بدن و نظریۀ اجتماعی، کریس شلینگ، ترجمۀ حسن شهرکی، انتشارات انسانشناسی، ۱۴۰۰
معرفی کتاب: هدف نویسنده در این کتاب، بازگرداندنِ بدن به مرکز ثقل توجه جامعهشناختی از طریق ارایۀ یک «جامعهشناسیِ تمامعیارِ جسمانی» است. نگرههای تحلیلی اصلی، عبارتاند از چهارچوبی موسوم به «واقعگراییِ جسمانی» و نیز مفهوم «طرحواره بدنی». نویسنده طی فصول مختلف کتاب، و برای رسیدن به فرجام نهایی، به ترتیب از چندین مرحله عبور میکند: نخست، فراروی از دیدگاههای غالبِ طبیعتگرایانه و ساختنگرای اجتماعی؛ دوم، ارایه مفهوم «برآینده» یا «نوظهور»؛ سوم، طرح مفهومیِ بدن همچون پروژه، رژیم، و نقاب؛ و چهارم، تبیین طرحواره بدنی که شالودهای برای خویشتنیابی تنانه فراهم میآورد. رویکردهای طبیعتگرایانه، پای بدنِ گوشتین و کالبدیتِ بدن را به عرصه تحلیل میکِشانند؛ لیکن در خوشبینانهترین حالت پروژههایی برای نابرابری و تبعیض هستند. ساختنگراییِ اجتماعی، عبارت است از اصطلاحی عام برای اطلاقِ آن دیدگاههایی که معتقداند بدن توسط جامعه شکل میگیرد، محدود میشود و حتی ابداع میگردد. ساختنگراهای اجتماعی، با نگرههای طبیعتگرای بدنِ زیستی مخالفت میورزند و استدلال میآورند که معانیِ منتسب به بدنها، فرآوردههایی اجتماعیاند. از این جهت، بدنْ تماماً توسط گفتمان بنا میشود. برآیندهبودن، به معنای آن است که بدن یک پدیده چندبُعدی و کاهشناپذیر به فیزیولوژی یا جامعه بوده و از سامانی سوای آنچه در جهان فیزیکی شاهدش هستیم برخوردار است؛ از حیث کارکردی به جهان فیزیکی وابسته است لیکن در کشاکش شراکت در جهان و تعاملات اجتماعی، متعین میگردد. برآیندهبودن، منجر به فراهمآوردن شرایطی برای دخالت فعال و کنشورزیِ سوژه بدنمند در جهان و تفسیرِ جهان از سوی او میشود؛ پدیدهای که به «عاملیت زیستی» موسوم است؛ مجموعهای از روالهای جسمانی و بازاندیشانه که به تعادل میان درون بدن و محیط پیرامونیاش مدد میرسانند. انگاره پروژه بدنی از منظر نویسنده، بسط مفهوم سازماندهی بازاندیشانه خویشتن از جامعهشناس انگلیسی آنتونی گیدنز، و نیز تبعات غیرعقلاییِ کنش، متعلق به جامعهشناسِ آلمانی ماکس وبر است. پروژه بدنی یعنی مداخله هدفمند و بخردانه در بدن در عصری که سرشت اساسیاش عبارت است از کنترل فناورانه شدید و مصرفگراییِ بیمحابا. رژیمهای بدنی، مشابهِ نظمهای گفتمانی یا همان ساختارهای انضباطبخش بدنی هستند. این رژیمها طی یک دوره طولانیمدت، فرهنگ تنانه جامعه یا به تعبیری، واژگان مشترک قاموس بدن را شکل میدهند. پنداره بدن چونان نقاب، بدین معناست که چگونه کیفیاتِ متغیر و ناروشنِ تجسم بهویژه ظاهر افراد، آنها را قادر میسازند تا از خود تأثیراتی ویژه روی مخاطبانی خاص «ساطع نمایند». سرمنشاءِ طرحواره بدنی دو چیز است: نخست، الگومندی جسمانی-حرکتیِ بدن، که تا حدودی به ریختشناسیِ فیزکیِ بدن مرتبط بوده و عبارت است از تجربه ما از هماهنگیِ بدنیمان که نهایتاً منجر به بروز کنش از سوی ما خواهد شد. دومین منشاءِ طرحواره بدنی، محیط اجتماعی است؛ بدین معنی که تجربه و تصویری که از بدنمان داریم نشاتگرفته از محیط اجتماعی است. نظریۀ واقعگراییِ جسمانیْ هم بر نقشآفرینی نیروهای اجتماعی تاکید دارد و هم بر توان میانجیگریِ حسها، حسانیتها، عواطف، فرایندهای عصبشناختی ماهیچهای و فیزیولوژیکی. خواندنِ این کتاب، آنچنانکه نویسنده خود در پیشگفتاری بر ترجمۀ فارسی نیز بدان اشاره کرده، در روزگاری که همهگیری کرونا، به ما یادآور شده که سوژههای بدنمند و بههم وابستهای هستیم، ضروری بوده؛ و دستور کار نوینی برای مطالعات بدن و فهم چشماندازهای تنانه در عصرکنونی فراهم میآورد.
نوشتههای مرتبط
نویسنده در این کتاب- آنچنانکه خود مدعی است و انصافاً از پس این ادعا خوب برآمده است- درپیِ طرح یک جامعهشناسیِ جسمانی[۱] تمامعیار بوده است. شیلینگ پس از ارائۀ پیشدرآمدی کوتاه درخصوص رگههایی از جامعهشناسی بدن در آثار و نگاشتههای جامعهشناسان کلاسیک- از امیل دورکیم گرفته تا کارل مارکس، ماکس وبر و تا جامعهشناسانی متأخرتر همچون پیر بوردیو، نوربرت الیاس و آنتونی گیدنز- طرح و ابداع مفهومی خویش را با نام واقعگراییِ جسمانی[۲] پیش مینهد. برای نویسنده، برخورد جامعهشناسی با موضوع بدن ازحیث تاریخی بهنحوی بوده است که بدن را از حضوری غایب[۳] برخوردار ساخته است، گونهای مواجهۀ کجدارومریز با بدن که در این کتاب بر آن خط بطلان کشیده میشود و بدن، با اعتمادبهنفس و آگاهانه خود را در یک مطالعۀ جامعهشناسی متجلی میسازد. اثر شیلینگ نوعی کالبدشکافی و شرح دوگانۀ معروف دکارتی ذهن و بدن[۴] است؛ دوگانهای که سالیان متمادی است که بر اقلیم فلسفه و بهتبع آن جامعهشناسی سیطره دارد و سایه افکنده است. این دوگانه، در کتاب، خود را در کشاکشِ میان نگاه طبیعتگرایانه[۵] به بدن و تحلیل بدن از دریچۀ مکتب نظری برساختگرایی اجتماعی[۶] بازتاب داده و درست در بطن همین تلاقی است که دیدگاه جامعهشناختی-فلسفیِ ویژۀ نویسنده سر برمیآورد: بدن همچون پدیدهای چندبُعدی[۷] و طبیعی-اجتماعی که واجد خصالی برآینده[۸] است، آنسان که بهمرور زمان، هم جایگاهی است برای انتقال ساختارها و نشانگرهای محیط اجتماعیِ گرداگردش و هم منبعی جاریوساری برای بنای جامعه. ازاینحیث، نظرگاه نویسنده را علاوه بر جامعهشناختیبودن، دارای صبغه و سابقهای فلسفی نیز میدانم، زیرا هرگونه شرحی بر دوگانۀ ذهن/بدن، در نفس خویش حامل بار فلسفی خواهد بود؛ برای مثال، درک چنین گزارهای از سوی شیلینگ که ذهن و بدن را بهواسطۀ قرار ذهن درون بدن، جداییناپذیر میبینم، جز با نوعی دروننگری و تأمل فلسفی ممکن نخواهد بود و اصولاً معناومفهومِ آنچه نویسنده خصال برآینده میداند، با ژرفکاوی درباب درهمتنیدگیِ ساحات جسمانی و ادراکی-ذهنیِ بدن ممکن خواهد شد که از اساس بحثی فلسفی است.
ترجمۀ این کتاب، علتها و انگیزههای گوناگون داشته است که ازآنمیان میتوان به تجربۀ بیش از ده سال تدریس دروسی همچون جامعهشناسی عمومی، مبانی جامعهشناسی، جامعهشناسی روستایی و این اواخر درسهایی همچون مبانی فلسفه، فلسفۀ مقدماتی غرب و جامعهشناسی هنر برای دانشجویان مقاطع لیسانس در رشتههایی مانند ترویج و آموزش کشاورزی، حقوق، فضای سبز و هنرهای نمایشی در دانشگاه زابل اشاره نمود. همچنین طی یکدو سالِ اخیر درسهایی را که ماهیتی چندرشتهای دارند، همچون روششناسی در علوم و مهندسی و نیز پدیدارشناسی در بومشناسی برای دانشجویان مقطع دکتری در رشتههای مختلف در دانشکدۀ کشاورزی ارائه دادهام. علت عمدۀ دیگر، علاقۀ دانشگاهی اینجانب تبلوریافته در رسالۀ دکتریام بود با موضوع جامعهشناسی کارآفرینی که عشق و علاقهام به جامعهشناسی را دوچندان کرد. همچنین قریب به سیزده سال است که در حیطههای تخصصی و عمومی که بهنحوی مستقیم یا غیرمستقیم به مضامینی همچون «توسعه» و «بدن» میپردازد، در تارنماهای گوناگون در فضای مجازی قلم زدهام که ازآنمیان میتوان به تارنما/مؤسسۀ وزین انسانشناسیوفرهنگ[۹] اشاره نمود؛ و ازهمینجهت نشر متن ترجمهشده را نیز به انتشارات وابسته به همین مؤسسه سپردم.
لیکن نخستین برخورد و بهتبع آن آشنایی من با کتاب، زمانی بود که برای انجام پژوهشی درخصوص نقش بدن در کشاورزی، و نیز انجام طرحی تحقیقی با حمایت مالی صندوق حمایت از پژوهشگران و فناوران کشور با عنوان جامعهشناسی همهگیری کرونا سخت سرگرم جمعآوری منابع و بازخوانیِ ادبیات موضوع بودم. افسوسخوارانه باید گفت که در تشابهی قریب با حالوهوایی که در بسیاری کشورهای دیگر- بهویژه آنطور که نویسندۀ کتاب اذعان داشته است در آمریکای شمالی- نیز حاکم است، توجه به بدن، هم در قامت یک موضوع پژوهشی و هم چونان موضوعی عمومی برای مطالعه و تأمل، در کشور ما ایران چندان مسبوق به سابقه نیست و شخصاً جز کتاب جامعهشناسی بدن تألیف داوید لو بروتون[۱۰]، با ترجمۀ استاد بزرگوارم جناب آقای دکتر ناصر فکوهی- که خود از پژوهندگان اصلی در حوزۀ مطالعات انسانشناختی و جامعهشناختیِ بدن است- و چندتایی مقالۀ دانشگاهی، تألیف یا ترجمهای دیگر دستکم در حیطۀ تخصصی جامعهشناسی در دست نیست. این در حالی است که از میان علتهای گوناگونی که نویسنده بهدرستی در کتاب خویش برای بذل توجه کافی به بدن همچون موضوعی تخصصی و پژوهشی بیان داشته است، ازجمله پیرشدنِ جمعیت، رواج مصرفگرایی، موضوعات مربوط به سلامت و ناخوشی، اهمیت اوقات فراغت، جراحیهای زیبایی و صنعت مربوط به آن و نیز مطرحشدن کنترل و مدیریت بدن در بطن فردگرایی، همه و همه در جامعۀ ایران بهطور اعم و در جامعۀ روستایی بهطور اخص بروز و تظاهراتی داشتهاند که اهمیت و درخوریِ این موضوع و تحلیل آن را به ما گوشزد مینماید. همهنگام- همانطور که در این کتاب میخوانیم- یک جامعهشناسی بدنِ جامع و تمامعیار میتواند و باید پای مرگ، مردگان و بدنِ مرده را نیز به جهان تحلیل باز کند، موضوعی که با نظر به تابوهای فرهنگی و اجتماعی ازیکسو و تنوع مناسکیِ موجود در ایران و درخصوص مرگ از دیگرسو، جای پژوهش و تأمل جدی دارد.
تا جایی که به رشتۀ دانشگاهی مترجم یعنی ترویج و آموزش کشاورزی بازمیگردد، غفلت از پرداختن به بدن که ابزار یا نیروی کاری بهمراتب حیاتی و اساسی در زندگی روستایی و کشاورزی است، و عدم ورود و تدریس آن در قالب درس جامعهشناسی روستایی، یک فقدان بزرگ و یک نادیدهانگاریِ طولانی است. بهقول برین برندت[۱۱] (۲۰۲۰)، به پیروی از علوم اجتماعی، مطالعات کشاورزی نیز بدنمندیِ روالهای کاری را بدیهی پنداشته و لذا از آن غفلت ورزیدهاند. پژوهشهای کشاورزی در ایران نیز از مهمترین عاملِ پیشبرد فرایند کِشتوکار یعنی نیروی کار/بدن یا نیروی تنانه چشمپوشی نمودهاند. اهمیت بدن و کار تنانه در محیطها یا کشورهایی که فاقد ضریب مکانیزاسیون بالا در کشاورزیاند دوچندان است و هر جا بدن در کنشگری افراد نقش داشته باشد، تحلیل و مفهومپردازیِ آن نیز قدمی ضروری و واجب است. با رواج سبکهای نوین و تلفیقیِ زندگی- متأثر از پسامدرنیزم در ایران- موضوعاتی همچون تغذیه و رژیمهای سفتوسخت لاغری، جراحیهای زیبایی، برجستهشدن و رواج امورات روزمرۀ تنانۀ ناشی از فردگراییِ افسارگسیخته، تأثیر دنیای مجازی بر مدیریت و سلامت بدنی یا همان بدن مجازی، پیوند اعضا و پیامدهای فلسفی و اخلاقی آن، تغییرات اقلیمی و تأثیر آن بر سلامتی، سوءتغذیه، نقش زنان در فرایند کار در حوزۀ عمومی و خصوصی، بارداری و تأثیر آن بر بدن زنان و پندارۀ بدنیِ آنها، دوگانۀ طبیعت/معیشت، همهوهمه زینپس بحثها و موضوعاتی منحصر به شهر و شهرنشینی نبوده و جوامع روستایی را نیز بهشدت متأثر ساختهاند؛ حوزهها و میدانهایی که عرصهای فراخ برای کنشگریِ بدناند. امیدوارم که تألیف و ترجمۀ منابعی معتبر در حوزۀ جامعهشناسی بدن، راه را برای رویآوری به بدن در محیطهای دانشگاهی و در آینده- چه در مطالعات شهری و چه روستایی- باز نماید. برای سهولت یادآوری واژگان تخصصی برای خواننده، واژهنامۀ انگلیسی-فارسی به انتهای متن فارسی افزوده گردیده است. نظر به اهمیت واژۀ انگلیسیِ embodiment در نسخۀ انگلیسی کتاب، خاطرنشان میگردد که دو برابرنهادِ تجسم و بدنمندی، بهجهت مرسومبودن و درجۀ اهمیت یکسان، جا به جا در متن فارسی استفاده شده است. همچنین برای واژۀ emergent که در دیدگاه شیلینگ به بدن و تعریفی که او در این پژوهش بدان دست مییابد بسیار حیاتی است، از میان برابرنهادهای مختلفی که داریوش آشوری در فرهنگ علوم انسانی خویش پیشنهاد داده است، معادل «برآینده» انتخاب شد؛ هرچند گاهی از ترجمۀ نوپدید یا ناگهآیند نیز استفاده گردیده است؛ بدین قرار emergent properties به خصال برآینده یا نوپدید برگردانده شده است. ازاینحیث باید یادآور شوم که در برگردان پارههایی از متن که گرداگرد مفهوم برآینده سیر میکنند، همواره متنی را از ای.دویل مککارتی[۱۲]، استاد جامعهشناسی معرفت و عواطف در دانشگاه فوردهام[۱۳] مدنظر داشتهام. ایشان در مقالهای با نام «عواطف، چیزهایی اجتماعیاند: جستاری در جامعهشناسی عواطف»[۱۴]، از نظرگاهی برساختگرا به موضوع عواطف پرداخته و دراینمیان با درمواجهه قراردادنِ دو رهیافت روانشناسی اجتماعی و جامعهشناسی معرفت، به شرح دیدگاه رفتارگرای اجتماعی جورج هربرت مید[۱۵]، نظریۀ اجتماعی او درخصوص ذهن و مفهوم emergent از نظر او میپردازد. مککارتی در مقالهاش یادآور میشود که از دیدگاه مید، نه ذهن و نه خویشتن را نمیتوان به کنش مادی و مکانیکی تقلیل داد. آنها «برآینده» هستند؛ بدین معنا که از سامانی سوای آنچه در جهان فیزیکی شاهدش هستیم برخوردارند؛ گرچه هرکدام لزوماً، بهشکلی کارکردی به جهان فیزیکی وابستهاند. حالت بالفعل یک چیز یا همان واقعیتش، بهمیانجی فرایند تعامل با خویشتنها در وضعیتهای اجتماعی ویژه معین میگردد. مککارتی میافزاید که ذهن و خود را نه میتوان به حالات مادی و تنانۀ معین فروکاست و نه بهوسیلۀ آنها تبیین کرد، بلکه تنها بهشکلی کارکردی به این حالات وابستهاند. مککارتی ادامه میدهد که نظریۀ نوپدیدی[۱۶]، دربرگیرندۀ مفهومی رادیکال از تاریخ و زمانمندی[۱۷] است. این، تاریخ و زمان هستند که سبب ظهور رخدادهای برآینده و تازه میشوند. یک امر برآینده (همچون ذهن، خویشتن) چیزی را به بار میآورد که پیش از آن نبوده است؛ چیزی که رابطهای علی مکانیکی[۱۸] با شرایطی که از آن برخاسته است ندارد. شرایطی که آن چیز را موجب شدهاند، هرگز کاملاً تعیینکنندۀ چیزی که پدید میآید نیستند. بهعقیدۀ مککارتی، مید، نوپدیدی را حضور چیزها در دو یا تعداد بیشتری از نظامهای مختلف میداند، بهشکلی که حضورشان در نظام بعدی، سرشتشان در نظام پیشین یا نظامی که بدان تعلق دارد را دستخوش تغییر میکند؛ لذا میتوان گفت که پیتزای اَنجووی، دیگر صرف نان، پنیر، سُس و ماهی نیست، بلکه آن اجزا بهواسطۀ پیتزا، همان چیزهای قبل نیستند (البته این پنداشت، کار به برآیندههای تاریخی همچون جامعه، ذهنیت، عواطف و… که میرسد، از اهمیتی بهمراتب بیشتر برخوردار خواهد شد). تغییرات برآینده، در اکنون رخ میدهند و بیان اجتماعیت[۱۹] هستند. از تعابیر مککارتی میتوان چنین تعبیر کرد که هم مید و هم شیلینگ در متن اثری که پیشرو دارید، از مفهوم برآینده بهره میگیرند و آن را تصدیق میکنند؛ اولی در تحلیل ساحت ذهنی بشر یعنی ذهن و خویشتن، و دومی در تبیین ساخت تنانۀ او یعنی بدن؛ لذا تفاوتی میانشان هست. مید ربط و بستگی ذهن یا فکر به بدن را تنها کارکردی میپندارد ولی برای شیلینگ این پیوندی وثیق است که شالودۀ تفکر را پی میریزد؛ بدینقرار، شاید بشود گفت که شدت و حدت نوپدیدی برای مید خیلی زیاد و برای شیلینگ کمی کمتر است، بهنحویکه بهقول خودش هرگز نمیتوان در میزان انعطاف مادیت یا کالبدیبودنِ بدن رؤیاپروری کرد. مید از نوپدیدی میآغازد به ذهن میرسد و شیلینگ به بدن. در انتهای کار ترجمه، عالمگیری ویروس کرونا شکلی دردناک به خود گرفت، لیکن آرزومندم که انتشار این اثر، با فروکش و تخفیف این تراژدی جهانی همزمان شود. درهرحال، شکی نیست که بدن که ازیکسو منزلگاه ویروس و آماج تاختوتاز آن است و از دیگر سو منبعی برای مقابله با آن، و محملی برای سیاستگذاریها و تحلیلها، دیگربار و در جهان پس از کرونا، اهمیتی بیشازپیش خواهد داشت. باید دید که از دل این وضعیتِ بهقول یاسپرس مرزی و از کشاکشِ میان انسان با محیط پیرامونش از مجرای بدن، دستِآخر چه سرشتِ برآیندۀ بد یا خوبی سر برمیآورد. سخن آخر اینکه گاهی توضیحاتی در قالب یک یا دو جمله از سوی مترجم ارائه شده است که با حرف «م» در انتها مشخص گردیده است. سوای این، مابقی همۀ جملات، پانوشتها و یادداشتها از متن اصلیاند. شماره یادداشتهای نویسنده در انتهای هر فصل با علامت [] درون متن مشخص شدهاند.
اطلاعات کتابشناختی بدن و نظریۀ اجتماعی
بدن و نظریۀ اجتماعی، کریس شلینگ، ترجمۀ حسن شهرکی، انتشارات انسانشناسی، ۱۴۰۰
سال | ۱۴۰۰ |
رقعی | رقعی |
اول | اول |
۱۰۰۰ | ۱۰۰۰ |
۵۱۶ | ۵۱۶ |
انسانشناسی | انسانشناسی |
۹۷۸۶۲۲۹۷۸۰۹۳۰ | ۹۷۸۶۲۲۹۷۸۰۹۳۰ |
[۱]. Corporeal Sociology
[۲]. Corporeal Realism
[۳]. Absent Presence
[۴]. Mind/body Dualism
[۵]. Naturalistic
[۶]. Social Constructionism
[۷]. Multi-dimensional
[۸]. Emergent Properties
[۹]. Anthropologyandculture.com
[۱۰]. David Le Breton
[۱۱]. Berit Brandth
[۱۲]. E. Doyle McCarthy
[۱۳]. Fordham University
[۱۴]. Emotions are Social Things: An Essay in the Sociology of Emotions
[۱۵]. G. H. Mead
[۱۶]. Theory of emergence
[۱۷]. Temporality
[۱۸]. Mechanical Causal Relationship
[۱۹]. Sociality