدارس تاکید می‌کند. این جمعیت‌شناس اجتماعی در این باره می‌گوید: « در نهاد تحصیلی فرانسه نوعی پوشش سربی وجود دارد: کسی نمی‌خواهد ببیند که اقلیت‌های مختلف وجود دارند، همه طوری وانمود می‌کنند که انگار تفاوت نژادی نیست. این در حالی است که ما هنگام انجام تحقیقات خود در مدارس به وضوح شاهد مسآله تنوع نژادی هستیم. این مساله به ساختار کلاس‌ها، فرایند جهت‌دهی تحصیلی دانش‌آموزان، شیوه تدریس معلمان و حتی نحوه خطاب کردن دانش‌اموزان نفوذ پیدا کرده‌است. اما در مدارس فرانسه انگار چنین چیزی نیست. دلیل این امر آن است که مساله تفاوت‌های نژادی در ساختار پرورش معلم‌ها گنجانده نشده‌است. »

منبع: روزنامه لوموند، ۳۰ ژانویه ۲۰۱۶
گروه فرانسه انسان شناسی و فرهنگ برگزیده ای از مقالات روزنامه لوموند و ضمییمه هایش را چند روز پس از انتشار متن فرانسه در اختیار خوانندگان می گذارد.